یادته گفتی و گفتم که چه تنگه قفسامون
توی این تنگی و وحشت چه میگیره نفسامون
تو می خواستی که فدا شی من می خواستم که رها شم
تو می خواستی که فنا شی من می خواستم که نباشم
چه غریبونه نگاهت در و دیوار رو نگاه کرد
انگار از تو آسمونها یه کسی تو رو صدا کرد
تو نگاه تو رضایت با غروری عاشقونه
شوق پرواز توی چشمات انگاری می ری به خونه
گفتی آروم زیر گوشم زندگی یه حرف پوچه
چرا ماندن و پوسیدن آخرش رفتن و کوچه
حرف هردومون یکی بود تو چه زیبا پر کشیدی
قفسو ساده شکستی چتر گل به سر کشیدی
حالا حتی آسمونها وسعتش به زیر پاته
می دونستی پر کشیدن بهتـرین راه نجاته
قدرتت به قدر دنیا قلب تو مثل یه دریـا
این حقارت واسه من بس که تو اونجا و من اینجا
من تو سرداب زمینم تو به معبودت رسیـدی
من توی بهت عمیقم تو به مقصودت رسیدی
اگه زندونم نباشه من توی دنیا اسیرم
تو تونستی پر کشیدی من می پوسمو میمیرم
Loading Video...
دانلود 6_2.mp3
افزودن دیدگاه جدید