ترجمهای از پیام بیت العدل اعظم خطاب به بهائیان جهان
رضوان ۲۰۲۱ میلادی (۱۷۸ بدیع)
(هیئت بینالمللی ترجمه به زبان فارسی)
ستایندگان اسم اعظم در سراسر عالم ملاحظه فرمایند
دوستان عزیز و محبوب،
آخرین کلمات یکی از خاطرهانگیزترین فصول تاریخ امر الهی اکنون رقم خورده است و فصل جدیدی آغاز میگردد. رضوان امسال اختتام سالی خارقالعاده از یک نقشۀ پنجساله و از یک سلسله نقشههایی است که از سال ۱۹۹۶ میلادی آغاز شد. سلسلۀ جدیدی از نقشهها با شروع دوازده ماهِ سرنوشتساز در پیش است که خود طلیعهای است برای یک مشروع نهساله که از رضوان آینده آغاز میشود. این مشتاقان جامعهای را میبینیم که به سرعت کسب نیرو نموده و آمادۀ برداشتن گامهای عظیمی به سوی آینده است. امّا هیچگونه ابهامی نباید داشت که رسیدن به این مرحله چه کوشش و تلاشی را لازم بود و بینشهای کسب شده در این راه چه همّت و طاقتی را طالب: تجربیّات آموخته شده آیندۀ جامعه را شکل خواهد داد و شرح نحوۀ کسب آن تجربیّات، مسیر آتیه را روشن میسازد.
دهههای قبل از سال ۱۹۹۶ با پیشرفتها و بینشهای غنیِّ خود شکّی باقی نگذاشته بود که جمّ غفیری از مردم در بسیاری از جوامع آمادۀ دخول در ظلّ لوای امر الهیاند. با این حال موارد تسجیل افراد در مقیاسی وسیع گرچه امیدبخش بود ولی به فرایند رشدی پایدار که بتوان آن را در محیطهای گوناگون اجرا نمود منجر نگشت. در آن زمان، جامعه با پرسشهایی عمیق مواجه بود که تجربۀ کافی برای پاسخگویی مناسب به آنها را نداشت. چگونه تلاشهایی که هدفش ترویج بود میتواند همگام با فرایند تحکیم پیش رود و چالش درازمدّت و به ظاهر حلنشدنی رشد پایدار را حل نماید؟ چگونه میتوان افراد، مؤسّسات و جوامع را چنان پرورش داد که قادر باشند تعالیم حضرت بهاءالله را به مرحلۀ عمل درآورند؟ و چگونه ممکن است کسانی که مجذوب تعالیم الهی میگردند بتوانند عاملینی فعّال در یک مشروع روحانی جهانی شوند؟
بدین ترتیب یک ربع قرن پیش، جامعۀ بهائی که هنوز از حضور سه نفر از حضرات ایادی امر الله در صفوف مقدّم خود برخوردار بود نقشهای چهارساله را آغاز نمود، نقشهای که با تمرکزش بر یک هدف واحد، از نقشههای قبلی متمایز گشت و البتّه آن هدف، پیشبرد قابل ملاحظهای در فرایند دخول افواج بود. این هدف معرّف و شاخص خطّ مشی یک سلسله نقشههای بعدی شد. جامعه در آن زمان به این مطلب واقف شده بود که مفهوم این فرایند فقط دخول گروههای معتنابهی از مردم به آیین الهی نیست و به خودی خود نیز پدیدار نخواهد شد بلکه مستلزم ترویج و تحکیمی هدفمند و سیستماتیک و با سرعتی دائم التّزاید میباشد. توفیق در این مسیر نیازمند مشارکت آگاهانۀ تعداد زیادی از نفوس بود و در سال ۱۹۹۶ عالم بهائی فراخوانده شد تا عزم خود را برای پذیرفتن چالش آموزشیِ وسیعی که لازمۀ این هدف بود جزم نماید. از جامعۀ بهائی خواسته شد که شبکهای از مؤسّسات آموزشی تأسیس نماید که تمرکزش بر آماده نمودن تعداد فزایندهای از افراد با قابلیّت لازم برای تداوم فرایند رشد باشد.
احبّا این حرکت را با این آگاهی آغاز کردند که علیرغم توفیقات قبلیشان در میدان تبلیغ هنوز باید میآموختند که چه قابلیّتهایی را کسب نمایند و از همه مهمتر اینکه آنها را چگونه کسب نمایند. جامعه از بسیاری جهات از طریق عمل یاد گرفت و تجربیّات آموخته شده پس از آنکه به مرور زمان با به کارگیری در محیطهای گوناگون تلطیف شد نهایتاً در موادّ آموزشی وارد شده و مورد استفاده قرار گرفت و معلوم شد که بعضی از فعّالیّتها پاسخی است طبیعی به نیازهای روحانی یک جمعیّت. حلقههای مطالعه، کلاسهای کودکان، جلسات دعا، و متعاقباً گروههای نوجوانان حائز اهمّیّتی اساسی گشت و وقتی با فعّالیّتهای مربوطه ممزوج شد تحرّک حاصله توانست سبب به وجود آمدن الگویی پویا از حیات جامعه شود. با افزایش تعداد شرکتکنندگان در فعّالیّتهای اساسی، بُعد جدیدی به هدف اوّلیّۀ آنها اضافه شد، یعنی این فعّالیّتها به منزلۀ مدخلی شد که از طریق آن جوانان، بزرگسالان و اعضای خانوادهها از اجتماع بزرگ میتوانستند با ظهور حضرت بهاءالله آشنا شوند. همچنین درک بهتری از جوانب عملی اجرای استراتژیهایی برای فعّالیّتهای جامعهسازی در چارچوب ”محدودۀ جغرافیایی“، یعنی یک ناحیۀ مشخّص با وسعتی قابل اداره و با ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی متمایز، به دست آمد. لذا پرورش قابلیّت برای تهیّۀ نقشههای ساده در سطح محدودۀ جغرافیایی آغاز گردید و در نتیجۀ چنین نقشههایی برنامههای رشد که بعدها به صورت ادوار سهماهۀ فعّالیّت تنظیم گردید به وجود آمد. نکتۀ مهمّی که از ابتدا آشکار گردید این بود که گذراندن دورههای متسلسلِ مؤسّسه توسّط افراد به حرکت محدودههای جغرافیایی در پیوستار رشد تحرّک میبخشد و خودِ فرایند مؤسّسه نیز از این طریق تداوم مییابد. این رابطۀ مکمّل در همه جا به احبّا کمک کرد که ویژگیهای رشد را در محیط خود ارزیابی نموده مسیری به سوی توانایی بیشتر دنبال نمایند. به مرور زمان ثابت شد که اگر آنچه در محدودۀ جغرافیایی رخ میدهد هم از دیدگاه سه برنامۀ ضروری آموزشی یعنی خدمت به کودکان، نوجوانان، و جوانان و بزرگسالان، و هم از دیدگاه ادوار فعّالیّت که برای روند رشد لازم است، مورد ملاحظه قرار گیرد چنین نگرشی مثمر ثمر خواهد بود. مدّت زیادی از آغاز این مجهوداتِ بیست و پنجساله نگذشته بود که بسیاری از خصوصیّات قابل تشخیص فرایند رشد که امروز مشاهده میکنیم کاملاً شکل میگرفت.
با بیشتر شدن مساعی دوستان، اصول، مفاهیم و استراتژیهای مختلفِ مرتبط با فرایند رشد به صورت چارچوبی برای عمل شروع به تبلور نمود که میتوانست تکامل یافته، پذیرای عناصر جدید گردد. این چارچوب برای بروز تحرّکی چشمگیر بسیار حائز اهمّیّت بود و به احبّا کمک نمود که نیروی خود را در مسیری جهت بخشند که تجربه نشان داده به رشد جوامع سالم منتهی میگردد. امّا چارچوب یک فرمول نیست. هنگام بررسی واقعیّت یک محدودۀ جغرافیایی، یک نقطه، یا صرفاً یک محلّه، با در نظر گرفتن عناصر متعدّدِ این چارچوب الگویی از فعّالیّت میتوانست ایجاد شود که از آنچه بقیّۀ عالم بهائی مشغول آموختن آن بود بهره گیرد و در عین حال پاسخی به ویژگیهای آن محلّ باشد. دوگانگی بین الزامات انعطافناپذیر از یک طرف، و تمایلات بیپایان شخصی از طرف دیگر، جای خود را به درکی ظریف و دقیق از راههای متعدّدی داد که افراد میتوانستند این فرایند را حمایت نمایند، فرایندی که در اصل منسجم بوده با اندوختن تجربه مستمرّاً تلطیف میگردد. نباید در بارۀ پیشرفتی که حاصل ظهور این چارچوب است تردید داشت، این چارچوب برای هماهنگ کردن و متّحد ساختن مجهودات تمامی عالم بهائی و پیشبرد اقداماتش اهمّیّتی عظیم در بر داشت.
با اجرای نقشهها یکی پس از دیگری و با وسعت یافتن اشتغال به فعّالیّت جامعهسازی، پیشرفت در سطح فرهنگ عمیقتر گردید. به عنوان مثال، اهمّیّت تعلیم و تربیت نسل جوانتر و به خصوص استعداد خارقالعادۀ نوجوانان در سطح وسیعتری مورد توجّه قرار گرفت. همراهی و مساعدت نفوس نسبت به یکدیگر در طول یک مسیر مشترک و گسترش مستمرّ دایرۀ حمایت متقابل، به الگویی برای تمامی تلاشها در مسیر پرورش قابلیّت برای خدمت تبدیل شد. با افزایش آگاهی نسبت به نیروی گفتگوهای هدفمند برای متجلّی ساختن استعدادهای روحانی، حتّی تعاملات دوستان با یکدیگر و با اطرافیانشان تغییر یافت. و مهم آنکه جوامع بهائی بیش از پیش نگرشی برونگرا اتّخاذ نمودند. هر نفس مشتاق به دیدگاه آیین بهائی میتوانست شرکتکنندهای فعّال باشد و حتّی مروّج و تسهیلگری برای فعّالیّتهای آموزشی، جلسات دعا و سایر عناصر کار جامعهسازی شود، و از میان چنین نفوسی بسیاری نیز به حضرت بهاءالله ایمان میآوردند. بدین ترتیب مفهومی از فرایند دخول افواج نمایان شد که کمتر به تئوری و فرضیّات و بیشتر به تجربۀ واقعی اتّکا داشت، تجربۀ اینکه چگونه تعداد زیادی از مردم میتوانند به امر الهی پی برند، با آن آشنا شوند، با اهداف آن همسو شوند، به فعّالیّتها و مشورتهای پیروان آن بپیوندند، و در بسیاری موارد آن را از صمیم قلب بپذیرند. با تقویت فرایند مؤسّسۀ آموزشی در مناطق مختلف یکی بعد از دیگری تعداد افرادی که در فعّالیّتهای نقشه شرکت داشتند به سرعت توسعه یافت و حتّی کسانی را در بر گرفت که اخیراً با امر مبارک آشنا شده بودند. امّا انگیزۀ این کار صرفاً افزایش تعداد نبود. بینشی از تقلیب همزمان فردی و جمعی مبتنی بر مطالعۀ کلام الهی و تشخیص قابلیّت هر شخص برای مشارکت فعّالانه در یک فرایند عمیق روحانی، منجر به بروز حسّ مشارکت در یک کوشش جمعی شده بود.
یکی از چشمگیرترین و الهامبخشترین ویژگیهای این دورۀ بیست و پنجساله خدمات جوانان بهائی است، جوانانی که با عمق ایمان و شهامت خویش جایگاه شایستۀ خود را در خطّ مقدّم مساعی جامعه احراز کردهاند. در مقام مبلّغین امر الله و مربّیان نسل جوان، راهنمایان سیّار حلقههای مطالعه و مهاجرین داخلی، و نیز به عنوان هماهنگکنندگان مؤسّسۀ آموزشی در محدودۀ جغرافیایی و اعضای نهادهای امری، جوانان در پنج قارّۀ عالم برای خدمت به جوامع خود با خلوص و فداکاری قیام کردهاند. بلوغی که جوانان در انجام وظایفی که پیشرفت نقشۀ الهی به آن بستگی دارد از خود نشان دادهاند نمایانگر شور و نشاط روحانی و تعهّدشان به تضمین آیندۀ نوع بشر است. در قبال این بلوغ آشکار روزافزون، تصمیم گرفتهایم که بلافاصله بعد از این رضوان، در حالی که سنّ فرد بهائی برای عضویّت محفل روحانی کماکان بیست و یک سال باقی خواهد ماند، این سنّ برای ابدای رأی در انتخابات بهائی به هیجده سال تقلیل مییابد. جوانان بهائی در سراسر جهان که به این سنّ رسیدهاند بدون شک اطمینان ما را به توانایی خود در ایفای این ”وظیفۀ مقدّس“ که هر منتخِب بهائی به آن مأمور است ”وجداناً و مجدّانه“ به اثبات خواهند رساند.
*
بر این امر واقفیم که طبیعتاً واقعیّت جوامع مختلف تفاوتهای بسیار زیادی با یکدیگر دارند. جوامع ملّی مختلف و مکانهای مختلف در آن جوامع، زمانی که این سلسله نقشهها را آغاز کردند در مراحل مختلفی از توسعه بودند و از آن زمان به بعد نیز با سرعتهای مختلف توسعه یافتهاند و به سطوح متفاوتی از پیشرفت نائل گشتهاند. این موضوع به خودی خود تازگی ندارد. همیشه شرایط و میزان استعداد روحانی در مکانهای مختلف متفاوت بوده است. با وجود این شاهد بسط شرایطی هستیم که در آن قابلیّت، اعتماد به نفس، و تجارب اندوخته شدۀ اکثر جوامع با نیرو گرفتن از موفّقیّت سایر جوامع بهائی چه دور و چه نزدیک در حال افزایش است. به عنوان مثال، نفوسی که در سال ۱۹۹۶ به منظور مهاجرت به محلّ جدیدی قیام مینمودند از شهامت، ایمان و خلوص کامل برخوردار بودند، امّا امروزه همتاهای آنان در همه جا همان صفات را با آموختهها، بینشها، و مهارتهایی توأم مینمایند که نتیجۀ بیست و پنج سال کوشش تمامی عالم بهائی در راه سیستماتیک نمودن و تلطیف فعّالیّتهای ترویج و تحکیم است.
فایل ضمیمه
پیوست | اندازه |
---|---|
Persian - 20-04-2021.pdf | 224.34 KB |
English - 20-04-2021.pdf | 140.24 KB |
دیدگاهها
محسن کریم زاده :
الله ابهی
افزودن دیدگاه جدید