در این مقاله از دو تعليم مهم بهائی سخن گفته می شود که بی‌‏ترديد منشأ تحولی عظيم و بی‌‏سابقه در انديشه‏‌ی دينی بوده است.

يکی دستور ترک تعصب يا فاناتيسم که معنای آن شدت علاقه به دين نيست، بلکه اعتقاد به انحصار حقيقت و تصلب و تحجر در شريعت است و ديگری دستور ترک تقليد است، يعنی ترک عادت يا سنتی که در بسياری ازجامعه‌‏های دينی به چشم می‏خورد، زيرا در برخی از اديان تشويق افراد به اين که شخصاً به جستجوی حقيقت دينی پردازند، ديده نمی‏شود و فردی که در خانواده‏ای يهودی، مسيحی يا مسلمان به دنيا آمده، خواه و ناخواه به همان جامعه‏‌ی دينی منتسب و متعلق انگاشته می‏شود.

از آن گذشته، افراد در طول زندگی، بدون تفکر شخصی، چشم بسته از علمای دين پيروی می‏کنند و نحوه‏‌ی درک و فهم و تفسير آنان از مطالب دينی را تعبداً می‏‌پذيرند. حتی گاه کار بدان جا می‏رسد که حرام و حلال در امر تغذيه را هم از کارگزاران دين می‏پرسند، يعنی نه فقط آن چه را که بايد يا نبايد خورد، بلکه فی‌‏المثل چگونگی ذبح حيوان را تا خوردن گوشتش مجاز باشد، از اصحاب شرع سؤال می‏کنند.

در عالم مسيحيت، اين که کليسا برای روحانيون حق شنيدن اعترافات مردم و بخشودن گناه‏های آنان را قائل شده است، نمونه‏‌ی ديگری است از قوت و غلبه‏‌ی اصل تقليد و تبعيت از يک مرجع دينی.

اگر بخواهيم راز ترقی شگفت جهان غرب را بعد از قرون وسطی بدانيم، بايد به اين دو مفهوم، يعنی ترک تقليد و دفع تعصب، رجوع کنيم زيرا مغرب زمين از آن زمان پای در راه ترقی علمی و فکری و اجتماعی نهاد که سنت‏های ديرينه را با همه‏‌ی احترامی که برای آنها می‏شد قائل شد، به کنار نهاد و در هر مورد و در هر مسئله تحقيق و پژوهش با روش‏های صحيح را دستورالعمل خود قرار داد. در مورد يافته‏‌ها و شناخته‏‌های قدما نيز اصرار و تعصب نورزيد، بلکه همه‏‌ی دانسته‏‌ها را در معرض آزمايش مجدد قرار داد تا با اطمينان خاطر درست را از نادرست تشخيص دهد و تفکيک کند.

بايد از ابتدا به صراحت اعلام کرد که امر بهائی نه موافق تقليد است، نه طرفدار تعصب. در مورد عدم موافقت با تقليد، همين بس که گفته شود که در ديانت بهائی، قشری و طبقه‌‏ای از جامعه که روحانيت و حکومت شرع و تسلط بر وجدان نفوس را در اختيار داشته باشد، وجود ندارد و فرد، اعم از آن که بهائی زاده باشد يا فرزند آئينی ديگر، مکلف به تحری حقيقت، يعنی پژوهش فردی در امور دينی است و در مورد تعصب، کافی است يادآوری شود که هرچند حضرت بهاءالله تربيت روحانی و اخلاقی را در همان آغاز کارِ تعليم و تربيت کودکان، اساسی و ضروری تشخيص فرموده‌‏اند، اما در عين حال يادآور شده‏اند که چنين تربيتی نبايد منتهی به تعصب و حميت جاهلی گردد.
عين بيان حضرت بهاءالله در اين مورد چنين است: «دارالتعليم بايد در ابتدا اولاد را به شرايط دين تعليم دهد، تا وعد و وعيد مذکور در کتب الهی، ايشان را از مناهی منع نمايد و به طراز اوامر مزين دارد، لکن به قدری که به تعصب و حميت جاهليه منجر و منتهی نگردد» .

اين که در ديانت بهائی علما به عنوان مراجع تقليد وجود ندارند، در اين جامعه چنين توجيه می‏شود که اولاً عصر جديد، عصر سواد عمومی است و کتب مقدسه در دسترس همگان قرار دارد و همه می‏توانند بخوانند و از کلام الهی بهره‏‌مند شوند و در نتيجه نياز به قشر خاصی از جامعه که کارش توضيح و تشريح کلام الهی باشد، ديده نمی‏شود.
ثانياً امر بهائی بر عقل و تفکر عقلانی تأکيد خاص دارد و در نتيجه هر کسی بايد معتقدات، رسوم و آداب و احکام دين را در ترازوی عقل بسنجد و تقليد کورکورانه و اطاعت علی العميا، در حالی که دين حق – فارغ از اضافاتی که در طول زمان بدان الحاق شده - با عقل و منطق موافق است، مورد پيدا نمی‏کند. خرافات و انديشه‌‏های غير منطقی به اصل دين تعلق ندارد، بلکه اين مردم هستند که اين گونه افکار بی‌‏اساس را بر اصل شريعت افزوده‌‏اند و متأسفانه در مواردی نقش عُمّال دين در ترويج خرافات و موهومات و قول به معجزات و کرامات و نظاير آن بارز و نمايان بوده است.

حکم به ترک تقليد پاسخ قاطعی است بر کسانی که به انتقاد از اديان می‏پردازند و دين را مانع ترقی علم و مخالف پيشرفت عقل و منطق تصور می‏کنند. اگر مراجع مسيحی دست از تقاليد و دنباله‏‌گيری افکار سنتی برمی‏داشتند و به تکفير علمايی چون گاليله روی نمی‏‌آوردند، فاصله‌‏ی عظيمی که ميان دين و علم در قرون جديد روی داده، اتفاق نمی‏افتاد.

در مورد تعصب عباراتی از يک بيان حضرت عبدالبهاء می‏توان نقل کرد که فرموده‏‌اند: « حضرت بهاءالله ما را از هر تعصبی نجات داد. تعصبات است که عالم را خراب کرده، هر عداوت و نزاعی و هر کدورت و ابتلايی که در عالم واقع شده، يا از تعصب دينی بوده يا از تعصب وطنی يا از تعصب نژادی يا تعصب سياسی. تعصب مذموم و مضر است، هر نوع باشد. وقتی که امر تعصبات از عالم دور شود، آن وقت عالم انسانی نجات يابد.»

البته تعصب را با محبت صادق و صميمی نبايد اشتباه کرد. فاناتيک در تعريف فرنگی کلمه،‏ کسی را گويند که نسبت به يک عقيده يا دين يا يک شخص، ايمان غير قابل بحث و غيرت و حميتی برون از منطق و عاری از بينش دارد. در تعصب، تنها حالت افراط نيست که محبت حقيقی را ضايع می‏کند، نبود قدرت سنجش نيز در کار است که منشأ هيجانی زايد از اندازه می‏گردد.

چه راست گفته است، مولانا جلال الدين که: «سخت‏گيری و تعصب خامی است» و چه به جا تقليد را محکوم کرده و فرموده:

خلق را تقليدشان برباد داد / ای دو صد لعنت بر اين تقليد باد

و چه خوب گفته است ملاحسين کاشفی شارح مثنوی و مؤلف کتاب لبّ لباب مثنوی: «سخن مقلد قشری است بی‏لباب و کلام محقق آيتی است از ام الکتاب. آن لاف بيان می‏زند و اين سخن از عيان می‏گويد.»
و مولانا جلال الدين چه در سخن‏اش صادق است، آن جا که گويد:

آن که او از پرده‏‌ی تقليد جَست / او به نور حق ببيند هر چه هست
جهد کن تا تو محقق دين شوی / تا چو عقل کل باطن بين شـوی

در يکی از آثار حضرت بهاءالله که در آن اشاره به ظهور آن مظهر الهی است، می‏فرمايند: «آن که پنهان بود، آمده و خوب آمده. بر يک دستش آب زندگانی و بر دست ديگر فرمان آزادی.»

اين فرمان آزادی، معانی متعدد می‏تواند داشته باشد، از جمله آزادی از اسارت نفس و هوی، آزادی از تقاليد، آزادی از تعصبات جاهلی، آزادی از آن چه موجب کاهش مقام انسانی می‏شود و به همين قياس.
آزادی از تقاليد را حضرت بهاءالله شرط اصلی جستجوی حقيقت دينی می‏دانند، چنان که در همان ابتدای کتاب شريف ايقان در شرايط سالکين سبيل ايمان می‏فرمايند: «سالکين سبيل ايمان و طالبين کئوس ايقان بايد نفوس خود را از جميع شؤونات عرضيه پاک و مقدس نمايند، يعنی گوش را از استماع اقوال و قلب را از ظنونات متعلق به سبحات جلال و روح را از تعلق به اسباب ظاهره و چشم را از ملاحظه‏‌ی کلمات فانيه».

همين مضمون را در قسمت دوم همان کتاب نفيس در ارتباط با موضوع شرايط مجاهد می‏پرورند، آن جا که می‏فرمايند: «شخص مجاهد که اراده نمود قدم طلب و سلوک در سبيل معرفت سلطان قِدم گذارد، بايد در بدايت امر قلب را که محل ظهور و بروز تجلی اسرار غيبی الهی است، از جميع غبارات تيره‌‏ی علوم اکتسابی و اشارات مظاهر شيطانی پاک و منزه نمايد...». در همان کتاب مستطاب، بعد از ذکر مثال‏هايی از ظهورات گذشته که هميشه مواجه با اعراض و اعتراض خلق شدند، می‏فرمايند که بايد در علت اين غفلت مردم تحقيق کرد و نتيجه می‏گيرند که: «نيست اين امورات محدثه مگر از انفس محدوده که در وادی کبر و غرور حرکت می‏نمايند و در صحراهای بُعد سير می‏نمايند و به ظنونات خود هرچه از علمای خود شنيده‌‏اند، همان را تأسی می‏نمايند. لهذا غير از اعراض، امری ندارند و جز اغماض، حاصلی نخواهند».

و سرانجام به اين حقيقت متذکر می‏شوند که: «در همه‏‌ی اوقات سبب سد عباد و منع ايشان از شاطی بحر احديه‏، علمای عصر بودند که زمام آن مردم در کف کفايت ايشان بود و ايشان، بعضی نظر به حب رياست و بعضی از عدم علم و معرفت، ناس را منع می‏نمودند».

کافی است که به امثال قيافا به هنگام ظهور حضرت مسيح و ابوالجهل در زمان رسالت پيغمبر اکرم حضرت محمد اشاره شود که علَم مخالفت با مظهر ظهور را آنان بلند کردند و در نتيجه بسياری را به گمراهی انداختند.
شک نيست که در مورد همه‌‏ی علمای دين به يک گونه قضاوت نبايد کرد. فراوان بوده‌‏اند در ميان اين عالمان افرادی دل‏‌آگاه و دارای تقوای الهی که به هنگام ظهور جديد، آمنّا و صدّقنا، گفتند و در ادوار بعد هم در تعليم اخلاق و تنوير افکار نقشی مؤثر و درخور ستايش ايفا کردند و به همين مناسبت در آثار بهائی از آن گونه نفوس به شايستگی تجليل شده است. در وصف چنين علمايی است که حضرت بهاءالله فرموده‌‏اند:

«اما علمايی که فی‌‏الحقيقه به طراز علم و اخلاق مزين‏‌اند، ايشان به مثابه‏‌ رأسند از برای هيکل عالم و مانند بصرند از برای امم».

«اما دانايان پاکدل، پاک جانند. هريک رحمت يزدانند و موهبت رحمن، سماء هدايت‌‏اند و سراج عنايت... مربی نفوسند و مبشر قلوب، هادی امم‌‏اند و منادی حق بين بنی آدم».

به هنگام ظهور جديد بسياری از علمای زمان به اندک تفرس و غور و تعمقی، طوق ايمان را برگردن نهادند و حتی در طريق وفا به عقيده‏‌ی جديد، جان خود را فدا کردند که فهرست نام‏‏های آنان در ديانت بابی – بهائی بسيار مفصل است و اين گفتار کوتاه را مجال ذکر اسامی آنان نيست. از سيد دارابی که به دستور محمد شاه برای تحقيق امر باب نزد آن حضرت رفت و به موهبت شناسايی حقيقت نائل شد تا علمای طراز اولی که بعضی در صف مجتهدان معتبر عالم اسلام بودند، چون محمد نبيل اکبر قاينی و ابوالفضل گلپايگانی و برخی هم در عالم يهود و يا در ميان زردشتيان، در شمار دانشمندان محسوب می‏شدند و همه با شناسايی امر جديد، دل بدان بستند و از قيود گذشته،‏ خويش را رها کردند.

ممکن است اين نکته به خاطر رسد که دشواری و پيچيدگی بعضی از مراسم و مناسک دينی در گذشته، حضور عُمّال مذهبی را ايجاب می‏کرده است، چون اقامه‏‌ی نماز جماعت در اسلام و اجرای رسومی چون توزيع نان و شراب مقدس در کليسا يا زنده نگاه داشتن آتش در معبد زردشتيان. اما در اين مورد هم بايد گفت که حضرت بهاءالله با کاهش و تسهيل مراسم و آداب مذهبی، امکان آن را به وجود آورده‏‌اند که هر فردی بتواند به دور از جامعه‏‌ی مخصوص متوليان دين، آن مراسم و آداب را انجام دهد.

امر بهائی فاقد نماز جماعت است، غسل تعميد و تقسيم شراب و نان مقدس ندارد. ازدواج بهائيان را نماينده‏‌ی تشکيلات بهائی – هر که باشد – می‏تواند برگذار کند. نماز ميت و مراسم کفن و دفن را هم همه کس می‏تواند انجام دهد. معابد بهائی را که اينک در همه‌‏ی قارات وجود دارند، هيچ قشر مخصوص مذهبی اداره نمی‏کند، مسئول اداره‏‌ی آنها تشکيلات بهائی است و بر روی اصحاب همه‏‌ی اديان گشوده هستند. به اين ترتيب کاری نيست که فقط فرد مخصوصی در کسوت روحانيان بتواند از عهده‌‏ی آن برآيد. اين است که در آثار حضرت بهاءالله خطاب به علما و اصحاب دير و صومعه، ملاحظه می‏کنيم که آنان را دعوت می‏کنند که از انزوا به فضا روی آرند و به کاری پردازند که مفيد به عموم باشد.

در تاريخ امر بابی و بهائی بسيار روحانيون بودند که پس از ايمان به امر جديد دست از کسوت و شغل مذهبی برداشته و زندگی خود را وقف خدمت به همنوع عالم انسانی کرده‌‏اند.

نعيم اصفهانی چه هشيارانه زاهدان يا دقيق‏تر گفته شود، عالمان زاهدنما را از عاشقان حقيقت جدا کرده و در حقشان چنين سروده است:

عاشقــان را بــه زاهـــدان مشمـــار / کاين غم خويش دارد، آن غـم يار
آن به خون چهره شويد اين از آب / سَــر دهــد آن و اين بــرَد دستــار
آن ره جـــان سپـــرد، ايـن ره نـان / آن درِ ديـن زد و ايـن درِ دينــــار
می‏ســراينــد هـر دو نکتـه‏‌ی عشـق/ اين بــه بـالای منبــر، آن ســرِ دار
زاهــــد از بهــــر زر کنــــد زاری / عاشـــق از مال و جــان بـود بيـزار
از پس سيــم آن بـــه نغمـــه‏‌ی زير / وز غـــم يــار آن بـــه نالــه‏‌ی زار

چون سخن از آئين حضرت بهاءالله بود، اشاره‏‌ای به مبشر آن حضرت، يعنی حضرت باب، مناسب مقال خواهد بود.
در تحقيق ممتّعی که دوست ارجمندم، دکتر نادر سعيدی، درباره‏‌ی تجدد در آئين حضرت باب کرده، چون عقلانيت يکی از ارکان عمده‏‌ی تجدد است، يادآور می‏شود که حضرت باب صور گونه گون عقلانيت را در نظر داشته‏‌اند و تنها به عقلانيت ابزاری و تکنيکی که مورد توجه متجددان غرب است و همان است که موجب ترقی علم و فن شده، اکتفا نکرده‌‏اند. عقلانيت اخلاقی نيز که به قول هابرماس جامعه شناس معاصر آلمانی در رابطه‌‏ی انسان با انسان مطرح می‏شود، مطمح نظر آن حضرت بوده و احترام به سايرين و احتراز از وارد کردن حزن در قلب آنها و اجابت نيازهای مردم نيز مورد تأکيد آن حضرت بوده است و يکی از جلوه‌‏های اين احترام به انسان‏ها و عزيز و مقدس شمردن مقام و مرتبت انسانی، نسخ احکامی بوده که در اديان سابقه اجازه‏‌ی تسلط فردی را بر ديگر افراد می‏داده.
علاوه بر اين دو نوع عقلانيت، حضرت باب کاربرد عقل را در حوزه‏‌ی حقايق روحانی نيز ضرور شمرده و به عبارت ديگر تحری شخصی حقيقت را در اين زمينه لازم دانسته‌‏اند و حال آن که هم در زمينه‏‌های سنت‏‌پرستی شرق و هم در فرهنگ تجدد غرب، اصل تقليد پذيرفته شده است.

به زبان ديگر گوييم، امر حضرت باب که زمينه ساز ديانت بهائی است، يکی از مهمترين پايه‏‌های تجدد را که کاربرد عقل باشد، از دايره‌‏ی تنگ امور مادی – اقتصادی و يا علوم و فنون بيرون آورده و گسترش داده و به زمينه‌‏های انسانی – اجتماعی و روحانی نيز شمول بخشيده است. در چنين تعبيری از عقلانيت، نه جايی برای تقليد هست و نه محملی برای تعصب می‏توان بست.

تعصب که بلای خانمان سوز عالم بشری است و بسياری از جنگ‏ها و مصيبات عالم از آن برخاسته، می‏تواند ريشه‌‏های متعدد داشته باشد. در درجه‌‏ی اول تعصب با اين اعتقاد قرين است که دين من، يا دين شما انحصار حقيقت را داراست، در حالی که حقيقت، حتی حقيقت دينی امری است که متدرجاً با پيشرفت و توسعه‏‌ی فکر بشر مکشوف می‏شود، به عبارت ديگر، امری است نسبی و نه مطلق. البته علم حق مطلق است، اما آن چه از طريق دين خدا دستگير هر يک از ما می‏شود، محدود است به درجه‌‏ی فهم و نوع فرهنگ ما و شرايط زمان و مکان که البته از فردی به فرد ديگر فرق می‏کند.

در درجه‌‏ی دوم، يک ريشه‏‌ی مهم ديگر تعصب، فقدان هشياری به قانون تحول و تطور است، يعنی غفلت از اين حقيقت که هيچ چيز در جهان ثابت نمی‏ماند و همه چيز در حال تغيير است و بنابراين فلان حکم دينی يا قانون مدنی که ديروز از اعتبار کامل برخوردار بود، ممکن است با مقتضيات امروز يا فردا نخواند. البته اصول بنيادی روحانی – اخلاقی اديان پايدار و دائم است. اما سخن ما اين جا از حدود و احکام اجرايی است که ناچار عنصر زمان در آن کمال اهميت را دارد، چنان که بسياری از مجازات‏‌های سخت آئين يهود و شريعت اسلام که مناسب شرايط دنيای قديم بوده، در حال حاضر مطلقاً غير قابل اجراست. از حکم دندان در برابر دندان يا چشم در برابر چشم گرفته، تا بريدن دست دزد و سنگسار کردن زانی و زانيه و نظاير آن که با دانش امروزی از ريشه‏‌های حقيقی جرم و جنايت و طرق صحيح مجازات هيچ گونه توافق ندارد. متأسفانه اين ديد سکونی از امور جهان بر فلسفه‏ی اکثر اديان حاکم است و علت عمده‌‏ی تحجر و تأخر آنهاست.

يک ريشه‏‌ی تعصب اين است که مردم دين خدا را با ملک شخصی اشتباه می‏کنند و هويت شخصی خود را با دين مخلوط می‏سازند و وقتی دين همانند يک ايدئولوژی ملی – قومی تکيه‏‌گاه هويت فرد شد، آن فرد از جان و دل به حفظ و دفاع مدرکات خود از دين اهتمام می‏کند و هيجانات غير عادی را به جای تعقل و سنجش به ياری خويش می‏طلبد.

دين، هدف زندگی و رفتار آدمی بايد باشد و نه وسيله‏ای برای تحقق مقاصد شخصی، چون هويت سازی برای خود يا کسب منفعت و فايدت فردی، خصوصاً اگر جنبه‏‌ی دنيوی داشته باشد.

ديانت حضرت بهاءالله چنان که گفته آمد، نه جايی برای تقليد از فرد ديگر و پيروی از درک و استنباط دينی دگران بازمی‏گذارد و نه مجالی برای مرشديت و گوروبازی ايجاد می‏کند و نه عشق و محبت به خدا و دين و مظهر الهی را از اعتدال و صميميت و صفا و عقلانيت به سوی هيجان‌‏زدگی و تعصب جاهلی سوق می‏دهد.

در دنيای مادی امروز که بی‏‌خدايی و لامذهبی در آن متأسفانه روی در افزايش و گسترش دارد، تعليم بهائی به ترک تقليد و تعصب، يکی از بزرگ‏ترين اعتراضات ماديون را بر اديان الهی از دست آنان می‏گيرد و بی‏‌اثر می‏کند و نيز کاربرد عقل و منطق که منشأ اين همه ترقی در عالم علم شده، در عرصه‌‏ی دين نيز بی‏‌گمان برکات و نتايج گران‌بهايی به بار خواهد آورد که شکاف ميان علم و دين را که امروزه يکی از اعظم مسائل جهان است، از ميان برخواهد داشت. از اين روی گزاف نيست، اگر بگوييم که ترک تقليد و تعصب، نويد بزرگی برای آينده‌‏ی بشريت است.

از يادآوری اين نکته در پايان کلام نمی‏توانم چشم پوشم که از علل عمده‌‏ی پيش افتادن ممالک راقيه‏‌ی جهان، اهميتی است که به تحقيقات علمی و فنی و تحقيق در همه‏‌ی رشته‌‏های معارف بشری می‏دهند. امريکا حدود ۳،۵ در صد توليد ناخالص ملی خود را صرف تحقيق و توسعه، يعنی کاربرد نتايج تحقيق می‏کند. ژاپون در برنامه‌‏ی دراز مدتی که اخيراً طراحی کرده، می‏خواهد به اين حد بالای سرمايه گذاری برسد. اروپا اندکی بيش از ۲،۵ در صد توليد ناخالص ملی خود را مصروف تحقيق می‏کند و نارضايی بسياری از محققان اروپايی و گريز مغزها به امريکا نتيجه‏‌ی چنين نابرابری است و البته شرط نخستين پيشرفت تحقيق، آمادگی برای ترک تقاليد گذشته و دست برداری از اصرار تعصب‏آميز در شناسايی‏‌های کنونی است . هيچ علمی حد يقف ندارد و ای بسا کشفيات تازه، تئوری‏های نوينی را مطرح کند که بر اثر قبول آنها مبانی شناخت‏های ديرين دگرگون شود. چنان که در تحول از فيزيک مکانيک نيوتنی به فيزيک کوانتا، اين تجديد نظر در مبانی علم مذکور را می‏توان به انگشت نمود.

مسک ختام عرايضم، کلامی از حضرت عبدالبهاست که به اصل آن دسترس حاصل نشد و ترجمه‏‌ی مضمون آن چنين است: جميع مواهب اساساً الهی است، ولی هيچ موهبتی با قوه‏‌ی فکر و تمعن و تفرس که عطيه‏‌ای است جاودانی و آثار آن سبب مسرت ابدی است، برابری ننمايد... لذا بايد سعی بليغ در کسب علوم و فنون نماييد. هرچه بيشتر در اين خصوص ترقی نماييد، به مراتب عالی‌‏تر به درک مقصد و منظور الهی واصل گرديد... فی‏‌الحقيقه علم به مثابه‏‌ی آينه است که در آن اشکال و تصاوير نامتناهی از اشيای موجود، منعکس و ظاهر گردد و پايه و بنيان هر تقدم و پيشرفت فردی و ملی است و بدون قوه‏‌ی تفکر و تفحص، ترقی و تعالی غير ممکن و محال است.

منابع و مآخذ:1- از کلمات فردوسيه، ورق هشتم
2- پيام ملکوت، ص ۹۹
3- ياران پارسی، ص ۱۸
4- پيام آسمانی، جلد دوم، ص ۲۳۷

سایر دسته بندیها

دیدگاه‌ها

تصویر malihe

malihe :

مقاله خیلی جالب و مفیدی است مخصوصا برای دوستانی که مایلیم به انها کمکی کرده باشیم .
تصویر mohsen

mohsen :

khaste nabashid.motshakeram az maghale zibayetan,vaghean tassob va hamiat jaheli dar hame adwaar bashariat mayeye azar bandegan saleh khoda bode va hast,be omid rozi ke ensanha az tasobat gonagon rahayee yaband

افزودن دیدگاه جدید

CAPTCHA ی تصویری
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.