با سلام
من تازه اين مباحث رو خوندم ولى متوجه شدم بجز همون كامنت هاى اوايل نظرات به بيراهه رفته واصلا موضوع خاتميت مورد كنكاش قرار نگرفته وبيشتر بحث ها به حاشيه رفته ،مثلا اگر ثابت بشه بهاالله معجزه نكرده وپيغمبر نبوده معنيش اين نيست كه نتيجه بگيريم محمد اخرين پيامبر بوده ،بنظرم زيركانه بوسيله a وديگران فقط به اين منحصر شده كه بهاييت غلطه ولى اين نوع استدلال نميتواند ثابت كند محمد اخرين رسول الهى باشه
بنابر اين بهتره برگرديم به عنوان اصلى وبحث هاى معجزه وپيامبرى را در پست هاى ديگر بحث كنيم ،بر اين اساس من چند سوال دارم :١-قضيه عاشق شدن محمد نسبت به زن پسر خوندش چى بوده؟٢-چرا مردم صداشون در اومده بوده وانتقادشون به محمد چى بوده؟ ٣-محمد حامى بيوه زنان ووارسته چه احتياجى داشته كه زن پسر خوانده را به مرحله طلاق بكشاند وبا او بياميزد؟ ٤-چه ارتبطى بين زن پسر خوانده گرفتن وموضوع بسيار مهم اخرين پيغمبر بودن هست وچرا اين موضوع قبيح وغير معمولى براى مردم انزمان وسيله اى براى ابراز پايان دادن به پيامبرى انتخاب شده است؟راه قشنگ تر ومعقول ترى وجود نداشته است؟ وايا ممكن نيست منظور از خاتم النبيين چيزى بجز پايان پيامبر فرستادن باشد؟
خواهش ميكنم هم مسلمانان وهم بهاييان نظراتشان را انهم با احترام وحرمت ابراز كنند تا امثال من هم بهره اى ببريم ، از همه متشكرم
مجيد :