تصویر ناشناس

ناشناس :

در این مقاله اشاره به پیروان خرمیه، بابک خرمدین، شد که به استمرار ظهور پیامبران آسمانی معتقد بودند؛ شاید بی مناسبت نبود که اشاره ای به شیخ اشراق، سهروردی نیز می شد. شواهد تاریخی به جا مانده حاکی از آن است که متعصبان و فقهای زمان، سهروردی را به بیان سخنانی برخلاف اصول دین محکوم نموده و وی را به الحاد متهم کرده و محاکمه نموده و خون او را مباح شمردند؛ شهرزوري، که فیلسوفی اشراقی بوده، بیان داشته که علماي‌ حلب‌ به‌ شیخ اشراق تهمت‌ دعوي‌ نبوت‌ زدند. لیکن، تعمق در آثار سهروردی حاکی از آن است که یک چنین دانشمندی مدعی نبوت نبوده و به تصریح شهرزوری: "او از اين‌ دعوي‌ بري‌ بود" (مجموعه مصنفات شیخ اشراق: شهاب الدین یحیی سهروردی؛ با مقدمه و تحلیل هانری کربن و دیگران؛ با تصحیح سید حسین نصر؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1388 ش، چاپ چهارم، ج 3، صص 27 – 28)؛ بلکه نکته اینجاست که وی منکر خاتمیت پیامبر اسلام بوده است. دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در کتاب "شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی" به نقل از "هیاکل النور" مقدمه و تحقیق محمد علی ابوریان (چاپ مصر، ص 11) مطلبی را بیان داشته در تأیید این ادعا که سهروردی منکر خاتمیت حضرت رسول (ص) بوده است: " ... سهروردی را بار دیگر به مباحثه فرا خواندند. و این بار جلسه مباحثه را به شهر حلب منتقل ساختند. در این جلسه فقها سهروردی را مخاطب ساخته و از او پرسیدند آیا خداوند قادر است بعد از حضرت محمّد (ص) پیغمبر دیگری را بیافریند. سهروردی در پاسخ آنها گفت، قدرت خداوند مطلق است و آنچه مطلق است حدّ نمی پذیرد" (غلامحسین ابراهیمی دینانی: شعاع اندیشه در فلسفه سهروردی، تهران: انتشارات حکمت، ج 2، 1366 ش، صص 65 – 66). مطالب وی در "صفیر سیمرغ" که می تواند ملهم از اندیشه های زرتشتی و ایرانی وی باشد به ظهور سیمرغی در رأس هزار سال اشاره داشته؛ که معلوم می شود وی نیز مانند بسیاری از عرفا اسلامی به هزاره اسلام و اجل این امت اعتقاد داشته که متعاقباً ظهور پیامبری جدید واقع گردد:" هر آن هدهدی که در فصل بهار به ترک آشیان خود بگوید و به منقار خود پر و بال خود بر کند و قصد کوه قاف کند سایه کوه قاف بر او افتد به مقدار هزار سال این زمان که « وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»، و این هزار سال در تقویم اهل حقیقت یک صبح دم است از مشرق لاهوت اعظم. درین مدت سیمرغی شود که صفیر او خفتگان را بیدار کند و نشیمن او در کوه قاف است. صفیر او به همه کس برسد و لکن مستمع کمتر دارد" (مجموعه مصنفات شیخ اشراق: شهاب الدین یحیی سهروردی؛ با مقدمه و تحلیل هانری کربن و دیگران؛ با تصحیح سید حسین نصر؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1388 ش، چاپ چهارم، صص 314 – 315). لازم به ذکر است که در خصوص سیمرغ مذکور است که "سیمرغ در فرهنگ عرفانی کنایه از انسان کامل که از دیده ها ناپیداست نیز به کار رفته است" (عطاءالله تدین : سهروردی شیخ اشراق، مدیحه سرای نور، تهران: انتشارات تهران، 1377 ش، چاپ اوّل، ص 150). اشاره به هزاره ها ریشه در اعتقادات ایرانیان دارد؛ چنانچه، نيچه در پاره‌ نوشته هایش راجع به هزاره‌ها‌ در باورهایِ‌ دينیِ ايرانیِ باستان اشاره داشته است: "[ايرانيان تاريخ را] همچون زنجيره‌ای از فرايندها [انديشيدند]، هر حلقه به دستِ پيامبری. هر پيامبر هزاره (hazar)یِ خود را دارد؛ پادشاهیِ هزارساله‌یِ خود را" (نقل از مقاله "نيچه، زرتشت و ايران"؛ نوشته داریوش آشوری. منبع: سایت بی بی سی فارسی). مع الوصف، در آثار شیخ اشراق به تلویح در خصوص عدم قطع فیض الهی و استمرار ظهورات الهیه سخن رانده شده است؛ در کتاب هیاکل النور، هیکل چهارم، آمده است: " بدان که چون حقّ تعالی خالق و مرجّح همه موجودات است و بر دیگری موقوف نیست. جز بر قدرت او و او دائم بود و همیشه است، باید که خلق وی نیز دائم بود ... شعاع از آفتابست نه آفتاب از شعاع، و اگر چه شعاع دائمست به دوام آفتاب، عجب نباید داشت دوام فیض حقّ تعالی. و آفتاب را چه زیانی دارد دوام شعاع یا خود ذرّات و بقای ایشان در نور وی؟" (مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، صص 97 – 98). جناب گلپایگانی نیز با استناد به هیاکل النور شیخ اشراق مطلب دیگری را ذکر می کند که سهروردی به آیه 19 سوره قیامت استدلال می کند: "ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ، یعنی بیان و توضیح قرآن بر عهده ماست"، سهروردی تصریح می کند که تفسیر آیات قرآنی پس از فاصله زیاد "ثم للتراخی" نازل خواهد شد. سپس وی در ادامه مطلب به ظهوری جدید اشاره می کند: و لا شک ان انوار الملکوت نازلة لاغاثة الملهوفین و ان شعاع القدس ینبسط و ان طریق الحقّ ینفتح، یعنی شکی نیست که به زودی انوار ملکوت برای ملهوفین (دورافتادگان از معارف الهی) از جانب خدا نازل خواهد شد و راه بیان حقیقت باز خواهد شد. ناگفته نماند که آخرین پیامبر بودن حضرت رسول (ص) برای بسیاری از مسلمین دغدغه فکری بوده و اغلب آنها سعی نموده تا توجیهی برای این عقیده چالش برانگیز ارائه دهند؛ حکیم و عارف برجسته قرن سوّم هجری، ابو عبدالله محمد بن علی ترمذی، نیز ضمن داشتن نگاهی انتقاد آمیز به آخرین پیامبر بودن حضرت محمّد (ص)، ابراز می دارد: " فأنّ الّذی عمی عن خبر هذا یظنّ أنّ «خاتم النّبیین» تأویله: أنّه آخرهم مبعثاً. فأیّ منقبةٍ فی هذا؟ و أیّ علمٍ فی هذا؟ هذا تأویل البله الجهلة" (ترمذی، ابوعبدالله محمد بن علی: الختم الاولیا،، به کوشش عثمان یحیی، مطبعة الکاتولیکیة، بیروت، بی تاریخ، ص 341)، مضمون بیان آنکه کسی که از این مطلب بی خبره فکر می کند معنای خاتم النبیین این است که او آخرین پیغمبر است و آخر همه پیغمبران مبعوث شده. پس چه مباهاتی در این است؟ و چه حقیقتی در این است؟ این تأویل جاهلان و ابلهان است. در ادامه برای توجیه این مطلب، به حدیثی استدلال می کند که اشاره به حقیقت روحانی حضرت محمّد (ص) دارد که حقیقت روحانی تمام مظاهر ظهور الهی است وحدت انبیاء دارد و خداوند حضرت محمّد (ص) را فاتح و خاتم قرار داده است: "وجعلنی خاتماً و فاتحاً، فقال ابراهیم علیه السلام: بهذا فضلکم محمّد". گو آنکه، آثار دیانت بهائی مشحون از مطالب روشنگر در خصوص دو جنبه انبیا (توحید و تفصیل) است و یکی از تبییناتی که حضرت بهاءالله در خصوص خاتم النبیین ذکر می فرمایند، با عنایت به حقیقت وحدت انبیاء می باشد، که پیامبران در مقام وحدت محض، از آن حیث که مشیت اولیه و کلمة الله و اول صادر از حق می باشند، همگی حکم یک ذات دارند و همه یک وحدت حقیقی را جلوه می دهند: "اگر جمیع ندای أنا خاتم النبیین برآرند آن هم حق است و شبهه را راهی نه و سبیلی نه، زیرا که جمیع حکم یک ذات و یک نفس و یک روح و یک جسد و یک امر دارند و همه مظهر بدئیت و ختمیت و اولیت و آخریت و ظاهریت و باطنیت آن روح الارواح حقیقی و ساذج السواذج ازلی اند" (حضرت بهاءالله، کتاب مستطاب ایقان، ص 118). همچنین، در لوح نصیر میفرمایند: " تالله لهو الذی قد ظهر مرة باسم روح، ثم باسم الحبیب، ثم باسم علی، ثم بهذالاسم المبارک المتعالی المهیمن العلی المحبوب، مفاد آیه مبارکه به فارسی: سوگند به خدا که این همان کسی است که گاهی به نام عیسی روح الله، گاهی به نام محمد رسول الله، گاهی به نام نقطه اولی (حضرت باب) و گاهی به این اسم مبارک (حضرت بهاءالله) ظاهر شده است" (الوهیت و مظهریت، دکتر علیمراد داودی، صفحه 185). با عنایت به این حقیقت است که حضرت مسیح در مکاشفات یوحنا، آیه 17 باب اول، می فرمایند: " من اوّل و آخر هستم"؛ همچنین در آیه 13 باب 22 مکاشفات مذکور است: " من الف و یاء، اولین و آخرین، آغاز و انجام هستم". و یا حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند: کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین، یعنی من پیامبر بودم وقتی حضرت آدم بین آب و خاک بود. با تشکر
CAPTCHA ی تصویری