هُو اللّه
ای خداوند بيمانند مقدّس از بيگانه و خويش و پيوند دردمندان توئيم درمانی عنايت فرما مستمندان توئيم سر و سامانی مرحمت کن مدهوش جام الستيم جوشی بده و باده نوش بزم محبّتيم خروشی احسان کن گوشها منتظر ندای سروش برسان هوشها مترصّد الهام بفرما اين بندگان را بنواز و اين افتادگان را بردار گنه کاريم بيامرز افسردگانيم بر افروز پژمردگانيم به نار محبّتت بسوز توئی معطی و توانا و آشنا . ع ع
هُو الابهی
ای يزدان رحمن جانم فدای خاک آستانت بوی خوشی به مشامم رسان و به کوی خويش دلالت فرما بيچاره ام چاره ئی کن آواره ام دل صد پاره ئی ده مُونس جانم باش و راحت و مسرّت وجدانم گرد چون عنايت کنی انس است و چون عدالت نمائی وحشت است توئی رحيم و کريم و مهربان . ع ع
افزودن دیدگاه جدید