بیت العدل اعظم در کتاب قرن انوار درباره ی دوران مشروطه و نسبت جامعه بهائی با آن می نویسند:
"به مظفّرالدّين شاه جانشين ناصرالدّين شاه تصويب مشروطيّت را در سال ١٩٠٦ قبولاندند بعد از وی محمّد علی شاه بیپروا دو بار مجلس قانونگزاری را منحلّ ساخته، در يک مورد آن را به توپ بست . نهضتی که به نام نهضت مشروطيّت معروف است محمّد علی شاه را معزول ساخت و احمد شاه آخرين تاجدار قاجار را مجبور کرد که مجلس سوم را فراخواند. امّا اين نهضت با دستجات ستيزهجوی مختلف و دخالتهای نادرست علمای شيعه از هم پاشيده شد. کوشش بهائيان در تجدّد و مدرن ساختن ايران توسّط هر دو دسته يعنی طرفداران شاه و ملّت خنثی شد زيرا هر دو دلشان با تعصّبات مذهبی آکنده بود و جامعه بهائی را صرفاً وجه المصالحهای برای تحقّق اغراض خويش میساختند. در اينجا نيز حضرت عبدالبهاء سرمشقی برای نحوه مقابله با مبارزاتی که بهائيان بناست در آينده با آنها رو به رو شوند ارائه فرمود بدين صورت که جامعه محاصره شده بهائی را هدايت فرمود تا در اوّل کار آنچه در قوّه دارد برای اصلاحات سياسی بکوشد سپس چون اين مجهوداتش با بدگمانی و بدخواهی رو به رو شد به کلّی خود را کنار بکشد. ارزش و قدر اين شيوه را فقط در عصر ديگری میتوان شناخت که از نظر سياسی از عصر ما پختهتر و بالغتر باشد." (قرن انوار، ص 10)
کاویان میلانی درباره ی نسبت بهائیان و مشروطه می نویسد:
"در طي دوران مشروطه، جامعه بهائي ايران با حداقل نيم ميليون پيرو بزرگترين اقليت مذهبي ايران بود. جامعه بهائي با مطرح کردن مباحثي نظير ضرورت وجود مجالس مشورت و اهميت انتخاب عموم و لزوم دستگاه قضائي و حکومت قانون نقش مهم و سازنده اي را در تبلور پيش زمينه فکري مشروطيت ايفا کرد.
... در طي دوران حضرت عبدالبهاء که مصادف با سلطنت مظفرالدّين شاه، محمّد علي شاه و احمد شاه قاجار بود جامعه بهايی دو نقش عمده در پيش رو داشت و در آن واحد در دو جهت حرکت مي نمود: در وهله نخست هدف اصلي اين جامعه ايجاد وحدت و وفاق بين جامعه متشتّت ايران بود. مطالعه رهنمودهاي موجود در آثار و مکاتيب نازل از حضرت عبدالبهاء در آن سالها بر محقّقان بی طرف و منصف آشکار مي سازد که هدف نهائي آن حضرت ترميم از هم گسيختگي و فروپاشي جامعه ايران بوده است. در وهله دوّم چون زيربنا و ارتباط نزديک فکري بين امر بهائي و جنبش مشروطه تبديل به بهانه اي در دست مخالفان مشروطه گرديد حضرت عبدالبهاء مبادرت به اتّخاذ برخوردي نمودند که اين حربه را بی اثر سازد. بنابراين بهائیان را اکيداً از فعّاليت و جبهه گيري سياسي منع کردند. بررسي آثار عبدالبهاء در آن دوره به وضوح نشان ميدهد که عدم دخالت مستقيم در کشمکشهاي سياسي زمان به جهت کمک به نهضت مشروطيت و پيشگيري از سرکوب آن در پيش گرفته شده بود.
... از میان تاریخ نگاران نهضت مشروطه، دکتر منگل بيات توجّه ويژه اي به فعّاليت هاي بابی ها نشان داده است ... تحقيقات دکتر ژانت آفاري نقش ديانت بهائي را به طور جدّي تري عرضه نموده و اقدامات برخي از بهائیان شناخته شده عصر مشروطيت مانند شاهزاده قاجار ابوالحسن ميرزا شيخ الرئيس و شاعره بهائي خانم عصمت طهراني (طائره) را به عنوان فعّال مورد پژوهش قرار داده است.
... بررسي آثار حضرت بهاءالله نشان ميدهد که از چند دهه قبل از آنکه در ايران موج بيداري و مشروطه خواهي شماري از روشن فکران را فرا گيرد آن حضرت بدون خوف و واهمه فرضيه ها و نظريه هاي سياسي نويني را مطرح نمودند. به جرأت مي توان گفت که آراء و باورهاي سياسي موجود در آثار حضرت بهاء الله و حضرت عبدالبهاء از دوره ادرنه به بعد نمونه هاي واضحي از ارائه تئوري آزادي خواهي و حکومت مردم بر مردم و نظام مشروطه است. پوشيده نيست که بهاءالله در لوح خطاب به ملکه لندن(ويکتوريا) به طور علني و مستقيم نظام حکومتي مشروطه اي را که بر مبناي شور و مشورت نمايندگان مردم در امور کشورداري برقرار شده باشد تأييد نموده اند." (کاویان میلانی - نهضت مشروطیت و امر بهائی)
افزودن دیدگاه جدید