الله ابهی و ممنون از ارسال این واقعه مولمه . شهدای گرامی فامیل نزدیک پدر خانم اینجانب هستند یعنی دختر عمه و پسر خاله . روز سوم بعد از واقعه خانم شکر نساء را در خالی که بدنشان کاملا سوخته و تقریبا بیهوش بودند در بیمارستان علم( امام رضای فعلی ) بیرجند به اتفاق آقای مهران حیرانی که اون زمان همکار بودیم ملاقات نمودم .
لازم دانستم به 4 نکته اشاره کنم اول اینکه نام شهر بیرجند است و نه مشهد . فاصله بیرجند تا مشهد 450 کیلومتر هست . مشهد در شمال استان خراسان قبلی و بیرجند در جنوب آن و اقع هستند
. نکته دوم اینکه محمد حسین که برای سرکشی گوسفندان میرود متوجه ضاربین میشود و لذا برای آوردن کمک از راهی که از آغل ویژه گوسفندان مخفیانه به بیرون و از قسمت زیر درب منزل از تقریبا سوراخ مانندی به کوچه راه دارد بیرون میرود که به محض بیرون آوردن سر از سوراخ با کلنگ به فرقش میکوبند .یعنی ضارب که از اقوام نزدیک خود شهید بوده قبلا از راه مخفی آگاه بوده است .
نکته سوم اینکه برای بستن شکر نساء و آتش زدن وی درب اطاق ورودی منزل را ازجای کنده و وی را آتش میزنند که درب نیمه سوخته هنوز باقی است .
و آخرین نکته هم اینکه شکر نساء هنگامیکه کنار گودال و جسد سوخته محمد حسین ناله و زاری میکرده همال فامیل به وی نزدیک میشود و ضربه ای به پهلویش کوفته و سپس زبانش را میکشند که مبادا صحبت کرده آنان را رسوا کند .
سالها بعد یکی از این افراد خودش به طور ضمنی گفت که یکی از همان افراد بوده و قصد دارد املاک روستای نوک محل زندگی و شهادت شهید رانیز خریداری کند شخصی بود مورد حمایت و کلاهبردار مشهور خاص و عام اما طولی نکشید که با اتو مبیل در تصادف با تریلر کشته شد و سپس زندگیش بطور کلی از هم پاشید .
محمد رضا دستجردی :