اولين گفتار ما در اين زمينه به موضوع «زن و صلح» مربوط میشود، زيرا در آثار بهائی
به صراحت آمده که مشارکت زنان در ادارهی امور عالم ضرور است، چه زنان به طبيعت
طرفدار صلح هستند و صلح بنيادگذار آيندهی بشريت خواهد بود.
سخن را با کلامی چند از حضرت عبدالبهاء آغاز میکنيم که فرمودهاند:
۱- «اگر چنان چه مساوات حقوق بين نساء و رجال در جميع عالم تحقق يابد، شبههای نيست
که دنيا از شر جنگ آسوده میشود، زيرا آن وقت نساء به هيچ وجه راضی به حرب
نمیشوند. آيا دختری يا زنی هست که ميل دارد، پدرش يا شوهرش يا پسرش يا برادرش به
ميدان حرب رود، تا بکشد يا کشته شود و يا اسير بيافتند يا مجروح و سقط برگردد؟
لاوالله، ولو هزار نشان هم بگيرد، هرگز نساء راضی نمیشوند.»
۲- «پس بر مادران بینهايت صعب و ناگوار است که جگرگوشگان و پروردگان آغوش عشق و
محبت خويش را به ميدان حرب روانه نمايند، علی هذا چنين خواهد شد که چون نسوان
کاملاً در امور اين جهان سهيم گردند و با مردان تساوی و برابری حاصل کنند، جنگ
موقوف شود، زيرا مانع و رادع جنگ، نسوان خواهند بود. در اين شک و ترديدی نيست .»
در مورد رابطه ی زن با صلح تا کنون پنج نظريه ی مهم ارائه شده است که به اختصار
تمام در اين جا بيان میکنيم:
نظريهی اول بيولوژيک و حاکی از آن است که زنان از نظر فطری و حياتی کمتر از مردان
به خشونت و تعدی تمايل دارند.
نظريهی دوم، نظريهی ذاتی است . بر طبق اين نظريه، زنان ذاتاً بيش از مردان نسبت
به افراد ديگر مهربان و دلسوز و اهل ياری و ياوری هستند. ملاحظه ی رفتار پسربچهها
و دختربچه ها دلالت بر اين میکند که دخترها غالباً با عروسک خود نقش مادر يا
پرستار را بازی میکنند، در حالی که پسرها از بازی خشن ابا ندارند.
نظريه ی سوم بر اين مطلب تأکيد میکند که در گذشته ی ايام، در همهی بخشهای زندگی
و فعاليت، نيروی جسمانی يعنی زور، اهميت داشت و چون مردان در خلقت زورمندتر از زنان
هستند، از جنگ پرهيز نداشتند، در حالی که گرايش زنان بيشتر به صلح و مسالمت بوده
است.
نظريه ی چهارم، نظريهای است که ميان موقعيت جنس زن و جنس مرد تفاوت قائل میشود و
میگويد، همين که زنان کودکان را به دنيا میآورند، مانع از آن است که بتوانند مدت
طولانی از خانه بيرون بمانند و در نتيجه طبعاً دفاع از خانه و خانواده به عهده ی
مردان که چنين محدوديت را ندارند، محول میشود.
نظريه ی پنجم تأثير فرهنگ و يادگيری را متذکر میشود و میگويد از آغاز زندگی،
پسران در دسترس خود اسباب بازی جنگی و مانند آن را داشته اند، در حالی که دختران هم
از آغاز به سوی نقشها و ارزشهای متفاوتی هدايت شدهاند، از قبيل نقش همسری، نقش
پرستاری، ميل زيبايی و جذابيت که در نتيجه طبيعت آنان را به سوی صلح میکشاند.
حاصل اين نظريه ها يک چيز است و آن اين که زنان به فرهنگ صلح بيشتر از مردان گرايش
دارند، ولی علاوه بر اين گرايش طبيعی يا ذاتی، يا محصول موقعيت خاص زنان در جامعه،
به شهادت تاريخ، زنان عملاً در اعاده ی صلح و استقرار و استمرار آن، بارها و بارها
قيام کرده و اهتمام ورزيدهاند. مکرر در همين زمان ما ديده شده است که زنان برای
بازگرداندن صلح دست به اعتصاب زدهاند، يا راهپيمايی جمعی به نفع صلح انجام
دادهاند، يا در انجمنها و تجمعاتی که جهت طرفداری از صلح تشکيل شده، مشارکت فعال
داشتهاند، يا به دفاع از صلح مقاله و کتاب نوشتهاند و يا به هنگام تربيت کودکان
خود، فرهنگ صلح را به نسل نوخاسته القاء کردهاند.
به عنوان نمونه اين اقدامات صلح دوستانه بايد ياد آور شد که در همان هنگام درگرفتن
جنگ جهانی اول، بسياری از زنان برای پشتيبانی از صلح بپاخاستند و از نامساعد بودن
فضای جامعه نسبت به چنين اقدامی هراس به دل راه ندادند. در ماه اوت سال ۱۹۱۴ حدود
۱۵ هزار زن در نيويورک به راه پيمايی برای ترويج صلح روی آوردند. در همان سال بود
که حزب صلح زنان در امريکا تأسيس شد. هم در سال ۱۹۱۴ يک کنفرانس بينالمللی صلح در
لاهه (هلند) برپا شد که از جمله مؤسسان آن يکی از اعضای همان حزب امريکايی صلح زنان
بود و ديگری دو زن صلح طلب فعال در اروپا.
ناگفته نماند که ويلسون، رئيس جمهور امريکا، در پيشنهاد اصول چهاردهگانهی خود
برای برقراری صلح (۱۹۱۹) تحت تأثير بعضی از افکاری که در کنفرانس بينالمللی صلح
زنان مطرح شده بود، قرار گرفت.
شايد ذکر نام چند تن از زنان بزرگ که آنان را پيشاهنگان صلح و آشتی بينالمللی
میتوان دانست، به مورد باشد:
در مارس ۱۹۱۵ در حالی که جنگ جهانی اول از ماهها پيش مشتعل شده بود، زنان
سوسياليست در برلن گرد هم آمدند، تا چنان که کلارا زتکين Zetkin گفته بود، برای صلح
مبارزه کنند. در همان سال به دعوت جين آدامسAddams و دوستانش جمعی از زنان در لاهه
مجتمع شدند (يک هزار زن از ۱۲ کشور) تا صلح و بی طرفی را ترويج کنند. از نتايج اين
کنگره تشکيل کميتهی بينالمللی زنان برای صلح پايدار بود. در امريکا جين آدامس
رياست حزب صلح زنان را عهده دار شد. بعداً اول زنی که به نمايندگی مجلس امريکا
انتخاب شد، يعنی جانت رانکين، به ورود امريکا در جنگ جهانی رأی مخالف داد.
کميتهی نامبرده در سال ۱۹۱۹ تغيير نام داد و به اسم ‹‹اتحاديهی بينالمللی زنان
برای صلح و آزادی›› شناخته شد. سازمانی که هنوز هم وجود دارد و در پشتيبانی از صلح
فعال است.
ناگفته نگذاريم که در اواخر قرن نوزدهم نيز نويسندهی نام آور برتا فن ساتنر von
Suthner به مخالفت با جنگ، رمانـی نوشت کـه پرآوازه شــد. عنوان آن ‹‹سلاحها را
زمين بايد نهــاد›› و يا ‹‹مرگ بر اسلحــه›› بود (۱۸۸۹).
زنان ديگری نيز بودند که در آثار خود نژادپرستی و استثمار اقوام ديگر را محکوم
کردند و ندای برابری و برادری انسانی در دادند که نمونهی آنان مؤلف ‹‹کلبهی عمو
تم›› خانم پيچراستو (۱۸۱۱- ۱۸۹۶) بود و بعدها زنانی چون الئانور روزولت در شکل دادن
به اعلاميهی حقوق بشر نقشی ستودنی ايفا کردند. (الئانور رئيس کميسيون حقوق بشر در
سازمان ملل متحد جديد التأسيس بود. اعلاميه جهانی حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در
پاريس به تصويب رسيد و همهی حاضران در کنفرانس به احترام خانم روزولت برخاستند و
کف زدند) خانم روزولت در زمان جان اف کندی هم رياست کميسيون پايگاه زن را در امريکا
احراز کرد (۱۹۶۱) و در آن جا مثل هميشه فعاليتی قابل تحسين انجام داد.
کوششهای زنان برای تحکيم صلح و آشتی بينالمللی از حدود اواخر قرن نوزدهم آغاز شد
و در نيمهی اول قرن بيستم قوت بسيار گرفت. از اين روی جای حيرت نيست که تا کنون
علاوه بر جوايز ادبی و علمی نوبل، چندين بار جايزهی صلح اين مؤسسهی پراعتبار نصيب
زنان صلح خواه گرديده است.
خانم برتا فن ساتنر اطريشی که در سال ۱۹۰۱ جايزهی صلح نوبل را گرفت، تا نزديک به
مرگ خود (۱۹۱۴) مشغول تمهيد مقدمات تشکيل يک کنگرهی صلح در وين بود. جين آدامس که
ذکرش رفت، در سال ۱۹۳۰ اعلاميهای به دولتمردان همهی جهان از جانب زنان به دفاع از
صلح فرستاد.
در سال ۱۹۷۶ جايزهی صلح به دو زن ايرلندی، بتی ويليامز و مريد کوريکان داده شد که
حدود سیهزار زن کاتوليک و پرتستان را برای پيادهروی صلح جويانه به حرکت آورده
بودند.
مادر ترزا کسی است که سيصد و هفتاد مرکز را برای پذيرفتن فقيران و افراد در شرف مرگ
تأسيس کرده است و جايزهی صلح نوبل در سال ۱۹۷۹ به او تعلق گرفت.
آلوا ميردال در سال ۱۹۸۲ جايزهی صلح نوبل را احراز کرد. وی در طی سالهای ۱۹۶۶ تا
۱۹۷۳ وزير خلع سلاح در دولت سوئد بود و برای کمک به کشورهای جهان سوم اقدامات
فراوان نمود و يک چند نيز رياست کميسيون خلع سلاح را در سازمان ملل متحد عهده دار
بود.
ديگر از برندگان جايزهی صلح نوبل در ميان زنان، اميلی گرين بالچ امريکايی در سال
۱۹۴۶ بود و اونگ سان سو کيی از بيرمه در سال ۱۹۹۱ و ريگوبرتا مانشو از گواتمالا در
سال ۱۹۹۲.
بسياری از خانمها با قلم خود به طرفداری از صلح و قلع و قمع ريشههای جنگ اهتمام
کردند. مثلاً خانم ورا بريتين V. Brittain که رمانش به نام ‹‹وصيت نامه ی جوانی››
نقدی بیپروا از جنگ اول جهانی است. بعد از جنگ همه ی عمر او صرف مبارزه برای صلح و
مقابله با خشونت شد.
در ميان فيلسوفان، کسی که سرچشمه های حکومت مطلقهی نازی و استالينــی را مکشوف
داشت، خانم هانا آرندت H. Arendt آلمانی بــود (۱۹۰۶ – ۱۹۷۵) که سالها در امريکا
اقامت گزيد و از يورش هيتلريان به مردم فرهيخته مصون ماند. آرندت تنها يک شکل خشونت
را میپذيرد و آن جنبش مردم برای رها شدن از فقر و سلطهی سياسی بيگانگان و در
نتيجه برای دستيابی به آزادی است.
نبايد انتظار داشت که همه ی زنانی که برای برقراری صلح تلاش کردهاند، شناخته و نام
آور باشند. زنان در سال ۱۹۳۱ پيشبينی جنگ جهانی را کردند و کميته ی زنان برای خلع
سلاح را به وجود آوردند. در سال ۱۹۳۲ هشت مليون تن از زنان از سراسر جهان بيانيهای
را برای تقاضای خلع سلاح کامل امضا کردند و برای کنفرانس خلع سلاح در ژنو فرستادند.
در سال ۱۹۳۴ اتحاديه ی بين المللی مادران و مربيان زن اعلاميهای منتشر کرد که صلح
را از همه ی رؤسای روحانی جهان مطالبه میکرد.
هم در سال ۱۹۳۴ کميتهای جهانی از زنان برای مبارزه با جنگ و فاشيسم در آمستردام
ولادت يافت. در سال ۱۹۴۰ يک کنگرهی جهانی زنان به طرفداری از صلح در کوبا برپا شد.
متأسفانه سيل مهيب کينه توزیها نيرومندتر از آن بود که جلوی آن را به آسانی بتوان
گرفت.
در سال ۱۹۸۱ هزاران زن در ممالک مختلف اروپا از جمله انگلستان به پياده روی بر ضد
استقرار سلاحهای قارهپيمای امريکا در اروپا اقدام کردند. اين نوع پياده روی به
خاطر صلح در تاريخ معاصر موارد متعدد دارد.
علاوه بر آن چه گفته آمد، زنان در تاريخ قرن گذشته نقش مهمی در فعاليتهای انسان
دوستانه داشتهاند که خود کمکی مؤثر به برقراری آرامش در جامعهی بشری است. مثلاً
ليدی بلامفليد بهائی انگليسی در نيمه ی دوم قرن بيستم خدماتی را به نفع کودکان جهان
آغاز کرد. هلن کلر Keller با نوشتهها وگفتارهای خود نور اميدی در دل همهی معلولان
و عجزهی جسمی باز آورد. هلن کلر هم کور و هم کر و لال بود و به مدد خانم آن
سوليوان خواندن و نوشتن آموخت وزبان باز کرد و همهی درآمد خود را تا دم مرگ (۱۹۶۸)
وقف بهبود بخشيدن به زندگی عجزه کرد.
زنان در مجالس شوری غالباً برای بهتر کردن زندگی سالخوردگان، فقيران و درماندگان
قوانينی را گذراندند و بسياری از امتيازات و آزادیهايی که زنان به دست آوردند،
مديون و مرهون اين وکلاست.
ماريا مونته سوری (۱۸۷۰ – ۱۹۵۲) از کسانی بود که روش تعليم و تربيت کودکان را در
جهان دگرگون کرد و امروزه بسياری از مدارس به نام او و پيرو روش نوين او هستند و او
بود که در عين کمک به رشد اطفال از طريق متدهای ‹‹فعال›› معتقد به لزوم احترام به
شخصيت آنان بود.
بر آن چه مذکور آمد بايد اضافه کرد که اگر مردان در عرصه ی جنگ به محافظت سرزمين
خود کوشيدند، زنان در پشت جبهه، ادارهی همهی امور مربوط به اقتصاد، صنعت و
کشاورزی کشورهای درگير جنگ را عهده دار شدند و اگر زنان نبودند، حتی ادامهی حيات
برای مردان جنگاور غير ممکن میشد.
زن حامی و حافظ حيات است و از اين روی هيچ زنی نيست که ويران کردن حيات را به طبيعت
خود خواستار باشد.
تاريخ گويای آن است که انجمنها و اتحاديه های زنان که برای دفاع از حقوق زن تشکيل
شده بود، از اواخر قرن نوزدهم توجه شان در اکثر موارد معطوف به لزوم حفظ صلح شد و در
اين زمينهی مهم به فعاليت پرداختند.
اين انجمنها و اتحاديه ها نخست ملی بودند، اما از حدود سال ۱۹۱۶ بينالمللی شدن
آنها آغاز شد. در همان سال مذکور ۱۵ سازمان بينالمللی زنان وجود داشت. در سال ۱۹۸۶
شصت و يک سازمان بينالمللی زنان مستقيماً به کار ايجاد تفاهم بين ملل و تأسيس صلح
اهتمام مینمودند.
به قول خانم اليز بولدينگ که مقالهای بس پر محتوی در مورد فرهنگ زنان و فرهنگ صلح
در دائرةالمعارف ‹‹خشونت – صلح و منازعه›› (۱۹۹۹) نوشته است، اين زنان بودند که
نشان دادند که رابطهای نزديک ميان امنيت، توسعهی اقتصادی و اجتماعی، حفظ محيط
زيست، حقوق بشر و مشارکت اقليتها در امور هر مملکت، با ايدهی صلح وجود دارد و
اينها همه اجزای يک طرح صلح در معنی جامع کلمه را تشکيل میدهند.
آن چه دربارهی صفات زنان در مقايسه با مردان گفتيم البته معطوف به صفات ذاتی،
طبيعی و نوعی آنان است و مراد اين نيست که در هيچ زنی ذرهای خشونت، تندخويی يا
پرخاشگری نتوان يافت، کما آن که جامعه شناس معاصر، آنتونی گيدنز، بخشی از کتاب
جامعه شناسی خود را علاوه بر بخش مبارزات زنان بر ضد جنگ، به موضوع زنان و جنگ
اختصاص داده که در آن از جمله مینويسد: «زنان گاهی در زمان جنگ جزء رزمندگان
بودهاند و به عنوان غير رزمنده، بارها از هدفهای جنگ پشتيبانی کردهاند، اگرچه
اکثريت عظيم فرماندهان مرد بودهاند.» وی اضافه میکند که در برخی کشورها، زنان در
شمار پرسنل نظامی هستند و تعليمات نظامی هم ديدهاند، اما ضمناً خود او تصديق
میکند که بالاترين نسبت پرسنل نظامی زن در امريکا ديده میشود که فقط معادل ده در
صد است و به هر حال همين کمی در صد نسبت به در صد مردان گواه حقيقتی است که قبلاً
بدان اشارت رفت.
خانم اليزابت کدی استانتون Stanton در سال ۱۸۹۹ گفته است که عنصر مرد به علت تسلط
خود، زن را همه جا مقهور ساخته و خصايل عاليتر را در طبيعت وی نابودکرده است.
گيدنز خود پس از نقل کلام خانم استانتون اين عبارت را میافزايد: «شايد میتوانستيم
اميدوار باشيم که استانتون به گفتههای خود چنين بيافزايد که در آينده ارزشهای
زنانه، ملايمت و مهربانی و توجه و دلسوزی در جامعه، برجستهتر خواهد شد و
انگيزههای پرخاشگرانهی مردان را متعادل خواهد کرد.»
اين اميدی است که بهائيان با آن نظری موافق دارند. ضمناً مؤلف کتاب جامعه شناسی،
سخن بتی فريدن، فمينيست معروف را نقل میکند که حتی اگر زنان سرباز شوند، شيوهی
نگرشی شفقت آميزتر از همقطاران مرد خود دارند و در عرصهی جنگ هم زنان از زخمیها و
افرادی که در حال مرگ بودهاند، مراقبت کردهاند.
حال اين که مهربانی و دلسوزی زنان نتيجهی ملايمت طبيعی، يعنی تفاوت زيست شناختی
زنان يا حاصل تجربهی زندگیشان در محيط خانه و خانواده باشد، امری ثانوی است. اصل
وجود تفاوت بين زن و مرد از اين بابت است.
نظريهی تمايل طبيعی به صلح يا تمايل ناشی از موقعيت زنان در جامعه را چه بپذيريم و
چه نپذيريم، جهات متعددی هست که صلح خواهی جامعه زنان را اختصاصاً ايجاب میکند،
نخست اين که در جنگهای امروزی زنان و کودکان در جامعهی مدنی بيش از همه و حتی گاه
بيش از نظاميان خسران و زيان جانی و مالی میبينند.
ثانياً از دست دادن اعضای خانواده، چون پدر، برادر، شوهر، پسر بيش از همه برای زنان
گران تمام میشود وآنان را در شرايط تنهايی و بلاتکليفی قرار میدهد.
ثالثاً خود زنان در طی جنگ گاه با خشونت جنسی و تجاوز به عنف مواجه میشوند،
داستانی دردناک، که خانم جنيفرتورپين در مقالهی خود زير عنوان ‹‹زنان و جنگ›› در
دائرةالمعارف انگليسی ‹‹خشونت، صلح و منازعه›› (۱۹۹۹، جلد سوم) به تشريح آن پرداخته
است.
پيشرفتی که خانمها در احراز حقوق حقهی خود و شرکت فعال در جامعه و دست يافتن به
مقامات والای اجتماعی در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم حاصل کردهاند، چشمگير و
درخور ستايش است و نويد آن را میدهدکه اگر در حال حاضر فقط ده در صد کرسیهای
پارلمانی در سراسر جهان در اختيار بانوان است و اگر تنها ۱۳ در صد موضعهای مهم
تصميم گيری در اختيار زنان قرار دارد و در صد کمتری از مقامات وزارت به آن ها تفويض
شده، اما خوشبختانه اين مشارکت زنان روی در افزايش و گسترش دارد و چنان که برخی
مطالعات نشان داده، مديريت زنان، شيوه ی کار تازهای را که انسانی تر است، در
نظامات سياسی و اداری وارد کرده و خواهد کرد.
چه به مورد است اين بيان حضرت عبدالبهاء که فرمودهاند: «تا مساوات تامه بين ذکور و
اناث درحقوق حاصل نشود، عالم انسانی ترقيات خارق العاده ننمايد.»
يکی از اين ترقيات خارق العاده در امور انسان دوستانه است که هم اکنون طلايهی آن
را اين جا و آن جا به وضوح مشاهده می توان کرد و کسانی چون مادر ترزا که عمری را به
خدمت جذاميان هند نهاد، نمودار آن است. اما در بسياری از مجالس مقننه و مراجع
تصميمگيری ممالک مختلف چنان که اشارت رفت، باز زنان بوده و هستند که به رفاه
مستمندان انديشيده و در اين راه قدم برداشته و میدارند.
در سال ۱۹۸۸ کتابی به زبان فرانسه منتشر شد که عنوانش چنين است: L´Alternative des
Valeurs Féminines يعنی چگونه زنان ارزشهای نوينی را جايگزين ارزشهای رايج مردانه
در جامعه و در دنيای مديريت کرده و میکنند؟ ارزشهای نوينی مانند حمايت از حيات،
نيرومندی اخلاقی، جذابيت عاطفی، تعادل، اقتدار همراه با تشويق زيردستان، بهرهمندی
از کشف و شهود Intuition که بیترديد موجب تحولی بنيادی در آينده خواهد شد.
جنگ و نزاع محصول جوامعی است که مردان آنها را متشکل ساخته اند. بايد اميدوار بود
که شرکت زنان در کنار مردان در پايگاه تصميم گيری، جهت جامعه را دگرگون کند و صلح و
سازش و ملايمت و جستجوی راه حل مرضی الطرفين را رواج و رونق بخشد.
سخن را با بيان گويايی از حضرت عبدالبهاء در اين زمينه که در حدود صد سال قبل
فرموده اند، پايان میدهيم: (ترجمه ی مضمون)
«در قديم دنيا با زور اداره میشد و مرد چون جسماً و فکراً از زن قويتر و زورمندتر
بود، بر او غالب و مسلط بود، ولی حال وضع عوض شده و اعمال زور و عنف، تسلط خود را
از دست داده است و اکنون هوشياری و فهم و فراست فطری و خصايل روحانی [چون] محبت و
خدمت که در زن قوی است، تفوق و غلبه يافته است و به اين مناسبت عصر جديد بيشتر با
عواطف و نوايای زنان آميخته است تا با صفات مردان، يا اگر بخواهيم روشنتر و
صحيح تر بگوييم، عصری خواهد بود که در آن دو عنصر مرد و زن در ايجاد تعادل و
هماهنگی در مدنيت به طور يکسان مؤثر خواهند بود .»
از جمله منابع و مآخذ:
1) Encyclopeadia of violence, peace and conflict, 3. vol. Academic Press, 1999
2) World encyclopedia of peace, Linus Pauling (ed.) nichnefs, Pergaman Press, 4.
vol. 1986
۳- مقاله ی نقش زنان در ترويج صلح، پژوهشگر، پيام بهائی، شماره ی ۲۵۶
افزودن دیدگاه جدید