وقتی که صحبت می شود از حضرت عبدالبهاء
مولای ما، سرّخدا، غصن برومند بهاء
از آن همه الطاف او، آن قلب پاک و صاف او
روح من مشتاق او، گویی شود از تن جدا
قبلم ز عشقش مشتعل، از غفلتم هستم خجل
با روح و جانی منفعل، خواهم ببخشاید مرا، خواهم ببخشاید خطا
در هر نگاهش مهرها، اندر کلامش سرّها
روشن ز رویش چهرها، آن طلعت پیمان ما
در هر نگاهش مهرها، اندر کلامش سرّها
روشن ز رویش چهرها، آن طلعت پیمان ما
عبدالبهاء احسان بکن، جان مرا قربان بکن
قربان گیسوان بکن، دستم بگیر عبدالبهاء، دستم بگیر عبدالبهاء
وقتی که صحبت می شود از حضرت عبدالبهاء
مولای ما، سرّخدا، غصن برومند بهاء
از آن همه الطاف او، آن قلب پاک و صاف او
روح من مشتاق او، گویی شود از تن جدا
قبلم ز عشقش مشتعل، از غفلتم هستم خجل
با روح و جانی منفعل، خواهم ببخشاید مرا، خواهم ببخشاید خطا
در هر نگاهش مهرها، اندر کلامش سرّها
روشن ز رویش چهرها، آن طلعت پیمان ما
عبدالبهاء احسان بکن، جان مرا قربان بکن
قربان گیسوان بکن، دستم بگیر عبدالبهاء، دستم بگیر عبدالبهاء
هر بندهء بیچاره ای، کز دل برآرد ناله ای
مولا چو یک دلداده ای، حاجات او سازد روا، حاجات او سازد روا
فایل ضمیمه
پیوست | اندازه |
---|---|
7_3.wma | 7.91 مگابایت |
افزودن دیدگاه جدید