بنام يزدان مهربان
پاک يزدانا خاک ايران را از آغاز مشکبيز فرمودی و شور انگيز و دانش خيز و گوهر ريز
از خاورش همواره خورشيدت نور افشان
و در باخترش ماه تابان نمايان
کشورش مهر پرور
و دشت بهشت آسايش پر گل و گياه جان پرور
و کهسارش پر از ميوهء تازه و تر
و چمن زارش رشک باغ بهشت
هوشش پيغام سروش
و جوشش چون دريای ژرف پر خروش
روزگاری بود که آتش دانشش خاموش شد و اختر بزرگواريش پنهان در زير روپوش
باد بهارش خزان شد و گلزار دلربايش خارزار
چشمه شيرينش شور گشت و بزرگان نازنينش آواره و دربدر هر کشور دور
پرتوش تاريک شد و رودش آب باريک
تا آنکه دريای بخششت به جوش آمد و آفتاب دهش دردميد
بهار تازه رسيد و باد جانپرور وزيد و ابر بهمن باريد
پرتو آن مهر مهرپرور تابيد
کشور بجنبيد و خاکدان گلستان شد و خاک سياه رشک بوستان گشت جهان جهانی تازه شد و آوازه بلند گشت دشت و کهسار سبز و خرم شد و مرغان چمن به ترانه و آهنگ همدم شدند
هنگام شادمانی است پيغام آسمانی است بنگاه جاودانی است بيدار شو بيدار شو
ای پروردگار بزرگوار
حال انجمنی فراهم شده و گروهی همداستان گشته
که به جان بکوشند
تا از آن باران بخششت بهره ای به ياران دهند و کودکان خود را به نيروی پرورشت در آغوش هوش پرورده رشک دانشمندان نمايند
آئين آسمانی بياموزند و بخشش يزدانی آشکار کنند
پس ای پروردگار مهربان تو پشت و پناه باش و نيروی بازو بخش تا به آرزوی خويش رسند
و از کم و بيش در گذرند
و آن مرز و بوم را چون نمونه جهان بالا نمايند.
ع ع
دیدگاهها
Anonymous :
donya :
hamedAnonymous :
shideh haghiri :
افزودن دیدگاه جدید