با تشکر از این که آدرس ایمیل را نوشتید ، اتفاقا من هم می خواستم از شما درباره ادامه نظر دهی در این بخش اجازه بگیرم . همچنین می خواستم اجازه بگیرم کما فی السابق در قسمت نظرات پست های شما البته مربوط نظر بذارم .
ولی در مورد گفت و گوی خودمان می خواستم اگر ممکنه یه بخش یا یه سایت و محلی را معرفی کنید که بتوانم نظرات دیگر بهاییان هم ببینم . هرچند از این آدرس ایمیل هم با شما تماس می گیرم.
منجمله از جواب شما آنچه را فهمیدم می نویسم .
1/ شما اعتقاد دارید که تشیع دینی است که اولش آسمانی بوده و در حال حاضر تحریف شده و سرشار از خرافات است .
2/ شما نیز اعتقاد دارید در حال حاضر جز بهاییان سایر ادیان و پیروانشان گمراهند و باطل ( عقیده ای که ماهم نسبت به تشیع داریم )
3/ شما بهاییان امروزی برخلاف باب و بهاالله امام زمان وبقیةالله را خرافه می دانید و صرفا به یک شخص موعود که همان باب باشد اعتقاد دارید .
البته این سوال را از این جهت پرسیدم که در کتاب مقاله شخصی سیاح که از کتابخانه بهایی دانلود کردم در صفحه 2 آمده :
""آغاز گفتار نمود و مقام
بابيّت اظهار و از کلمه بابيّت مراد او چنان بود که من واسطه فيوضات
از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پردهء عزّت است و دارندهء
کمالات بی حصر و حدّ، به اراده او متحرّکم و به حبل ولايش متمسّک .
و در نخستين کتابی که در تفسير سورهء يوسف مرقوم نموده، در جميع
مواضع آن خطابهائی به آن شخص غايب که از او مستفيد و مستفيض
بوده، نموده و استمداد در تمهيد مبادی خويش جسته و تمنّای فدای
جان در سبيل محبّتش نموده، از جمله اين عبارت است :
"يا بقيّة اللّه قد فديت بکلّی لک و رضيت السّبّ فی سبيلک و ما تمنّيت
الّا القتل فی محبّتک و کفی باللّه العليّ معتصماً قديماً."
""
و فکر می کردم رهبرانتان که به امام زمانی که ما اعتقاد داریم به طور کامل اعتقاد دارند و آن را خرافه نمی دانند آنچنان که جناب باب خود را فدایی بقیةالله می خواند و خود مستحضرید که در این زمان که باب این جمله را فرمودند همه ایران بقیةالله را همان امام زمان ما می دانستند یعنی محمد بن الحسن و نمی توانید این لفظ را به بهاالله تعبیر کنید .
حال می بینم که شما رهبرانتان را همچون ما شیعیان اسیر خرافات و شرک و کفر می دانید در حالیکه در عقایدتان آنها را معصوم از خطا می دانید .
این نکته و اختلاف در گفتار شما بهاییان بزرگترین ایرادیست که به زعم من بهاییت دارد و حال برایم ثابت است که ردیه نویسان چندان بیراه نمی گفتند .
4/ منظور من مسجد جمکران بود نه چاه جمکران که آن را خرافه خواندید و فکر می کنم تا به حال به آنجا نرفتید . پیشنهاد می کنم یکی دو هفته مخصوصا شب چهارشنبه و مخصوصا در این ما رمضان یه سری به آنجا بزنید . میبینید که چقدر افراد مریض های جواب کرده اشان را به آنجا میاورند و بعضا جواب هم می گیرند من جمله دایی خود بنده . ( تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها) و به قول معروف اگر جایی بود که الکی بود و خرافه و ساخته دست صفویه مثل بعضی از این امام زاده ها که مردم خود روستا ساختند نباید اینقدر طرفدار پیدا می کرد و اینقدر شلوغ می شد . شاید بتونید بگید مهدی وجود ندارد و افسانه است ولی آیا توجیهی برای شفایافتن این مریض ها دارید . می تونید به دفتر شفایافتگان جمکران مراجعه کنید و داستان شفا یافتن هر کدام را بخونید که توی همه اونها نشان از حضور مهدی می دهد .
5 / در انتها نیز باید بگویم بر خلاف آنچه شما گفتید که نشانه های منجی در ادیان گذشته منجمله اسلام بر جناب باب و بهاالله انطباق دارد !اگر خرافات را حذف کنید ! بایستی همه ادیان گذشته را خرافه بپنداریم تا بلکه بشود این لباس منجی بودن را بر قامت این دو نفر بپوشانیم .
از آنجاییکه می خواهم جواب پرسشهای نانوشته در نوشته هایم را از زبان بهاییان بگیرم دوست داشتم که در این بخش نمایش داده شود تا علاوه بر نظر سردبیر محترم نظر سایر بهاییان را ببینم .
با تشکر
محمدرضا :