و عاشق را از هیچ چیز پروا نیست و از هیچ ضری ضرر نه
از نار سردش بینی و از دریا خشکش یابی
عشق هستی قبول نکند و زندگی نخواهد
حیات در ممات بیند و عزت از ذلت جوید
بسیار هوش باید تا لایق جوش عشق شود
و بسیار سر باید تا قبول کمند دوست گردد
مبارک گردنی که در کمندش افتد
و فرخنده سری که در راه محبتش به خاک افتد
ای عشق این چه سوداست که از یک کرشمه ی تو
در زیر تیغ بوسد مقتول دست قاتل
Loading Video...
دانلود 11_6.mp3
افزودن دیدگاه جدید