داستان یک عالم اسلامی که بخاطر بهایی شدن به تیمارستان بردندش ...
تیمارستان سلامی شیراز ؛ مکانی که یکی از شیفتگان حقیقت وعاشقان روی محبوب را در خود جای داد . تنها به جرم کشف حقیقتی که منجر به تغییر باور و اعتقادش شد .
شیخ محمد موحد آن عالم ربانی و استاد حوزه علمیه ، پس از سالها مطالعه ، تلاش و ریاضت بالاخره مقصود قلب خویش را یافت و به حقیقت پی برد . او سپس با قلبی آکنده از عشق به همنوع ، با صدایی رسا مردم شیراز را مخاطب ساخته و به آنها میگفت : «...ای برادران عزیز و ای مسلمانان از خواب گران برخیزید . بدون تعصب و غرض ورزی تفکر کنید . به تهمتها و افتراهای این بی انصافان و مغرضان گوش ندهید .شاید به راستی مطلبی باشد که خداوند متعال بر این ضعیف منت گذارده و حقیقتی را واضح فرموده باشد که دیگران به واسطه اشتغال به متاع قلیل دنیا و فروختن دین و واقعیت به ثمن قلیل این دار فانی از آن غافل مانده اند .....غضب الهی را بیش از این بر خود نپسندید و بر خود و فرزندانتان رحم کنید»
بالاخره علمای شیراز که نتوانستند او را ساکت نمایند چاره را در این دیدند که او را مجنون بخوانند و در تیمارستان محبوس کنند . اما در انجا نیز جناب موحد ساکت ننشست . با پزشک بیمارستان به گفتگو نشست که منجر به اقبال او به امر جدید شد .علما به ناچار او را از شیراز بیرون راندند.
آن عاشق صادق در ابتدای انقلاب در تاریخ اول خرداد ۵۸ در حالی که همسر نازنینش باردار بود و یک پسر سه ساله داشت ،به دست مامورین جمهوری اسلامی ربوده شد و با اینکه او را بسیار آزار و شکنجه کردند دست از حقیقت برنداشت و به شهادت رسید اما خانواده عزیزش هرگز از نحوه شهادت و محل دفن او مطلع نشدند
افزودن دیدگاه جدید