م . ر . حقیقت جو

20 مرداد 94
چند روز پیش خانم مهرانگیز کار یکی از زنان برجسته و مشهور و مبارز در زمینه حقوق بشر و علی الخصوص حقوق زنان ،  درمقاله ای مندرج در روزآنلاین مورخ 4 مرداد 94 ضمن اشاره به متن سخنرانی خود در مراسم دویستمین سالروز تولد طاهره قره العین ،  مطلبی را عنوان نموده  و اصل عضویت انحصاری مردان در بیت العدل اعظم را تحت سئوالی منتقدانه مطرح نموده و افزوده بودند که "  اگر همین لحظه به اعجاز ، طاهره از سرای باقی به سرای فانی بازگردد و در همین نشست، برای عضویت در "بیت العدل" که بالاترین نهاد تصمیمگیری بهائیان است، اعلام نامزدی کند، آیا با وجود حکم دیانت نوین که زنان را به لحاظ جنسیت به مرجع مهم بهائیت راه نمی دهند، طاهره با آن درجه از شجاعت، شوریدگی، خردورزی و دانش، می تواند وارد بیت العدل بشود؟


" گر چه سخنان خانم مهرانگیزکاردر آن جلسه در توصیف شخصیت طاهره و تحلیل ایشان از عظمت اقدامی که او در آن مقطع زمانی انجام داد ، ستودنی و جالب توجه است ، لیکن ایشان سوال خود را بر اساس پیش فرضی مطرح نموده بودند که ابدا این حکم در آثار بهایی برآن پیش فرض یعنی جنسیت مبتنی نیست و هرگز نمی توان انتقاد را بر اساس پیش فرضی بنا نهاد که زاییده ی تصورات شخصی و از اساس غیر قابل پذیرش از طرف معتقدین به دیانت بهایی است بدین معنی که ابتدا باید بررسی نمود که آیا علت و حکمت این حکم در آثار بهایی مبتنی برقائل بودن تفاوت های حقوقی زن با مرد عنوان شده است یا خیر ؟ و آنگاه در صورت وجود چنین امری می توان چنین سوالی را بر آن اساس مطرح و از آن حکم انتقاد نمود ، البته در این میان برخی از احباء نسبت به این قضیه واکنش های نسبتا تندی داشته اند که درپاسخی که محفل ملی بهاییان آمریکا به مقاله انتقادی خانم کار( 1 ) داده بودند ، نحوه رفتار مطلوب از سوی بهاییان در قبال اینگونه انتقادات افرادغیر بهایی یادآوری شده بود  ( 2 ) .

 

اما آنچه که من را به نوشتن این مطلب واداشت سخنان برخی از احبای الهی است که گاهی از این حکم به عنوان نقطه ضعفی برای امر الهی و حُکمی که خوانایی چندانی با سایر تعالیم و احکام مترقی آن ندارد یاد می کنند . یکی از دوستان از آن به عنوان علامت سوالی بزرگ برای هر ذهن پرسشگر و نقّاد یاد کرده بود که گر چه به حکم ایمان و اطاعت قابل پذیرش است اما عقلا برایش قابل توجیه نیست . آن شب که این مطلب را خواندم ذهنم بسیار درگیر موضوع گردید ، تا نزدیکی های صبح به خواب نرفتم و ذهنم دائما در جستجوی حکمت این حکم بود . گر چه می توان دلایلی را برای این موضوع  مطرح کرده وگاها نیز مطرح شده است اما همگی به خوبی می دانیم که همه ی این دلایل صرفا به عنوان نظرات فردی می تواند قابل اعتنا باشد و هیچکدام قابل استناد و ارجاع نیست و تنها پاسخی که در باره این موضوع یعنی عدم عضویت زنان در بیت العدل اعظم الهی در آثار منصوص بهایی  وجود دارد ، موکول شدن حکمت این امر به آینده است و من آن شب مرتبا در این اندیشه بودم که چه حکمتی وجود داشته است که آن را به آینده موکول نموده اند ؟ آیا نمی شد حکمت آن را همان موقع بیان می نمودند تا اینقدر بحث و جدل بر سر آن به وجود نیاید ؟ نزدیکی های صبح شده بود و همچنان ذهنم به دنبال پاسخی برای عدم بیان حکمت این حکم در آثار مبارکه می گشت، ناگهان چیزی در ذهنم روشن شد و انگار که پاسخ را در همان کسی یافتم که شرح عظمت و اقدام بی نظیرش بهانه ای برای اعتراض خانم کار به این حکم امر الهی گشته بود یعنی " طاهره ". شاید او خودش پاسخی رمز آلود و رازگونه برای حکمت خداوندی بود .

 

برای شرح این پاسخ لازم است که خود را کاملا در فضای اجتماعی و فرهنگی زمان طاهره تصور کنید .زمانی که اقدام او در حالی که امر الهی با قوت و قدرت موجب انقلاب و رستاخیزی عظیم در ایران شده بود و مردمان بسیاری از عالم و عامی را مجذوب امر الهی مینمود و در صف باسلان و قهرمانان قرار می داد ، به یکباره اتفاقی عجیب رخ گشود و یکی از برجسته ترین اصحاب حضرت باب که جزء حروف حی ایشان بود به اقدامی مبادرت نمود که در فرهنگ آن روز نوعی بی عفّتی و گناه و طغیان محسوب می گشت و ابدا در اندیشه های آن روز حتی در بین شاخص ترین مومنین آن زمان مانند جناب قدوس نیز ابدا جایگاهی نداشت .

 

در کتاب حضرت باب نوشته نصرت الله محمد حسینی در این باره آمده است : " ...جناب طاهره که در نظر اصحاب مظهر عصمت و رجعت جناب فاطمه دخت مقام رسالت و مشاهده ی سایه ی وی نیز حرام بود در یک لحظه ی کوتاه در دید آنان ( یا غالب آنان ) موجب ننگ شریعت حضرت منّان گشته بود . ابتدا ، آن دسته از اصحاب که گرفتار تقالید سابقه بودند از طاهره فرار نمودند و گروهی به عمارت نیمه مخروبه و خالی از سکنه که در آن حوالی بود پناه بردند که از جمله ی آنان برادران نهری بودند . برخی بکلّی از ایمان به امر جدید منصرف شدند و گروهی گرفتار شبهه و تردید گشتند . عبدالخالق اصفهانی ناگهان آن چنان آشفته و ترسان و دیوانه گشت که گردن خویش برید و خون از آن بارید و در آن حال از منظر طاهره دور گشت . از آنان که گرفتار تردید گشته بودند برخی مراجعت نمودند . از میان آنان پاره ای مات و مبهوت و غرق سکوت شدند . برخی نیز روایت اسلامی را بخاطر آوردند که جناب فاطمه در روز قیامت بی حجاب از پل صراط خواهد گذشت . جناب قدوس که ساکت نشسته بود بنظر می رسید منتظر فرصت مناسب است تا با شمشیری که در دست دارد ضربه ای بر طاهره زند . طاهره بی آنکه باز داشته و یا مضطرب شود با غایت شعف و با لحنی که مشابه لحن نزولی قرآن بود ضمن ایراد بیاناتی غرّاء خطاب به باقیمانده ی اصحاب در صحنه ی احتفال بدشت فرمود : من آن کلمه ام که قائم بدان تفوّه خواهد نمود و بیانش موجب اضطراب و فرار نقباء ارض خواهد گشت . ( 3 )

 

هر ذهن پرسشگر آن روز با خود می اندیشید چنین اقدامی چه جایگاهی می تواند در امر الهی داشته باشد ؟ مومنینی که تا آن زمان  هنوز امر الهی را در زمینه ای از تفکرات و فرهنگ و رسوم اسلامی می دیدند این عمل را نقطه ضعف و چه بسا لکه ننگی برای جامعه بابی می انگاشتند و چه بسا با خود می اندیشیدند که چنین اقدامی می تواند امر الهی را ضعیف و از نظر اصحاب دانش و خرد مردود و منفور نماید  آن هم از سوی یکی از زنان برجسته و مقتدر و نابغه ای که ایمانش به امر الهی به زعم مومنین آن روزمی توانست نقطه ی قوت و نشانه ای از عظمت امر الهی به حساب آید  . این امر چنان بر مومنین گران آمده بود که از وی به مظهر امر الهی نیز شکایت کردند پاسخ مظهر امر هم در آن زمان برای "اذهان محدود به زمان و مکان آن روز" چیزی نبود و نمی توانست باشد جز آن که در پاسخ تنها بدان اکتفا کردند که : " چه بگویم در باره ی کسی که لسان عظمت او را طاهره نامیده است " . و در واقع ضمن عدم موافقت با تصورات واهی و محدودنگر مومنین آن روز ، یافتن پاسخ را به گذشت زمان موکول فرمودند .

 

اما حقیقتا در آن موقعیت تاریخی و فرهنگی مردم ایران ، برای مومنین چه پاسخی در چارچوب زمان و مکان محصور در آن وجود می داشت ؟ آنها فقط دیدند که این اقدام طاهره موجب گردید که دشمنان امر تا حدود 150 سال بعد از آن همواره بر سر منابر فریاد بی دینی و بی عفتی زنان بابی و بهایی را سر دادند وچه بسا هزاران نفوس را نه تنها از اقبال به امر الهی منصرف نمودند بلکه به دشمنانی برای امرالهی تبدیل کردند . تنها پس از گذشت 170 سال است که امروز آن عمل نه تنها نقطه ضعفی در بین روشنفکران جامعه تلقی نمی گردد بلکه به عنوان نقطه ی قوت  و خصیصه ای که نشانگر غلبه وعظمت امر الهی است نمایان می گردد و امروز است که پس از گذشت 170 سال فرد شاخصی از روشنفکران غیر بهایی هم وطن طاهره ، این عمل را از سوی او می ستاید ( اگر چه شاید از این مطلب غافل می گردد که این اقدام از سوی او در ذیل ایمانش به مظهر امر الهی ، حضرت باب و عشق و عرفان زائدالوصف او به ایشان حاصل و ممکن گردید و در واقع نشانه ای ازاعلان ورود به دورانی جدید در تاریخ ادیان توسط دیانت بابی و بهایی بود )  و چنان اقدام بینظیر و شجاعانه ای را که با فرهنگ و فکر آن روز جامعه ایران حتی در بین روشنفکران هیچگونه توجیه و حکمتی نداشت ، ارج می نهد.


عجیب است که تاریخ ادیان همواره نشان داده است که خداوند امر خود را غالبا از راه و روش هایی به پیش می برد که همواره بسیاری ازآن ها درابتدای امر ، از دیدگاه غیر مومنین و حتی مومنین ، غیر معمول و فتنه انگیز و سبب امتحان وگاهی به نظر نقطه ضعفی برای آن محسوب می گردد ، گویا با این روش خداوندغلبه و قدرت و عظمت خود را بر همگان به اثبات می رساند . جالب آن که اغلب این راه ها به گونه ای ، در بسیاری موارد با نقش زنان هم گره خورده است . در داستان خلقت ، از ابتدا حوّا موجب گردید که آدم از بهشت عدن رانده شود لیکن همان نقطه ی ضعف موجب شد که دوران مجاهدت آدم و راه پر فراز و نشیب او برای تکامل و بازگشت به جایگاه خود آغاز شود و در این راه هزاران تجربه و حکمت برغنای روح ساکن و بی تحرک او در بهشت عدن بیفزاید. مادر موسی نیز موسی را به نیل سپرد و همسر فرعون او را در دربار فرعون بزرگ کرد . فرعونی که هر فرزند پسری را که زاییده می شد به قتل می رساند و فرستادن موسی به نزد اواز نگاه هر کسی ،  به دلیل عدم وقوف به آینده می توانست اشتباهی بزرگ و خطایی محرز تلقی گردد لیکن همان اقدام بعدا به نقطه قوت و تنها اقدام حیات بخش مبدّل گردید .

 

حضرت عیسی از مادری متولد شد که همسری نداشت و بدون پدر بودن بزرگترین نقطه ضعف برای کسی بود که ادعای پیامبری و بنوّت خداوند را داشت اما سالها بعد به نقطه ی قوتی برای امر الهی تبدیل گردید و موجب آن شد که عظمت حق در پیشبرد امرش به وسیله شخصی که به بی پدری و داشتن مادری خطاکار مشهور بود و نقطه ی ضعف یزرگی برای او محسوب می گردید آشکار گردد . در زمان پیامبر اسلام نیز موضوعاتی از همین دست رخ گشود که باز موجب امتحان و تردید مردم گشت و  با مسئله زنان نیز ارتباطی عجیب داشت . فرهنگ آن زمان که برای زنان ابدا شان و موجودیتی قائل نبود تا بدانجا که دختران خود را زنده به گور می کرد ، اکنون این ننگ را می پذیرفت که حقی برای دختران به اندازه نصف یک مرد قائل شود و قائل شدن امتیاز برای زن ، به نوعی ضعف مرد در برابر او و ننگ و حقارتی برای مرد تلقی می گردید  و این امردر قالب فرهنگ آن روزفقط برای کسانی قابل پذیرش بود که به علم و حکمت و خرد مظهر امر الهی ایمان داشتند .

 

در زمان حضرت باب اقدام حضرت طاهره و در دور جدید حکم عدم عضویت زنان در بیت العدل اعظم ، یکی از همان طرق به ظاهر غیر معمول و ناپذیرفتنی وهمان نقاط ضعف و علامت سوال های بزرگی هستند که در ذهن محدود نگر و محصور در زمان و مکان حاضر شاید پاسخی برای آن متصور نیست لیکن اتفاقا امر الهی از همین نقاط به گمان و تصور نابالغ ما ضعف ، نشان داده است که چگونه حاکم و واقف بر روابط ضروریه ای است  که به تدریج بر ما آشکار می گردد و برعکس همان امور نشانه هایی برای اثبات قدرت و عظمت و احاطه ی دانش و حکمت مظهر امر الهی بر روح حاکم بر جامعه در اوج دوران ترقی هر یک از ادیان است . گویا خداوند با این امور میزان اعتماد و ایمان وایقان ما را نسبت به علم و احاطه و حکمت و خبرت مظهر امر الهی مورد سنجش قرار داده و به خود ما می نمایاند . بیماری که در دانش و احاطه ی طبیب شک و تردید دارد ، بیش از هر چیز خود را به زحمت و مرارت مراجعه به طبیبان مختلف می اندازد و عاقبت الامر هم شاید به مقصد خود واصل نمی گردد   ما می توانیم دردانش و افکار و برداشت های خود مرتبا شک کنیم و آن ها را مورد نقد و بررسی چند باره قرار دهیم اما با وجود این اعتقاد که مظهر امر الهی ، مظهر اسم علیم و خبیر خداوند و واقف و عالم مطلق برحقایق اشیاء و روابط ضروریه منبعث از آن است ، آیا می توانیم در حکم او شک و تردید کنیم و همچنان مدعی ایمان و ایقان به او باشیم ؟ درست است که شک و تردید و نقد ، برای کشف حقیقت و پیشرفت دانش ، ضروری است ، اما این شک و نقد در ارتباط با کسانی که مظاهر امر الهی را به عنوان مظاهر مقدسه ی صفات و کمالات خداوندی پذیرفته اند ، به دانش و خرد انسان جائز الخطاء راجع است نه به دانش مظهر امر الهی که دارای عصمت ذاتی است .

 

با پذیرفتن این حقیقت است که مومنین صادق همواره هر حکم قاطع مظهر امر را ولو آنکه اهل دانش ، آن را در یک مقطع زمانی نپذیرند ، با اطمینان خاطر می پذیرند و یقین دارند که آن نه تنها نقطه ی ضعفی برای حکم مظهر امر و مومنین به اونیست بلکه مرور ایام اثبات خواهد کرد  که بالعکس نقطه ی قوت و نشانگر احاطه حق و عظمت مظهر امر الهی است . تا آن زمان که حکمت و حقیقت آن آشکار گردد البته در عین احترام به نظرات دیگران و از جمله صاحبان دانش و خرد ، نه با آنها مجادله می کنند و نه عقیده خود را به آنان تحمیل مینمایند لیکن در همان حال نیزهرگز در مسیری غیر از آنچه که مظهر امرالهی حکم و فرمان داده است حرکت نمی کنند و بدان مسیر و حرکت در آن ، نهایت ایمان را دارند و تجلی ایمان را در اطاعت و فرمانبرداری بی چون و چرا دانسته و می دانند .

 
1- یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴
طاهره را به بیت العدل راه ندادند  
مهرانگیز کار


در سال ۱۸۴۸ میلادی، در بخشی از خاک ایران که مرز مازندران و خراسان است و بدشت نام دارد، طاهره حجاب از سر برگرفت...


در سال ۱۸۴۸ میلادی، در بخشی از خاک ایران که مرز مازندران و خراسان است و بدشت نام دارد، طاهره حجاب از سر برگرفت و آئین بابی را به نام یک آئین مستقل ابلاغ کرد. اغلب ستایشگران او، طاهره را زنی معرفی می کنند که شجاعانه و در یک شرایط تاریخی خاص که بابیگری و بی حجابی، هر دو گناه کبیره و نابخشودنی بوده، قیام کرده است. اما کمترشنیده ایم که طاهره بیش از یک حجاب ظاهری را شکسته و بیش از یک حرکت تاریخی را به نام خود ثبت کرده باشد.


اقدام طاهره در رویداد بدشت، فقط مراجع و مجتهدین شیعه را به خشم نیاورد. در همان اجتماع بدشت که بابیان گرد هم آمده بودند، جمعی از آنها با حضور بی پرده طاهره، به شدت پریشان احوال شدند. طاهره به آن اکتفا نکرد، در آن جمع هیجان زده و معتقد به حجاب زن، فرمان داد تا سوره واقعه را برخوانند. قاری سوره "اذا وقعت الواقعه" را تلاوت کرد و طاهره به اعلان دوره جدید قیام کرد. به نقل از برخی منابع تاریخ بابی و بهائی: "جمیع اصحاب اول همه فرار کردند. بعضی در شک و شبهه افتادند. بعضی پس از تردد دوباره آمدند. باری بدشت به هم خورد."


اما برای ما که جلب و جذب این آئین ها نشده ایم و تاریخ را از برای شناخت بهتر هویت تاریخی و زنانه خود ورق می زنیم، خوب که می نگریم طاهره را یک زن بی نظیر ایرانی می یابیم که زنانگی اش را بر تاریخ ادیان ایران از دویست سال پیش تا کنون، تحمیل کرده است. اما کار سترگ او در برگرفتن حجاب از چهره در نقطه ای از تاریخ ایران که بابیان نیز آن را نمی پسندیدند، محدود و خلاصه نمی شود. در بررسی چهره بی همتای طاهره با چرخشی کوتاه در منابع آئین او، به این نتیجه رسیدم که: "پیش از واقعه بدشت، در سال ۱۸۴۷ میلادی، طاهره که در کربلا بود، "تقیه" را کنار نهاد و به دعوت آشکار مردم پرداخت. در این دوران جماعت بابیان کربلا به دو گروه بخش گردیدند. هواداران طاهره و گروه دیگر که با شیوه طاهره در ابلاغ امر بدیع موافقت نداشتند." از قرار مخالفان با وجود گرویدن به آئین دیگری غیر از اسلام، همچنان تقیه را تقدیس می کردند. به علاوه در بغداد علمائی هم بودند که ارزشی برای زنان قائل نبودند و آنها را فاقد روح انسانی می دانستند، این ها نه تنها با طریقه ابلاغ او مخالف بودند، بلکه اساسا از مواجهه با او پرهیز می کردند. به عبارتی او را قابل نمی دانستند.


به این جا که رسیدم یقین حاصل شد که طاهره در بدشت فقط "حجاب برون" را ندریده و بلکه در یک چالش بزرگ تاریخی، او تنها شهروند ایرانی است که با "حجاب درون" هم در افتاده است. با تقیه که مردان هوادار باب زیر آن پنهان شده بودند و امنیت خود را در گرو آن می دیدند مواجهه کرده. طاهره این حجاب را نیز دریده است. حجابی که در شرایط حکومت دینی و شیعی، بازدارنده هرگونه نوآوری و اصلاح است. حتی بزرگترین مراجع تشیع، اگر انتقادی بر روند سیاست های رسمی داشته باشند، به خود حق می دهند تا زیر پوشش تقیه، افکار و نظرات انتقادی خود را پنهان کنند و در بیت های پر نعمت و امن خود، آسوده روزگار بگذرانند. هم اکنون در ایران قرن 21 میلادی، سایه سنگین تقیه روی هر بیت و تریبونی است که صاحب آن بیت و تریبون، خبر دارد باید از کاستی های اسلام حکومتی بگوید، اما نمی گوید و در "حجاب تقیه" خود را می پوشاند. کاملا بر ضد منافع مردم و چه بسا کاملا بر ضد اسلامی که ادعا می کنند پیروان صدیق آن هستند!


باری، طاهره در آن شرایط تاریخی نزدیک به دو قرن پیش که همچنان گرفتارش هستیم، همزمان با دریدن حجاب بیرون، حجاب درون را شکافت. تقیه را رد کرد و با صدای بلند گفت: "دیگر تقیه لزومی ندارد"، این فراز مهمی است از آن چه طاهره باید با آن فهمیده بشود.


تاکید بر تقیه فقط ابلاغ باورهای طاهره و همراهان او را به تاخیر نمی انداخت. تقیه در تمام این ۳۷ سال حکومت دینی در ایران، و حتی در زمان شاه، اسلام را در محدوده های دیرینه و در تناسب با شرایط ظهور پیامبر اسلام حبس کرده است. طاهره آن را برای ابلاغ دیانت خود درید، و ما همچنان برای اصلاح تفاسیری از اسلام بر پایه مقتضیات روزآمد اجتماعی، در کار دریدن آن فرو مانده ایم. ما از احباء نیستیم. از اعداء هم نیستیم، اما به خود حق می دهیم تا تقیه را نقد کنیم با هدف بازسازی زندگی پر مرارتی که زیر نقاب تقیه بر ما تحمیل کرده اند.


از طاهره دور نشویم. او را در متون بابی و بهائی، نه تنها یک سنت شکن شجاع و شوریده حال یافتم، بلکه او را زن خردمندی دیدم که می خواست زنده بماند و نمی خواست برای دیانت خود شهید بشود یا دیگران را به ورطه مشقت و شکنجه و شهادت دعوت کند. این وجه از چهره طاهره هنگامی بر من رخ نمود که دیدم پیش از رفع حجاب، سنجیده و با مشاوره و متناسب با ظرفیت های اسلامی، برای واقعه بدشت برنامه ریزی کرده است.


او بارها با دو شخصیت از بزرگان همفکر خود در بدشت، نشست های محرمانه داشته تا توانسته آنها را متقاعد کند که پیشنهادش را بپذیرند. استدلال او این بود:


"اگر طاهره پس از کشف حجاب مورد اعتراض همه اصحاب حاضر قرار گیرد و به عنوان این که مرتد شده مجازاتی برایش در نظر بگیرند، چون مجازات زن مرتد در اسلام، قتل نیست، و باید او را سر عقل بیاورند و تعلیمش بدهند و گناه و خطایش را به او بفهمانند و به اسلامش برگردانند تا توبه کند...، هرگاه در خطای خود اصرار ورزید...، آن وقت است...، که مستوجب قتل می شود." طاهره همچنین آینده نگری می کرد که در صورت بالا گرفتن ماجرای کفر او، توبه می کند و توبه زن مرتد پذیرفته می شود و باز به حالت اولیه مماشات می کنند تا استعداد نفوس زیادتر شود و شریعت سابقه منسوخ شود. (منظور استعداد بابیان است برای پذیرش) می بینیم که طاهره در شکستن سد تقیه اصرار داشت، هم خردمندانه آینده نگری می کرد، هم آن که از فتوای ارتداد خود توسط اصحاب دیانت خودش نگران بود. سرانجام موافقت شد طاهره دیانت باب را ابلاغ کند. او اصرار داشت بر این که "احباب را افراط در تقیه نشاید". اصحاب چندان که پیش تر گذشت در بدشت واکنش های مخالف بسیار نشان دادند و دو سال بعد بود که طاهره به فرمان شاه به قتل رسید.


این متن خلاصه ای بود از سخنرانی کوتاه نویسنده در مراسم دویستمین سالروز تولد طاهره قره العین، که او را نخستین زن در تاریخ ایران پس از اسلام می شناسند که در ملاء عام حجاب از سر برگرفت. از او به همت جمعی از ایرانیان مقیم ویرجینیا ستایش شد. در این گرامی داشت، رویداد "بدشت" از سوی چند سخنران از زوایای گوناگون نگریسته شد. در پایان با حاضران در جلسه این پرسش را در میان گذاشتم: اگر همین لحظه به اعجاز، طاهره از سرای باقی به سرای فانی بازگردد و در همین نشست، برای عضویت در "بیت العدل" که بالاترین نهاد تصمیمگیری بهائیان است، اعلام نامزدی کند، آیا با وجود حکم دیانت نوین که زنان را به لحاظ جنسیت به مرجع مهم بهائیت راه نمی دهند، طاهره با آن درجه از شجاعت، شوریدگی، خردورزی و دانش، می تواند وارد بیت العدل بشود؟


جلسه منقلب شد. پاسخ قانع کننده ای نشنیدم. امید که آنها نیز از کاستی های تبعیض آمیز و جنسیتی دیانت خود، بدون توسل به "توجیه دینی" بگویند. احترام به جنسیت با مدح و ثنای طاهره کامل نمی شود، مگر آن که بیت العدل به برابری جنسیتی در حیطه اقتدار خود اقتداء کند. طاهره از خاک ایران برخاسته و الگوئی گرانقدر و تاریخی است برای همه زنان ایرانی با هر گونه باورهای دینی و غیردینی. دویست سالی که از زاد روز او دور شده ایم، فراز و فرود بسیار داشته ایم و کم نبوده اند زنانی که به عشق جانان، از هر تبار سیاسی و عقیدتی جان و امنیت باخته اند.


  2-"پاسخ محفل ملی بهاییان آمریکا به مقاله انتقادی مهرانگیز کار"


دوست عزیز بهائی،


نامه شما به تاریخ ۳۰ژوئیه ۲۰۱۵ که جویای نظر در زمینه بازتابهای حاصل از مقاله ای به قلم پروفسور مهرانگیز کار که در مجله اینترنتی روزآنلاین در پی نظرات ایشان به عنوان سخنگوی میهمان در همایش ایالت ویرجینیا منتشر شده بود را دریافت کردیم. جلسه مذکور در راستای بررسی زندگی طاهره (قرة العین) و پیشینه های تاریخی و اجتماعی کشف حجاب ایشان در بدشت برگزار شده بود. پروفسور کار، یکی از فعالان برجسته و شناخته‌شدۀ حقوق زنان، اصل عضویت انحصاری مردان در بیت العدل اعظم را تحت سئوالی مطرح نمود و افزود که اگر طاهره در دنیای امروز میزیست از عضویت بیت العدل محروم میماند؟ آنچه بسیار باعث شگفتی در تبادل نظر حاصل از این اظهار نظر بود، انتقادات سنگین برخی بهاییان علیه پروفسور کار بود. یکی از تعلیمات بنیادین آیین بهایی همانا نص پرهیز از نزاع و جدال است چنانکه میفرماید « نزاع و جدال را نهی فرمود نهياً عظيما فی الکتاب». حضرت بهاءالله به پیروان خود امر کرده اند که نظرات دیگران را با دیده نکوهش آمیز نبینند. میفرمایند: «درکلمات احدی بدیده اعتراض ملاحظه منمائید.» و نیز از ایشان خوسته اند که اظهارات دیگران را با روح محبت و افق فکری باز بنگرند. حمله به دیگران و توبیخ آنان تخطی واضح از آموزه های حضرت بهاءالله میباشد.


مسئله تعحب آور دیگر آنستکه اظهار نظر فردی که بهایی نیست باعث شده تا عده ای از بهاییان اعتقادات آیین خود را زیر سوال برده و شروع به حدس و گمانه¬زنی¬های همراه با تخیل و حتی مضر در مورد علل عدم عضویت بانوان در بیت العدل اعظم الهی کنند. همانگونه که بیت العدل اعظم الهی تشریح کرده است دستورالعمل عضویت انحصاری مردان در بیت العدل توسط حضرت بهاءالله صادر و مورد تایید معتبر نوشتاری حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی قرار گرفته است. در حالی که هیچ توضیحی در مورد علل صدور این دستور داده نشده، به فرمود حضرت عبدالبهاء: و امّا بيت العدل بنصوص قاطعة فی شريعة اللّه اختصّ بالرّجال حکمةً من عند اللّه و سيظهر هذه الحکمة کظهور الشّمس فی رابعة النّهار اینکه شخصی که مدافع توانمند و راسخ حقوق زنان باشد و قبول این تعلیم امر بهایی را مشکل بداند، نمیتواند شگفتی آور باشد.


شایسته است که بهاییان به جای نکوهش این شخص به عقیده وی احترام گذاشته و توضیح دهند که این اصل را با توجه به ایمان خود می‌پذیرند. احبا میتوانند از چنین موقعیتهایی برای توضیح تلاشهای خود در ترویج برابری حقوق زن و مرد در زندگی شخصی و اجتماعی استفاده کنند. در این راستا یک تمرین سالم همانا پرسیدن این سوالات از خود است که: آیا تا چه حد این تعلیم بهایی را اجرا کرده ام؟ آیا ما پسران خود را طوری پرورش میدهیم که دختران را با خود برابر بدانند؟ آیا زنان و مردان شانه به شانهٔ یکدیگر در تمام امور زندگی فعال هستند؟ آیا زنان ما برای ورود به عرصه علم و صنعت یا تجارت و هنر به مساوات مردان مورد تشویق قرار میگیرند؟ آیا ما تمام تلاش خود را در جهت تسهیل آموزش و پرورش زنان انجام میدهیم تا توانایی¬های ایشان به عرصه شکوفایی برسند؟ آیا مردان بهایی به عنوان پرچمداران دفاع از حقوق زنان شناخته میشوند؟


واضح و مبرهن است که تنها با ایجاد جامعه ای که تجسم زنده برابری زنان و مردان میباشد میتوانیم تعهد صادقانه خود را به این اصل مهم اثبات کرده و نشان دهیم که عدم عضویت زنان در بیت العدل هیچ ارتباطی با اصل برابری زن و مرد ندارد. در بررسی این موضوع دوستان تشویق شده اند که شرح زیر را که از طرف بیت العدل اعظم واصل گشته مورد غورو تفحص قرار دهند: بنابراين احبّای الهی با تناقضی آشکار مواجهند. ما بهائیان توضیحی کاملاً قانع‌کننده برای یک ناظر منتقد نداريم ولکن با قبول حضرت بهاءالله به عنوان مظهر ظهور الهی و با پذيرش اصل «يفعل ما يشاء» بر اساس آگاهی حضرتشان از اوضاع جهان و مشکلات عالم بشريت، حکم آن حضرت را می‌پذیریم و به وعدۀ حضرت عبدالبهاء کماکان مطمئنّ هستيم که در موعد مقرّر درک واضح اين موضوع حاصل خواهد شد. در عين حال نمی‌توانیم انتظار داشته‌باشیم که بيانات صريح در آثار بهائی در مورد تساوی حقوق زن و مرد به دیگران به حدّ کافی اطمینان خواهد داد که ما به اين اصل وفادار و پای‌بند هستیم بلکه موظّفیم که تعهّد خود را با اعمال و با دست‌آوردهایمان نشان دهيم و بکوشیم تا تساوی حقوق زن و مرد را در جامعه بهائی و در اجتماع گسترده برقرار سازیم. افراد منصف مشارکت تعداد فزاینده‌ای از زنان را در تشکيلات اداری بهائی، در پروژه‌های توسعۀ اجتماعی و اقتصادی و در تمام جوانب ديگر حیات جامعه شواهد وافری در این مورد خواهند یافت. نکتۀ مهمّی را که بايد بخاطر داشت اینست که با توجه به بیانات قاطع در آثار مقدّسۀ بهائی در برقراری تساوی حقوق زن و مرد، عدم اجازۀ عضویّتِ زنان در بيت‌العدل اعظم نمی‌تواند به عنوان دليلی برای برتری مردان بر زنان تعبير شود. همچنين بايد توجّه کرد که زنان از شرکت در هيچ‌يک از مؤسّسات ديگر بهائی محروم نيستند. آنان به مقام ايادی امر الله منتصب شده‌اند، به عنوان اعضای دار التبليغ بين المللی، در مقام مشاورين قارّه‌ای و به عنوان اعضای منتخب محافل ملّی و محلّی خدمت می‌کنند و در سراسر عالم مسئوليّت‌هایی حياتی را برای گسترش جامعۀ بهائی و تقویت حیات روحانی آن بر عهده دارند. درصد زنانی که در تشکيلات بهائی خدمت می‌کنند اغلب به نحو قابل ملاحظه‌ای بيشتر از حضور زنان در مؤسّسات اجتماعی اطراف آنان است.


محفل ملی امیدوار است که این دیدگاه مفید فایده باشد. اگر خواستید این نامه را با سایر شرکت کنندگان تالار گفتگوی آنلاین درمیان بگذارید.


با اشواق قلبیه بهائی
کنت باورز منشی


  3- کتاب " حضرت باب " – نصرت الله محمد حسینی – موسسه معارف بهایی – 150 بدیع – 1915 میلادی – ص 387   

 

سایر دسته بندیها

افزودن دیدگاه جدید

CAPTCHA ی تصویری
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.