سلام آقای ناشناس
یه چیزایی تو این نظرات نوشتی که واقعا ازت نا امید شدم
"اصلا به تاریخ اهمیت نده" ملتی که از تاریخ خودش بی خبر باشه و از اون درس نگیره دائم اشتباهای گذشته رو تکرار میکنه یعنی همون کاری که ملت ما کرد. یه مغلطه دیگه هم راه انداختی: چون تاریخ نویسنده های مختلف با هم فرق میکنن باید کلا تاریخ خوندن رو بذاریم کنار؟ اگه امثال مطهری ضد شاه نوشته باشن اعتبار نداره چون دشمنش بودن ولی اگه یه نویسنده طرفدار پهلوی چیزائی نوشته باشه که امروز جنایت کاری شاه رو اثبات کنه نمیشه از زیرش در رفت واین همون چیزیه که من تو تاریخ طبری دیدم و خیلی متأسف شدم. تو هم بجای اتکار کردن برو مطالعه کن و فکر کن ببین به چه نتیجه ای میرسی.
نکته دیگه اینکه وقتی درباره مقدسات کسی نظر میدی ادب و نزاکت رو رعایت کن " به غلط کردم افتاد" و " گرفتن سوراخ سوراخش کردن" یعنی چی . مثل این میمنونه که کسی درباره امام حسین بگه گرفتن مثل گوسفند سرش رو بریدن نیزه تو سوراخ حلقش کردن و ... یکمی فکر کن ببین خوشت میاد کسی اینجوری درباره کسانی که دوست داری صحبت کنه؟ تازه تو علاوه بر بی حرمتی از خودت چرندیات هم اضافه میکنی چون بجای تاریخ خوندن میری ردیه میخونی اون چیزی تو کلت میره که ردیه نویسا بهت تلقین کردن
این موضوعی که با این بی ادبی مطرحش کردی اگه تاریخ بخونی از همون معجزه هائیه که دنبالشی
تو فکر نکردی چطور ممکنه هفتصد و پنجاه تیر اندازی که باب رو هدف گرفت همشون تیرشون به طناب بخوره؟
پس بذار ماجرا رو برات بگم. باب نه تنها به قول تو تو صحنه اعدام به غلط کردم نیفتاد بلکه با کمال قدرت شروع به صحبت با مردم تماشاچی کرد و گفت اگه شما منو میشناختید مثل این جون جونتون رو در راه من میدادید. خودش که هیج میرزا محمد علی زنوزی بیست ساله هم حاضر نشد از باب جدا بشه و هرچی زن و بچه کوچیکش التماس کردن گفت سر من رو روی سینه باب بذارید تا سپر تیرهایی باشه که بطرف اون میاد. کدوم پیغمبر همچین پیرو جانفشانی داشته؟ قبل از اعدام باب تو همون حجره ای که زندانی بود با کاتبش مشغول صحبت بود فراشباشی اومد دستشو کشید و گفت وقت حرف زدن نیست موقع اعدامه. باب برگشت و بهش گفت " تا من حرفمو با این شخص تموم نکنم اگه آسمون و زمین جمع بشن نمیتونن یه مو از سر من کم کنن" فراش باشی اعتنا نکرد و اونو بزور برد به محل اعدام. بعد از تیر اندازی و وقتی دود تفنگا فرو نشست دیدن باب نیست و فقط میزا محمد علی سالم ایستاده. وقتی فراشباسی رفت باب رو پیدا کنه دید تو همون حجره داره با کاتبش صحبت میکه و وقتی اونو دید بهش گفت "من صحبتم تموم شد حالا میتونی کار خودت رو انجام بدی" فراش باشی با دیدن این صحنه منقلب شد و فرار کرد و از شغلش استعفا داد بعد هم از ناراحتی گناهی که کرده بود مریض شد و بعد از مدت کوتاهی مرد.
از این جور معجزه ها تو زندگی باب و بهاءالله زیاد اتفاق افتاده ولی چون بهائیا از استناد به اون برای اثبات دینشون منع شدن امثال تو خیال میکنن هیچ معجزه ای درکار نبوده
نوشتی که وقتی تهمت و افترائی میشنوم نرم از خود طرف بپرسم برم از همونائی که تهمت زدن تحقیق کنم این دیگه ته منطق و عقله!!
میگی یه عالم شیعه رو با یه عالم بهائی روبرو کنم. اگه آخوندا جرأت ین کارو داشتن و فکر میکردن که تو مناظره برنده میشن همین سیمای آخوندیشون تا حالا هزار تا مناظره با بهائیا راه انداخته بود. تو چند تاشو تا حالا دیدی؟ ولی من چند تا مناظره ادیان تو تلویزیونای ماهواره ای دیدم که تو همشون بهائیا یه سرو گردن از همه بالاتر بودن. نه بی احترامی میکردن نه عصبانی میشدن و نه حرف بی منطق میزدن ولی مسلمونا یا جوش میاوردن یا توهین میکردن یا چرندیات سرهم میکردن همین حالا هم یه مناظره ادیان تو تلویزیون پارس پخش میشه برو با چشم خودت ببین. تو همین سایت هم من چند بار دیدم سردبیر درجواب اونائی که به سواد ملاهاشون مینازیدن گفت برو هر عالمی رو که جرأت مناظره داره بیار با هم مناظره کنیم ولی اونا رفتن و دیگه خبری ازشون نشد تو هم که با این مناظرت با سردبیر آبروی اسلام رو بردی و با حرفای بی منطق و اشتباهای مکررت کاملا نظر همه رو بطرف اونا برگردوندی
درباره مسلمون شدن اون بهائی هم حتما خواسته مسخرت کنه چون هیچ بهائی نیست که با یه همچین دلیل بیخودی بیاد مسلمون بشه اگه بود الان دویست دفعه تو سیمای ولایت نشونش داده بودن و قدرت اسلام رو به رخ همه میکشیدن. البته سالای اول انقلاب بعضیاشون مسلمون شدن ولی از ترس جون و مالشون بوده چون حکومت عدل اسلامی ما خونه هاشون رو آتیش زده بود و میخواسته اعدامشون کنه. حدود دویست نفرشون رو هم با شکلای مختلف کشت ولی اکثر قریب به اتفاقشون که حتی امروزم با تهدید زندان و تبعید و مصادره اموال روبرو هستن حاضر نیستن دست از دینشون بردارن ناگفته نماند یکی مثل اون مهناز رئوفی هم بود که با تشویق سربازان گمنام امام زمان و از ترس آبروریزی و اعدام و مسائل ناموسی به دامن اسلام اومد و حاضر به همکاری با برادران ارزشی شد و حکومت دست و دل باز ما هم بخاطر رأفت اسلامی یک یاب مغازه بزرگ تو پاساژ امجد بهشون جایزه داد.
درباره احکام هم دوباره مغلطه بازی رو شروع کردی و حوصله این مسخره بازیاتو ندارم. برو درست بخون ببین منظور از طلب بخشش کردن چی بوده و اینهمه موضوع رو تحریف نکن. اون آداب کاملی هم که گفتی، برای با دست غذا خوردنه و اگه از بزرگترا بپرسی میفهمی که تا همین چند سال پیش تو مسجدا که غذا میدادن قاشق چنگال ممنوع بود ملاها که سر منبر میرفت مثل همون مزخرفات بی سندی که تو داری درباره باکتریای خاک سرهم میکنی اندر مزایای بادست غذا خوردن و اشعه هائی که از دست ساطع میشه و باعث درست هضم شدن غذا میشه میگفتن. درباره نوشابه گازدار هم بدون که ماده مضرش اسید فسفریکه که بهش اضافه میکنن و مواد نگهدارنده و شکر. اسید کربنیک طبیعی ترین اسید خوراکیه که تو آب بارون و برف هم وجود داره و هیچ نوع مشکلی ایجاد نمیکنه. آب گاز دار رو تو خیل از کشورا میفروشن که سالم ترین نوشابست دوغ آب علی هم که حتما خوردی و دیدی که چقدر گاز داره اینا همه گاز کربنیکه که بنظر ملاهای دانشمند ما مکروه میاد
بهائیا هیچ ممنوعیتی برای خوندن کتابای ادیان دیگه ندارن و تو کتابخونه همشون هم قرآن هست و هم انجیل و هم تورات و اوستا. این ما هستیم که به فتوای آخوندا تورات رو نجس میدونیم و اونو با انبر برمیداریم و تو مملکتمون اجازه چاپ به این کتابا نمیدیم.
هر دینی یه سری احکام داره که ممکنه بعضیاش مشابه دین قبل باشه بعضیاش فرق کنه با این مقایسه ای که کردی مثلا چی رو خواستی ثابت کنی؟
این موضوع عدد نوزده و ربطش به فراماسون و مسخره کردن شیعه خیلی برام جالب بود اگه از خودت در نیاوردی حتما برام بنویس که تو کدوم کتاب دربارش نوشته
عبارت " سبحان الله هل کنت الا بشرا رسولا" اسرا 93 در جواب اونائی گفته شده که از پیغمبر معجزه میخواستن
امت تو هیچ متن دینی اسلامی معنی ملت نداشته اگر بفرض هم داشته باشه به چه دلیل میتونی بگی که اینجا معنی دین نمیده و به معنی ملته لطفا بس کن و بیشتر از این تکرار نکن
معجزه های پیغمبرای دیگه هم اگر سمبلیک نباشه و واقعا اتفاق افتاده باشه بازم ربطی به اسلام نداره و بی معجزه بودن حضرت محمد رو توجیه نمیکنه
کتابای بهائی هم به عربی هستن هم به فارسی حتی متنای ترکی هم از عبدالبها وجود داره. بنظر من این نقطه قوته و هیچ اشکالی نداره. بهاءالله سالها تو کشور عثمانی تبعید بوده چه اشکالی داره که به زبون مردم اطرافش چیز بنویسه. بازم اگه به قسمت پرسش و پاسخ بری جواب این سوالتو میگیری
http://www.aeenebahai.org/taxonomy/t/23
درباره ادعای پیامبری هم اگه جرأتش رو داری برو شروع کن. بجای حرف زدن عمل کن چه اون جور که کورش گفت به شیوه اسلامی چه بهائی. اگه زنده موندی من خودم بهت ایمان میارم
درباره اون مارک هم داری دوباره مغلطه میکنی یعنی دو موضوع مختلف رو باهم مقایسه میکنی به این کار تو منطق میگن مغلطه قیاس مع الفارق هی نگو کجای حرفم مغلطس . خط شکسته که اسم خاصه هیچ حرف غیر عربی توش نیست که بخواد عوض بشه. استدلال چاپ ربطی به اسم خاص نداشت بکار بردن حرف چ و پ تو مصر هم نشون میده که این کار اشکالی نداره و اگر هم باب بنیان گذار این کار بوده باعث افتخار ایرانیاست
با این طرز فکر کردن و نظر دادن من امیدی ندارم که به حقیقت برسی
برات دعا میکنم
رضا :