دوست عزیز ما ، آقای اسماعيل نوری علاء که چهره ای شناخته شده در میان جماعت اهل کتاب و قلم و رسانه ، و یکی از کوشا گران در زمینه سکولاریسم می باشند . در سال گذشته ، به دعوت انجمن دوستاران فرهنگ ایرانی که به همٌت دوستان بهایی ما ، همواره در شهر تورنتو کانادا ، تشکیل شده و میشود ، مطالبی را فرمودند که در خور اهمیت ، و قابل بررسی می باشد.
باید اضافه کنم که بیانات ایشان ، البته ، بخشی ازآن ، باتآخیر زیاد در یوتوب منتشر شده است. امیدوارم که دوستان در موردمطرح کردن آن با توجه به گذشت زمان ، مرا سزاوار ملامت ندانند ، زیرا مدت زیادی نیست که نسبت به آن آگاهی پیدا کردهام .
آقای نوری علاء ، در این سخنرانی ، خطاب به بهائیان ، میفرمایند که : طی چند روزی که در میان دوستان بهایی بودیم ، هر زمان که میخواستیم با آنها در باره سیاست صحبت کنیم، به ما میگفتند که ما وارد بحث سیاسی نمیشویم . بنابراین ، من به آنها بدون رودرواسی میگویم که اگر امروز وارد چنین فعالیتی نشوید ، در آیندۀ ایران ، هیچ سهمی نخواهید داشت .
توجه کنید به فرمایشات این دوست عریز و سیاست پیشه ما !
در اینجا از ایشان دو پرسش دارم :
اول ، اینکه شما از کدام جایگاهی به خود اجازه دادهاید تا برای دیگران از یکسو تعیین و تکلیف و از سوی دیگر دست به تقسیم سهم سیاسی بنمائید ؟
دوم ، اینکه شما از کدام سیاست، سخن می گوئید تا جامعه بهایی به آن وارد شود ؟
مگر نه این است که سیاست پیشه گان ما ، که بدون تردید شخص شما یکی از فعالترین آنها بوده و هستید ، طی گذشت سی وپنج سال ، جز اتلاف وقت خود و دیگران و روی گرداندن نسل جوان ، از سیاست ، که در اساس باید آنرا هنر تدبیر دانست ، راه بجایی نبرده اید ؟
آیا زمان آن نرسیده است که شما و همرزمانتان از خود این پرسش را بنمائید : که براستی مفهوم سیاست چیست ؟
بنده در کسوت سیاست پیشه گی هرگز نبوده و نیستم ، بلکه به عنوان یک عدلیه چی بازنشسته، همواره درگذشته ، خود را در مقام دفاع یافتهام . اگر امروز چنین موضوعی را مطرح میکنم ، تنها به این دلیل است که در آن بار حقوقی می یابم تا سیاسی . بنابراین، اگر در ارزیابی خود دچار اشتباهی شوم ، میدانم که آن ، به پای عدم آگاهی من ، از علم و تجربه سیاسی که البته از نوعی که شما از آن استنباط می کنید ، گذاشته خواهد شدو لا غیر .
آقای نوری علاء ، از آنجائیکه شمادر کنار انسانی بس شریف و بزرگی ، همجون خانم شکوه میرزادگی ، گذران عمر میکنید ،و شاهد بوده و هستید ، که ایشان ازآغاز رخداد فاجعهای که بر سر همه ما ایرانیان وارد شد، همجون یک آتش نشان حرفهای و متهد با بینشی ژرف دریافتند ، که باید جان و هویت کشور را که همانا میراث فرهنگی، آن است را ، از دست شعله های ویرانگر نجات داد . بنابراین ، با توجه به این دیدگاه ، بخش عمدهای از تلاش خود را بر این محور استوار کرده اند. که خوشبختانه از دید بسیاری از صاحبنظران و ایران دوستان چنین تلاشی ، پنهان نمانده است.
اگر نیک بنگریم در می یابیم که جامعه بهائیان به همان راهی رفتهاند که همسر شما پرجمدار غیر بهایی آن بوده است . یعنی دفاع از فرهنگ و ادب ایران که هر دو درواقع ، دو روی یک سکه میباشند.
در اینجا بجا میبینم تا بخشی ازنوشته های ایشان را که به مناسبت روز کورش کبیرو منشور او نوشتهاند را ، بازگو نمایم :
من فکر میکنم که کورش و منشور او میتوانند همان نیروی برانگیرنده ی ملی ما باشد و کمک کنند که جامعه ی ما ، جوانان محروم از آموزش دانش روز جهانی ، مفهوم دموکراسی ، مفهوم جدایی مذهب از حکومت ، مفهوم حقوق بشر ، و مفهوم رفغ تبعیض را به مرور هضم و درک کند. لزومی ندارد که بیهوده اورا به عرش ببریم و از او خدا یا پیامبر و امامی بسازیم تا بعدآ هراس زده از او سربخوریم...
بدون تردید ، به رغم، ناسپاسیها و دهن کجیهای ویرانگر نسبت به جامعه بهائیان ، که شوربختانه در رگ و خون ما همواره جاری بوده و هست ، نهایتآ، آنان توانستند به بسیاری از ما ایرانیان بقبولانند که برای نجات سرزمین اجدادی خود ، چارهای جز این نداریم که بدور از هر مسلک و گرایش فکری ،باید جملگی زیر یک پرچم قرار بگیرنم ، و آنهم پرچمی که تنها مزین به نقش دفاع از فرهنگ و ادب ایران باشد. جای خوشبختی است که امروز بسیاری از فرهیخته گان ما با راه و پیشنهاد آنها همگام شده و هر یک به زبانی ،همبستگی خود را نسبت به آن ، ابراز داشته و میدارند.
آقای دکتر ملکی رئیس اسبق دانشگاه تهران در برابر داشجویان رانده شده از تحصیل زانو میزند آقای آیت اله معصومی تهرانی تابلوبی زیبا به بیت العدل تقدیم میکند ، آقای محمد نوری زاد بر پای کودک خردسال بهایی بوسه میزند .و عدهای پا را فراتر نهاده و از روی ادب و نزاکت ، از رفتار گذشته خود ، پوزش و احساس شرم می نمایند . با توجه به موارد یاد شده و صدها نمونه دیگر ، آیا زمان آن نرسیده است که سیاست پیشه گان ره گم شده ما ، تدبیر و درایت بهائیان را به پای شناخت عمیقشان ، از مفهوم سیاست بدانند و دیگر این ستمدیدگان تاریخ معاصر خود را ، به علت دوری گزیدن از سیاست ، بیش از این مورد ملامت قرار ندهند ؟
با تقدیم احترام
عبدالحمید وحیدی
باید اضافه کنم که بیانات ایشان ، البته ، بخشی ازآن ، باتآخیر زیاد در یوتوب منتشر شده است. امیدوارم که دوستان در موردمطرح کردن آن با توجه به گذشت زمان ، مرا سزاوار ملامت ندانند ، زیرا مدت زیادی نیست که نسبت به آن آگاهی پیدا کردهام .
آقای نوری علاء ، در این سخنرانی ، خطاب به بهائیان ، میفرمایند که : طی چند روزی که در میان دوستان بهایی بودیم ، هر زمان که میخواستیم با آنها در باره سیاست صحبت کنیم، به ما میگفتند که ما وارد بحث سیاسی نمیشویم . بنابراین ، من به آنها بدون رودرواسی میگویم که اگر امروز وارد چنین فعالیتی نشوید ، در آیندۀ ایران ، هیچ سهمی نخواهید داشت .
توجه کنید به فرمایشات این دوست عریز و سیاست پیشه ما !
در اینجا از ایشان دو پرسش دارم :
اول ، اینکه شما از کدام جایگاهی به خود اجازه دادهاید تا برای دیگران از یکسو تعیین و تکلیف و از سوی دیگر دست به تقسیم سهم سیاسی بنمائید ؟
دوم ، اینکه شما از کدام سیاست، سخن می گوئید تا جامعه بهایی به آن وارد شود ؟
مگر نه این است که سیاست پیشه گان ما ، که بدون تردید شخص شما یکی از فعالترین آنها بوده و هستید ، طی گذشت سی وپنج سال ، جز اتلاف وقت خود و دیگران و روی گرداندن نسل جوان ، از سیاست ، که در اساس باید آنرا هنر تدبیر دانست ، راه بجایی نبرده اید ؟
آیا زمان آن نرسیده است که شما و همرزمانتان از خود این پرسش را بنمائید : که براستی مفهوم سیاست چیست ؟
بنده در کسوت سیاست پیشه گی هرگز نبوده و نیستم ، بلکه به عنوان یک عدلیه چی بازنشسته، همواره درگذشته ، خود را در مقام دفاع یافتهام . اگر امروز چنین موضوعی را مطرح میکنم ، تنها به این دلیل است که در آن بار حقوقی می یابم تا سیاسی . بنابراین، اگر در ارزیابی خود دچار اشتباهی شوم ، میدانم که آن ، به پای عدم آگاهی من ، از علم و تجربه سیاسی که البته از نوعی که شما از آن استنباط می کنید ، گذاشته خواهد شدو لا غیر .
آقای نوری علاء ، از آنجائیکه شمادر کنار انسانی بس شریف و بزرگی ، همجون خانم شکوه میرزادگی ، گذران عمر میکنید ،و شاهد بوده و هستید ، که ایشان ازآغاز رخداد فاجعهای که بر سر همه ما ایرانیان وارد شد، همجون یک آتش نشان حرفهای و متهد با بینشی ژرف دریافتند ، که باید جان و هویت کشور را که همانا میراث فرهنگی، آن است را ، از دست شعله های ویرانگر نجات داد . بنابراین ، با توجه به این دیدگاه ، بخش عمدهای از تلاش خود را بر این محور استوار کرده اند. که خوشبختانه از دید بسیاری از صاحبنظران و ایران دوستان چنین تلاشی ، پنهان نمانده است.
اگر نیک بنگریم در می یابیم که جامعه بهائیان به همان راهی رفتهاند که همسر شما پرجمدار غیر بهایی آن بوده است . یعنی دفاع از فرهنگ و ادب ایران که هر دو درواقع ، دو روی یک سکه میباشند.
در اینجا بجا میبینم تا بخشی ازنوشته های ایشان را که به مناسبت روز کورش کبیرو منشور او نوشتهاند را ، بازگو نمایم :
من فکر میکنم که کورش و منشور او میتوانند همان نیروی برانگیرنده ی ملی ما باشد و کمک کنند که جامعه ی ما ، جوانان محروم از آموزش دانش روز جهانی ، مفهوم دموکراسی ، مفهوم جدایی مذهب از حکومت ، مفهوم حقوق بشر ، و مفهوم رفغ تبعیض را به مرور هضم و درک کند. لزومی ندارد که بیهوده اورا به عرش ببریم و از او خدا یا پیامبر و امامی بسازیم تا بعدآ هراس زده از او سربخوریم...
بدون تردید ، به رغم، ناسپاسیها و دهن کجیهای ویرانگر نسبت به جامعه بهائیان ، که شوربختانه در رگ و خون ما همواره جاری بوده و هست ، نهایتآ، آنان توانستند به بسیاری از ما ایرانیان بقبولانند که برای نجات سرزمین اجدادی خود ، چارهای جز این نداریم که بدور از هر مسلک و گرایش فکری ،باید جملگی زیر یک پرچم قرار بگیرنم ، و آنهم پرچمی که تنها مزین به نقش دفاع از فرهنگ و ادب ایران باشد. جای خوشبختی است که امروز بسیاری از فرهیخته گان ما با راه و پیشنهاد آنها همگام شده و هر یک به زبانی ،همبستگی خود را نسبت به آن ، ابراز داشته و میدارند.
آقای دکتر ملکی رئیس اسبق دانشگاه تهران در برابر داشجویان رانده شده از تحصیل زانو میزند آقای آیت اله معصومی تهرانی تابلوبی زیبا به بیت العدل تقدیم میکند ، آقای محمد نوری زاد بر پای کودک خردسال بهایی بوسه میزند .و عدهای پا را فراتر نهاده و از روی ادب و نزاکت ، از رفتار گذشته خود ، پوزش و احساس شرم می نمایند . با توجه به موارد یاد شده و صدها نمونه دیگر ، آیا زمان آن نرسیده است که سیاست پیشه گان ره گم شده ما ، تدبیر و درایت بهائیان را به پای شناخت عمیقشان ، از مفهوم سیاست بدانند و دیگر این ستمدیدگان تاریخ معاصر خود را ، به علت دوری گزیدن از سیاست ، بیش از این مورد ملامت قرار ندهند ؟
با تقدیم احترام
عبدالحمید وحیدی
افزودن دیدگاه جدید