روزی آخر دامن غصن بهاء خواهم گرفت
		دردمند هجرم و از وی دوا خواهم گرفت
		یا مرا این درد بی درمان ز پا خواهد فکند
		یا که از انفاس مولایم شفا خواهم گرفت
		یا ز خود بیگانه خواهم گشت چون دیوانگان
		یا ز هشیاران نشان آشنا خواهم گرفت
		او ز کار بستهء من عقده ها خواهد گشود
		من ز خاک درگه او بوسه ها خواهم گرفت
		او ز کار بستهء من عقده ها خواهد گشود
		من ز خاک درگه او بوسه ها خواهم گرفت
		روزی آخر دامن غصن بهاء خواهم گرفت
		دردمند هجرم و از وی دوا خواهم گرفت
		یا مرا این درد بی درمان ز پا خواهد فکند
		یا که از انفاس مولایم شفا خواهم گرفت
		یا ز خود بیگانه خواهم گشت چون دیوانگان
		یا ز هشیاران نشان آشنا خواهم گرفت
		او ز کار بستهء من عقده ها خواهد گشود
		من ز خاک درگه او بوسه ها خواهم گرفت
		او ز کار بستهء من عقده ها خواهد گشود
		من ز خاک درگه او بوسه ها خواهم گرفت
		بی دلم چون نی ولی با نغمه دل خواهم ربود
		بی نوایم لاکن از نائی نوا خواهم گرفت
		بال و پر خواهم زدو زین خاکدان خواهم پرید
		آشیان بر سدرهء باب بهاء خواهم گرفت
		روزی آخر دامن غصن بهاء خواهم گرفت
		دردمند هجرم و از وی دوا خواهم گرفت
 6_6.mp3
 6_6.mp3  
   
        
افزودن دیدگاه جدید