چه بسا شبها در بستر ظلم،زیر شلاق تعصب خون شد
دل غمگین،تن فرسودهءمن،روح آزادهءمن،قلب آزردهءمن
و نشد خشک شبی،اشک بیهودهء من
و من از خشم به خود پیچیدم،ناله سر داد دلم،از پس کینه و ظلم شکوه ها کرد دلم
خشم و نفرت به دلم راه گشود،قلب من را فرسود
لیک محبوب ندا داد مرا،که تو در روضهء قلب جز گل عشق مکار
آری ای بندهء من،جز گل عشق مکار
زندگی مظهر عشق است و سراپردهء فرزانگی است
و محبت نور است،خانه از نور مبادا خالی
مقصد زندگی از روز ازل عشق و محبت بوده است
دل به اغیار مبند
عشق محبوب بجوی،اوست مظلوم تر از هر مظلوم،و هزاران عاشق و هزاران مجنون
مردمان را به محبت خوانند،تا فراموش شود یا که افسانه شود ظلمت ظلم
رسم هر دشمنی از گیتی و دوران برود
فایل ضمیمه
پیوست | اندازه |
---|---|
عشق | 59.34 KB |
Loading Video...
دانلود عشق
افزودن دیدگاه جدید