مردم جهان طی قرن‏های طولانی چنان با طبيعت انس داشتند و نزديک بودند و زندگی آنان چنان با سادگی طبيعی قرين بود که می‏توان گفت، انسان خود را جزئی از طبيعت می‏ انگاشت. بسياری از مظاهر طبيعت چون کوه، جنگل، چشمه و مانند آن را به ديده‏ ی احترام می ‏نگريست و حتی برای تأييد قداست، يعنی تقدس آنها افسانه ‏ها می‏ساخت. غالباً به غذاهای طبيعی اکتفا می‏کرد و از عناصر طبيعی مانند چوب، پنبه، مواد معدنی، حتی گل و خاک و سنگ و غير آن ابزارها و لوازم زندگی خود را می‏ساخت.

انقلاب صنعتی که از انگلستان آغاز شد و بعد به سرزمين‏های ديگر تسری و گسترش يافت، متدرجاً در طرز تفکر و ديد انسان تحولی اساسی ايجاد کرد. انسان خود را مسلط بر طبيعت انگاشت و خويش را قادر به تغيير قوانين طبيعت برای نيل به مقاصد جاه طلبانه‌‏‏اش تصور کرد. روز به روز کالاهای مصنوعی، غذاهای مصنوعی، اجناس مصنوعی، نظير پلاستيکی و ديگر مصنوعات جای وسيع‏تری در زندگی روزمره به دست آورد. محيط زيست قداست خود را از دست داد و بر اثر نگاه تاجرانه‏‌ی بشر تبديل به عناصری که بايد مصرف کرد و بعد دور انداخت انگاشته شد و کار به جايی رسيد که تعادل طبيعی محيط زيست برهم خورد. مقدار قابل ملاحظه‌‏ای از موجودات زنده، اعم از گياهی و حيوانی معدوم شدند، يعنی تنوع جهان حيات به سرعت کاهش يافت و بسياری از منابع تجديد ناپذير طبيعت به ميزان بالايی تضييع شدند، تا به جايی که اخيراً گفته شده که زمين در طی سال‏های ۱۹۵۰ تا کنون يک سوم منابع طبيعی خود را بر اثر عملکرد مردم از دست داده است.

تجلی کامل شيفتگی بشر نسبت به اصل غلبه‌‏ی مکانيک و ماشين در آثار ژول ورن ديده می‏‌شود که به اکثر زبان‌‏های دنيا ترجمه شده و در زمره‏‌ی پرفروش‌‏ترين آثار جهان درآمده است. کتبی که در آن پيروزی‏‌های صنعتی و فنی بشر به نيروی تخيل سرشار ژول ورن توصيف شده و می‌‏شود و شور و هيجان در دل مليون‏‌ها مردم برمی‏‌انگيزد. رمان‏های آميخته به تخيل علمی او، چون ماشين زمان که انسان را به گذشته و آينده – به هر ميزان که مايل باشد – پس و پيش می‏برد، بيست هزار فرسنگ زير درياها، پنج هفته در بالن، از زمين تا ماه، سفر به مرکز کره‏‌ی زمين و دور دنيا در هشتاد روز و نظاير آن که همه در نيمه‏‌ی دوم قرن نوزدهم نگاشته شد، پاسخگوی نياز قلبی مردمان جهان به تسلط کامل بر طبيعت و قوانين آن بود و اشتياق خلق به دستيابی به دورترين مرزهای عالم وجود را در دوران جديد مجسم می‏کرد.

دلبستگی انسان به ماشين بدانجا رسيد که حتی در هنر که سابقاً نظر ستايش به طبيعت داشت، کم‏‌کم تمايل به خطوط هندسی و کوبيسم و ديزاين به معنی چيزی که مشابه‌ آن در عالم واقع وجود ندارد، رواج خارق‌‏العاده پيدا کرد. شاعران ايران که قرن‏ها خصوصاً در قصيده و مسمط و مانند آن کاری جز ستودن زيبايی‌‏های طبيعت نداشتند، به وصف طياره، اتومبيل يا خودرو، ترن و راه آهن و امثال آن پرداختند.

در دهه‏‌ی شصت و هفتاد قرن بيستم بود که فرياد اکولوژيست‌‏ها بلند شد و ذهن و وجدان بشری را متوجه‏ خطرات آلودن محيط زيست و تباه کردن منابع ذی‏قيمت طبيعت کردند و يادآور شدند که اگر رشد و توسعه‌‏ی بی ملاحظه به همين روال فعلی ادامه يابد، ديری برخواهد آمد که حتی حيات و بقای آدميان و همه‏‌ی موجودات زنده در اين کره‏‌ی خاکی در مخاطره‏ای عظيم خواهد بود. کتاب ‹‹محدوديت رشد و توسعه›› از خانم و آقای ميدُز و آثار ديگر اصحاب کلوب رُم که فهرستش مفصل است، پيشاهنگ ديگر پژوهش‏ها در زمينه‏‌های بحران محيط زيست بود، فرياد خطری که بالأخره منتهی به کنفرانس‏‌های بين المللی محيط زيست نخست در استکهلم به سال ۱۹۷۲ و بعد در ريودوژانيرو به سال ۱۹۹۲ گرديد و اعلاميه‌‏ها و ميثاق نامه‌‏هايی در لزوم حفظ موجودات زنده و محيط زيست از طريق آنها صدور يافت.

ديانت حضرت بهاءالله، مانند همه‌‏ی اديان ديگر، تجلی ماوراءالطبيعه در جهان طبيعت و عالم انسانی است. ارج نهادن به طبيعت در همه‌‌‏ی کتب مقدسه انعکاس آشکار دارد. مثلاً در قرآن کريم مکرراً در ستايش خدا آمده که: اوست که برای شما آن چه در زمين است، آفريد و بعد به خلق هفت آسمان پرداخت. (سوره‏‌ی بقره، آيه‏‌ی ۲۹) و يا: سپاس خدای را که آسمان‏ها و زمين را خلق کرد و ظلمت و نور را در آن قرار داد. (سوره‏‌ی انعام، آيه‌‏ی ۱) و يا: خدا آن وجودی است که شمس و قمر و نجوم در فرمان او هستند. (سورةالاعراف، آيه‌‏ی ۵۴) و هم اوست که آفتاب را روشنی و ماه را نور مقرر داشت و در اختلاف روز و شب و آن چه خدا در آسمان‏ها و زمين آفريد، آيات و نشانه‌‏هايی برای قومی که اهل تقوی باشد، وجود دارد. (سوره‌‏ی يونس، آيه‏‌ی ۶) و ده‏ها آيات از اين گونه که به طور ضمنی از قداست عالم طبيعت و چنان که اهل بهاء گويند، از تجلی صفات خالق در جهان خلقت حکايت می‏کند و حتی اين انديشه که ميان همه‏‌ی موجودات عالم همبستگی وجود دارد، در اين آيه‏‌ی قرآنی منعکس است که: «و ما من دابّةٍ فی الارض الاّ علی الله رزقها». (سوره‏‌ی هود، آيه‏‌ی ۶)، مطلبی که اينک مورد توجه اکولوژيست‏هاست که تنوع موجودات زنده را که بعضی غذای بعض ديگر هستند، ضروری می‏دانند که بايد به هر قيمت در حفظ آن کوشيد.

به نظرگاه بهائی اشاره کرديم. بهائيان عقيده دارند که شناسايی ذات خداوند متعال – خالق هستی – برای بشر محال و ممتنع است و تنها صفات الهی است که در عالم وجود متجلی است و راهی برای شناسايی خدا بر انسان می‏گشايد. از اين اصل می‏توان نتيجه گرفت که عالم طبيعت درخور احترام است و مشمول اين کلام ملهم سعدی شيرازی که فرمود:

به جهان خرم از آنم که جهـان خرم از اوست
عاشقـم بر همـه عالم که همـه عالـم از اوست

به يک اعتبار می‏توان گفت که ديانت بهائی دعوت بشريت است به رجوع مجدد به طبيعت، يعنی محترم شمردن تعادل‏های محيط زيست، دست از مصرف افراطی منابع محيط برداشتن و به زندگی ساده‌‏تر قناعت کردن و حتی در تغذيه و علاج بيماری‏ها به مواد طبيعی بازگشتن، چنان که تفصيلش خواهد آمد. چون اراده‌‏ی الهی بر اين بازگشت به طبيعت تعلق گرفت، تحولات مهمی چون پديدآمدن علم محيط زيست، اکولوژی، علاقمندی وسيع عمومی به حفاظت و صيانت طبيعت و موجودات طبيعی، انعقاد کنفرانس‌‏های ملی و بين‌‏المللی و عقد ميثاق‌‏نامه‏‌ها در زمينه‏‌ی حفظ محيط مذکور، مبارزه برای نگهداری کثرت و تنوع موجودات زنده، حتی گياه‌‏ها و حشرات، توجه به طب طبيعی و رجوع به معالجات سنتیِ گياهی و غير آن به جريان افتاد که بی‏‌گمان شنوندگان ارجمند ما به اهميت اين تحولات آشنايی دارند.

علم اکولوژی يا بوم شناسی که بررسی علمی گياه‌‏ها، جانوران از نظر شرايط محيطی آنها و دريافت روابط متقابل ميان اجتماعات گياهی و حيوانی و مراحل تدريجی رشد و نمای آنها در ناحيه‌‏ی معينی است، به عنوان يک علم اجتماعی که بيان ارتباط ميان انسان و محيط طبيعی باشد، در قرن بيستم مورد عنايت قرار گرفت و توسعه و تکميل شد و اکنون بررسی محيط زيست و اکولوژی در بسياری از دانشکده‌‏ها تدريس می‏شود و عواقب و نتايج دگرگونی‏‌های محيط طبيعی برای زندگی بشر مورد پژوهش اصحاب علوم انسانی و اجتماعی قرار گرفته است.
اصطلاح «اکولوژی» را عالم طبيعی آلمانی ارنست هکل در اواخر قرن نوزدهم اختراع کرد، ولی در آن زمان نه او و نه کس ديگر می‏توانست باور کند که اين علم چه اهميتی در نيمه‏‌ی دوم قرن بيستم خواهد يافت. در ابتدا مراد از «اکولوژی» مطالعه‏‌ی شرايط سازگاری ارگانيسم‌‏‏های زنده با محيط آنها بود. پس از آن توجه به موضوع فعل و انفعال يا تأثير و تأثر متقابل حاصل شد، زيرا مشاهده کردند که اگر موجود زنده تأثير محيط خود را می‌‏پذيرد، خود نيز به نوبت خويش بر روی محيط زيست اثر می‏گذارد و آن را تغيير می‏دهد. به اين ترتيب معلوم شدکه جهان هستی حالت يک سيستم يا منظومه‌‏ای را دارد که همه‌‏ی اجزای آن به هم بسته و پيوسته هستند و هر اختلالی در سيستم می‏تواند آثاری دراز مدت از خود به جا گذارد و از جمله در زندگی مردمان مؤثر افتد. از همين رو بود که «اکولوژی» جايگاه مهمی در محيط انسانی – اجتماعی پيدا کرد.

از کتب مهمی که در آن ديانت بهائی به دورنمای پزشکی در قرون آينده اشاره می‏کند، کتاب «مفاوضات»، يعنی مصاحبه‏‌هايی است که حضرت عبدالبهاء به يک محقق آمريکايی – فرانسوی مرحمت کرده‏‌اند و البته اساس آن بر آثار حضرت بهاءالله از جمله لوح طب نهاده شده است. عباراتی چند از مفاوضات مبارکه مناسب اين بحث است:
«البته در اين دور بديع، فن طب منجر به آن خواهد شد که به اغذيه، اطباء معالجه نمايند». بعد در توضيح می‏فرمايند که: «جسم انسان مرکب از اجزايی است که اگر اختلال در آن تعادل حاصل شود، مدخل امراض شود. حکيم حاذق بايد کشف نمايد که در وجود اين مريض چه جزئی تناقص نموده (يعنی کم شده) و چه جزئی تزايد حاصل کرده. چون اين را کشف نمايد، غذايی که جزء تناقص نموده در آن بسيار است، به مريض دهد و اعتدال حاصل کند و چون مزاج اعتدال يابد، مرض مندفع شود».

مراد حضرت عبدالبهاء از اغذيه، انواع گياه‏ها، حبوبات، ميوه‌‏ها حتی آب‏های معدنی است که خوشبختانه در حال حاضر هم خواص مفيد و شفابخش بعضی از آنها شناخته شده است.

در ديانت بهائی خوردن گوشت ممنوع نيست، اما حضرت عبدالبهاء به صراحت فرموده‌‏اند که انسان دندان گوشت خواری ندارد و در آينده خواهد توانست که غذاهای متنوع گياهی و مانند آن را جايگزين گوشت کند. هم در آثار بهائی از آن چه مخالف طبيعت انسان است، وبه سلامت انسان زيان وارد می‏کند، مانند مشروبات الکلی، دخانيات، مواد مخدره که هر طبع سليمی از آنها اکراه دارد، تحذير شده و حفظ صحت تن که به اعتباری مرکب روح است، مورد توصيه‏‌ی مؤکد قرار گرفته است.

سفارش به زندگی ساده يا سادگی زندگی بدين معنی نيست که انسان بايد در کار و تحصيل درآمد و ثروت و جريان توليد و توسعه کوتاهی کند، بلکه در مصرف آن چه به دست آورده، بايد اعتدال را رعايت کند و از اسراف بپرهيزد.

حضرت ولی امرالله، يک شخصيت ارجمند ديگر ديانت بهائی در توقيعی می‏فرمايند که وقتی عالم انسانی رو به ترقی شايسته نهد که رؤسای دنيا در نهايت سادگی زندگی نمايند، چندان که آن طرز زندگی برای عموم رعايا نيز سهل الحصول شود و فقرا را مسرور نمايند، نه ملول. زيرا زندگی ساده و ترک تکبر و آرايش، هر صعوبتی را سهولت بخشد، ظلم و اعتساف را به عدل و انصاف مبدل کند و عالم را از احتياجات شديده برهاند.

نيازی به ذکر تفصيلي اين مطلب نيست که مصرف گرايی افراطی دنيای امروز، چه مشکلاتی به وجود آورده که يکی از جمله نتايج ناگوارش اختلال سلامت آدميان بر اثر فربه‌ی مفرط و کثرت روزافزون بيماری‏های قلبی و نظاير آن است، از سوی ديگر ناتوانی مسئولان اداره‌‏ی شهرها از معدوم کردن زباله‌‏های دائم التزايد که بخشی از آن چون مواد پلاستيکی نه قابل جذب در طبيعت است و نه به آسانی از بين بردنی است.

در مطبوعات روزهای ماه اکتبر سال پيش می‏خواندم که تا چه حد بزرگترين رودخانه‌‏ی جهان، يعنی رود آمازون، به علت کمبود بارندگی گرفتار کاهش شديد آب شده و هزارها هزار ماهی در اين ميان تلف شده‏اند. يکی از علل خشکسالی، بدون ترديد همان قطع بی‌‏رويه‏‌ی درخت‏ها در بيشه‏‌های مجاور است، برای جواب‏گويی به مصارف تاجرانه‌‏ی روزافزون مردم، پديده‌‏ای که در نقاط ديگر دنيا هم موجب پيشروی صحراها و بيابان زدگی شده است.
در آثار بنياد گذار ديانت بهائی، عبارات و اشارات بسيار دال بر محبت به طبيعت و ستايش زيبايی و شکوه آن به چشم می‏خورد. صور خيال در آثار بهائی غالباً از طبيعت گرفته شده است. چنان که در کلمات مکنونه که يکی از آثار عرفانی حضرت بهاءالله در دوره‌‏ی بغداد است، به اين عبارات برمی‏خوريم: «ای بلبل معنوی، جز در گلبن معانی جای مگزين»، «در روضه‏‌ی قلب جز گل عشق مکار»، «چشم فانی جمال باقی نشناسد و دل مرده جز به گل پژمرده مشغول نشود»، «پس جهدی نماييد، تا به آن مقام درآييد و حقايق اسرار عشق را از شقايش جوييد»، «به راحت يومی قانع مشو و از راحت بی‏زوال باقيه مگذر و گلشن باقی عيش جاودان را به گلخن فانی ترابی تبديل منما».

حضرت بهاءالله ايام جوانی را در مناطق نور در مازندران گذارنده‌‏اند و هميشه سبزه و جنگل مطلوب خاطرشان بود، ولی بعداً سال‏های طولانی زندان يا زندگی تحت الحفظ ايشان را از بازنگری به چنين زيبايی‏‌های طبيعی محروم کرد و بالأخره پس از رهايی از زندان سخت عکا و مدتی زندگی در داخل حصار يا قشله، فرزند ارجمندشان، حضرت عبدالبها، موجباتی فراهم کرد که باغی در خارج عکا اجاره شود و گل و گياه و درخت آن، خاطر پدر والاگهر را خوش کند.

در آثار حضرت بهاءالله اين مضمون که طبيعت جلوه‏‌گاه اوصاف الهی است، مکرر آورده شده است که از آن جمله است، اين عبارت: «آسمان‏ها نشانه‏‌های بزرگی من است، به ديده‌‏ی پاکيزه در او بنگريد و ستاره‏‌ها گواه راستی منند، به اين راستی گواهی دهيد». در بيانی ديگر ظهور جديد را به آتش تشبيه می‏فرمايند: «اکنون آن آتش آغاز به روشنی تازه و گرمی بی‌‏اندازه هويداست، تا جذب رطوبات و برودات زايده که مايه‏‏‌ی سستی و افسردگی و سرمايه‏‌ی گرانی و پژمردگی است، نمايد و همه‌‏ی امکان را به مقام قرب رحمان بکشاند. هر که نزديک شد، برافروخت و رسيد و هر که دوری جست، بازماند.» در بيانی ديگر کلام خدا چنين به زيبايی تشبيه می‏کنند: «ای بنده‏‌ی يزدان، شبنمی از درياهای بخشش يزدان فرستاديم، اگر بنوشند و زمزمه‏ای از آوازهای خوش جانان آورديم، اگر به گوش جان بشنوند». در موضعی ديگر ظهور جديد را به بهار تازه تشبيه می‏کنند و می‏فرمايند: «سزاوار آن که در اين بهار جانفزا از باران نيسان يزدانی تازه و خرم شويد. خورشيد بزرگی پرتو افکنده و ابر بخشش سايه گسترده. با بهره کسی که خود را بی بهره نساخت و دوست را در اين جامه بشناخت». از آن حضرت در لوحی است: «از علوّ جود بحت و سموّ کرم صرف در کل شئ ممّا يشهد و يری، آيه‏‌ی عرفان خود را وديعه گذارده، تا هيچ شئ از عرفان حضرتش علی مقداره و مراتبه محروم نماند». به زبان ساده، هرچه در عالم هست، به فضل الهی آيه و وسيله‏‌ی شناسايی آفريدگار جهان است و آن آيه، مرآت جمال اوست در آفرينش و البته انسان والاترين آينه‌‏ای که اوصاف علوی را در وجود خود منعکس می‏کند و برتر از انسان، انسان کامل است، يعنی مظهر الهی يا پيامبر و رسول که او آينه‏‌ی تمام نمای جمال و کمال ايزدی است و از طريق او معرفت حق ممکن می‏شود. به اين ترتيب هر شئ در عالم وجود قدر و منزلت پيدا می‏کند و نمی‌‏توان با جهان طبيعت از در خشونت و تسخير و تصرف غير معقول درآمد.

تعليمات بهائی بر آن دلالت دارد که در وجود انسان به تفاوت از همه‌‏ی موجودات عالم، دو طبيعت است: يکی طبيعت دون و ديگری طبيعت علوی. طبيعت دون يا بهيمی تابع قوانين عالم حيوان است، حرص و خشم و حب ذات از خصوصيات آن است. اما طبيعت علوی يا جنبه‌‏ی الهی انسان که بايد به هنگام بلوغ فکری و معنوی تسلط و غلبه پيدا کند، با مهربانی و نوع‌دوستی و خويشتن داری قرين است.

نبايد از اين گفته استنباط کرد که طبيعت بهيمی يا حيوانی بد است، زيرا صفات ذکر شده، همه برای حفظ او ضرورت دارد. اگر طفل برای مکيدن شير حرص نزند، يا از ناراحتی فرياد خشم برنياورد، يا خود را از آفات گونه گون محفوظ ندارد، بقا و دوام عمر او در معرض تهديد است. اما در مراحل بالاتر زندگی از او انتظار می‏رود که به صفات شريف‏تری متصف شود و سود خود را در مصلحت ديگران بجويد و بر غرائز اوليه‏‌ی نظارت کند و آنها را در مهار آورد.

هر دو طبيعت انسان در خور احترام است، اما طبيعت ملکوتی او بيشتر. زيرا در آن آينه است که اوصاف علوی جلوه گری می‏کند و به قول مولانا جلال‌‏الدين رومی:

خلق را چون آب دان صاف و زلال / منعکس در وی صفات ذوالجــلال
علمشــان و عقلشـــان و فضلشـــان / چون ستاره‌‏ی چرخ در جـوی روان
پادشــاهــان مظهـــــر شاهــی حق / عارفـــان مــرآت آگاهــــی حــق

دعوت مظاهر الهی يا پيامبران بر اين است که آدمی با طبيعت الهی خود انس گيرد و از طبيعت بهيمی بگسلد و از اين طريق خود را برای ورود به عوالم روحانی که پس از مرگ در انتظار اوست، آماده کند. به قول حافظ:

تو کز سرای طبيعت نمی‏روی بيرون کجا به کوی طريقت گذر توانی کرد

به فرموده‏‌ی حضرت عبدالبهاء، توشه‌‏ای که آدمی می‏تواند با خود به عالم بقا برد، توشه‏‌ی معنوی است، معرفت‏‌الله است، محبت‌‏الله است، ايمان است، انقطاع از دنياست، اعمال خيريه است، جانفشانی در راه مقاصد عاليه است و بالأخره طهارت و قدوسيت است و تا اين قوا را پيدا نکند و اين امور را حاصل ننمايد، البته از حيات ابديه محروم است و به عبارت ديگر حيات او مثل حيات جماد و نبات است، نه حياتی که شايسته و درخور مقام بلند انسان است.

اين بيان حضرت بهاءالله خطاب به انسان و انسانيت در کلمات مکنونه مناسب مقال است که فرموده‌‏اند: «ای دوست من، تو شمس سماء قدس منی، خود را به کسوف دنيا ميالای. حجاب غفلت را خرق کن، تا بی‏پرده و حجاب از خلف سحاب به درآيی و جميع موجودات را به خلعت هستی بيارايی».

در دنيای غرق ماديت و اسير سحر ماشين و افسون تکنولوژی، حضرت بهاءالله ما را به بازگشت به طبيعت به معنای جامع کلمه دعوت می‏فرمايند که از مقتضيات آن احترام و رعايت منابع طبيعی، قدرشناسی جهان هستی، زيستن زندگی نزديک به طبيعت، حفظ محيط زيست، سادگی و دوری از هر نوع آلودگی و بالأخره بازيافت آن طبيعت الهی است که در وجود هر انسانی به وديعه گذاشته شده و نيز تقويت صفات و ملکات فاضله‌‏ای که در وجود فرد صورت و مثال الهی را به گفته‌‏ی کتب مقدسه جلوه‏‌گر می‏کند.

سخن را با کلامی از حضرت بهاءالله خاتمه می‏دهم که ماحصلش به زبان فارسی اين است که همه‌‏ی مردم بر فطرت الهی خلق شده‌‏اند و خدا برای هرکس قدر و مقداری در اين مورد، در لوح محفوظ مقرر داشته. اما اين جمله، يعنی استعدادات بالقوه به اراده‏‌ی خود شما، يعنی انسان، ظاهر می‏شود، چنان که خود در اعمال خويش گواه آن هستيم.

سایر دسته بندیها

دیدگاه‌ها

تصویر iraj

iraj :

exelent!

افزودن دیدگاه جدید

CAPTCHA ی تصویری
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.