برخی دين را سرچشمه محبّت و روحانيت و برخی ديگر آن را عامل انواع تعصب، جنگ و خونريزی می دانند. بهائيان بر اين باورند كه اديان الهی چنانچه به اصل تعاليم آنان رجوع شود همه از نيروی محرّكه ای برخوردارند كه قادر است تكامل افراد بشر و جوامع انسانی را موجب شود. هرگاه تعاليم اديان سوء تعبير شوند و به دست انسان تغيير ماهيّت دهند يا از آن تعاليم سوء استفاده به عمل آيد، بديهی است كه سبب درد و رنج بسيار براي ابناء بشر گردند. در آیین بهائی روی اين نكته تاكيد شده است كه دين بايد سبب الفت و محبت باشد، در غير اين صورت بی دينی بهتر است:
«جميع انبيای الهی مظاهر حقيقتند.جميع نفوس مقدّسه كه به عالم آمده اند چراغ های حقيقت بودند. حقيقت وحدت عالم انسانی است ، حقيقت محبّت وحدت بين بشر است، حقيقت اعلان عدالت عالم است، حقيقت هدايت الله است، حقيقت فضائل عالم انسانی است. انبيای الهی جميعاً منادی حقيقت بودند و جميع متحد و متّفق بودند. همين قسم كه انبياء محبت يكديگرند ما نيز بايد محبّت يكديگر باشیم.اساس اديان الهی محبّت است و الفت و يگانگی. وقت آن آمده كه جميع با همديگر صلح نمائيم و به دوستی و راستی پردازيم . تعصب مذهبی نماند، تعصب جنسی نماند، تعصب وطنی نماند، با يكديگر در نهايت الفت و محبت باشيم...وحدت عالم انسانی ترويج نمائيم، فضائل عالم انسانی آشكار كنيم. جميع در يك نقطه جمع شويم و آن نقطه وحدت عالم انسانی است.»(حضرت عبدالبهاء) به اعتقاد بهائيان تعاليم يک دين بايد با تحولات اجتماعی زمان همخوان باشد. حضرت بهاء الله، مؤسّس آئين بهائى فرموده است كه رگ جهان در دست پزشک دانا است، درد را می بيند و به دانائی درمان می كند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی، درد امروز را درمانی و فردا را درمان ديگر، امروز را نگران باشيد و سخن از امروز رانيد.» آموزه های روحانی و اخلاقی همه اديان الهی در راستای زمان يكسان بوده است. همه از محبّت، انصاف، عدالت و ايمان سخن رانده اند . با اين حال همه اديان الهی مشمول فرآيند ظهور و سقوط نيز بوده اند. تاريخ شاهد جنبش های مذهبی بسياری در جهت اصلاح و تجديد نظر در مبادى و موازين يک دين بوده است، لكن همه اين تلاش ها منجر به ايجاد شكاف، تعصب، اختلاف و كشمكش بين پيروان اديان گرديده است. به اعتقاد بهائيان تنها پروردگار عالميان مجاز و مختار به دخالت در فرآيند تاريخ وسيله پيامبران خود است. اين پيامبرانند كه به حقايق جاودانی و گاه به فراموشی گرایيدهٔ اديان حيات جديد می بخشند و در عين حال با وضع تعاليم و احكام جديد كه متناسب با روح زمان ظهورشان است، به اصلاح عالم می پردازند.
عارف حدادیان :
برخی دين را سرچشمه محبّت و روحانيت و برخی ديگر آن را عامل انواع تعصب، جنگ و خونريزی می دانند. بهائيان بر اين باورند كه اديان الهی چنانچه به اصل تعاليم آنان رجوع شود همه از نيروی محرّكه ای برخوردارند كه قادر است تكامل افراد بشر و جوامع انسانی را موجب شود. هرگاه تعاليم اديان سوء تعبير شوند و به دست انسان تغيير ماهيّت دهند يا از آن تعاليم سوء استفاده به عمل آيد، بديهی است كه سبب درد و رنج بسيار براي ابناء بشر گردند. در آیین بهائی روی اين نكته تاكيد شده است كه دين بايد سبب الفت و محبت باشد، در غير اين صورت بی دينی بهتر است:
«جميع انبيای الهی مظاهر حقيقتند.جميع نفوس مقدّسه كه به عالم آمده اند چراغ های حقيقت بودند. حقيقت وحدت عالم انسانی است ، حقيقت محبّت وحدت بين بشر است، حقيقت اعلان عدالت عالم است، حقيقت هدايت الله است، حقيقت فضائل عالم انسانی است. انبيای الهی جميعاً منادی حقيقت بودند و جميع متحد و متّفق بودند. همين قسم كه انبياء محبت يكديگرند ما نيز بايد محبّت يكديگر باشیم.اساس اديان الهی محبّت است و الفت و يگانگی. وقت آن آمده كه جميع با همديگر صلح نمائيم و به دوستی و راستی پردازيم . تعصب مذهبی نماند، تعصب جنسی نماند، تعصب وطنی نماند، با يكديگر در نهايت الفت و محبت باشيم...وحدت عالم انسانی ترويج نمائيم، فضائل عالم انسانی آشكار كنيم. جميع در يك نقطه جمع شويم و آن نقطه وحدت عالم انسانی است.»(حضرت عبدالبهاء) به اعتقاد بهائيان تعاليم يک دين بايد با تحولات اجتماعی زمان همخوان باشد. حضرت بهاء الله، مؤسّس آئين بهائى فرموده است كه رگ جهان در دست پزشک دانا است، درد را می بيند و به دانائی درمان می كند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی، درد امروز را درمانی و فردا را درمان ديگر، امروز را نگران باشيد و سخن از امروز رانيد.» آموزه های روحانی و اخلاقی همه اديان الهی در راستای زمان يكسان بوده است. همه از محبّت، انصاف، عدالت و ايمان سخن رانده اند . با اين حال همه اديان الهی مشمول فرآيند ظهور و سقوط نيز بوده اند. تاريخ شاهد جنبش های مذهبی بسياری در جهت اصلاح و تجديد نظر در مبادى و موازين يک دين بوده است، لكن همه اين تلاش ها منجر به ايجاد شكاف، تعصب، اختلاف و كشمكش بين پيروان اديان گرديده است. به اعتقاد بهائيان تنها پروردگار عالميان مجاز و مختار به دخالت در فرآيند تاريخ وسيله پيامبران خود است. اين پيامبرانند كه به حقايق جاودانی و گاه به فراموشی گرایيدهٔ اديان حيات جديد می بخشند و در عين حال با وضع تعاليم و احكام جديد كه متناسب با روح زمان ظهورشان است، به اصلاح عالم می پردازند.