اين نکته مسلم است که اکثر جمعيت عالم در قرون گذشته در شرايط فقر و تنگدستی
زيستهاند و تنها عدهی قليلی در هر دوره، از فراخی نعمت و رفاه برخوردار بودهاند.
بی دليل نبوده است که حکما و معلمان اخلاق در آن ادوار، آن همه در مورد فضيلت قناعت
تأکيد میکردهاند، چنان که سعدی بابی از بوستان خود را به همين موضوع اختصاص داده
است.
اين رواج فقر در همهی تاريخ ادامه داشته و با همهی ترقياتی که در دو قرن اخير بر
اثر انقلاب صنعتی و ظهور سرمايه داری در نحوهی معيشت عمومی حاصل آمده، آمار گواه
اين است که هنوز ۸۰۰ مليون تا يک ميليارد و دويست مليون جمعيت دنيا در شرايط فقر
مطلق زندگی میکنند و فاصلهی ميان متوسط درآمد اغنيا و متوسط عوائد قشرهای کم
درآمد دائماً رو به افزايش است.
يکی از بشاراتی که حضرت بهاءالله برای جامعهی بشری آوردهاند، اين است که دوران
فقر عمومی به سر آمده و زمانی رسيده که با اجرای يک برنامهی تعديل معيشت، همه کس
بتواند از زندگی آسوده برخوردار گردد. البته همهی اديان گذشته، حاوی تعليماتی
دربارهی دستگيری از فقرا و کمک به درماندگان بودهاند، اما هرگز برنامهی جامعی که
در آئين بهائی برای حل مشکلات اقتصادی جهان ارائه شده، در اديان سابقه عرضه نگرديده
است.
شبههای نيست که تکيهی همهی اديان الهی بر امور روحانی و اخلاقی است، اما در عين
حال ترديد نيست که همهی اديان به وجهی از وجوه در اوضاع اقتصادی محيط خود مؤثر
بودهاند. مثلاً ممنوعيت يا محدوديت بعضی کالاها چون شراب و گوشت خوک يا حرمت ربا
در جهان اسلام نمیتوانسته بر اقتصاد ممالک تابعه بیاثر باشد.
به نظر نمیرسد که همهی اديان، کار و اشتغال و کسب ثروت را به صراحت ستوده باشند،
زيرا يکی از نتايج اديان گذشته، پيدايی مکتبهای عرفانی بوده که پشت پا به دنيا
زدهاند و وارستگی از دنيا و مافيها را شرط رستگاری انگاشتهاند و نادر نيستند
اديانی که حتی نمايندگان دين در آنها از تکدی يا اتکای به خيرات و مبرات دگران
سرباز نزدهاند و يا انزوا و ديرنشينی را وسيلهی تقرب به خدا پنداشتهاند.
ديانت بهائی ظهوری است که برای دنيای امروز از جهان غيب به عالم شهود آمده، دنيايی
که در آن ناچار میبايد انتظار آن را داشت که موضوع اقتصاد و حل مسائل و مشاکل
اقتصادی يکی از ارکان ديانت تازه باشد و فیالحقيقه اين انتظار به مورد است و يکی
از تعليمات بنيادی اين ظهور تعديل معيشت و الغای ثروت مفرط و فقر مفرط است.
تعديل معيشت به معنی عادلانه کردن توزيع ثروت و بهرهمندی همگان از حداقل رفاه مادی
است و برای حصول اين مقصود، تعليمات بهائی هم به بخشهای مختلف اقتصاد، اعم از
توليد، جريان، توزيع و مصرف ثروت پرداخته و هم اقتصاد جزء و اقتصاد کلان، يعنی
ميکرو و ماکرو اکونومی را منظور نظر داشته است.
در زمينهی توليد ثروت، امر بهائی به کار مولد و نافع به عموم، توجه مخصوص نموده و
کار را اگر با روحيهی خدمت به مردم توأم باشد، در حکم عبادت محسوب داشته و البته
از تنبلی و تکدی و انزوا از زندگی واقعی و از فعاليت ارزشمند جدی، برحذر داشته است.
حضرت بهاءالله صريحاً به ارباب دين و رهبانان خطاب فرمودهاند که بايد از انزوا قصد
فضا کنند و به خدمت خلق پردازند و با حذف طبقهی روحانی، هم واسطهی ميان مردم و
خدا را برداشتهاند و هم جامعه را از حمل بار معاش جمعی بيکاره و تن پرور که دعوی
راهنمايی خلق را دارند، آسوده فرمودهاند.
البته حسن مديريت و تحقيقات علمی و فنی که همه در ازدياد و ارتقاء سطح توليد مؤثر
هستند، در ديانت بهائی تأييد و تصديق شدهاند و اصولاً ابتکار و خلاقيت چنان که از
يک رقيمهی سال ۱۹۳۶ ولی امر بهائی بر میآيد، در جامعهی آينده قوياً تشويق و
ترويج خواهند شد.
در مورد جريان ثروت، اشارهای کوتاه به ربح پول بايد کرد که بنياد مؤسسات بانکی است
و حضرت بهاءالله آن را در صورت عادلانه بودن، مجاز و مشروع تشخيص دادهاند و از نظر
ماکرو اکونومی هم آثار بهائی قبول يک پول بينالمللی را تجويز و توصيه کرده است.
مهمترين مبحث اقتصاد از جهت مورد مطالعهی ما، بخش توزيع ثروت است که هر يک از
علمای بزرگ اقتصاد فرمولی خاص برای آن پيشنهاد کرده است و امر بهائی نيز چنان که در
آثار حضرت عبدالبهاء خطاب به بهائيان غرب ملاحظه میشود، برنامهای در اين زمينه
دارد که به موجب آن، در صورتی که فردي يا خانوادهای علی رغم کوشش و اهتمام نتواند
حداقل معيشت خود را تأمين کند، برعهدهی صندوق عمومی است که از محل مالياتهای
تصاعدی بر اغنيا، آن کسر را پرداخت کند و به عبارت ديگر احدی در جامعه گرسنه و
محتاج باقی نماند. چنين صندوق عمومی که عوايد مختلفش در نامهای از حضرت عبدالبهاء
مصرح است، ضمناً از صرفه جويی هزينههای جنگی که ناچار در جامعهی بهائی تحقق خواهد
يافت، تغذيه خواهد شد.
ناگفته نگذارم که در حال حاضر، فزون از يک هزار ميليارد دلار در جهان صرف هزينههای
نظامی میشود و اگر ضررهای ناشی از تلفات جانی و ويرانیهای صوری که در جنگها روی
میدهد، بر آن افزوده شود، رقم بسيار بيش از اينها خواهد شد و چون ديانت بهائی ضامن
تشکيل دنيايی صلح آميز و مبتنی بر يگانگی نوع بشر است، بسيار هزينههای زايد – نه
فقط برای جنگ، بلکه برای امور صرفاً تجملی – اندوخته خواهد شد و به کارهای مفيدتر
چون ‹‹اکمال معيشت ضروريهی فقرا›› خواهد رفت.
در برنامهی اقتصاد بهائی، مشارکت کارگران در سود ويژهی کارگاهها و کارخانهها
پيشبينی شده و در مورد کارمندان توجه به اصل خدمت و لياقت، هردو تأکيد گرديده و
تأمين حداقل رفاه کشاورزان که هنوز اکثريت جمعيت فعال جهان را میسازند، با قوت
تمام توصيه شده است.
البته در ديانت بهائی خيرات و مبرات به صورت تبرع برای امور انسانی و خيريه فراموش
نشده و نيز حکمی که حقوق الله خوانده میشود و پرداخت اختياری ۱۹ در صد از درآمد
اضافی زايد بر مصارف فردی و خانوادگی است، راهی برای توزيع عادلانه ثروت از اغنيا
به مستحقان باز کرده است.
در عرصهی مصرف بعضی منهيات، چون نهی ترياک، مشروب، مواد مخدره، در احکام بهائی
وجود دارد که موجب صرفه جويی عظيم در هزينههايی به نفع مقاصد مفيدتر میشود. اما
در زمينهی خوراک و پوشاک و نظاير آن، ديانت بهائی وارد جزييات نشده و اختيار را به
حسن تشخيص مردم سپرده، چنان که فیالمثل گوشت را تحريم نکرده، اما پيروان خود را به
گياه خواری و تغذيه از ميوهها، دانهها و نظاير آن و بینيازی از مصرف گوشت در طول
ازمنهی آينده، تشويق و هدايت کرده است.
در ديانت بهائی کاربرد ظروف طلا و نقره که در شريعت قبل ممنوع بود، نهی نشده، ولکن
افراد را به زندگی ساده به نحوی که موجب حسرت و غبطهی ديگران نگردد، دعوت
فرمودهاند و اغنيا را يادآور شدهاند که هرچه بيشتر مسئوليت خود را در حفظ و
حمايت از مردم کم درآمد، مورد نظر و عمل قرار دهند. از بيانات حضرت بهاءالله در
کلمات مکنونه، عباراتی را به مناسبت نقل میکنيم:
«ای اغنيای ارض، فقرا امانت منند در ميان شما. پس امانت مرا درست حفظ نماييد و به
راحت نفس خود تمام نپردازيد.
ای پسران تراب، اغنيا را از نالهی سحرگاهی فقرا اخبار کنيد که مبادا از غفلت به
هلاکت افتند و از سدرهی دولت بینصيب مانند».
يکی از انتقادات حضرت بهاءالله بر اهل غرب، شئ پرستی و بیتابی آنان در کثرت مصرف
است که امروزه به کلمهی Consumérisme تعبير ميشود و گاه هدف مصرف، به جای آن که
رفع احتياج باشد، فقط نمايش ثروت است.
بهائيان از کار وکوشش صميمی و حصول ثروت مضايقه ندارند، اما معتقدند که ثروت را
نبايد صرف اهوای نفس، تجملات بيهوده و خودنمايی کرد، بلکه به امور عام المنفعه
اختصاص داد. مهمتر از رفاه فرد، رفاه جامعه است و اين نکتهای است که بنابر تعليمات
بهائی، هرگز از ذهن بهائيان دور نخواهد شد.
از جمله امتيازات بزرگ برنامهی اقتصاد بهائی آن است که به منافع و مصالح همهی
طبقات و قشرها نظر دارد و نه مانند ليبراليسم حفظ سود کارفرمايان و سرمايهداران را
مطمح ديد خود قرار میدهد و نه مانند سوسياليسم تنها مدافع طبقهی کارگر است، بلکه
عقيده دارد که بايد ميان منافع و مصالح کارگران و کارفرمايان، تنگدستان و سرمايه
داران، کشاورزان و صنعتگران، ممالک توسعه يافته و ممالک در حال رشد، سازش و توافق
به وجود آورد. عدالت حقيقی همين است که اعطای کل ذی حق حقه باشد.
امتياز ديگر آن که آئين بهائی که برای اتحاد عالم و صلح بين امم آمده است، در ورای
اقتصاد محلی و اقتصاد ملی، به اقتصاد بينالمللی نيز ناظر است. ازجمله تعليمات
بهائی ضرورت پايان گرفتن استعمار، استثمار و ظلم و اجحاف ملتی بر ملتهای ديگر است.
اگر به ديدهی تحقيق نگاه کنيم، بخش مهمی از پيشرفت ممالک توسعه يافته، مديون بهره
کشی از ممالک کم توسعه است و نمودار اين مطلب نابرابری شرايط داد و ستد ميان
کشورهاست. بدين معنی که ممالک رشد کرده، محصولات صنعتی خود را هر سال به قيمت
گزافتر میفروشند و در مقابل با استفاده از موضع قدرت، محصولات و مواد خام متعلق
به کشورهای درحال رشد، يعنی جهان سوم را به قيمت تثبيت شده، يا ارزانتر خريداری
میکنند.
از اين گذشته چه مقدار امتيازات استخراج معادن، ادارهی صنايع وغير آن است که ممالک
غنی از کشورهای کم درآمد گرفتهاند و هرچند با نهضتهای ملی شدن و ملی کردن، بسياری
از اين امتيازات لغو شده، اما بسياری هم به قوت خود باقی است.
حضرت بهاءالله در الواح خطاب به ملوک و سلاطين عالم و در آثار ديگرشان تسلط ملتی بر
ملتی و استثمار کشوری توسط کشور ديگر را مردود شمردهاند و چنان که قبلاً اشارت
رفت، همکاری و همبستگی ميان دول و ملل و صلح عمومی و تحديد تسليحات را قوياً سفارش
کردهاند.
در يکی از نوشتههای حضرت شوقی ربانی، ولی امر بهائی که زير عنوان ‹‹شکفتگی تمدن
جهانی›› در سال ۱۹۳۶ از قلم آن حضرت صادر شده، صريحاً يادآوری شده که منابع عمدهی
عالم بايد ملک و يا ميراث عموم بشريت شناخته شود و تحت نظر هيئت بينالمللی که در
آينده بر سرنوشت جهان حاکم خواهد بود، اداره گردد و براستی موجب حيرت است که حدود
يک ثلث قرن بعد از آن تاريخ، برای اول بار درحقوق بينالمللی مفهوم «ميراث مشترک
بشريت»، مثل ذخاير اعماق اقيانوسها يا جنگلهايی که حالت دستگاه تنفسی کرهی زمين
را دارد و يا منابع کرهی ماه و کرات ديگر مطرح شد و به اين مناسبت کلمهی بشريت به
عنوان يک مفهوم حقوقی پذيرفته آمده و به عبارت ديگر منبعد وکلای حقوقی میتوانند
برای حفظ ميراث مشترک بشريت، به نام بشريت اقامهی دعوی کنند.
نظرگاه ديانت بهائی در باب اقتصاد بينالمللی به آن چه مذکور افتاد، محدود نمیشود.
در آثار بهائی اصل تعاون و تعاضد نه فقط بين افراد و جوامع، بلکه بين ملتها مورد
تأکيد مخصوص قرار گرفته و بر آن اساس میتوان استنباط و استنتاج کرد که در آينده،
کمکهای بينالمللی عاری از اغراض سياسی و اقتصادی و فقط از باب انسانيت صورت خواهد
گرفت، زيرا متدرجاً ملل توانگر به اين حقيقت خواهند رسيد که بدون بهبود زندگی و
اعتلای استاندارد معيشت مردم کشورهای کم درآمد و احراز قدرت خريد لازم از جانب
آنها، محال و ممتنع است که توسعهی صنعتی غرب الی الابد ادامه يابد.
سالهاست که سخن از اعطای يک در صد توليد ناخالص ملی کشورهای غنی برای توسعهی
ممالک فقير در ميان است. اين رقم بعداً به ۰/۷ در صد تقليل يافت و متأسفانه عملکرد
سالهای اخير نشان میدهد که تنها ۰/۳۶ در صد توليدات ملل غنی صرف کمک به ممالک
نيازمند میشود که البته بسيار نارسا و غير مکفی است.
در حال حاضر حدود ۷۰- ۸۰ در صد تجارت بينالمللی، به اعتبار ارزش، بين کشورهای
توسعه يافته است. افزايش رقابت که از خصوصيات دنيای شيفتهی اقتصاد ليبرال است،
ايجاب میکند که تجارت بينالمللی به روی ممالک کم توسعه بيشتر و بيشتر گشوده شود و
آنها نيز بتوانند کالای بيشتر و متنوعتر با قيمت صحيح به ممالک غنی صادر کنند و
فقط خريدار کالا باقی نمانند.
ازجمله مباحثی که درعرصهی بينالمللی مطرح است، انواع فساد در عرصهی سياست و
اقتصاد است و مسلماً تحول اخلاقی که امر بهائی هدف مساعی خود قرار میدهد، به
بسياری از اين فسادهای زيانخيز پايان خواهد داد. از سوی ديگر در دنيايی که آن چه
برای صحت بشر مضر است، از گردونهی تجارت خارج شود، چه مواد مخدره باشد، چه
سلاحهای قاچاق و نيز عفاف و طهارت از سرايت جهانی بيماریهايی چون سيدا (ايدز)
جلوگيری کند، بیگمان ميلياردها واحد پولی صرفه جويی خواهد شد که میتوان برای امور
مفيد به کل بشريت به مصرف رساند.
يک معنای کلمهی اقتصاد، صرفهجويی و ميانهروی در امور مادی است. دگرگون شدن منطق
مصرف گرايی Consumérisme مسلماً مسبب رفتارهای منطقیتری در اين عرصه خواهد بود.
گاه محاسبه شده که در هر روز در هر کشور چند ميليارد واحد پولی صرف سيگار و سيگارت
میشود و چون دود به هوا میرود و کمتر کشوری است که بتواند در برابر قدرت
کارخانههای مولد اين مواد، قد علم کند و دخانيات را در همه جا منع نمايد.
چه کارهای سودمند که به نفع بشر، با ميانهروی در زندگی و پرهيز از عادات زيانآور
میتوان به انجام رساند؟ محاسبهاش دشوار نيست.
آن چه بيش از هر چيز قدرت توليد جامعهای را بالا میبرد اختراع، اکتشاف و پيشرفت
دانش فنی است. متأسفانه در حال حاضر مليونها جوان با استعداد در ممالک فقير از
امکان تحصيلات عالی و بروز اهليت و توانايی ذهنی خود محروم هستند و هيچ دليلی نيست
که جوان افريقايی نتواند در تحقيق و توسعه همان لياقت را به ثبوت رساند که فلان
جوان امريکايی يا اروپايی بهرهمند از همهی امکانات و امتيازات. دگرگونی روابط بين
دول و ملل ايجاب خواهد کرد که بهترين فرصتهای کسب دانش و آموختن تکنولوژی در
اختيار جوانان مستعد ممالک عقب مانده، قرار داده شود و البته چنين کاری به نفع کل
بشريت خواهد بود، ولو به کام طرفداران مطلق حاکميت ملی، شيرين و گوارا نيايد.
در حال حاضر اگر يک جوان افريقايی يا آسيايی استثنائاً به تحصيلات عالی با کيفيت
کافی دست يابد و علاوه بر آن استعدادی در تحقيق و کشف حقايق جديد نشان دهد، اسير
جريان يا فرايندی میشود که از آن به عنوان ‹‹گريز مغزها›› ياد میشود و گاه در
حقيقت چيزی جز سرقت مغزها از جانب اقويا و اغنيا به ضرر جوامع فقير و ضعيف نيست.
همه میدانند که اگر ممالک متحدهی امريکا توانست به اين درجه از قدرت علمی، فنی،
اقتصادی برسد، قسمت عمدهی آن مديون جلب و جذب دانشمندان و پژوهشگران خارجی از
سراسر عالم بوده است.
اين که در آئين بهائی تعليم مدارس جنبهی اجباری يافته، گواه روشنی بر ضرورت هماهنگ
کردن همهی ممالک از اين بابت است، تا در کشوری به علت پايين بودن سطح درآمد عمومی،
اطفال از تحصيلات محروم نشوند و نابرابری دانش ميان دو دسته ممالک، يعنی غنی و فقير
به شدت فعلی باقی نماند.
علاوه بر اين، تعليمات بهائی در زمينهی تربيت اطفال و نوجوانان، ضرورت آموزش علوم
عصريه را تأکيد میکند، پس نبايد علم يا فن که کاربرد عملی علم است، در انحصار بعضی
جوامع بماند و بقيه از آن بیبهره باشند. به فرمودهی حضرت عبدالبهاء: «تعليم و
تربيت در جميع مدارس عالم بايد يکسان باشد، تا اين سبب شود که وحدت عالم بشر از صغر
سن در قلوب جای گيرد ».
از بدايع امر بهائی اين است که اگر به نظر دقيق بر آن نگريسته شود، احکام و تعاليمش
به صورت بخشهای مجزا از يکديگر ديده نمیشوند، بلکه همه در ارتباط متقابل و
هماهنگی کامل با همديگرند و جمعاً منظومهی واحدی را به وجود میآورند. مثلاً
اقتصاديات بهائی از اخلاقيات منفک نيست و عرفان بهائی جنبهی تجريدی محض ندارد،
بلکه معطوف به عمل است و به همين ترتيب ميان امور مادی و احوال معنوی، امر مبارک
هميشه ارتباط برقرار میکند، چنان که حصول ثروت وسيلهی خدمت به عالم انسانی میشود
و خدمت صادقانه ناچار پاداش اجتماعی را به دنبال میآورد.
از ديدگاه بهائی، عالم برای آن که به هدف وحدت و صلح نايل آيد، ناچار بايد از حس
مسئوليت جوامع پيشرفته و اعتقاد صميمی آنها، نه تنها به لزوم همکاری با ديگران،
بلکه حتی فداکاری در مسير ترقی جوامعی که عقب افتادهاند، برخوردار گردد. رفتار بر
اساس مساوات، يعنی مساوات در حقوق کافی نيست. اجرای اصل مواسات، يعنی ترجيح ديگری
بر خود و ايثار و از خودگذشتگی برای اعتلای ملل محروم نيز ضرورت دارد. فیالمثل اگر
ممالک پيشرفته بخواهند سطح مصرف کنونی خود را نگاه دارند و همان را به ساير ممالک
تعميم دهند، محتملاً همهی منابع عالم کفايت آن را نمیکند. لذا ناچار بايد مثلاً
يک امريکايی آب و انرژی را روزانه کمتر مصرف کند، تا يک افريقايی در منطقهای محروم
از اين دو نعمت، بتواند دسترس بيشتر به اين منابع پيدا کند و تحقق چنين امری البته
جز با مساعدت صميمانه و در عين حال فداکارانه ملل متعين، يعنی امريکايی، اروپايی،
ژاپونی و سکنهی چند سرزمين ديگر، مقدور نخواهد بود.
در اهميت تعديل معيشت، حضرت عبدالبهاء چنين فرمودهاند: «تعليم ششم حضرت بهاءالله
تعديل معيشت حيات است، يعنی بايد قوانين و نظاماتی گذارد که جميع بشر به راحت
زندگانی کنند... امر تعديل معيشت بسيار مهم است و تا اين مسئله تحقق نيابد، سعادت
برای عالم بشر ممکن نيست ». در توضيح اين بيان مبارک میتوان گفت که از علل عمدهی
تشنجات دنيا که در سالهای اخير به صورت تروريسم جلوهگر شده، همان نابرابری شديد
در توزيع ثروت و امتيازات ديگر زندگی است و البته تا اين نابرابریهای به حداقل
کاهش نيابد، رفاه مستدام و آسايش خاطر کامل، يعنی سعادت برای جامعهی انسانی حصول
نمیپذيرد.
در موضع ديگر، حضرت عبدالبهاء اظهار میدارند که: «اگر اين مسئله به طور
محبت[آميز] التيام نيابد، عاقبت به جنگ خواهد کشيد ».
البته تعديل معيشت به معنای رعايت مساوات کامل نيست، بلکه توجه به استعداد و لياقت
و عملکرد نفوس را که بالضروره متفاوت است، ايجاب میکند. به فرمودهی حضرت
عبدالبهاء: «اصلاح معيشت از برای بشر لازم، نه آن که مساوات باشد، بلکه اصلاح لازم
است والا مساوات ممکن نيست، نظام عالم به هم میخورد ».
اگر مساوات را به معنای تساوی امکاناتی که در اختيار فرد بايد نهاده شود، بدانيم،
درست است. مساواتی که نظم جهان را به هم میزند، آن است که به لايق و غير لايق، به
فعال و کاهل يک ميزان پاداش داده شود. حضرت عبدالبهاء در اين مورد يک مثال تاريخی
میآورند که لگورغه نام، از ملوک يونان، با نيت خير خواست اصل تساوی حقوق و
پاداشها را اجرا کند و شکست خورد، چون تفاوت مراتب، قانون طبيعت است.
در مورد علل و عوامل فقر سخن بسيار گفته شده. اگر سابقاً از تقدير و يا تقصير فرد
گفتگو میشد، بعد از ظهور سوسياليسم و مارکسيسم، حرف از بیعدالتی در نظام اجتماعی
و استثمار ضعفا توسط اغنيا زده میشود.
علت مهم ديگر فقر البته توسعه نيافتگی اقتصاد يک جامعه است که خود معلول عوامل
بسيار متعدد از جمله نبود منابع طبيعی، ضعف نيروی کار، قلت پس انداز برای سرمايه
گذاری، فقدان تأسيسات اقتصادی نيرومند، رقابت کشورهای پيشرفته مقتدر و مانند آن
تواند بود. اما علت فقر هرچه باشد، نتيجهی آن محروميت بشر از بسياری از حقوق اساسی
او خواهد بود. چون دسترس نداشتن به غذای کافی، مسکن مناسب، تعليم و تربيت، بهداشت و
درمان و مانند آن که در عصر جديد که انسان به عنوان محور همه چيز و هدف و غايت
همهی کوششها تلقی میشود، قابل تحمل نخواهد بود.
از همين روست که جامعهی بينالمللی در آغاز هزارهی جديد به هنگام اجتماع سران
دولتها و حکومتها، خود را متعهد به يک سلسله اقدامات کرد که در رأس همهی آنها
ريشه کنی فقر وگرسنگی مفرط بوده است و برای سال ۲۰۱۵ که نه سال بعد باشد، هدفها به
صورت کمی و عددی آورده شده و دولتها به تحقق آن اخلاقاً متعهد شدهاند.
توضيحاً عرض شود که در عرف کارشناشان بينالمللی آمارهای اقتصادی رسم شده است که
درآمد فردي روزانهی معادل ۱ دلار را نشانهی فقر مطلق میدانند. گزارش توسعهی
انسانی ملل متحد مربوط به سال ۲۰۰۳ حکايت از آن میکند که در پايان قرن پيش در سال
۱۹۹۹، ۲۳/۲ در صد جمعيت دنيا، يعنی ۱/۱۶۹ مليون نفر در فقر مطلق میزيستهاند.
بالاترين ميزان فقر در افريقای جنوب صحرا ديده میشده (۴۹ در صد) و بعد در جنوب
آسيا (۳۶/۶ در صد) سپس در اروپای شرقی و مرکزی (۲۰/۳ در صد). معذلک بايد اذعان کرد
که به موجب همان آمارها، وضع مردم در فاصلهی ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ بهبود نسبی يافته و از
۲۹/۶ در صد فقر در ۱۹۹۰ به همان ۲۳/۲ در صد مذکور رسيده است. در نتيجه تحقق هدف
هزاره، يعنی کاهش قابل ملاحظهی فقر در جهان، هرچند بلند پروازانه است، اما از حدی
امکان تحقق تدريجی در زمان طولانیتر به دور نيست.
نفس اين که جامعهی بينالمللی چنين تعهدی را رسماً پذيرا شده، گواه آن است که
ارادهی الهی به آن که در آيندهی نزديک، فقر ريشه کن شود و همهی افراد بشر
بتوانند از يک سطح متناسب درآمد و معيشت برخوردار شوند، جريان دارد و تاريخ آدميان
را به پيش میراند.
در کتاب ‹‹جستجوی عدالت اجتماعی›› اثر جان هادلستون که اثر ارزشمندی دربارهی سير
عالم به سوی جامعهای عادلانهتر است، میخواندم که در دههی هفتاد قرن پيش، از ۶۷
کشور مورد مطالعه، ۴۲ کشور چنان اقتصادی داشتهاند که درآمد متوسط ده در صد از
ثروتمندترين افراد جامعه، معادل ۵ تا ۱۵ برابر درآمد متوسط چهل در صد کم درآمد مردم
آن جامعه بوده است و حتی ذکر ۱۲ کشور میشود که در آنها نسبت ميان اين دو سطح درآمد
۲۰ تا ۳۰ برابر و بيشتر بوده است. اين تفاوت فاحش که گاه درون کشورهای فقير هم به
چشم میخورد، البته نمیتواند الی الابد ادامه يابد، زيرا مسلماً به قيمت به هم
ريختن تعادلهای اجتماعی و بروز تشنجات شديد، تمام خواهد شد. از اين روی زمان آن
رسيده است که ثروتمندترين ممالک، سرنوشت خود را مآلاً وابسته و پيوسته به وضع و حال
ممالکی بدانند که در حال حاضر از قدرت خريد کافی در بازار بين الملی محروم هستند.
تشکيل اتحاديههای اصناف، ايجاد شرکتهای تعاونی، وجود جنبش سنديکايی، نهضتهای
گونه گون سوسياليسم، سير حکومات به سوی سياستهای رفاه اجتماعی برای همگان که همهی
در طی دو قرن اخير روی داده، گواه اين حقيقت است که وجدان بشری نمیتواند در عصر
جديد فقر و فاقهی عمومی ادوار گذشته را برتابد.
آن چه آئين بهائی بر اين کوششهای میافزايد، توجه به اين حقيقت است که حل مسائل
اقتصادی در سطح ملی جز با تغيير اساسی در نظام بي المللی و برقراری اصل عدالت،
تعاون، همکاری، کمک متقابل مقرون به همدلی، الغای انواع جنگها، طرد صور مختلف
فساد، ترک انواع وجوه استثمار، پشت پا زدن به اشکال متعدد مصرف گرايی افراطی و توجه
به معنويت مقدور و ميسور نيست. جامعهی بهائی در مسير تحقق اين اصول کوشا است و با
اطمينان به آيندهی درخشان عالم انسانی و امکان وصول به ملکوت خدا در همين جهان
خاکی پيش میرود و ديگران را هم به پيشروی فرا میخواند.
منابع و مآخذ:
1- خطابات، جلد ۲، ص ۱۴۸
2- خطابات، جلد دوم، ص ۱۴۸
3- خطابات، جلد دوم، ص ۱۳۱
4- خطابات، جلد اول، ص ۱۷۱
افزودن دیدگاه جدید