جناب رضائی عزیز
بدرستی متوجه سؤال شما نشدم پس سؤال شما را با چند سؤال پاسخ میگویم
آیا اصولا وجود شخصی که هدایت الهی را به انسانها عرضه نماید رد میکنید ؟ آیا بنظر شما انسان تنها با تکیه بر دانش خود میتواند باید ها و نبایدها را تعیین کند ؟ آیا هر چیز که اکثریت مردم صحیح بدانند صحیح است؟
آیا خداوند وجود دارد؟ آیا وجود او تآثیری بر زندگی مخلوقات دارد؟ آیا نزد خداوند حیات انسان دارای هدف و جهتی است؟ آیا نزد خداوند تعریفی برای زندگی نیک ویا زندگی بد وجود دارد؟ آیا لازم است که خداوند با انسان ارتباط برقرار نماید؟ آیا طریقی بهتر از بیان کلمات الهی از طریق انسانی که ظاهری شبیه ما دارد و روحی متصل به عالم ملکوت بنظرتان میرسد؟
آیا همین که بدانیم خداوند یکی است و چند قانون قدیمی از او در دست داشته باشیم برای یافتن طریق سعادت حقیقی و حیات اجتماعی و فردی سالم کفایت میکند؟
ایا علم الهی محدود است ؟ آیا خداوند همه دانش خود را به یکباره در اختیار بشر گذاشته است؟ آیا کلمات خداوند متناسب میزان فهم مخاطبین است؟ آیا میزان ادراک ما از 1400 سال پیش تاکنون فرقی نکرده؟ آیا ما با همان مسائل و مشکلات اعراب بادیه نشین روبرو هستیم؟
آیا حضرت محمد واقعآ آخرین پیغمبر است و دیگر تا ابد باب ارتباط خداوند با انسان بسته شده است؟ آیا شما با زبان عربی آشنا هستید؟ آیا ترجمه های قرآن را خوانده اید؟ آیا آثار حضرت بهاءالله را مطالعه نموده اید؟ آیا خود به این نتیجه رسیده اید که آثار حضرت بهاءالله شیوا نیستند؟ آیا حضرت بهاءالله که در خانواده ای ثروتمند و اشرافی بدنیا آمدند برای مال دنیا مردمان را بدین جدید دعوت کردند ؟ آیا جز حبس و تبعید و مصادره اموال چیزی نصیبشان گردید؟
حال اگر این سوالات گیجتان نکرده دو مقاله خدمتتان میفرستم بعد از مطالعه آن اگر مایل بودید سوالات خود را مطرح فرمائید
موفق باشید
(چون آدرس ایمیلتان ناصحیح بود موفق به ارسال فایل نگردیدم)
سردبیر :