اخیرا در بی بی سی فارسی و نیز شبکه جهانی بی بی سی ، فیلمی به نام عدالت انقلابی که در آن دادگاه محاکمه هفت تن از نه عضو محفل روحانی ملی بهاییان ایران بود به نمایش گذاشته شد . بهاییان در هر شهر یا روستایی که هستند جهت انجام امور جامعه خود از قبیل ازدواج ، تعلیم و تربیت اطفال، دفن اموات و غیره نه نفر را که بالای بیست و یک سال سن داشته باشند انتخاب میکنند نام این نهاد انتخاباتی ، محفل روحانی محلی است همزمان در هر شهر یا روستا متناسب با جمعیت بهایی ساکن در آن محل یک یا دو نفر به عنوان وکیل و نماینده آن جامعه انتخاب شده و این وکلاء در اوائل اردیبهشت ماه در پایتخت کشور جمع شده از بین همه بهاییان ساکن در آن کشور نه نفر را به عنوان اعضای محفل روحانی ملی آن کشور انتخاب میکنند که از جمله وظایف محفل روحانی ملی ارتباط با اولیای امور ، کمک به محافل روحانی محلی در حل مشکلات خود و از این قبیل است .
انتخابات در جامعه بهایی کتبی و سری است یعنی حتی زن و شوهر نیز نباید از رای همدیگر اطلاع داشته باشند ، همچنین آزاد است یعنی هر فرد بهایی به هر نفسی که مایل است می تواند رای دهد و عمومی است یعنی تمام اعضای جامعه بهایی که سنشان متجاوز از بیست و یک سال شده در این روند مسئول و متعهد هستند. از مشخصات و ویژگی های بارز نظام اداری جامعه بهایی ، عدم تبلیغ و پروپاگاند و کاندید شدن افراد است. به نظر بهاییان تبلیغات همچون سم بوده و مآلا سبب تفرقه و تحزب و ضعف و ناکارآمدی جامعه میگردد. همچنین نفسی که خود را کاندید مینماید یعنی خود را بهتر و برتر از دیگران میبیند و هر وقت بهتری و برتری به میان آمد عالم خراب شد. دیگر از ویژگیهای این نظام اداری اینست که اعضای محافل روحانی محلی یا ملی به خاطر عضویت در محفل نه تفوق و امتیازی نسب به سایر اعضاء جامعه بهایی دارند و نه حقوق و مزایایی دریافت میکنند ، عضویت ایشان صرفا جنبه خدماتی و وجدانی دارد. شرط انتخاب شوندگان علاوه بر سن ، داشتن ایمان ، تقوی ، شجاعت ، خلوص نیت ، تواضع و فروتنی و دیگر فضائل اخلاقی لازم برای عضویت در این نهاد روحانی است. پسوند روحانی که بعد از نام محفل قرار دارد گویای این مهم است که تشکیلات اداری نباید به نهادی منجمد که تنها در یک چارچوب خشک و بیروح و متعصب مآبانه با افراد در تعامل است تبدیل شود بلکه از نظر بهاییان این محافل و نظام اداری باید مانند نهرها و جویبارهای پاک و زلال باشند تا بتوانند روح حیات روحانی را در جامعه سریان و جریان دهند.
فیلم محاکمه اعضای محفل روحانی ملی بهاییان ایران و همچنین تاریخ انقلاب اسلامی ایران سبب شد تا سلامت و پاکی نظام انتخاباتی بهاییان به جهانیان ثابت شود و نشان دهد که تنها الگو و سرمشق برای نهادهای انتخاباتی در جامعهایی مدنی و دمکراسی خواه همین شیوه انتخاباتی است و بس . کدام سیستم و نهاد انتخاباتی در جهان هست که اعضای آن خود را فدای جامعه خویش میسازند ؟ آیا موردی در سطح جهان یافت میشود که در آن برگزیدگان جامعه امنیت خود و خانواده خویش را فدای جمع کرده از راحت و آسایش خود و همسر و فرزندان دلبندشان گذشته ، در اوقات سخت و پرخطر شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکرده و به محل امن نگریخته باشند؟ و سرانجام تمام هستی و زندگی و جان عزیز خویش را فدای اتحاد و یگانگی انسانها نمایند؟ آن نفوس برگزیده در واپسین دقایق زندگانی نشان دادند که مردان میدان عملند و نه حرف و شعار بی ثمر. دلیران جامعه حضرت یزدانند نه گوشهنشینان در هنگام التهاب و اضطراب و پردهدران در وقت راحت و امنیت. خوف و هراس در اندیشه و خیال ایشان راهی نداشت و سطوت علماء ایشان را مرعوب نساخت. تجسم عینی کلمات و واژگانی همچون تسلیم در برابر اراده حی قدیمند و مظاهر صبر و شکیب در برابر اهل عناد . مهربان به جمیع نوع بشرند و آرام و با سکون در جمع پرخطر. مومن ممتحتند و موقن پر حرارت . دلیر و بیباکند و شجاع و بی هراس از تنشهای قاضی پر غیض و غضب.
فیلم پخش شده با آنکه کوتاه بود ولی بر عالم افکار و ارواح تاثیر بسیاری گذاشت. آن فیلم به گفته فرزند یکی از آن دلاوران همچون صحنه شام آخر تا آخرالزمان با گوشت و پوست تاریخ عجین گردید و از جملۀ حوادثِ برجستۀ تاریخی شده تا ابدالآباد جزیی جدانشدنی و جاویدان از متن تاریخ گشت. ظاهرا این فیلم برای توجیه ظلم و ستمی که بر بهاییان ایران روا میدارند تدارک دیده شده بود و شاید برای همین دلیل که در انظار عموم پخش خواهد شد از حضور سرکار خانم محمودی ، هشتمین عضو محفل روحانی ملی، در مقابل دوربین ممانعت به عمل آمده چه که در اندیشه فقهی ایشان " زن " نباید در امور جامعه ملی یک کشور مشارکت نماید و نشان دادن سرکار خانم محمودی به نفسه سبب خفت و حقارت آن مردان بداندیش میگشت. اما آن بانوی ارجمند حکمی مساوی با دیگر همکاران خویش دریافت داشتند و جملگی به مقام شهادت کبری فائز و نائل گردیدند .
آن فیلم نبرد و پیکاری نابرابر بین نور و تاریکی ، درستکاری با پلیدی ، حق و راستی با پلشتی و فرومایگی بود . گرچه اولیای امور تصور میکردند با اسارات جسم آن نازنینان روح والای ایشان نیز اسیر شده و در برابر گمراهان به کرنش و تعظیم وادار خواهند شد اما پاسخ های کوتاه که با فریاد و عصبیت رئیس دادگاه نیمه تمام باقی میماند گویای دو حقیقت بود. حقیقت نخست رهایی و آزادگی آن ارواح مقدسه که زنجیر و زندان هرگز قادر به اسارات گرفتن ایشان نگردید و حقیقت دوم استیصال و درماندگی رئیس دادگاه که ذرهای التماس و یا ضعف و عجز و ابراز ندامت و پشیمانی را نتوانست با تهدیدها و تهمتهای دروغین خود و ایجاد التهاب و جنجال و تنش مداوم در دادگاه برای ملت ایران به نمایش گذارد.
جناب فرید بهمردی از اعضای محفل روحانی ملی سوم که بعدها دستگیر و راهی زندان شده بودند روزی در زندان اوین با یکی از عزیزان همبند خود صحبت میکردند که بعدها آن عزیزِ آزاد شده، برای نگارنده آن گفتگو را بیان فرمود. جناب بهمردی میگفت فلانی میدانی چرا بعضی از بهاییها که در زندان هستند تبری میکنند و سپس از زندان آزاد میشوند؟ و سپس ادامه داده فرمود برای آنکه آنهایی که در خارج از ایران هستند فکر نکنند که زندان جای امن و راحت و آسایش است بلکه بدانند که در زندان زجر هست ، توهین هست، حقارت و درد هست ، تعب و الم و شکنجه جانکاه هست و بعد جناب بهمردی ادامه داد و فرمود در حقیقت آن نفوس متبری نیز به نوعی سبب اعلاء و اشتهار امرالله هستند. جناب بهمردی در پایان سخنی را بیان نمود که هر نفس مومنی به حضرت بهاءالله چون آن را شنید پشتش به لرزه آمد. ایشان فرمود اگر روزی حضرت بهاءالله بخواهند که مرا با این روش و شیوه (یعنی تبری ) سبب اشتهار و اعلاء امرشان قرار دهند من راضی و حاضرم. جناب بهمردی سرانجام و پس از تحمل شکنجههایی فراوان به شهادت رسید.
این حکایت از آن جهت بیان شد تا واقعیت تلخ و دردناک وجود شکنجه در زندانها که امروزه برای اکثریت مردم ایران فاش و برملاء شده در نظر گرفته شود و علت و سبب کارگر نبودن آن شکنجهها بر اکثر قریب به اتفاق بهاییان از جمله تمامی اعضای محافل روحانی ملی ایران ، مورد تفکر و تعمق قرار گیرد. شکنجههایی که قرون وسطای جهان کاتولیک در پیش آن روسفید است.
در فیلم پخش شده ادب و نزاکت توام با قدرت و شجاعت در طرز منش اعضای محفل روحانی ملی آشکار و نمایان بود. حتی مزاح جناب کامران صمیمی با قاضی عبوس و ناعادل ، سبب خندان شدن او شد. فشار قاضی بر جهت گیری سیاسی بهاییان یا بهتر بگوییم بر انطباق با سیاست و دیدگاه علمای عظام راه به جایی نبرد و جناب قدرت الله روحانی علیرغم ایجاد تشنج و تنشِ چند باره از سوی قاضی با متانت و پختگی پاسخ او را دادند. تمجید ظاهری و کلامی دولت امریکا از اهداف صلح جویانه دیانت بهایی به مذاق رئیس دادگاه خوش نیامده و آن را اتهامی سنگین عنوان نمود. پاسخ کوتاه و قاطع جناب دکتر عزت الله فروهی سبب اسکات قاضی شد. همه آن اتهامات واهی و پوچ صرفا برای خالی نبودن عریضه و برگزاری نمایشی به نام دادگاه بود والا اصولا هدف از تشکیل آن جلسه دادگاه کشف حقیقت نبود بلکه از ابتدا هدفی بدشگون در نظر گرفته شده بود و آن تیرباران برگزیدگان جامعه بهایی و نشان دادن عطش شدید به ریختن خون بیگناهان و مرعوب نمودن جامعه بهایی بود.
با مشاهده فیلم محاکمه برگزیدگان جامعه بهاییان ایران غم و شادی ، سرور و اندوه توامان شده ، مباهاتی روحانی از داشتن چنین برگزیدگانی که همچون کوهی بزرگ ، سدی در برابر سیل خروشان ایذاء و آزار بیدادگران به جمع مومنین شده بودند در جان پدیدارگردید و از پس آن اعتقادی عمیق به خداوند و مظهر ظهورش که مشتی خاک را از اهتزاز کلمه خلاقه اش به عالم افلاک میرساند ایجاد و با چشم سر مشاهده گردید.
اما در آن فیلم ، صحنه هایی از نور دیده می شد نوری که از ورای تاریخ آینده به زمان حال رسیده است آن نور را در رفتار و گفتار و کردار و سیمای آن تنهای رنجور بلا میشد به راحتی تشخیص داد. آن نفوس پاک و بی پیرایه ، طلایع داران دوران طلایی و عصر ذهبی نوع بشر بودند دورانی که خصومت بین ملل جای خود را به اخوت و آشتی و تفاهم داده ، شبح جنگ و قتال برای همیشه رخت از میان بربسته ، این کره خاک نمونهای از جهان افلاک گشته و این خاک سیاه رشک جنت علیا گردیده است. رفتار آسمانی و کردار ربانی و گفتار چون شیر آن شیران بیشه عرفان و دانایی که انعکاسی از تعالیم جدید خداوندی است به زودی زود در این پهنه گیتی ، جهانگیر و گسترده خواهد شد و بسیاری را بر آن خواهد داشت که همچون این مردان و زنان شجاع و فداکار در عرصه زندگانی ، رفتار و سلوک داشته باشند. حضرت بهاءالله در آثار خود اظهار داشتهاند که سخن و گفتار ایشان آسمانی است نه بشری و خاصیت این جنبۀ آسمانیِ کلامِ حضرت بهاءالله تاثیرگذاری شدید بر ارواح و قلوب انسانی است به حدی که از آن به خلق بدیع و آفرینش نوین تعبیر میشود. آن فیلم مدرک و دلیل و تائیدی بر حقانیت و الهی بودن دیانت بهایی بود چه که این دیانت توانسته انسانهایی تا بدان درجه روحانی و متعالی خلق نماید که برخلاف سایر حاضرین در آن دادگاه به شیوه و روشی معتقدند که سبب سلامت روح و روان و سعادت و رفاه همه ابناء نوع بشر است و هیچ فتنه و بلایی وحشت آفرین ایشان را ازآن صراط مستقیم منحرف و سرخورده نساخت و سرانجام با خون خود این حقانیت را به ثبوت و ظهور رساندند. قلم از وصف مقام آن عاشقان قربانگاه حضرت عشق نه تنها عاجز و ناتوان بلکه شرمگین و نالان است. حضرت بهاءالله نزدیک به یکصد و بیست پیش به پاکی فطرت ایرانیان اشاره فرموده و در نامههایی که برای پیروان خود از زندان عکا به ایران میفرستادند به صراحت اظهار فرمودند که اگر علمای ایران مانع نمی شدند ملت ایران ظرف دو سال یا کمی بیشتر کل در ظل حضرت رحمن داخل میشدند. اکنون پس از گذشت آن زمان طویل ، امام جمعه موقت شیراز در چند ماه اخیر عنوان کرد که اگر ما علمای شیعه نبودیم ایران اکنون دچار بهاییت شده بود! در این گفته امام جمعه محترم شیراز باید ساعتها بلکه روزها تفکر و تعمق شدید نمود.
عجب بسیار در آن است که علمای طراز اول شیعه ایران طبق آیات دینی خود از حقانیت دیانت بهایی به خوبی آگاه و مطلعند و صرفا به خاطر منافع مادی همچون خمس و زکات و دیگر وجوهات شرعی و نیز حرام شمرده شدن ارتقا به منبر که پایه های قدرت ایشان بر آن استوار شده و نیز برچیده شدن بساط ریاست در این دیانت نه تنها نتوانستند رشتههای علایق مادی خود را قطع نمایند که با ایجاد تهمت و افتراء سبب سوءظن و بدبینی مردمان گشته سبب ادبار و اعراض ایشان شدهاند. حتی به این نیز بسنده نکرده با شیوه های غیر انسانی و غیر اخلاقی که مردود در همه ادیان است سعی در از بین بردن جامعه دینی بهایی دارند. در همان سالهای نخست انقلاب ، روشهای این هدف و سیاست یعنی محو جامعه بهایی ایران توسط برخی از آیتالله های بنام آن زمان در قالب دو راهکارِ همزمان ، ریخته شد که گفتند سران جامعه بهایی را دستگیر و وادار به تبری میکنیم و همه بهاییان را از ادارات و مشاغل خود اخراج می سازیم. این ضربات پی در پی قطعا سبب خواهد شد که ظرف چند ماه آینده همه آنها مسلمان شده دیگر هیچ بهایی در ایران باقی نماند. نتیجه آن سیاستها که روش ستمگران جبار است چه شد و چه اثر داشت؟
اولین محفل روحانی ملی بهاییان ایران در سال 1359 ربوده و مفقود الاثر گردیدند یک روز پس از ربوده شدن ایشان بنا به فرموده بیت العدل اعظم ، "موذنین دوم "، یعنی محفل روحانی ملی دوم جایگزین ایشان شده که جملگی با خطاب موذنین دوم از سرنوشت محتوم خود آگاه شدند . در تاریخ دیانت بهایی واقعهایی مربوط به سالهای اولیه این نهضت روحانی یعنی آیین بابی ثبت شده که در آن سالها هنوز شعائر اسلامی از جمله اذان و نماز در جامعه مومنان رایج بود. گروهی از بابیان در کاروانسرایی در شهر بابل در محاصره مقلدین آخوندی گرفتار شدند. جناب ملاحسین بشرویه ایی ، قائد آن جمع در هنگام غروب آفتاب رو به مومنین کرده فرمود کیست از جان بگذرد و در فراز کارونسرا اذان مغرب را بخواند. فردی با نهایت شور و شعف حاضر به انجام این فریضه گردید و چون بر بام کاروانسرا ایستاد و جملاتی از اذان را خواند با گلولهایی از سوی محاصره کنندگان به شهادت رسید. ملاحسین از مومنین خواست تا موذن دوم بر بام رفته ، اذان را تمام نماید جوانی از میان ایشان برخاست و بر بام کارونسرا ادامه اذان را خواند ولی او نیز پس از خواندن سه ، چهار جمله از اذان ، هدف تیر گشته به شهادت رسید ملاحسین فرمود تا نفس دیگری بر بام ارتقاء جسته و اذان را اتمام و اکمال نماید نفس نفیسی این مهم را تقبل و اذان را تکمیل نمود ولی در آخرین لحظه او نیز با شلیک پیروان نادان و ناآگاه آخوند به شهادت رسید. پس از دستگیری اعضای دومین محفل روحانی ملی بهاییان ایران ، بیت العدل اعظم با خطاب "موذنین سوم" ، شروع کار سومین محفل روحانی ملی ایران را تایید فرمودند. در دوران همین محفل یعنی در شهریور سال 1362 بود که دولت تشکیلات بهایی را غیر قانونی اعلام کرده و محفل ملی سوم نیز طی نامه سرگشادهایی ضمن پذیرش و قبول تعطیلی تشکیلات و نظام انتخاباتی در ایران ، از ایشان خواستند تا به حقوق انسانی و اساسی بهاییان ایران تعدی ننمایند. اعضای این محفل که از مدتها قبل تحت تعقیب بودند همگی به استثنای جناب خانجانی دستگیر و سرانجام همگی آن عزیزان به جز یک نفر از ایشان ، با شدیدترین و هول انگیزترین شکنجهها ، برخی در زیر شکنجه و برخی با تیرباران به شهادت رسیدند .
آیا اکنون وقت آن فرا نرسیده تا متصدیان امور از آنچه گذشته و میگذرد پند و عبرت گیرند و از خرابههای ظلم و نادانی خارج شده و از تعدی و ستمی که نسبت به جامعه بهاییان ایران روا میدارند دست کشند و روح خود و پیروان خویش را بیش از این به تدنی و انحطاط دچار ننمایند؟ به راستی ایشان باید بدانند که زخمههایی که بر بهاییان وارد مینمایند زخمهایی التیام ناپذیر و عمیق بر ارواح خود ایشان خواهد گذاشت.
جانتان خوش باد
نگارنده : مقدم
مهر 1394
افزودن دیدگاه جدید