تصویر سردبیر

سردبیر :

کورش و رضای عزیز ضمن تبریک سال نو و تشکر از مشارکتتان در ارائه نظر در سایت آئین بهائی لازم میدانم یادآور شوم که فضای تنش و توهین موجب افزایش تعصب و گم شدن حقیقت میگردد. لطفا بگونه ای بیان نظر فرمائید که شخصیت و یا مقدسات کسی مورد اهانت قرار نگیرد و مطالبی را که به آن انتقاد دارید با حفظ احترام و حرمت طرف مقابل ارائه کنید در باره دیدگاههای تند و منتقدانه ای که نسبت به دیانت اسلام و حضرت محمد بیان گردیده چند نکته قابل تذکر است: نخست اینکه هر تفکر و رفتاری را باید در بستر زمان و مکان آن سنجید و چنانچه این موضوع مدنظر قرار نگیرد نمیتوانیم بطور صحیح قضاوت کنیم. اسلام حدود پانزده قرن پیش در سرزمینی بدور از تمدن و درگیرجنگها و کشمکشهای دائم بین قبائل ظاهر گردید. مقایسه افکار و رفتارهای آن روزگار با دیدگاههای امروز ما نسبت به خشونت و حقوق انسانی و قضاوت درباره صحیح یا غلط بودن آن درست نیست. لازم نیست که زیاد به زمانهای دور برگردیم کافیست به افکاری که چند دهه پیش طرفداران پرو پا قرص و پیروان جانفشان داشته نظر افکنیم. شخصیتهائی همچون چگوارا و زاپاتا در بین نسلهای پیشین ما الگوهای افسانه ای و آرمانی محسوب میشدند و خشم انقلابی و سازش ناپذیری و ... بعنوان ارزشهائی مطلق مورد باور بود و دزدی و راهزنی در داستانهای عیاران و قصه های رابین هود موجه جلوه میکرد ولی همه این تفکرات بظاهر خدشه ناپذیر اکنون رنگ باخته اند و نه تنها ارزش محسوب نمیشوند که در بین نسلهای امروز ما نشانه های جزم اندیشی و خشونت گرائی هستند و امور غیر اخلاقی بحساب میایند. هنجارها و الگوهای صحیح رفتاری 1500 سال قبل هیچ شباهتی با امروز ندارد و اموری که زمانی از افتخارات به حساب میامده اکنون ممکن است ننگین بنظر آید. از سوی دیگر نگارش تاریخ و جمع آوری روایات در جهان اسلام تقریبا دو قرن بعد از ظهور پیامبر اسلام آغاز گردیده. با توجه به میل شدید نگارندگان برای اثبات بزرگی و حقانیت پیامبر در نوشته هایشان، آنچه را که در دید مردم آن روزگار نقطه قوت و ارزش محسوب میگردید بزرگ نمائی کرده اند و در مواردی هم اموری غیر واقعی را ثبت نموده اند. فی المثل جنگجوئی ، خدعه و نیرنگ و خوار کردن و قتل عام دشمنان رفتاری رایج و از افتخارات حاکمان قدرتمند بوده و توانائی جنسی از نشانه های قدرت و بزرگی مردان به حساب میآمده. بر همین اساس راویان و وقایع نگارن آنچه توانسته اند در غلو و برجسته سازی این موارد کوشیده اند، بحدی که از دید مردم امروز مشمئز کننده بحساب میآید و یا در نسبت دادن معجرات عجیب و غریب به پیامبر تا حدی پیش رفته اند که خوانندگان امروز کل متن را بواسطه ثبت این امور فاقد اعتبار میشمرند. البته این روند اکنون هم با شکلهای دیگر ادامه دارد و همانگونه که در نظرات بعضی کاربران شاهد بوده اید با توجه به مقبولیت علوم تجربی در این عصر انواع معجزات فیزیکی و شیمیائی و ریاضی و بیولوژیک را برای اثبات درستی کتابی که برای اصلاح رفتار و بینش انسانها آمده ارائه میکنند بدون اینکه به صحیح و یا مفید بودن راهکارهای ارائه شده در آن کتاب برای مردم امروز بیندیشند یا به نقد پذیری آن فکر کنند بنابر این اگر حضرت محمد با عایشه در سنین پائین ازدواج نموده اند باید ببینیم که این امر دربین مردم آن دوران تا چه حد رایج و حتی مایه افتخار بوده و به این نکته هم توجه کنید که راویان به سبب حب مفرط حکایات خود را با غلو نیز آمیخته اند جدا از اینکه در مناطق گرمسیر و نژاد عرب سن بلوغ جنسی دختران پائین تر از متوسط این سن در سایر مناطق و اقوام است. کثرت مجامعت هم از همین دست حکایات است که در دورانهای پیشین تعریف و اعجاز به حساب میآمده ولی امروز افتخاری دربر ندارد. نکته دیگری که باید مدنظر داشته باشید محدوده جغرافیائی و قومی مخاطبانی است که در قرآن بعنوان " ام القری و من حولها" تعریف شده اند. نقش اسلام در ایجاد اتحاد و ترویج فضائل در بین بادیه نشینان نیمه وحشی قابل انکار نیست و علی رغم آنچه امروز درباره اسلام گرائی تبلیغ میشود و با وجود رفتار متعصبانه مسلمانانی که الگوهای غیرقابل استفاده قرنها پیش را سرلوحه اقدامات خود قرار میدهند، اسلام مروج تسامح و مدارای دینی و حسن سلوک با پیروان ادیان دیگر بوده است و از این لحاظ شاید از کلیه ادیان پیش از خود انعطاف بیشتری داشته است. برای درک بهتر این موضوع از شما دعوت میکنم به مقاله " مدارا و تسامح دینی در اسلام" که بنده چندی پیش در سایت گفتگوی ادیان ارائه نمودم مراجعه کنید http://goftogooyeadyan.org/node/2 درباره قرآن نیز نکاتی باید مورد توجه قرار گیرد تا بتوانیم همچنان آنرا منشأ هدایت بدانیم. اولا بسیاری از آیات قرآن در زمره متشابهات هستند و چنانچه در خود قرآن بیان شده تأویل آن را کسی جز خداوند نمیداند. جدای از این آیات در کل قرآن یعنی مجموعه محکمات و متشابهات، هم میتوان معانی ظاهری یافت و هم معانی باطنی. آنان که در درجات پائین تری از ادراک قرار دارند با ظاهر آیات هدایت میگردند و آنان که آگاهی و اندیشه برتری دارند به مغز یا باطن آن راه میابند و رازهای آنرا کشف میکنند چنانچه مولانا میفرماید " ما زقرآن مغز را برداشتیم پوست را بهر خران بگذاشتیم" مشکل زمانی بوجود میآید که افراد نادان و کم ادراک در جایگاهی قرار گیرند که بخواهند برداشت قشری خود از کلام الهی را بر فرهیخته گان تحمیل کنند و از ایشان بخواهند که خرد و اندیشه خود را در مقابل کلام قرآن تعطیل نمایند. متأسفانه این اتفاق بارها در طول تاریخ اسلام رخ داده و سر متفکرین زیادی را به تیغ تکفیر سپرده. با ظهور دیانت بهائی بسیاری از معانی باطنی و رموزی که تنها اهل راز از آن آگاه بودند آشکار گردید و در پرتو خوانش جدیدی که از کلام قدیم ارائه شد بسیاری از تعارضاتی که بین عقل و دین پدید آمده بود رفع شد. ازجمله همین مواردی که به آن اشاره کردید. زبان قرآن زبانی سمبلیک است و اهل معنا از اشارات نمادین به هدایاتی که در نهاد این کلمات موجود است راه میابند .فی المثل آنگونه که حضرت بهاءالله در کتاب ایقان توضیح فرموده اند مقصود از آسمان، آسمان دین است و منظور از شکافته شدن و در هم پیچیده شدن آن در دستان خداوند، برچیده شدن دین قدیم و ظهور دین جدید است. منظور از آفرینش جهان در شش روز ظهور شش پیامبر بزرگ در طول تاریخ مدون است و مقصود از ماه و خورشید و ستارگان بزرگان و رهبران و عالمانی هستند که در آسمان دین ظاهر میشوند. قیامت هر دین زمانی است که دین جدید ظهور کند و مردگان روحانی زنده گردند و اعمال و نیات هر کسی او را به بهشت هدایت یا دوزخ ضلالت رهنمون شود. تیره شدن خورشید ، شکافته شدن ماه ، فرو ریختن ستارگان و برکنده شدن کوهها که از علائم قیامت است همه نماد بی اعتباری و سقوط کسانی است که همچون ماه و خورشید و ستارگان، آسمان دین به آنها روشن و مزین بود و همچون کوههائی استوار حامی و مروج دین بودند. اگر دقت نمائید همه این وقایع در قرآن با صیغه ماضی ذکر شده که گواه اتفاق افتادن آن است نه اینکه فقط در آینده قرار است اتفاق بیفتد. یعنی با ظهور اسلام قیامت دیانت عیسوی فرا رسید و نور هدایتی که از طریق راهبان و عالمان این دیانت بر مومنین میتابید تیره شد و آسمان این دیانت درهم پیچیده شد و ... در بعضی آیات هم به صراحت فرموده اند که هم اکنون رستاخیز است ولکن شما نمیدانید "فهذا یوم البعث ولکنکم لا تعلمون" سوره روم آیه 56 . همین تعبیر را حضرت مسیح هم به صراحت در انجیل بیان مینمایند. " من قیامت و حیات هستم هرکه به من ایمان آورد اگر مرده باشد زنده شود" انجیل یوحنا باب 11 آیه 25 . بنابر این اگر به نماد ها و رموز قرآن آگاه باشیم و به مغز قرآن راه یابیم دیگر مسائلی مانند نحوه خلقت افلاک، آدم و حوا ، جن و پری ، معاد جسمانی ، آتش دوزخ ، حور و غلمان ، جویها و درختان بهشت و معجزات پیامبران پیشین و ... که مورد انکار عقل است موجب ابطال دین و تمسخر کلام الهی نخواهد گردید امیدوارم ارائه این دیدگاهها بتواند مشوق نگاه جدید به اسلام و قرآن و کاهش سوء تفاهمات گردد موفق باشید
CAPTCHA ی تصویری