سفرهای حضرت عبدالبهاء به جهان غرب
باهر فرقانی
مقدمه
حضرت بهاءالله بنیانگذار آئین بهائی، در زمان زندگانی خود، فرزند ارشدشان عباس افندی را که بعدها به نام عبدالبهاء شهرت یافت، به عنوان جانشین و مرکز امر بهائی تعیین و در وصیتنامهی خود، کتاب عهدی، به عموم اعلان نمودند و با این تدبیر، آئینه بهائی را از خطر انشعاب که دامنگیر همهی ادیان شده، حفظ کردند.
عباس افندی از سن نه سالگی در تمام سالهای تبعید و زندان همراه پدر بزرگوار و سهیم و شریک آن حضرت در تحمل سختیها و بلاها بودند و پس از درگذشت پدر نیز همچنان مدتها در اسارت زندان عثمانیان باقی ماندند.
در دوران رهبری حضرت عبدالبهاء امر بهائی که هنوز در شرق، در زادگاه آن، در ایران با فشار و تضییقات روبهرو بود، بهتدریج در جهان غرب منتشر شد و عالم غرب از تابش آفتاب حقیقت روشن گردید.
نیت قلبی حضرت عبدالبهاء همیشه این بود که خود سفری به غرب کننند و شخصاً پیام پدر بزرگوار را در آن خطه اعلان نمایند، ولی با اسارت در زندان عثمانیان و مصائب وارده از آن ظالمان، اجرای این نیت مبارک امکانپذیر نبود.
پس از انقلاب جوانان ترک، وقتی در سال 1908 همهی زندانیان سیاسی و دینی از جمله حضرت عبدالبهاء از زندان عثمانی آزاد شدند، آن حضرت نقشهی سفر را برای اجرای این نیت طرح کردند و در یک صد سال پیش در 1910 پس از چهل سال تبعید و زندان این سفر تاریخی را آغاز نمودند.
مرکز خبری جهانی بهائی در 30 اوت 2010 در آغاز اطلاعیهای که دبارهی این واقعهی تاریخی منتشر ساخته، به این سفرها چنین اشاره نموده است:
«یکصد سال پیش عباس افندی، عبدالبهاء پسر ارشد حضرت بهاءالله و جانشین برگزیدهی او، برای رهبری آئین بهائی سفرهایی را آغاز کرد که در طی سه سال، او را از اراضی مقدسه تا دلتای نیل و از سواحل اقیانوس آرام در امریکای شمالی تا کرانههای رود دانوب برد.»
از نظر موازین بشری حضرت عبدالبهاء در آن زمان آمادگی برای این سفر طولانی نداشتند. بیتالعدل اعظم، عالیترین مؤسسهی جهانی بهائی، در پیام ویژهای که در 29 اوت 2010 به مناسب گذشت یک صد سال از این سفرهای تاریخی صادر نموده، به این حقیقت اشاره کرده است:
«آن حضرت از کودکی در تبعید زندگی کرده بود، آموزش رسمی ندیده بود، چهل سال از عمرش را در زندان گذرانده بود، از سلامتی جسمی برخوردار نبود و با آداب و زبانهای غربی آشنایی نداشت، با این همه در سن شصتوشش سالگی بیتوجه به آسایش خویش، و بدون نگرانی از مخاطرات برای خودشان، قیام نمود.»
همهی اینها به ظاهر مشکلاتی بودند که وجود داشتند، ولی ایشان با اتکای به تأییدات الهی، قدم در این راه طولانی نهادند.
نگاه کلی به این سفرها
حضرت عبدالبهاء در این سفر از سه قارهی افریقا، اروپا و امریکا و از نه کشور مصر، انگلیس، امریکا، کانادا، فرانسه، آلمان، اتریش، مجارستان و اسکاتلند دیدن کردند.
شهرهایی که حضرت عبدالبهاء در این سفرها یکی پس از دیگری بازدید نمودند، نه چندان است که اسامیشان در این مختصر بگنجد، در سطور آینده هرجا که اقتضا نماید، به بعضی از آنها اشاره خواهد شد.
سفر طولانی حضرت عبدالبهاء در ماه اوت 1910 (شهریور 1289) از حیفا آغاز شد. نخستین مقصد آن حضرت کشور مصر بود که در حدود یک سال در آنجا اقامت نمودند.
در اوت 1911 (شهریور 1290) حضرت عبدالبهاء با کشتی به اروپا حرکت کردند و پس از گذراندن زمستان در آنجا، در ماه مارس 1912 سفر هشت ماهه به امریکای شمالی را آغاز نمودند که بعد با سفر دوم به لندن و پاریس و سفرهای بعدی به اتریش و آلمان و مجارستان و اسکاتلند ادامه یافت و سرانجام از راه مصر به حیفا بازگشتند.
سفر اول به مصر
حضرت عبدالبهاء در مصر مدت یک ماه در پورت سعید اقامت گزیدند و پس از آن به قصد اروپا آن شهر را با کشتی ترک نمودند، ولی بعد معلوم شد که سلامتی ایشان برای چنین سفری مساعد نبود. بنابراین در اسکندریه کشتی را ترک کردند و در رملهی اسکندریه اقامت گزیدند.
حسن بالیوزی در کتابی که به زبان انگلیسی دربارهی حضرت عبدالبهاء نوشته، به تفصیل دربارهی سفر آن حضرت به مصر مطالبی نگاشته. بهطوری که از این نوشته برمیآید، با سفر آن حضرت به اسکندریه لحن روزنامههای آن شهر نسبت به امر بهائی که تا آن زمان غیردوستانه بود، یکباره تغییر یافت وبه ستایش و تجلیل تبدیل شد.
از جمله شیخ علی یوسف سردبیر جریدهی عربی زبان المؤید که پیش از آن در مقالات خود حملههای سختی بر امر بهائی کرده بود، به ملاقات حضرت عبدالبهاء رفت و به دنبال آن مقالهای در تجلیل از ایشان نوشت. روزنامه فارسیزبان چهرهنما نیز که ناشرش میرزا عبدالمحمد ایرانی معروف به مؤدبالسطانه بود و قبلاً روش غیردوستانه با آئین بهائی داشت، خبر سفر حضرت عبدالبهاء را با ستایش و احترام منتشر ساخت. زعیمالدوله هم چندین بار با آن حضرت ملاقات کرد و در ابراز احترام کوتاهی ننمود.
بالیوزی در دنبالهی این نوشته به بسیاری از علمای دین، اشراف، مدیران، اعضای مجالس شورا، نویسندگان، روزنامهنگاران از عرب و ترک و ایرانی که در جریان سفر مصر به حضور حضرت عبدالبهاء رسیدند، اشاره میکند.
سفر اول اروپا
حضرت عبدالبهاء در 11 اوت 1911 با کشتی کورسیکا به سمت اروپا حرکت کردند و در تاریخ 4 سپتامبر به لندن رسیدند.
محمود زرقانی، منشی حضرت عبدالبهاء که از قریحهی شاعری نیز بهره داشت، قطعه شعر مفصلی به مناسبت سفر حضرت عبدالبهاء به اروپا سروده که به دنبال هر دو بیت از آن شعر این بیت تکرار میشود:
شاهد پیمان به اروپا رسید
شمس رخ یار ز مغرب دمید
خبر ورود حضرت عبدالبهاء به لندن بلافاصله در روزنامهها منتشر شد و بسیاری از رؤسای کلیساها به دیدن آن حضرت شتافتند و از ایشان دعوت کردند که در مجامع آنها سخنرانی نمایند. از جملهی آنان کشیش بزرگ کلیسای سیتی تمپل، مستر کمپل بود وی در ملاقات خود از حضرت عبدالبهاء درخواست کرد که به کلیسای او بروند و بیاناتی ایراد نمایند. حضرت عبدالبهاء این دعوت را قبول کردند و در 10 سپتامبر 1911 به کلیسای او رفتند.
مجلهی «نجم باختر» به تاریخ 4 نوامبر 1911 در شرح مفصلی که در اینباره نوشته، چنین خبر داده است:
جمعیت کثیر از مرد و زن حاضر. بعد از ادای مناجات و دعا مستر کمپل بیان نمود: "من امشب کمتر حرف بزنم، زیرا که مهمان عزیز ما عبدالبهاء که رئیس سه ملیون طایفهی بهائیه هستند و هیچوقت تاکنون در مجامع عمومی برای نطق حاضر نشدهاند، امشب محفل ما را زینت دادهاند که برای ارتباط شرق و غرب و وحدت عالم انسانی نطق بفرمایند.
در حقیقت هم این نخستین سخنرانی عمومی حضرت عبدالبهاء در جهان عرب بود که در لندن در کلیسای سیتی تمپل ایراد شد.
به نوشتهی حسن بالیوزی، روزنامه کریستیان کامنولت در شماره 13 سپتامبر در یک مقالهی شش ستونی، شرح مفصل این مجلس را نگاشت و در شمارههای بعد هم اخبار مربوط به دیدار حضرت عبدالبهاء از لندن را منتشر ساخت.
این کتاب مقدس الهی و وحی صمدانی است. توراة نجات است و انجیل جلیل، اسرار ملکوت است و انوار لاهوت. فیض الهی است و آثار هدایت ربّانی است. عبدالبهاء عباس.
در مدت یک ماهی که حضرت عبدالبهاء در لندن اقامت داشتند، از طرف کلیساها و مجامع مختلفه برای ایراد سخنرانی از ایشان دعوت به عمل میآمد و آن حضرت نیز با قبول دعوت در هر موردی به مقتضای زمان و مکان، بیاناتی دربارهی تعالیم حضرت بهاءالله ایراد مینمودند که با احترام و ستایششوندگان استقبال میشد.
حضرت عبدالبهاء به فارسی صحبت میکردند که بعداً به انگلیسی ترجمه میشد. آخرین خطابهی عمومی حضرت عبدالبهاء در لندن در 30 سپتامبر در انجمن تیاسوفیها بود.
حضرت عبدالبهاء پس از یک ماه اقامت در لندن که همه به ملاقات علاقمندان و ایراد نطق و خطابه در مجامع مختلفه گذشت، در 3 اکتبر به سوی پاریس توجه نمودند. لیدی بلامفیلد مینویسد که:
«ایشان در بامداد آن روز، پیش از حرکت، مشغول نوشتن بودند و وقتی ایشان را به نزدیکشدن حرکت ترن یادآوری کردیم، نگاهی به ما کردند و گفتند: "کارهای مهمتر از ترن وجود دارد." و دوباره به نوشتن ادامه دادند. در این لحظه به ناگهان مردی نفسزنان با یک تاج گل سفید وارد شد، آن را به گردن حضرت عبدالبهاء انداخت و در برابر دیدگان حیرتزدهی ما، ایشان را به عنوان شاه بهرامِ موعود تهنیت گفت.»
حضرت عبدالبهاء نه هفته در پاریس که در حقیقت نخستین مرکز بهائی در اروپا بود، اقامت داشتند و در این مدت هر روز در محل اقامت خود و منازل بهائیان و مجامع عمومی از جمله کلیساها و انجمن تیاسوفیها هر روز دربارهی یکی از تعالیم حضرت بهاءالله صحبت مینمودند.
در این کنفرانسها افراد از ملیت های مختلف حاضر میشدند و بعضی اوقات شخصیتهای مختلف به ملاقات ایشان میرفتند. از جملهی اینها شاهزاده ظلالسلطان بود که در آن زمان به عنوان پناهنده در پاریس به سر میبرد و در ملاقاتش سعی میکرد که خود را از مصائبی که هنگام زمامداریش در ایران برای بهائیان فراهم ساخته بود، تبرئه نماید.
حضرت عبدالبهاء در 26 نوامبر 1911 در کلیسای پاستور واگنر به صراحت دربارهی رسالت الهی حضرت محمد، رسول اکرم، در برابر پیروان کلیسای مسیحی سخن گفتند. ایشان در یکی از سخنرانیهای خود مخصوصاً از اهل پاریس خواستند که: «تنها در فکر خود نباشند، بلکه به بیگانگان هم مهربانی نمایند.»
و در موقع دیگر فرمودند که: «اگر کردار جای گفتار را بگیرد، به زودی ناراحتیهای جهان به راحتی تبدیل خواهد شد.»
در اول دسامبر نیز در آخرین نطق، ضمن وداع دربارهی وحدت قلبی بین مردم شرق و غرب صحبت کردند.
بازگشت به مصر
حضرت عبدالبهاء در دسامبر 1911 به مصر بازگشتند و در رملهی اسکندریه اقامت نمودند و پس از گذشتن زمستان، در 25 مارس 1912 با کشتی سدریک از طریق ناپل به امریکا حرکت نمودند و در 11 آوریل در بندر نیویورک پیاده شدند و مدت هشت ماه در سرزمین گستردهی امریکا از کرانه تا کرانه به سفر پرداختند.
سفر امریکا
به نوشتهی محمود زرقانی، به محض ایستادن کشتی، چند نفر از روزنامهنویسان دور ایشان را گرفتند و از مقصد ایشان از سفر به امریکا پرسیدند که در جواب فرمودند که مقصدشان صلح عمومی و وحدت عالم انسانی است و حال برای ملاقات طالبان صلح به امریکا آمدهاند. به این سبب روزنامهها در مقالات خود، همه جا از حضرت عبدالبهاء به عنوان پیغمبر شرق و نبی صلح یاد میکردند.
این بیان حضرت عبدالبهاء در پاسخ به روزنامهنگاران به روشنی نشان میدهد که هدف اصلی ایشان از این سفرها در کنار اعلان آئین بهائی، اشاعهی صلح عمومی و وحدت عالم انسانی بود.
خبرنگار یکی از روزنامهها، داستان ورود حضرت عبدالبهاء به نیویورک را به تفصیل نوشته و از آن حضرت به عنوان:«حکیم سرزمین شرق» یاد کرده است. به قرار نوشتهی او، نخستین سخنان حضرت عبدالبهاء در حین ورود دربارهی روزنامهها بود.ایشان بیانی به این مضمون فرمودند:
«مسئلهی روزنامهها موضوعی عجیب و امری عظیم است. صفحات روزنامهها در حقیقت آینهی جهان هستند و اعمال و رفتار ملتهای مخلتف را نشان میدهند... ولی وظیفهی ناشرین روزنامهها این است که خود را از تعصب، خودخواهی و نفسپرستی پاکیزه و مقدس کنند و به زیور عدل و انصاف آراسته سازند.»
نخستین سخنرانی حضرت عبدالبهاء در نیویورک در 14 آوریل در یک کلیسای مسیحی بود. ایشان در این خطابه یادآور شدند که صلح بینالمللی که مقصد همهی پیامبران الهی بوده، تنها با وسایل مادّی و تدبیرهای سیاسی و اجتماعی امکانپذیر نیست و به نیروی روحانی و تأییدات روحالقدس قابل حصول است و اضافه کردند که برای استقرار صلح جهانی، تمدن مادی و تمدن روحانی هر دو لازم است. کلیسا پر از جمعیت بود و در موقع خروجِ حضرت عبدالبهاء، همه در ابراز تشکر و ادای احترام بر یکدیگر پیشی میجستند.
حضرت عبدالبهاء در نیویورک در مجمعی که قریب چهارصد نفر از فقرا شرکت داشتند، حضور یافتند و ضمن بیانات خود گفتند:
«من امشب بسیار خوشحالم چه که اینجا آمدهام تا دوستان خود را ببینم. من شما را از خویشان خود میشمارم... حضرت مسیح هم فقیر بود و نخستین کسانی که هم به او ایمان آوردند، از فقرا بودند... من از شماخواهش میکنم، مرا به عنوان خادم خود قبول کنید...»
در پایان این جلسه حضرت عبدالبهاء در جلوی در ورودی سالن ایستادند، دست همهی آن چهارصد نفر را فشردند و همچنانکه رسم ایشان در عکا بود، یک یا دو سکه در دست هریک از آن فقیران گذاشتند.
حضرت عبدالبهاء در واشنگتن هم در مجامع مختلف شرکت و سخنرانی نمودند. از جمله: در انجمن ارتباط شرق و غرب دربارهی ارتباط شرق و غرب و اتحاد امم، در کلیسای سیاهان و دانشگاه هوارد در الفت و اتحاد سیاه و سفید و در محفل خانمها دربارهی تعلیم و ترقی زنان صحبت کردند که در هر موردی با ستایش و احترام حاضرین استقبال شد. آن حضرت به دعوت هیئت علمیه در مجمع آنها که در منزل مستر گراهام بل، مخترع مشهور تلفن تشکیل شده بود، شرکت نمودند و با ایشان و خانم و دخترشان ملاقات نمودند.
حضرت عبدالبهاء در یکی از جلسات عمومی که در واشنگتن تشکیل شد، در برابر جمعیت زیاد حاضرین به سانحهی اسفناک غرقشدن کشتی تیتانیک اشاره کردند و گفتند:
«در چند روز گذشته واقعهی وحشتناکی روی داد که روح و قلب هر انسانی را غرق حزن و اندوه نمود. در این حادثه بسیاری از همنوعان ما در دریا غرق شدند. من از این واقعه بسیار متأثرم. بعضی از نفوسی که غرق شدند در کشتی سدریک تا ناپل با ما همسفر بودند. وقتی من به آنها فکر میکنم، واقعاً بسیار محزون میشوم.»
در شیکاگو هم روزنامهنویسها به ملاقات حضرت عبدالبهاء رفتند و از تعالیم بهائی سؤال میکردند و ایشان جواب میدادند. زرقانی یکی از این خطابات را ضمن یادداشتهای روزانهی خود آورده است که حضرت عبدالبهاء در آن، بیانات مفصلی دربارهی شدت تعصبات نژادی در امریکا ایراد و لزوم وحدت بین سیاهان و سفیدان را تأکید نمودند.
خاطرهی دیگری از شیکاگو، تشرف اعضای انجمن هندوستانیهای آن شهر به حضور و دعوت ایشان به هندوستان بود. زرقانی ترجمهی نامهی تقدیمی آنها را در یادداشتهای خود آورده که خلاصه و مضمون آن این است: «نزول قدوم مبارک شما را به این اقلیم تهنیت و تبریک میگوییم...ما که اهالی هندوستانیم، میدانیم که منافع زیاد از مسافرت آن حضرت به وطن ما عاید خواهد شد.»
سخنرانی حضرت عبدالبهاء در هتل پلازای شیکاگو شایستهی توجه است. ایشان در آن مجمع با اشاره به اهمیت مشورت، از بازدید خود از مجلس سنای فرانسه یاد کردند و از آن اظهار تأسف نمودند و گفتند:
«هدف مشورت پارلمانی باید رسیدن به حقیقت مسائل طرحشده باشد، نه زمینهسازی برای ابراز مخالفت و اظهار نظریات شخصی...در جلسهی پارلمان فرانسه، مجادله و مباحثه و سخنان بیهوده فراوان بود و حتی در یک مورد به برخوردهای بدنی بین دو تن از اعضا منتهی شد. در حقیقت این جریان یک نمایش خندهدار بود، نه مشورت.»
بالیوزی در کتاب خود از 23 ماه مه آن سال که مصادف با سالگرد اظهار امر حضرت باب و تولد حضرت عبدالبهاء بود، یاد میکند. گرچه ایشان بارها تأکید کرده بودند که مراسم این روز صرفاً میبایستی به حضرت باب تخصیص داده شود، ولی بهائیان محل، در آن روز مراسم دو جانبهای در کمریج ترتیب داده بودند. حضرت عبدالبهاء دربارهی حضرت باب و فدارکاری عظیم آن حضرت صحبت کردند. بعد دوستان آنجا کیک تولدی که 68 شمع بر رویش بود، بر سر میز آوردند. حضرت عبدالبهاء که نمیخواستند، دوستانی را که این کیک را با خلوص و محبت هدیه میکردند، مأیوس کنند، یکی از شمعها را با دست خویش روشن نمودند و بقیهی آنها را هریک از حاضرین روشن کردند. معلوم است که بهائیان حاضر از این که میتوانستند، هریک سهم کوچکی از آن شیرینی را داشته باشند، تا چه اندازه غرق سرور و شادمانی بودند.
در بروکلین، در یکی از کلیساهای مسیحی، پس از صحبت دربارهی وحدت ادیان و لزوم جستوجوی شخصی حقیقت، به بیان حقانیت رسالت حضرت رسول اکرم پرداختند. آیات قرآنی را که در عظمت مقام حضرت مسیح در آن کتاب مقدس نازل شده، برشمردند و نتیجه گرفتند که تعصب و تقلید و نادانی و سوءتفاهم سبب جنگ و دشمنی بین مسیحیان و مسلمانان شده است.
سفر حضرت عبدالبهاء به شیکاگو با زمانی مقارن شد که بهائیان امریکا زمینی برای بنای معبد بهائی خریده بودند. آن حضرت به آنجا رفتند و ضمن مراسم باشکوهی سنگ بنای آن را به دست خود گذاشتند. این معبد که امروز به نام مشرقالاذکار قارهی امریکای شمالی شناخته میشود و نخستین معبد بهائی در جهان غرب به شمار می رود، با این خاطرهی تاریخی، مخلد و جاودان است.
یکی از پیشآمدهای گفتنی سفر حضرت عبدالبهاء در امریکا مهمانی باشکوهی بود که به افتخار ایشان در کنسولگری ایران در نیوجرسی داده شد. در این مهمانی حضرت عبدالبهاء دربارهی الواح حضرت بهاءالله خطاب به رؤسا و پادشاهان جهان در آن زمان از جمله سلطان ایران صحبت کردند و گفتند که چگونه حضرت بهاءالله او را به اجرای عدالت دلالت و به عواقب عدم توجه به آن، انذار فرمودند و او چون به این خطابات اعتنا نکرد، سلطنتش از بین رفت. ایشان همچنین به عاقبت ناخوشایند سلطان عثمانی و از بینرفتن امپراطوری او و به آزادی خویش از زندان عثمانی اشاره نمودند.
سفیر دولت ترکیه در امریکا، ضیاء پاشا، نیز ضیافت شام باشکوهی در واشنگتن به افتخار حضرت عبدالبهاء ترتیب داد. جناب سفیر پس از بیانات آن حضرت، خطابهای که در تمجید مبارک به ترکی نوشته بود، به ایشان تقدیم کرد که در آن، به حضرت عبدالبهاء به عنوان «فرید عصر و زمان که برای انتشار جلال و کمال خود در میان ما، آمدهاند»، اشاره نموده بود.
باید به یاد داشت که این مهمانیها به نشانهی تجلیل و تکریم از حضرت عبدالبهاء به وسیلهی نمایندگان رسمی دو کشوری ترتیب داده شده بود که دو سلطان ظالم و مستبد آنها مسئول تبعید حضرت بهاءالله و زندانیشدن حضرت عبدالبهاء و اذیت و آزار بهائیان بودهاند و نیز شایسته توجه است که چگونه حضرت عبدالبهاء در مهمانی سفارت ایران به صراحت تمام دربارهی خطابات و انذارات پدر بزرگوارشان، حضرت بهاءالله به آن دو سلطان مقتدر سخن گفتند.
در سفر کانادا که در 30 اوت آغاز شد، حضرت عبدالبهاء سخنرانیهای متعددی در مونترآل در منزل مستر و مسس ماکسول و در مجامع مختلف دیگر نمودند. از جمله روز بعد از ورود، در کلیسای موحدین پس از استقبال شایسته که از طرف کشیش کلیسا به عمل آمد، نطق مفصلی دربارهی وحدت اساس ادیان و لزوم ترک تعصبات و بعضی دیگر از تعالیم بهائی ایراد کردند که سبب سرور و هیجان عمومی شد. شب دیگر در کلیسای متودیست خطابهای دربارهی عدمِ انقطاعِ (ناگسستهبودن) فیوضات الهیه ایراد کردند و در منزل ماکسولها هم در حضور جمعی از پروفسورها و کشیشها و نویسندگان روزنامهها در خصوص لزوم توأمبودن مدنیت جسمانی و مدنیت الهی صحبت نمودند.
حضرت عبدالبهاء در بازگشت به امریکا از سانفرانسیسکو دیدن نمودند. از جمله محافلی که در این شهر تشکیل شد، مجمع مهمی در کلوب ژاپنیها بود که در آن حضرت عبدالبهاء دربارهی مضرات تعصبات و اثبات نبوت انبیا صحبت کردند و بیانات ایشان از فارسی به انگلیسی و بعد از انگلیسی به ژاپونی ترجمه میشد.
حضرت عبدالبهاء در یکی از سخنرانیهای پایانی خود در امریکا در جواب مدیر یکی از روزنامهها که درخواست پیامی خطاب به عالم انسانی از آن حضرت کرده بود، بیاناتی دربارهی تجدد ادیان نمودند و در خاتمه افزودند:
«...ای اهل عالم بیدار شوید! بیدار! ای احزاب و امم هشیار گردید! هشیار! بنیان نزاع و جدال را براندازید. از تقلید و تعصب که سبب درندگی است، بگذرید تا به حقیقت پی برید...»
حضرت عبدالبهاء پس از سیر و سفر در 38 شهر از شهرهای امریکا و طی مسافتی بیش از پنجهزار میل و صحبت در مجامع مختلفه، در 5 دسامبر با کشتی سلتیک امریکا را به قصد اروپا ترک کردند.
در نیویورک درحالیکه به کشتی درآمده بودند، به عنوان تودیع در عرشهی کشتی بیاناتی ایراد نمودند و دوستانی را که به مشایعت آمده بودند، بار دیگر به وحدت و یگانگی و محبت و مهربانی با جمیع بشر دعوت کردند و اضافه نمودند:
«این روز آخر و ملاقات آخری است... این آخرین وصیت من به شماست... با جمیع خلق یگانه باشید. جمیع را خویشان خود شمرید... شماها باید همت را بلند نمایید، به دل وجان بکوشید، بلکه نورانیت صلح عمومی بدرخشد، این ظلمت بیگانگی زائل گردد، جمیع بشر یک خاندان شوند...»
سفر دوم اروپا
حضرت عبدالبهاء پس از ترک امریکا در 13 دسمبر 1912 در لیورپول انگلستان از کشتی پیاده شدند و مورد استقبال جمعی از دوستان و روزنامهنگاران قرار گرفتند.
در لیورپورل حضرت عبدالبهاء به دعوت رئیس تیاسفیها در انجمن آنها شرکت کردند. شب دیگر به دعوت کشیش کلیسای پیمبرک به آن کلیسا رفتند و در هر دو دربارهی تعالیم بهائی سخن گفتند. ایشان پس از اقامت کوتاه در آن شهر به لندن عزیمت نمودند. در بدو ورود در لندن در مجمعی که برای تبریک ورود آن حضرت ترتیب داده شده بود، دربارهی سفر خود در امریکا بیاناتی ایراد کردند.
حضرت عبدالبهاء در سفر دوم خود به لندن از صبح تا شام مشغول ملاقات افراد بودند. در منزل مبارک دربارهی فنای مادّیات و بقای روحانیات و در انجمن حقوق بانوان در خصوص ترقی نسوان صحبت کردند. جلسهی بزرگی هم در هتل وست مینستر تشکیل شد که در آن دربارهی تعالیم بهائی سخنرانی نمودند.
حضرت عبدالبهاء در این سفر از پروفسور چینی که از فلاسفه و نویسندگان مشهور انگلستان و در بستر بیماری بود، دیدن کردند. این شخص در اثر خواندن روزنامهها با امر بهائی آشنا شده و ایمان آورده بود و پس از ورود حضرت عبدالبهاء به لندن، ایشان را برای سخنرانی در دانشگاه اکسفورد دعوت نمود. حضرت عبدالبهاء با قبول دعوت در آن دانشگاه حضور یافتند و خطابهی مفصلی دربارهی مقام و منزلت علم و تعالیم آئین بهائی القا نمودند . ایشان در ایام اقامت در لندن سفری هم به اکسفورد، ادینبورگ و بریستول نمودند.
مقصد بعدی حضرت عبدالبهاء در اروپا، پاریس بود. آن حضرت در پاریس چه در محل اقامت خود و چه در مجامع عمومی، مورد استقبال عدهی کثیری از مردم قرار گرفتند و صحبتهای ایشان بهطور کلی در حول مقام انبیای الهی، صلح عمومی، اتحاد و یگانگی و دیگر تعالیم بهائی دور میزد.
بهطوری که از یادداشت های محمود زرقانی برمیآید، در پاریس بسیاری از شرقیان و ایرانیان و دانشجویان ایرانی ساکن آن شهر در محافل منعقده حاضر میشدند و بیانات حضرت عبدالبهاء در این محافل بیشتر دربارهی ایران و ایرانیان دور میزد. در یک مقام ضمن صحبت در وقایع تاریخی ا یران و عظمت گذشته و با اشاره به آئین بهائی اظهار کردند که:
«اگر این امر در میان هریک از ملل و ممالک غرب ظاهر شده بود، آن ملت بر عالمیان افتخار مینمودند.»
در یک مورد در برابر دانشجویان ایرانی مقیم پاریس سفارشهایی دربارهی تحصیلات آنان نمودند و آنان را به تحصیل علومی که مفید به حال ایران باشد، مانند فلاحت و صناعت و تجارت تشویق کردند و اظهار امیدواری نمودند که شاید به تأییدات الهیه، تلافی مافات شود و عزت قدیمه جلوه نماید.
در نوروز آن سال که حضرت عبدالبهاء در پاریس بودند، جشن مفصلی در حضور ایشان ترتیب داده شده بود که بیانات مسرتبخشی دربارهی عید نوروز فیروز نمودند و یادآور شدند که چگونه در زمانهای قدیم در این روز، ایرانیان جشن عظیم داشتند. ایشان بعد از ظهر عید هم در جشن نوروزی سفارت یاران شرکت کردند و سخنرانی مؤثری دربارهی عید نوروز نمودند که سبب تشکر و امتنان عموم شد.
حضرت عبدالبهاء در پاریس در مجمع اسپرانتیستها هم شرکت کردند و با استقبال شایستهی رئیس انجمن و شنوندگان روبهرو شدند. در انجمن تیاسوفیها نیز پس از معرفی حضرت عبدالبهاء و امر بهائی از طرف رئیس انجمن، آن حضرت به سخن پرداختند که مسیو دریفوس ترجمه کرد.
حضرت عبدالبهاء در پاریس با مشاهدهی گرفتاری اهل آن در مادّیات، بسیار متأثر و نگران بودند و طلب تأیید برای آنها مینمودند و بیشتر صحبتهایشان هم در آنجا در مسائل روحانی بود در موردی در اثبات وجود خدا بیاناتی کردند که بسیاری از شنوندگان اظهار تنبّه و اطمینان نمودند. در جلسات دیگر هم سخنرانیهای ایشان در حول مطالبی چون احتیاج به قوهی قدسیهی الهی و روابط رحمانی و انجذبات روحانی دور می زد.
حضرت عبدالبهاء در 30 مارس به آلمان وارد شدند. نخستین شهری که در آلمان مورد بازدید ایشان قرار گرفت، اشتوتگارت بود. در آنجا روزها در منزل مسکونی و شبها در مجامع عمومی، محافل سخنرانی برپا بود و بیانات ایشان اول از فارسی به انگلیسی و بعد از انگلیسی به آلمانی ترجمه میشد. در این شهر تیاسفیها و اسپرانتیستها بارها از ملاقات حضرت عبدالبهاء بهرهمند شدند.
حضرت عبدالبهاء در بوداپست هم به دعوت انجمن تیاسفیها به انجمن آنها رفتند و پس از معرفی شایسته که از طرف رئیس انجمن به عمل آمد، خطابهی مفصلی دربارهی سطوع انوار مدنیت الهی از شرق به غرب، ایراد نمودند. در مجمع دیگر هم دربارهی ارتباط شرق و غرب سخن گفتند.
بهطوری که از بررسی گزارشهای سفر بوداپست برمیآید، بیشتر اوقاتِ ایشان در آن شهر، به ملاقات تیاسفیها و اسپرانتیستها و جواب و سؤالات آنها گذشت، ولی در مجامع دیگر هم دربارهی تعالیم بهائی خطاباتی ایراد کردند. از جمله در مجلس باشکوهی که در تالار پارلمان سابق شهر تشکیل شد، در حضور اعیان شهر دربارهی وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و اتحاد شرق و غرب سخنرانی نمودند.
در اطریش، شهر وین مورد بازدید حضرت عبدالبهاء قرار گرفت. ایشان در آن شهر به دیدن سفیر عثمانی که ابراز علاقه به ملاقات ایشان نموده بود، رفتند. به نوشتهی زرقانی، این شخص گرچه مسلمان متعصبی بود از استماع بیانات آن حضرت در خصوص سفر امریکا اظهار تشکر کرد و از شنیدن داستان شداید ایامِ اخیرهی عکا بسیار متأثر شد و به اصرار، ایشان را برای ناهار نگه داشت.
در وین هم حضرت عبدالبهاء بارها با اعضای انجمن تیاسفیها ملاقات کردند و در یک مورد دربارهی برتری دیانت بر طبیعت و مقایسهی مقام فلاسفه مادی و پیامبران الهی صحبت نمودند. در جلسهی دیگری بعضی از ایرانیها به ملاقات حضرت عبدالبهاء آمدند و ایشان در برابر آنان به غفلت ایرانیان از شناسایی امر بهائی اشاره کردند.
حضرت عبدالبهاء پس از وین به اشتوتگارت بازگشتند و پس از اقامت کوتاه در آن شهر به پاریس رفتند. بهطوری که از یادداشتهای زرقانی برمیآید، اوقات حضرت عبدالبهاء در این سفرِ آخر به پاریس، بیشتر به صحبت با شرقیان، بهویژه ایرانیان مقیم آن شهر مصروف بود. در یک مورد خود آن حضرت فرمودند:
«پاریس چندان استعدادی ندارد. لهذا در آنجا باید به شرقیها پرداخت.»
بازگشت به مصر
حضرت عبدالبهاء در 13 ژوئن 1913 پاریس را به قصد مصر ترک کردند. در 17 آن ماه در پرت سعید قدم در اقلیم مصر نهادند و پس از تقریباً شش ماه اقامت در مصر، به حیفا حرکت و در 10 دسمبر به حیفا وارد شدند و بدین ترتیب سفر سه سالهی آن حضرت در اقلیم مصر و دو قاره ی اروپا و امریکا به پایان رسید.
رئوس مطالبی که حضرت عبدالبهاء در سفرهای غرب در مجامع مختلفه بیان فرمودند
حضرت عبدالبهاء در این سفرها در انجمنها، دانشگاهها و معابد و کلیساها و حتی هنگام سفر در کشتی، به مقتضای زمان و مکان سخنرانیهای مفصل نمودند. آن حضرت در این مجالس، مسائل بسیار گستردهای مطرح نمودند و ضمن اعلام پیام وحدتبخش پدر بزرگوار، با توجه به مشرب و مرام حاضرین، در مسائل گوناگون روحانی و جهانی بیاناتی ایراد کردند.
ذکر رئوس مطالب بیانشده در این انجمنها در این مختصر نمیگنجد، ولی بهطورکلی میتوان گفت که تأکید آن حضرت در تمام سخنرانیها مسئلهی صلح جهان و وحدت عالم انسان بود.
سخنرانیهای حضرت عبدالبهاء را شاید بتوان در کنار این مطلب اساسی، این چنین دستهبندی نمود:
1. مواضیع روحانی مانند اثبات وجود خداوند، مقام انبیای الهی
2. تعالیم بهائی چون وحدت اساس ادیان، صلح عمومی، برابری حقوق زنان و مردان و تعلیموترتیب کودکان.
3. اثبات شریعت حضرت رسول اکرم در کلیساهای مسیحیان و اثبات حقانیت حضرت مسیح در کنائس یهودیان.
4. مسائل فلسفی، به ویژه در ملاقاتهایی با اعضای انجمنهای تیاسوفیها از قبیل برتری انسان بر طبیعت و لزوم توأمبودن مدنیّت مادّی و معنوی.
5. دربارهی اوضاع ایران و لزوم بذل همت در بازگرداندن عزت گذشتهی آن و اشاعهی فرهنگ ایران.
6. پیشبینی انقلابات آیندهی جهان.
7. در اهمیت زبان بینالمللی، مخصوصاً در مجامع اسپرانتیستها.
8. در بیان اهمیت و نتایج سفر امریکا در مجامعی که در اروپا تشکیل شد.
بهطور کلی یک نگاه به سخنرانیهای حضرت عبدالبهاء در سفرهای غرب نشان میدهد که تکیهی آن حضرت در مجامع اروپا بیشتر دربارهی لزوم توأمبودن مدنیت مادی و معنوی و در امریکا بیشتر در ترک تعصبات و اتحاد بین سیاه و سفید بوده است.
سخنرانیهای حضرت عبدالبهاء در اروپا و امریکا به زبان فارسی انجام میگرفت و توسط مترجمین برگزیده به زبانهای محلی ترجمه میشد.
خوشبختانه شرح تفصیل تمام این بیانات به وسیلهی تعدادی از بهائیان ایرانی و انگلیسیزبان به زبانهای فارسی و انگلیسی یادداشت و گردآوری شده و بعداً در این دو زبان طبع و انتشار یافته و به تدریج به زبانهای دیگر ترجمه گردیده است متون فارسی این سخنرانیها هم در مجموعهی خطابات حضرت عبدالبهاء در سه جلد منتشر شده و در دسترس محققین و علاقهمندان قرار دارد.
محمود زرقانی، منشی حضرت عبدالبهاء نیز که در همهی این سفرها همراه آن حضرت بوده، یادداشتهای روزنگاری تهیه کرده که در دو جلد با عنوان «بدایع آلآثار» منتشر گردیده است. این اثر گرانبها در سالهای اخیر در یک جلد به زبان انگلیسی نیز ترجمه و با عنوان Mahmud’s Diary انتشار یافته است.
شخصیت حضرت عبدالبهاء
جالبترین نکتهای که از بررسی این سفرها بهدست میآید، شخصیت نافذ و قدرت بیان و روش و رفتار حضرت عبدالبهاء بوده که در طی این سفرها توجه خاص و عام را به خود جلب میکرده است.
گرچه حضرت عبدالبهاء لباس شرقیان داشتند و به ظاهر آشنایی با فرهنگ غربیان نداشتند و به زبان فارسی صحبت میکردند، با وجود اینها، در همه جا با استقبال حیرت بخش مردم از تمام طبقات اجتماع، کشیشهای عالیرتبه کلیساها، رؤسای به نام دانشگاهها، نویسندگان کنجکاو روزنامهها، سیاستمداران، فیلسوفان و مردم عادی کوچه و بازار مواجه میشدند. شخصیت جذابشان، مردان و زنان و خرد و کلان را تحت تأثیر قرار میداد، قدرت بیانشان همه را راضی و قانع میساخت و روش و سلوکشان همه را مسرور مینمود.
در حقیقت علاوه بر تأثیراتی که سخنان حضرت عبدالبهاء در مجامع گوناگون در افکار حاضرین میگذاشت، شخصیت و روش و رفتار آن حضرت نیز خود جالب انظار همگان بود. نظر کوتاهی به گزارشهای روزنامههای آن زمان در اروپا و امریکا، نشان میدهد که سفرها و بیانات ایشان، چه شهرت گستردهای در میان آنها یافته و شخصیت ایشان تا چه اندازه مورد تعظیم و تکریم قرار گرفته است. رؤسای کلیساها و مجامع مخلتف در دعوت آن حضرت به مجامع خود بر یکدیگر سبقت میگرفتند و از تشریففرمائی ایشان در جمع خود اظهار سرور و افتخار مینمودند.
حکمت و شخصیت، روش و سلوک و نطق و بیان مبارک در این مجامع خصوصی و عمومی چنان بود که هر شخصی را راضی و قانع میساخت و آنها را منقلب و منجذب مینمود.
از جملهی این موارد، سخنرانیهایی بود که آن حضرت با اقتدار بیان و قوت برهان در اثبات حقانیت دیانت مسیح در معابد یهودیان و حقانیت اسلام در کنائس مسیحیان ایراد نمودند. در یک مورد حضرت عبدالبهاء خود به این حقیقت چنین اشاره کردند:
«ببینید، ما چگونه در کنائس یهود و نصاری اثبات حقیقت اسلام نمودیم، باوجود این مسملین چه افتراها زدند، چه چیزها گفتند که بهائیان دشمن دولت و ملتاند چنین و چنانند و حال آن که اگر ما مداخله در فساد داشتیم، چه بهانه و وقتی بهتر ازین بود؟»
برتر از همهی این مراتب، محبت و عطوفتی بود که آن حضرت به کمال صمیمیت و خلوص نیت نسب به همه از بیگانه و آشنا ابراز میداشت و این اظهار عنایت محدود به زمان و مکان خاصی نبود. محبتی بود بیقیدوشرط که همه مشمول آن میشدند.
حضرت عبدالبهاء با وجود مقام شامخی که در نزد آشنا و بیگانه داشتند و با وجود رسالت بزرگی که بر دوش گرفته بودند، روش و سلوکشان نوعی ساده و بیتکلف بود که همه در برابر آن حضرت احساس راحتی مینمودند از جمله شبی در نیویورک دوستان را به شام دعوت کردند و به نوشتهی زرقانی، با دست خود برای آنها خوراک پختند.
زرقانی در جای دیگر مینویسدکه روزی در سفر امریکا با بعضی همراهان برای خرید لوازم آشپزی به بازار رفتند... در این سفر اغلب اوقات چنین بود. مخصوصاً وقتی که مهمان مخصوصی داشتند، خود به تهیهی خوراک میپرداختند.
حضرت عبدالبهاء در این سفرها -به همان روشی که در حضر داشت- از حال فقیران و بیماران هرگز غافل نبود و با وجود وقت کم که داشت، از ملاقات فقیران و عیادت و دلجویی از بیماران خودداری نمینمود.
بیان لطیفههای زیبا و مزاحآمیز و شادکردن اطرافیان که یکی از خصوصیات بارز و جزیی از شخصیت محبوب ایشان شمرده میشد، در سفر هم از آن حضرت مشهود بود. در مواقع بسیاری در اروپا و امریکا به مقتضای زمان و مکان با بیانات و لطیفههای دلنشین، شنوندگانِ خود را شاد و مسرور میساختند.
از جمله در ایام اقامت در لندن، شبی در مهمانی خانم لیدی بلامفیلد در سر میز شام فرمودند:
«من گرسنه نیستم، اما سر میز مینشینم، محض خانم لیدی بلامفیلد که اصرار دارد، انسان را مجبور میکند. دو پادشاه مستبد شرق بر من تحکم و غلبه نتوانستند، اما خانمهای امریکا و اروپا، چون آزادند، بر من تحکم مینمایند.»
در نیویورک شخص جوانی که از قوانین مالیات شکایت داشت، از حضرت عبدالبهاء سؤال کرد:
من چه پیامی میتوانم از شما به دوستان خود ببرم؟ ایشان خندهی مسرتبخشی کردند و گفتند: «به آنها بگویید به ملکوت الهی بیایند، در آنجا زمین فراوان است و مالیات بر زمین هم وجود ندارد.»
نویسندگان و پژوهشگران بهائی مطالب زیادی دربارهی تأثیر شخصیت نافذ حضرت عبدالبهاء در غرب گفته و نوشتهاند که نقل همهی آنها در این مقاله نمیگنجد. شاید اشاره به گفتههای دو تن از محققین معاصر به عنوان نمونه کفایت نماید.
دکتر فیروز کاظمزاده، استاد بازنشستهی دانشگاه ییل امریکا، میگوید:
«این که حضرت عبدالبهاء به راحتی میتوانست در گفتمانهایی خارج از حیطهی تجربهی اهالی خاورمیانه نیز مشارکت کند، شگفتانگیز است.»
کنت ای باورز منشی فعلی محفل روحانی ملی بهائیان ایالات متحدهی امریکا میگوید:
«او [حضرت عبدالبهاء] در کمال راحتی در فرهنگهایی که کاملاً با آنها بیگانه بود، جا میافتاد. فکر میکنم، یکی از چیزهایی که باید دربارهی ایشان به یاد داشته باشیم -که گاهی به عنوان بخشی از خصوصیات یک شخص "روحانی" فراموش میشود- این است که او فردی بسیار شوخ و جذاب بود.
آقای باورز در جای دیگر میگوید:
«آنچه تکاندهنده است آن که حضرت عبدالبهاء در عین تحسین فراوان متفکران پیشرو، در ارزیابی نارساییهای آنان در تحقق آرمانهایشان بسیار روشن و صریح بود. او مردم را برای فرارفتن از محدودهی درک خودشان از حقیقت و رسیدن به سطح بالاتری از معرفت، اعم از روحانی و اجتماعی به چالش میخواند.»
تجلیلی که رؤسای کلیساها در معرفی حضرت عبدالبهاء به شنوندگان خود نمودند و مقالات بسیاری که روزنامههای وقت در عظمت مقام ایشان و اهمیت تعالیم بهائی نگاشتند، از پیش به بعضی از آنها در این مقاله اشاره شد. در اینجا هم چند مورد از این شواهد نقل میشود. باشد که شمهای از سرّ دلبران در حدیث دیگران هم گفته آید.
یکی از نویسندگان که آثار و وقایع سفر حضرت عبدالبهاء را در امریکا مورد بررسی قرار داده، عبارتی به این مضمون نوشته است:
«در ورای کلماتی که از زبان حضرت عبدالبهاء جاری میشد، حقیقت غیرقابل توصیفی در شخصیت آن حضرت وجود داشت که همهی کسانی را که به محضرشان میرسیدند، تحت تأثیر عمیق قرار میداد. جبین گشاده، چشمهای نافذ، لحن شیرین و مؤثر، خضوع و خشوع، رأفت و مهربانی و از همه بالاتر جلال و عظمت آمیخته با لطافت و مهربانی که از یک سو ایشان را از دیگران ممتاز مینمود و از سوی دیگر به نفوسِ افتاده و حقیر نزدیک میساخت، این صفات و کمالات و فضائل بیشمار دیگر که غیرقابل توصیفاند، در قلوب دوستانش خاطرات فراموشنشدنی و بس گرانبها به یادگار گذاشته است.»
در یکی از جلسات نیویورک مستر فردیک لینچ که مؤلف کتاب «صلح بین ملل» و از اعضای فعال انجمن صلح بود، گفت:
«من خوشامد میگویم این شخص عزیز را که حضورشان سبب انجذاب قلوب اهالی امریک شده، چه ملهم به نفثات روح الهی هستند و روح ایشان بسیط و غیرمحدود و جاذبِ نفوس است.»
در همان جلسه یک حاخام موسوم به سیلورمن گفت:
«این شخص جلیل با قلب سلیم و روح لطیف قلوب اهالی امریک را جذب کرده و جمیع را واله و شیدای خود فرموده و تعلیمات و محبت او در دلها به شدت نافذ و مؤثر.»
پرفسور چینی که از پیش ذکرش گذشت، در یکی از نوشتههای خود که در روزنامهی کریسشن کامن ولت در 29 ژانویه 1913 درج شده، از آن حضرت چنین یاد میکنند:
«حضرت عبدالبهاء رئیس امر بهائی، در میان ما سفری نموده و ما را بر خطایا و تقالیدی که سایر ادیان را غرق کرده، آگاه فرمودهاند... میتوان گفت، حضرت بهاءالله والدشان، خیمهی امر عظیمی را بلند نموده و تعالیمی مخصوص به جهت این قرن مبین تأسیس فرمودهاند.»
اهمیت سفرهای حضرت عبدالبهاء
سفرهای حضرت عبدالبهاء به غرب در تاریخ ادیان بیسابقه و نظیر است. هرگز در تاریخ ادیان دیده نشده که رهبر یک دیانت جهانی از شرق عزم غرب نماید و در مجامع عمومی اهل جهان غرب را از خاص و عام مورد خطاب عمومی قراردهد.
بسیار بودهاند از بزرگان زمان که برای پیشبرد مقاصد مختلف گوشههای جهان را درنوردیده. بهطوریکه نوشتهاند، مارکوپولو که در طول جادهی ابریشم تا سرزمین چینه پیش رفت، تاجرپیشه بود. کریستف کلمب هم که کاشف قارهی امریکا شناخته میشد، به خاطر دستیافتن به سرزمینهای جدید، به سفرهای طولانی پرداخت.
در زمان ما هم بسیارند زمامداران و سیاستمداران جهان که با تحمیل مبالغ گزافی به بودجه مالی کشورشان، برای گفتوگوهای سیاسی و پیشبرد مصالح و برنامههای ملی خود به کشورهای دور و نزدیک سفر میکنند. گردانندگان مؤسسات تجاری به قصد بازاریابی و فروش کالاهای خود از این سو به آن سو میشتابند.
صاحبان افکار فلسفی و اجتماعی برای انتشار افکار خود رنج سفر را بر خود هموار میسازند. گروههای هندی را هم میتوان ذکر کرد که برای تبلیغ افکار فلسفی و اجتماعی خود به دور دنیا سفر میکنند. به این گروهها تعداد بیشماری از مردم عادی را که صرفاً به خاطر سیر و سیاحت و گذراندن تعطیلات سالیانه سفر میکنند، میتوان افزود.
ولی در عالم روحانیت و دیانت نظیر سفرهای حضرت عبدالبهاء کمتر دیده شده و میشود. پاپ رهبر کاتولیکهای جهان هر از چندی سفرهایی به کشورهای مختلف میکند. ولی اهمیت سفرهای حضرت عبدالبهاء در این است که هدف آن، فارغ از مقاصد فوق و تنها برای بسط تعالیم الهی و اشاعهی اصول معنوی و روحانی و از همه مهمتر ایجاد و حدت و یگانگی و حسن تفاهم بین دول و ملل و ادیان و اجناس و نژادهای گوناگون بود. یک نگاه مختصر حتی زودگذر به رئوس سخنرانیهایی که حضرت عبدالبهاء در این سفرها نمودهاند، شاهد گویایی بر این حقیقت است.
مطالعهی یادداشتهای روزانه که زرقانی نوشته، نشان میدهد که این سفرها در نهایت قناعت و دور از تکلّفات و تجملات ظاهری انجام گرفته و مراتب استغنای حضرت عبدالبهاء در این سفرها جالب انظار همگان بوده است. آن وجود مبارک از قبول هدایای یاران و اعانات دوستان که به طیب خاطر جهت هزینههای ایشان و راحتی آن حضرت تقدیم میکردند، امتناع میورزیدند. توجه به راحت و آسایش شخصی خود نداشتند و تمام وقت و نیروی خود را صرف اشاعه و نشر تعالیم الهی مینمودند. گرچه در این سفرها برای نخستین بار با مناظر بدیع و زیباییهای جهان غرب روبهرو میشدند و گرچه به مقتضای زمان و مکان زبان به ستایش آنها میگشودند، ولی هرگز وقتشان را به سیر و سیاحت نمیگذراندند و تمام توجهشان به اجرای هدف مقدسی بود که به خاطر آن، این سفرها را آغاز کرده بودند.
توجه به نکات فوق نشان میدهد که سفرهای حضرت عبدالبهاء به غرب با سفرهای دیگران تفاوتهای بارز داشته است. تنها مورد مشابه آن، شاید سفرهای سنت پل باشد که به شهادت اطلاعیهی جامعهی جهانی بهائی: «نقش قابل ملاحظهای در انتشار مسیحیت داشت.»
نتایج و آثار سفرهای حضرت عبدالبهاء در غرب
حضرت شوقی ربانی، ولی امر الهی و رهبر جامعهی جهانی بهائی پس از درگذشت حضرت عبدالبهاء در اثر جاودانی «گاد پاسز بای» که از خود به یادگار گذاشته، دربارهی نتایج سفرهای حضرت عبدالبهاء به غرب، مطالبی به این مضمون نگاشته است:
«سفر حضرت عبدالبهاء به غرب فصل درخشانی در تاریخ قرن اول بهائی گشوده و دورهی جدیدی در گسترش و ترقی آئین الهی ایجادکرده است... بر اثر این سفرها قوای نافذهای به وجود آمد که اکنون، هنوز پس از گذشت سالیان زیاد، تصور اهمیت و درک عظمت آن چنانکه باید و شاید مقدور نیست.»
نتایج سفرهای حضرت عبدالبهاء را از دو جهت میتوان مورد بررسی قرار داد: نتایج کلی که در افکار و اذهان جامعهی عمومی غرب بر جای گذاشته و اثرات مستقیم که در انتشار آئین بهائی در سرزمینهای غربی داشته است. حضرت ولی امرالله به نتایج این سفرها چنین اشاره کرده است:
«در این سفرها تخم استعدادهای غیرقابل تصور به دست حضرت عبدالبهاء در اراضی حاصلخیر عالم غرب افشانده شد...»
دکتر دیوید استار جردن دانشمند امریکایی و رئیس دانشگاه که عمیقاً تحت تأثیر حضرت عبدالبهاء قرار گرفته بود، اطمینان داده است که:
«عبدالبهاء قطعاً شرق و غرب را متحد خواهد کرد، چون مسیر معنا را با گامهای عمل میپیماید.»
آثار و نتایج سفرهای حضرت عبدالبهاء در گسترش آئین بهائی و تحکیم مبانی روحانی و مؤسسات اداری آن در عالم غرب را میتوان با پژوهش در تاریخ امر در آن دوره و دورههای پس از آن جستوجو نمود. به گفتهی موژان مؤمن، پژوهشگر تاریخ ساکن انگلستان.
سفرهای عبدالبهاء نه فقط اسباب گسترش اعلان عمومی تعالیم بهائی شد. بلکه موجب تحکیم نفوذ این دین در فرهنگهای تازه نیز گردید.
حضرت عبدالبهاء در یکی از سخنرانیهای پایانی خود در امریکا چنین اظهار امیدواری نمودند:
«ما آمدیم تخمی افشاندیم. امیدواریم پرتو آفتاب عنایت برویاند، باران رحمت ببارد، نسیم موهبت بوزد...»
هنوز شاید زود باشد که نتایج سفرهای حضرت عبدالبهاء در جهان غرب مورد ارزیابی قرار گیرد، ولی شواهد موجود نشان میدهندکه بیانات الهی و انفاس رحمانی آن حضرت که در فضای سرزمینهای غرب منتشر شده و قلوب شنوندگان را به هیجان آورده، بینتیجه نبوده و اثرات کلی آنها دیر یا زود در عالم غرب به ظاهر نیز آشکار خواهد شد.
کتابشناسی
▪️بدایعالآثار، مجموعهی یادداشتهای روزادنه از سفرهای حضرت عبدالبهاء به وسیلهی محمود زرقانی، جلد 1.
▪️بدایعالآثار، مجموعهی یادداشت های روزانه از سفرهای حضرت عبدالبهاء به وسیلهی محمود زرقانی، جلد 2.
▪️خطابات مبارکه در سفر امریکا.
▪️اطلاعیهی جامعهی جهانی بهائی، از مجلهی پیام بهائی، شمارهی 371.
▪️Star of the West،مجلهی بهائی که از مارس سال 1910 تا مارس سال 1924. به زبان انگلیسی در امریکا منتشر میشده، از ماه اوت1910بخش فارسی به آن افزوده شده است.
▪️مجلهی نجم باختر، بخش فارسی از Star of the West.
▪️Shoghi Effendi: God Passes By.
▪️Vignettes from the Life of Abdul-Baha.
▪️H. M. Balyuzi: Abdul-Baha.
افزودن دیدگاه جدید