سرای دل
از هجر آن روی زیبا
یکباره خون شد دل من
بر باد داد آتش غم
سرمایه و حاصل من
سودای عبدالبها زدبر خرمن جان شراری
کز دنیی و دین پرداخت یکسر سرای دل من
گفتم دل من اسیر است د دام تو گفت آری
دام دل مرغ داناست گیسوی مسترسل من
من پای بست جنونم افشانده بر عالمی دست
فرزانگان گو بخندند بر حال لا یعقل من
ره گرچه دور است مصباح اندیشه ای نیست چون هست
در طی اسفار معنی الطاف او شامل من
Loading Video...
دانلود 8.Saraye Del.mp3
افزودن دیدگاه جدید