پيش از قرن نوزدهم، تحول جهان در طول تاريخ درازش بسيار به کندی صورت می‏گرفت. به گفته‏ی محققان، قرن نوزدهم شاهد آغاز اختراعاتی بود که زندگی در کره‏ی خاک را از بن و بنياد دگرگون کرد.
اما از نظر بهائيان هميشه ظهور پيامبران، يعنی مظاهر الهی، همراه با تغييرات مهم در اوضاع عالم بوده و هست، ولی در هيچ يک از ظهورات قبل تغييرات، چنين عميق و وسيع و شامل همه‏ی جنبه‏های زندگی آدميان نبوده است و اين امر يکی از امتيازات اين ظهور در مقام مقايسه با اديان سابق است.
تغييرات حاصله محدود به عرصه‏ی اخلاقيات و امور معنوی نبوده، بلکه جنبه‏های صوری و مادی هستی را درهم برگرفته است. سرعت تغييرات هيچگونه سابقه‏ای در گذشته نداشته و همانند شدت آن هم، در تجربه‏ی تاريخ مشاهده نشده است، به طوری که می‏توان گفت، با ظهور جديد همه چيز در عالم نو شده است.
نقل شده است که ملکه‏ی ويکتوريا از اين که ترن با سرعتی در حدود ۵۰ کيلومتر در ساعت حرکت می‏کرده، سرعتی که در مورد هيچ وسيله‏ی نقليه ديگر ديده نشده بود، سخت به حيرت رفته و سخت نگران آينده شده بود. حال فرانسويان بعد از ساختن TGV (ترن سريع السير)، ترنی از همان نوع ساخته‏اند که به طور متوسط ۵۰۰ کيلومتر راه را در يک ساعت می‏تواند بپيمايد. از سرعت طياره و موشک و مبادله‏ی پيام‏های الکترونيکی و غير آن نمی‏گويم که عنصر زمان را در ارتباطات انسانی عملاً از اهميت انداخته است.
کتاب جمهور افلاطون سخن از جمعيت حدود ۵ هزار نفر در هر مدينه می‏گويد که به اعتقاد او اندازه‏ی معقول و حتی مطلوب است. حال اين که شهرهای چندين مليون نفری در عصر حاضر معدود نيست.
می‏گويند جمعيت جهان در هزار سال قبل از ميلاد فقط ۵۰ مليون نفر بود و در سال اول ميلادی، يعنی به هنگام ظهور حضرت مسيح، ۱۷۰ مليون شده در سال ۶۰۰ ميلادی، يعنی اندکی قبل از ظهور حضرت محمد، جمعيت دنيا به ۲۰۰ مليون نفر رسيد. در سال ۱۸۰۰ ميلادی جمعيت مزبور به ۹۰۰ مليون بالغ شد. اما از نيمه‏ی قرن نوزدهم سرعت رشد جمعيت فزونتر و فزونتر شد و کل جمعيت عالم از ۱،۲ ميليادر نفر در سال ۱۸۵۰ يعنی سال شهادت حضرت باب، مبشر حضرت بهاءالله، به ۲،۵ ميليارد نفر در سال ۱۹۵۰ رسيد و در سال ۲۰۰۰ به حدود ۶،۱ ميليارد و به يک احتمال اين جمعيت در سال ۲۰۲۵ به ۸،۲ ميليارد بالغ خواهد شد. يعنی حتی سرعت رشد جمعيت هم که در طول يک قرن دو برابر شده و بعدها در زمانی بس کوتاهتر دو برابر شده و می‏شود، در سراسر تاريخ سابقه نداشته است. (ارقام از کتاب ‹‹در جستجوی عدالت اجتماعی›› تأليف جان هادلستون)
در بشارات کتب مذهبی راجع به آخرالزمان پيش‏بينی دگرگونی کامل در اوضاع عالم آمده است. اين وعده‏ی قرآنی گويای اين حقيقت است: «يوم تبدّل الارض غير الارض»، يعنی روزی که زمين، زمين ديگر خواهد شد. در مکاشفات يوحنا سخن از سه دسته علائم است که مقارن بازگشت مسيح، يعنی موعود انجيل روی خواهد داد:
۱- زلزله‏ای بزرگ
۲- تاريک شدن خورشيد و ماه
۳- ريزش ستارگان از آسمان
«کتاب اشعياء، يوئيل، دانيال، زکريا و حتی عهد جديد که کلمات خود مسيح است، همه از وقوع حتمی اين حوادث خبر می‏دهند »، يعنی کتب مقدسه، دگرگونی‏های عظيم و شديد کيهانی را خبر می‏دهند که البته تفسير آنها به معنای تحت اللفظ نمی‏تواند قابل پذيرش عقول باشد و ناچار بايد آنها را به معنای باطنی گرفت که همان تحول بنيادی در نظام زندگی بشری باشد.
تا اين جا به تغييرات اساسی در سير و حرکت، يعنی عنصر مکان و نيز عنصر زمان و بالأخره عامل جمعيت اشاره کرديم. اما اگر به دقت نظر کنيم، جنبه‏ای از جنبه‏های حيات انسانی نيست که دستخوش تحول اساسی نشده باشد، از نظامات اداره‏ی امور ممالک، يعنی دنيای سياست تا حيات خانوادگی، از نحوه‏ی توليد و توزيع ثروت تا چگونگی مصرف آن، از ميزان سواد و دانش عمومی مردم، تا ميزان پيشرفت علم و تکنولوژی که همه دستخوش دگرگونی ژرف و اساسی بوده و هست.
حضرت بهاءالله به اين نکته کاملاً توجه دارند که ظهورشان عصر تازه‏ای را در تاريخ بشر مفتوح کرده است. آن حضرت به صراحت درباره‏ی ايام ظهور خود فرموده‏اند :
- «اين يوم را مثل و مانند نبوده و نيست.»
- «اين است يومی که معادله ننمايد به آنی از آن اعصار و قرون.»
- «اين ايامی است که شبه و مثل نداشته و نخواهد داشت.»
- «امروز سيد ايام است و جميع قرون و اعصار طائف حول آن. قدر اين روز امنع اقدس مبارک را بدانيد.»
آثار بهائی معرف آن است که يکی از تغييرات اساسی که در اوضاع عالم روی خواهد داد، سير همه‏ی ممالک دنيا به سوی يک نظام جهانی نوين مبتنی بر اصل عدالت، صلح و وحدت همه‏ی ابنای بشر خواهد بود. در زمانی که ظهور حضرت بهاءالله روی داد، هنوز اصل مليت به طور کامل در سراسر دنيا مستقر نشده بود تا چه رسد به آن چه بين‏المللی يا جهانی خوانده تواند شد. اما متدرجاً از حدود سال‏های ۱۸۷۰ به بعد حرکت به سوی تشکيلات بين‏المللی، کنفرانس‏های بين‏المللی، موافقت‏نامه‏های بين‏المللی، حتی جنگ و منازعه‏ی بين‏المللی، اختراع يا تداول زبان بين‏المللی، قبول مقياس‏ها و موازين بين‏المللی، همکاری بين‏المللی در امور علمی و فنی، از امور رايج و عادی شد و به زودی شايد در حدود سال‏های ۱۹۷۰ – ۱۹۸۰ حرکت جديدتری به سوی جهانی شدن امور، جهانی شدن اقتصاد، جهانی شدن مسائل اِکولوژيک، جهانی شدن برخی از مشکلات و ابتلائات بشری، جهانی شدن اطلاعات و مخابرات و نظاير آن پيش آمد که ما هنوز در مراحل نخستين آن قرار گرفته‏ايم و نتايج و عواقب آن را به دشواری حدس توانيم زد.
ديانت بهائی يگانه مکتب فکری و روحانی در عالم است که به اين آينده‏ی دگرگونه و نيز آماده ساختن بشر برای رويارويی با آن، نظر دارد و تعليماتش معطوف به زندگی در يک دنيای جهانی شده است و اخلاقيات، اصول اقتصادی، نحوه‏ی سازمان بندی جهان و غير آن را دربردارد.
فراوان بوده‏اند انديشمندانی که به نو شدن دين در ظهور حضرت بهاءالله و نوسازی جهان و تعاليم آن حضرت توجه کرده و در اين مورد صادقانه شهادت داده‏اند. ملکه ماری رومانی در سال ۱۹۲۶ پس از دريافت پيام حضرت بهاءالله از طريق يک خانم روزنامه‏نگار امريکايی به نام ميس مارثاروت چنين شهادت داد : «نوشته‏های بهائی حاوی ندای صلح است و ورای محدوديت مرزها و در فراز همه‏ی تفاوت‏های آداب و عقايد. اين آئين، ديانتی است که بر روحانيت الهی باطنی متکی است و بر اين حقيقت تکيه دارد که خدا عشق و محبت است. آئين بهائی به ما می‏آموزد که هر کينه‏ای، هر سوءظنی، هر دسيسه‏ای، هر کلام خشنی، حتی هر وطن‏پرستی مقرون به پرخاش و تعدی، بيرون از قانون اساسی خدا است. اعتقادات خاص يا محدود کننده، تنها صورت ظاهر دين هستند، در حالی که قلب دين با عشق الهی می‏طپد و هيچ قوم و قبيله‏ای و هيچ نژادی را بيگانه نمی‏شناسد.»
پرفسور وامبری مجارستانی در نامه‏ای به تاريخ ۱۹۱۳ خطاب به حضرت عبدالبهاء، فرزند مؤسس ديانت بهائی می‏نويسد: «عالی جنابا! من اميدوارم که آرمان‏ها و مجهودات آن جناب به تاج موفقيت آراسته شود و در هر حال و وضعی به ثمر نشيند، زيرا در ورای اين آرمان‏ها و اعمال به آسانی می‏توان رفاه و آسايش ابدی و نيکبختی جهان بشريت را تشخيص داد.»
پرفسور جيمز دارمستتر که تحقيقات او درباره‏ی تاريخ ايران قبل از اسلام شهرت دارد، در مقاله‏ای به سال ۱۹۲۵ چنين نوشته است: «در طی قرن گذشته شاهد دو تجديد حيات بوديم. يکی در عرصه‏ی ادبيات و ديگری در عرصه‏ی دين. اما در عرصه‏ی دين، نوسازی و تجديد دين که در آئين بابی واقع شد، توجه را به خود جلب می‏کند. آئين بابی از نظر اصول جزمی و اسطوره شناسی تازگی ندارد، ولی از نظر اخلاقيات اين دين شامل نوعی انقلاب است، زيرا حاوی اخلاقيات جهان غرب است. اين دين اصل نجاست را که موجب احداث حائل و مانعی ميان مسلمانان و مسيحيان شده، برمی‏دارد و تعدد زوجات را طرد می‏کند و در کار بازسازی خانواده است. مقام مرد را بالا می‏برد و همراه با آن مرتبه‏ی زنان را اعتلاء می‏بخشد. اگر ايران (پرسيا) بايد روزی تجديد حيات پيدا کند، بی‏گمان از طريق اين آئين جديد خواهد بود.»
لئو تولستوی در نامه‏ای به خانم ايزابل گرينوسکايا به سال ۱۹۰۳ چنين نوشته است: «آئين باب، تا بدان جا که خرافات گذشته را ابطال کرده و افکار اساسی اخوت بشری، برابری انسان‏ها و عشق را ترويج نموده، دارای آينده‏ای درخشان است.»
هلن کلر نابينای شهير در نامه‏ای خطاب به يک بهائی امريکايی اين نکته را که امر بهائی برای خير عالم و سعادت امم است، تجليل می‏کند و می‏گويد چنين پيام صلح عمومی بدون ترديد دوام خواهد يافت و غلبه خواهد کرد.
اين عبارات تنها چند شهادت از صدها شهادتی است که نويسندگان و متفکران عالم درباره‏ی آئين جديد نوشته‏اند و متن آنها را در کتاب عالم بهائی که سابقاً هر دو سال منتشر می‏شد و اينک همه ساله حليه‏ی طبع می‏پوشد، می‏توان عيناً يافت.
حضرت عبدالبهاء در خطابات خود در اروپا و امريکا، روشن فرموده‏اند که تغير و تبدل و تحول و انتقال از حالی به حالی از لوازم ذاتيه عالم امکان است و لزوم ذاتی از اشياء منفک نمی‏شود و نمونه‏ای آن از پی هم آمدن فصول چهارگانه و تتابع روز و شب است که از لوازم ذاتی عالم ارضی است. در عالم انسانی هم اين تحول و تجدد لازم ذاتی است و محققاً پيش خواهد آمد و ظهور حضرت بهاءالله فی‏الحقيقه بهار روحانی جديدی است که همه‏ی عالم را تازه خواهد کرد و نظامی نو خواهد بخشيد.
باز به فرموده‏ی آن حضرت، فيض الهی مستمر است، انقطاع ندارد و از جمله فيوضات الهی تجدد دين است و اگر حقيقت دين الهی تجديد نشود، ترقی روحانی و ظهور مدنيت الهی و استقرار اخوت عمومی و نجات عالم انسانی مقدور و ميسور نخواهد بود.
وقتی سخن از تجدد دين يا تجديد حقيقت دين می‏شود، مراد اصلاح گری صوری و جزئی نيست، کافی نيست که فی‏المثل ادعيه‏ی مسيحی به زبان لاتين خوانده شود، يا قوانين فقه اسلامی مورد بازفهمی – به قول يکی از متأخرين – واقع شود، بلکه يک تغيير اساسی در ارکان و اصول، فلسفه، هدف و مقصد دين، ضرورت و لزوم تام دارد تا دين بتواند منشأ تغييرات فرهنگی – اجتماعی و صوری مطلوب در عالم شود. صدها اصلاح‏گر در اديان گذشته آمده و رفته‏اند و اگر بگوييم، فقط بر اختلافات افزوده‏اند و کاری از پيش نبرده‏اند، سخنی به گزاف نگفته‏ايم. تنها يک پيامبر يا مظهر ظهور است که می‏تواند به تجديد دين موفق گردد. حکايت، حکايت تغيير اساس و بنيان است، نه تزيين ديوار و ايوان.
آثار بهائی اين تحول اساسی را به صراحت پيش‏بينی کرده، چنان که حضرت بهاءالله فرموده‏اند: «زود است، بساط عالم جمع شود و بساط ديگر گسترده گردد»، يعنی نظم عمومی عالم تغيير اساسی خواهد کرد. اصلاحات جزئی و فرعی در جنبه‏ای يا شأنی از شؤون زندگی کافی نخواهد بود. دگرگونی همه‏ جانبه ضرورت خواهد داشت، يعنی تغيير در موازين فرهنگی، در اصول اخلاقی، در بنيادهای اجتماعی، در ارزش‏ها و روش‏های اقتصادی، در عالم سياست و مملکت داری، در همه جا و همه جا.
وقتی از تغيير سخن می‏رود، ناچار عامل زمان مطرح می‏شود، عنصری که نه فقط متفکران، يعنی فلاسفه و علما درباره‏ی آن انديشه کرده‏اند، بلکه در همه‏ی جامعه‏ها موضوع اعتقادات خاص بوده و به همين مناسبت يونسکو سه کتاب را به زمان و فلاسفه، زمان و علوم و بالأخره زمان و جامعه‏ها اختصاص داده است.
به اجمال اين نکته گفتنی است که زمان قبل از تحولات دو قرن نوزدهم و بيستم، دراز مدت و کندگذر بود. چنان که جامعه شناس معاصر ژرژ گورويچ معلوم داشته، هيئت بطلميوسی زمين را ساکن می‏پنداشت. کندی حرکت را در همه‏ی جلوه‏های زندگی می‏شد ديد. سنت‏ها، يعنی يادگار ازمنه‏ی گذشته بر اغلب جامعه‏ها حاکم بود. بعضی چون يونانيان و روميان و هندوان زمان را دوری می‏انگاشتند، يعنی رجعت پيوسته به نقطه‏ای اول حرکت و حال آن که در انديشه‏ی يهودی - مسيحی زمان به سوی آخر الزمان موعود، يعنی ملکوت خدا در حرکت بود. اما حرکت، حرکتی بس بطئی بود و حتی در اسلام انديشه‏ی وقفه، يعنی توقف بر انگاشته‏های قدما لااقل در دين، اکثراً به چشم می‏خورد و خود قرآن گويی اسلام را حتی دين حضرت ابراهيم می‏داند و در نتيجه حرکت سريع به جلو و تطابق با مقتضيات زمان مطرح نيست.
علی هذا مبالغه نيست که بگوييم، دنيای بعد از قرن نوزدهم زمان سريع الحرکه و انقلابی و انفجاری را کشف کرد. دنيای مکانيکی از قبل تعيين شده‏ی نيوتن جای خود را به دنيای سيال فيزيک کوانتا و نظريه‏ی نسبيت انشتين داد و تحول در بيولوژی با داروين و ديگران اصل تبدل و تغير را حتی در نوع انسان و انواع جانوران مطرح کرد.
برای تجسم بهتر موضوع، کافی است گفته شود که به قول کارشناسان، شماره‏ی علمايی که در يک زمان در عصر حاضر زندگی و فعاليت دارند، از مجموع علمای سراسر تاريخ گذشته بيشتر است و مقدار اختراعات و اکتشافاتی که در هر دهه صورت می‏گيرد در مقام مقايسه با قرون قبل از سده‏های ۱۹ و ۲۰ چندين برابر فزون‏تر، يعنی هم از لحاظ کميت و هم از جهت کيفيت.
فی‏الحقيقه تقدير الهی چنين بوده که ظهور موعود همه‏ی اديان در چنين زمان انفجاری روی دهد و در حقيقت نويد تغيير بنيادی در همه‏ی احوال و شؤون زندگی فردی و جمعی، صوری و معنوی آدميان باشد. بيانی چند از حضرت بهاءالله در الواح آن حضرت، گويای اين حقيقت است : «امروز عظيم است، چه که در جميع کتب به يوم الله معروف. جميع انبيا و اصفيا طالب لقای اين يوم بديع بوده‏اند و همچنين احزاب مختلفه‏ی ارض، و چون آفتاب ظهور از سماء مشيت الهی اشراق نمود، کل منصعق و مدهوش مشاهده گشتند، الاّ من شاءالله» و به زبان عربی اين آيات روح‏بخش نازل شده : «حبّذا هذا اليوم الذی فيه تضوّعت نفحات الرحمن فی الامکان. حبّذا هذا اليوم المبارک الذی لاتُعادله القرون و الاعصار.» يعنی خوشا اين روز که در او بوهای خوش رحمت الهی در عالم هستی برخاسته و خوشا اين روز فرخنده که قرون و اعصار با آن مقابله نمی‏کند و با آن برابر نتواند بود. و هم آن حضرت است که در موضع ديگر فرموده: «قطره‏ی اين يوم به مثابه‏ی دريا ديده می‏شود و ذره‏ی آن مانند آفتاب».
با اشاره به عبارت خاتم الانبياء در قرآن، می‏فرمايند: «شکی نبوده و نيست که ايام مظاهر حق [يعنی پيامبران و فرستادگان خدا] جل جلاله به حق منسوب و در مقامی به ايام الله مذکور، ولکن اين يوم غير ايام است. از ختميت خاتم مقام اين يوم ظاهر و مشهود .»
بايد در پايان سخنانم اين نکته را يادآور شوم که پيش‏بينی تغيير بنيادی در اوضاع جهان را حتی نزد متفکران قرن نوزدهم به بعد می‏توان يافت. مارکس و اصحاب او خواستار چنين تحول اساسی و فرمانروايی طبقه‏ی کارگر بر ساير طبقات بودند و از ديدگاه آنان تحول زيربنای اقتصادی و روابط توليد بود که همه‏ی تحولات ديگر را به دنبال می‏آورد.
در نيمه‏ی قرن بيستم سوروکين که در روسيه زاده شده بود و در اوايل زندگی بی‏گمان تحت تأثير انديشه‏ی کسانی چون لنين قرار داشت، طی آثاری که بعداً در امريکا به وجود آورد، تحول تمدن را با انتقال از شالوده‏ی حسی و مادی به شالوده‏ی جديد معنوی پيش‏بينی کرد.
در دهه‏ی شصت و هفتاد قرن بيستم حتی اقتصاددانانی چون لئونيتف که به پيش‏بينی علمی آينده پرداختند، متوجه‏ی لزوم تغيير اساسی اقتصاد و پايه‏های آن شدند و ادامه‏ی وضع گذشته را که منجر به نابرابری‏های شديد است، موجه ندانستند. با آن که اصحاب سياست غالباً دنبال برنامه‏ی اصلاحی محدود در زمان و مکان هستند، اما ميان متفکران، کسانی که به اصلاح امور همه‏ی عالم می‏انديشند، کم نيستند و ديانت بهائی از جمله‏ی آن مکاتب فکری است که اين تحول بنيادی را نه فقط به خاطر نفع طبقه‏ای مخصوص، بلکه برای بهبود حال همه‏ی طبقات اجتماع ضروری می‏داند. اصلاح، در بخشی از حيات بشر، مثلاً در قوانين، در نظام اقتصادی، در سيستم مدارس کافی نيست. اصلاح بايد سراسر بخش‏ها را شامل گردد.
ديانت بهائی به خلاف برخی از مکاتب که با بدبينی و حتی نوميدی کامل به آينده می‏نگرند، خوش‏بين است و معتقد به آن که همه‏ی تلاطم‏های فعلی مانند التهابات دوره‏ی جوانی و بلوغ، موقت هستند و بشريت لزوماً به دوره‏ی رشد فکری و عقلانی و پختگی و سنجيدگی دوران بزرگسالی خواهد رسيد و اضطرابات و تشنجات فعلی از مقوله‏ی امتحاناتی است که موجب تطهير و تزکيه‏ی عالم و افزايش بيداری و هشياری برای زندگی بهتر بر پايه‏های صحيح‏تر و متين‏تر خواهد شد.
سخن را با ابياتی از حافظ که مناسب حال و مقال است، پايان می‏دهم:
بيـا تـا گل برافشـانيــم و می در ساغــر اندازيـم
فلک را سقف بشکافيـم و طرحـی نو دراندازيم
اگر غم لشگــر انگيــزد که خون عاشقـان ريزد
من و ساقــی بهــم سازيــم و بنيادش بـراندازيم
يکی از عقـل می‏لافــد، يکـی طـامـات می‏بافـد
بيا کايـن داوری‏هــا را بــه پيش داور انـدازيــم
بهشت عدن اگــر خواهــی بيــا با ما بـــه ميخانه
که از پای خُمت يکسـر به حوض کوثر اندازيم

٭٭٭٭٭٭٭٭٭

اين برنامه‏ هجدهمين و آخرين گفتار در سلسله گفتارهايی است که حدود يک سال و نيم پيش آغاز کرديم و هدف آن بيان و اثبات اين حقيقت بود که آن چه حضرت بهاءالله در تعليمات آسمانی خود فرموده‏اند، تنها افکاری زيبا و رؤياهايی دلکش برای بهبود اوضاع جهان نيست، بلکه چون بر مشيت الهی متکی است، متدرجاً در سراسر جهان در حال تحقق و تشکل است. به اين قرار، ديری برنخواهد آمد که نقشه‏ی الهی آن حضرت در اصلاح بنيادی امور جهان، به طور کامل مجری گردد و عالم را به سوی مدينه‏ی فاضله، يعنی ملکوت زمينی که موعود همه‏ی کتب مقدسه‏ی گذشته است، سوق دهد.

منابع و مآخذ:
1- ر.ک. کتاب انگليسی دزد در شب، ص ۲۱۹
2- ر.ک. پيام آسمانی، جلد ۱
3- عالم بهائی، جلد ۶، ص ۴۵۱
4- منتخباتی از آثار، ص ۱۵
5- منتخابی از آثار، ص ۱۸
6- منتخباتی از آثار، ص ۴۷

سایر دسته بندیها

افزودن دیدگاه جدید

CAPTCHA ی تصویری
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.