جامعه جهاني بهائي مجموعه بيانيه ها
آموزش دختران : مقياس هاي اجباري و سياسي
بيانيه ارائه شده در ميز گرد مشورتي در کنفرانس جهاني سازمان ملل در بارة آموزش براي همه در سال 2000.
جومتين ، تايلند
9-5 مارس 1990.
از ديدگاه ديانت بهائي، هدف از زندگي براي هر فردي چه زن چه مرد، ازدياد نيرو و توانائي هاي نهفته در آنان است تا شايد به تمدن و پيشرفت مداوم آن سهم خويش را ادا نمايند. هدف از آموزش، تسهيل و هدايت اين روند است. بعلاوه ، آموزش بايد به کشف و کمال توانائي هاي فرد منجر شود و تعهدي باشد براي انجام مفيدترين خدمت به جامعه و کل جهان. اين دو از هدف هاي اساسي آموزش اند که بطور لاينحل به هم پيوسته هستند. زيرا يکي نيرو را آزاد مي کند وديگري آن را در جهت تغيير جهان هدايت مي نمايد. اکنون پيشرفت تمدن نيازمند مشارکت همه افراد است ، از جمله زنان . بنابراين زنان بايد آموزش ببينند نه تنها بخاطر خدمتي که در قبال بشريت به عنوان اولين معلمين فرزندان دارند، بلکه نهايتاً بخاطر مشارکت هاي ويژه زنان براي ايجاد نظم جهاني ، نظمي با چنان ويژگي هائي از قبيل همدردي، نيرومندي و گستردگي که نظير آن هرگز در تاريخ ديده نشده.
مادر منبع اوليه و اصلي قدرت فرد است ، و بدون آن تغيير اجتماعي و پيشرفت تمدن امکان ناپذير خواهد بود. واضح است که مقام مادر بطور فزاينده اي در بسياري از جوامع خفيف و خوار شده که در حقيقت بيشترين اهميت و بالاترين مقام و شايستگي را دارد.
زنان و دختران بايد تحصيل کنند – به عبارتي يعني آموزش روحاني و عقلاني ببينند- زيرا مادر نمي تواند آنچه را که ندارد به فرزندش تسليم کند. کودک نياز به پرورش و هدايت مدبرانه در اولين سالهاي حياتش براي رشد شخصيت سالم دارد. علاوه براين، اگر مادر توانا نباشد، به خاطر کمبودها و نواقصش ، نمي تواند کودک را با تجربيات خودش براي تحصيل رسمي آينده مهيا و آماده سازد. کودک اغلب به طور جدي خود را ضعيف مي بيند هر چند، بايد تاکيد کرد که اين مسئوليت دو گانه رشد شخصيت کودک و برانگيختن و تحريک نيروي عقلاني اش ، همچنين به کل جامعه تعلق دارد از جمله پدر، پدر بزرگ و مادر بزرگ و همسايگان . در حقيقت خانواده گسترده و جامعه صميمي ممکن است بهترين محيط براي پرورش کودکان باشد.
از آنجائي که زن و مرد از لحاظ ظرفيت عقلاني و نيروي خدمت به بشر يکسانند، برنامه آموزشي براي دختران و پسران نيز بايد يکسان باشد. ديانت بهائي قلمرو شايسته فعاليت زنان را در هنرها و علوم ، کشاورزي ، اقتصاد ، صنايع و امور حکومتي مي داند. هيچ محدوديت طبيعي در توانائي زنان وجود ندارد.چنين تضادهائي در منافع که اخيراً زنان را در مقابل روياروئي همديگر قرار داده و آنها را از هم جدا مي سازد، آنان را مجبور به انتخاب فعاليت هاي مصنوعي بين خانه و مجاهدات حرفه اي مي سازد ، که در واقع نشانه هائي از يک جامعه متشکله طبق ارزش هاي مادي خالصه هستند. چنين معيارهاي تسکين دهنده اي به عنوان مراقبت روزانه از سرمايه هاي دولتي هنگامي که با مداخله کوتاه مدت توصيه مي شود نبض مسئله را از دست مي دهد که نياز مبري است براي تجديد تفکر اساسي و تجديد سازمان جامعه بشري.
اخيراً جهان به دوره اي از آموزش نادرست دست يافته که در آن شخصيت ويژه مخربي از يک نسل به نسل بعدي منتقل مي شود که رشد اجتماعي را عقب بياندازد. يکي از منابع اين آموزش نادرست عدم احترام به زنان است، حتي در خانه. انکار شديد تساوي بين دو جنس غير عادلانه در مقابل نصف جمعيت جهان و ارتقاء و پيشرفت در نگرش هاي مخرب مردان عاداتي که از يک خانواده به محل کار، زندگي سياسي و نهايتاً روابط بين المللي کشانده مي شود. وقتي به زنان فرصت هاي مساوي داده شود نيروي عظيمي براي صلح آزاد مي شود. چون همانطور که زنان احترام و اعتماد خودشان را بدست آورند در حرکت و به زمينه هاي فعاليت هاي جديد ، مقام و موقعيت بهتري بدست مي آورند تا بر روي فرهنگ پسران و مردان تأثير بگذارند. در نتيجه خشونت چه در سطح روابط شخصي و چه در سطح ساختاري از جايگاه سياسي کاهش خواهد يافت.
اگر تصور شود که اين اهداف صرفاً يک خيال واهي ، يا تفکر بيهوده اي است اشتباه خواهد بود. جامعه بهائي گزارش مستندي از دستاورد تجربيات در چندين کشور دارد که اين ادعا را ثابت مي کند.
اجبار در آموزش دختران ثمره طبيعي از قبول ديدگاه اجتماعي است که توسط تعاليم بهائي ارائه شده. بهائيان مطئنند که بشر در برابر عمل جستجوي طولاني براي هماهنگي نيازهاي تجربي و روحاني زندگي بر روي زمين قرار گرفته. به دور از پايان تکامل و رشد، حقيقتاً بشر فقط در شروع مبادرت به هوشياري خويش به يک رشد و تکامل هدايت شده که ما را قادر مي سازد تا از نيازهاي مادي همه مردم محافظت و حمايت کنيم، براي آنها ابزارهاي عقلاني و عاطفي فراهم کنيم که با چالش هاي زندگي شان مناسبت داشته باشد، زحمات ديرينه جنگ و نظامي گري را دور اندازيم و به پيشرفت اقتصادي و اجتماعي و رفاه عموم و تباه نکردن محيط زيست ناظر باشيم. واضح است که جزء اصلي چنين اقدامي نياز مبرم آموزش زنان در مشارکت با مردان است تا يک سري فرصت هائي براي آنان فراهم آيد تا شايستگي جديدشان را با تحت الشعاع قرار ندادن وظيفه اصلي شان به عنوان مادر نشان دهند و ثابت کنند که سازندگان شخصيت و تمدن هستند.
سند شماره 1201-92
عالم يک وطن و من علي الارض اهل آن
مقاله شاهکارهاي انسان و طبيعت: حفظ ميراث هاي جهاني ما
انتشار توسط هارپر مکرا با همکاري در ويرايش توسط يونسکو (سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد) و IUCN (اتحاديه پايدار جهاني)
دسامبر 1992
«طوبي از براي محلي، شهري، قلبي، کوهي، کهفي، غاري، درّه اي ، بياباني، بحري، جزيره اي و مرتعي که نام خداوند در آنها به بزرگي ياد شود. (حضرت بهاءالله)
اين نمونه از آيات فصيح و روان تصوير روشني از اهميت مکان در رابطه ميان بشر، فرهنگ، طبيعت و عالم ملکوت را به تصوير مي کشاند. به ما يادآور مي شوند که مکان ها، چه شهرهاي ساخته دست بشر و چه ساخته طبيعت، کوه ها،خانه ها و درّه ها وراي هدف مادي شان داراي ارزش اند. تقدس مکان ها و محل هاي جهان اطراف ما را گوشزد مي کند چه خلق الهي چه ساخته بشر باشد.
هدف اين کتاب، ستايش، شکر گزاري و حمايت از شاهکارهائي از بشر و طبيعت است که ميراث جهاني ما را در بر مي گيرد. و ما را به ادراکي رهنمون مي کند تا بدانيم مکانهائي هستند که ظرفيت و کيفيت شاخصي دارند بطوريکه افراد را وراي درک خودشان مي کشانند مانند: آگاه کردن ، القاء کردن، و کمک به آنان تا جايگاه خودشان را در جامعه ، در طبيعت و در مقابل خداوند درک نمايند.
مکان هاي طبيعي که ميراث جهاني ما را تضمين مي کنند بعضي از برجسته ترين و با شکوه ترين ، زيباترين و روحاني ترين مکان ها را در جهان طبيعي بما معرفي مي کنند. اين اماکن عالم الهي را منعکس مي کنند و کاري مي کنند که به بي اهميت بودن خودمان پي ببريم. آنها به معناي واقعي مقدسند.
بيش از 100 سال پيش ، حضرت بهاءالله پيامبرو موسس ديانت بهائي مرقوم فرموده اند : «طبيعت در اصل و جوهر خويش تجسم اسماء خداوند است، سازنده، خلق کننده طبيعت اراده الله است و آيات او در جهان امکان است».
بهائيان مي دانند که بايد طبيعت مورد احترام قرار گيرد و از آن به عنوان بخشي از امانت الهي محافظت شود زيرا بشر در برابر آنان پاسخگوست. بسياري از مکانهاي ميراث جهاني ، عليرغم کيفيت با شکوه و جلال شان، آسيب پذيرترين مکانهاي روي زمين هستند. بدين معنا که آنها همچنين آسيب پذيري طبيعت از سيستم بوم شناسي جهاني را به ما يادآوري مي کنند. و مطمئناً آنها بخش ويژه اي از اين امانت الهي هستند.
جايگاه بشر و اثرات تاريخي فرهنگي که ميراث جهاني ما را در بر مي گيرد يک فرهنگ غني موزائيک را ارائه مي دهد که بزرگداشتي از هزاران انسان بر روي اين سياره است. آنها اوج نبوغ و استعداد و خلقت بشر را منعکس مي نمايند. آنها سندي از تنوع و گوناگوني اجتماعي و فرهنگي ما هستند، که با حروف بزرگ بر روي سطح سياره ما نوشته شده اند . بسياري از اين مکانها، همچنين در هنر و معماري ايثار ناشي از دينداري و عظمت و شکوه و بزرگي را که حاکي از جستجوي بشر براي روابط نزديکتر و صميمانه تر با خالق است ، به ثبت رسانده.
تشخيص چنين مکانهاي متفاوت و گوناگون چه ساخته بشر و چه طبيعت، بخشي از ميرات مشترک جهاني ما هستند که به حقيقتي جديد و عميق اشاره دارد: که ما امروز در يک جامعه جهاني زندگي مي کنيم ، فرض بر اين است که مکانها و محل هاي ويژه، ارزش والا براي يک فرهنگ يا يک ملت دارد، بايد توسط همه ارج نهاده شود، درک و فهم تلويحي از يگانگي بشريت را ارائه مي کند. بشريتي که شروع به برداشتن گام هاي آزمايشي براي حمايت و محافظت از چنين مکانهائي نموده، بعلاوه شناخت رو به رشد اتحاد اساسي بشريت را بمنصه ظهور مي رساند.
يگانگي بشر موضوعي است که روح اين عصر را به بهترين وجه منعکس مي سازد . شناخت و قبول اين عقيده تعيين کننده ميزاني است که تمدن بشري به آن نائل خواهد شد.
گفته شده که عالم يک دهکده جهاني شده. مکانهاي ميراث جهاني مي تواند شبيه خصيصه هاي ناحيه اي معماري و فرهنگي از زمين گردد، که يک دهکده را توصيف مي کند و منجسم مي سازد. يک دهکده نسبت به موقعيتش در رابطه با نزديکي به يک رودخانه، درّه يا کوه تعريف مي شود و توسط طبيعت و فرهنگ مردمي که در آن زندگي مي کنند توصيف مي گردد. در دهکده جهاني ما تصاوير و خصيصه هاي طبيعي و زيبائي هاي ساخت دست بشر معرف ميراث عمومي ماست. ضمناٌ با کمک به توصيف آن به هويت اشتراکي ما جسم مي بخشد، و موقعيت مکان ما را در جهان مشخص مي سازد.
جامعه بشري به مرحله جديدي از بلوغ دست يافته. نيروهاي تغيير در جهان امروزه قسمتي از يک روند تشکل يافته از تکامل اجتماعي است که نهايتاً و بطور مقاومت ناپذيري اتحاد و همبستگي نوع بشر را منعکس مي سازد که به يک نظم اجتماعي منفردي هدايت مي شود که مرزهايش سيارات هستند . حضرت بهاء الله مرقوم فرموده اند : « عالم يک وطن و من علي الارض اهل آن» .
در مرحله بعدي اين تکامل، يک سيستم فدرال جهاني که با توافق جهاني قوانين قابل الاجراء هدايت مي شود، ناچاراً پديدار مي گردد. به حکومت هاي ملي اجازه مي دهد که با همکاري منابعي را اداره نمايند که شامل گنجينه مکانهاي ميراث جهاني است که وابستگي فزاينده ما را حفظ مي کند و جهان را متفاوت مي سازد.
با حمايت هوشيارانه تابعيت جهاني، اين سيستم نهايتاً مشکلات روابط اقتصادي را عنوان مي کند ومصرف قابل تحمّل از منابع طبيعي از بُعدِ جهاني، براي نيازهاي همه مردم را فراهم مي کند. ضروري است که از مفاسد تمرکز گرائي مفرط اجتناب نمود، به تنوع غني فرهنگ ها و اقاليم احترام گذاشت،و مجامع را وادار به تصميم گيري هائي نمود که در زندگي شان مؤثر باشد.
يک چنين تمدن جديدي به معناي تحول وسيعي در روابط ميان افراد خواهد بود. ارزش يک نفر در جامعه با ثروت مادي يا مقام او ديگر سنجيده نمي شود، بلکه ، خدمتي که به کل جامعه بشري انجام مي دهد نه به عنوان مليت و يا گروه بخصوصي ، که شعار محسوب مي شود. اعتبار و قابليت فردي و شفقت و رأفت در ميان بنياد گذاران چنين نظم جديدي ، مثل فروتني در مقابل ديگران ، در مقابل طبيعت و در مقابل خداوند خواهد بود.
تعاليم بهائي «که با حقائق روحاني در هم آهنگي کامل است و شالوده هر دين بزرگ جهاني عين حقيقت است » بر درک شرافت انساني و اهميت ساختن يک تمدن دائم التوسعه و بي وقفه اشاره دارد. همچنين تعاليم بهائي به روابط بنيادي که بشر را با جهان طبيعت پيوند مي دهد و نياز مداوم به احترام و حمايت از آن روابط تاکيد مي ورزد.
شاهکارهاي بشر و طبيعت تشکيل دهنده بخشي از گنجي است که به وسيله آن بشريت ضرورتاً بسوي اتحاد خود به پيش مي رود. به عنوان پرونده اي براي دستيابي بشر و شاهد زنده به زيبائي و جلال و شکوه جهان طبيعي است. اين مکان ها داراي نيروي قدرتمندي است براي ايجاد بشريت ، حفاظت و حمايت از اين مکان ها مسئوليتي بر ضمه همه است.
جامعه جهاني بهائي ، يک تشکيلات غير دولتي جهاني است معرف و دربر گيرنده ميليون ها عضو ديانت بهائي که در بيش از 150 کشور زندگي مي کنند.
آموزش دختران : مقياس هاي اجباري و سياسي
بيانيه ارائه شده در ميز گرد مشورتي در کنفرانس جهاني سازمان ملل در بارة آموزش براي همه در سال 2000.
جومتين ، تايلند
9-5 مارس 1990.
از ديدگاه ديانت بهائي، هدف از زندگي براي هر فردي چه زن چه مرد، ازدياد نيرو و توانائي هاي نهفته در آنان است تا شايد به تمدن و پيشرفت مداوم آن سهم خويش را ادا نمايند. هدف از آموزش، تسهيل و هدايت اين روند است. بعلاوه ، آموزش بايد به کشف و کمال توانائي هاي فرد منجر شود و تعهدي باشد براي انجام مفيدترين خدمت به جامعه و کل جهان. اين دو از هدف هاي اساسي آموزش اند که بطور لاينحل به هم پيوسته هستند. زيرا يکي نيرو را آزاد مي کند وديگري آن را در جهت تغيير جهان هدايت مي نمايد. اکنون پيشرفت تمدن نيازمند مشارکت همه افراد است ، از جمله زنان . بنابراين زنان بايد آموزش ببينند نه تنها بخاطر خدمتي که در قبال بشريت به عنوان اولين معلمين فرزندان دارند، بلکه نهايتاً بخاطر مشارکت هاي ويژه زنان براي ايجاد نظم جهاني ، نظمي با چنان ويژگي هائي از قبيل همدردي، نيرومندي و گستردگي که نظير آن هرگز در تاريخ ديده نشده.
مادر منبع اوليه و اصلي قدرت فرد است ، و بدون آن تغيير اجتماعي و پيشرفت تمدن امکان ناپذير خواهد بود. واضح است که مقام مادر بطور فزاينده اي در بسياري از جوامع خفيف و خوار شده که در حقيقت بيشترين اهميت و بالاترين مقام و شايستگي را دارد.
زنان و دختران بايد تحصيل کنند – به عبارتي يعني آموزش روحاني و عقلاني ببينند- زيرا مادر نمي تواند آنچه را که ندارد به فرزندش تسليم کند. کودک نياز به پرورش و هدايت مدبرانه در اولين سالهاي حياتش براي رشد شخصيت سالم دارد. علاوه براين، اگر مادر توانا نباشد، به خاطر کمبودها و نواقصش ، نمي تواند کودک را با تجربيات خودش براي تحصيل رسمي آينده مهيا و آماده سازد. کودک اغلب به طور جدي خود را ضعيف مي بيند هر چند، بايد تاکيد کرد که اين مسئوليت دو گانه رشد شخصيت کودک و برانگيختن و تحريک نيروي عقلاني اش ، همچنين به کل جامعه تعلق دارد از جمله پدر، پدر بزرگ و مادر بزرگ و همسايگان . در حقيقت خانواده گسترده و جامعه صميمي ممکن است بهترين محيط براي پرورش کودکان باشد.
از آنجائي که زن و مرد از لحاظ ظرفيت عقلاني و نيروي خدمت به بشر يکسانند، برنامه آموزشي براي دختران و پسران نيز بايد يکسان باشد. ديانت بهائي قلمرو شايسته فعاليت زنان را در هنرها و علوم ، کشاورزي ، اقتصاد ، صنايع و امور حکومتي مي داند. هيچ محدوديت طبيعي در توانائي زنان وجود ندارد.چنين تضادهائي در منافع که اخيراً زنان را در مقابل روياروئي همديگر قرار داده و آنها را از هم جدا مي سازد، آنان را مجبور به انتخاب فعاليت هاي مصنوعي بين خانه و مجاهدات حرفه اي مي سازد ، که در واقع نشانه هائي از يک جامعه متشکله طبق ارزش هاي مادي خالصه هستند. چنين معيارهاي تسکين دهنده اي به عنوان مراقبت روزانه از سرمايه هاي دولتي هنگامي که با مداخله کوتاه مدت توصيه مي شود نبض مسئله را از دست مي دهد که نياز مبري است براي تجديد تفکر اساسي و تجديد سازمان جامعه بشري.
اخيراً جهان به دوره اي از آموزش نادرست دست يافته که در آن شخصيت ويژه مخربي از يک نسل به نسل بعدي منتقل مي شود که رشد اجتماعي را عقب بياندازد. يکي از منابع اين آموزش نادرست عدم احترام به زنان است، حتي در خانه. انکار شديد تساوي بين دو جنس غير عادلانه در مقابل نصف جمعيت جهان و ارتقاء و پيشرفت در نگرش هاي مخرب مردان عاداتي که از يک خانواده به محل کار، زندگي سياسي و نهايتاً روابط بين المللي کشانده مي شود. وقتي به زنان فرصت هاي مساوي داده شود نيروي عظيمي براي صلح آزاد مي شود. چون همانطور که زنان احترام و اعتماد خودشان را بدست آورند در حرکت و به زمينه هاي فعاليت هاي جديد ، مقام و موقعيت بهتري بدست مي آورند تا بر روي فرهنگ پسران و مردان تأثير بگذارند. در نتيجه خشونت چه در سطح روابط شخصي و چه در سطح ساختاري از جايگاه سياسي کاهش خواهد يافت.
اگر تصور شود که اين اهداف صرفاً يک خيال واهي ، يا تفکر بيهوده اي است اشتباه خواهد بود. جامعه بهائي گزارش مستندي از دستاورد تجربيات در چندين کشور دارد که اين ادعا را ثابت مي کند.
اجبار در آموزش دختران ثمره طبيعي از قبول ديدگاه اجتماعي است که توسط تعاليم بهائي ارائه شده. بهائيان مطئنند که بشر در برابر عمل جستجوي طولاني براي هماهنگي نيازهاي تجربي و روحاني زندگي بر روي زمين قرار گرفته. به دور از پايان تکامل و رشد، حقيقتاً بشر فقط در شروع مبادرت به هوشياري خويش به يک رشد و تکامل هدايت شده که ما را قادر مي سازد تا از نيازهاي مادي همه مردم محافظت و حمايت کنيم، براي آنها ابزارهاي عقلاني و عاطفي فراهم کنيم که با چالش هاي زندگي شان مناسبت داشته باشد، زحمات ديرينه جنگ و نظامي گري را دور اندازيم و به پيشرفت اقتصادي و اجتماعي و رفاه عموم و تباه نکردن محيط زيست ناظر باشيم. واضح است که جزء اصلي چنين اقدامي نياز مبرم آموزش زنان در مشارکت با مردان است تا يک سري فرصت هائي براي آنان فراهم آيد تا شايستگي جديدشان را با تحت الشعاع قرار ندادن وظيفه اصلي شان به عنوان مادر نشان دهند و ثابت کنند که سازندگان شخصيت و تمدن هستند.
سند شماره 1201-92
عالم يک وطن و من علي الارض اهل آن
مقاله شاهکارهاي انسان و طبيعت: حفظ ميراث هاي جهاني ما
انتشار توسط هارپر مکرا با همکاري در ويرايش توسط يونسکو (سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد) و IUCN (اتحاديه پايدار جهاني)
دسامبر 1992
«طوبي از براي محلي، شهري، قلبي، کوهي، کهفي، غاري، درّه اي ، بياباني، بحري، جزيره اي و مرتعي که نام خداوند در آنها به بزرگي ياد شود. (حضرت بهاءالله)
اين نمونه از آيات فصيح و روان تصوير روشني از اهميت مکان در رابطه ميان بشر، فرهنگ، طبيعت و عالم ملکوت را به تصوير مي کشاند. به ما يادآور مي شوند که مکان ها، چه شهرهاي ساخته دست بشر و چه ساخته طبيعت، کوه ها،خانه ها و درّه ها وراي هدف مادي شان داراي ارزش اند. تقدس مکان ها و محل هاي جهان اطراف ما را گوشزد مي کند چه خلق الهي چه ساخته بشر باشد.
هدف اين کتاب، ستايش، شکر گزاري و حمايت از شاهکارهائي از بشر و طبيعت است که ميراث جهاني ما را در بر مي گيرد. و ما را به ادراکي رهنمون مي کند تا بدانيم مکانهائي هستند که ظرفيت و کيفيت شاخصي دارند بطوريکه افراد را وراي درک خودشان مي کشانند مانند: آگاه کردن ، القاء کردن، و کمک به آنان تا جايگاه خودشان را در جامعه ، در طبيعت و در مقابل خداوند درک نمايند.
مکان هاي طبيعي که ميراث جهاني ما را تضمين مي کنند بعضي از برجسته ترين و با شکوه ترين ، زيباترين و روحاني ترين مکان ها را در جهان طبيعي بما معرفي مي کنند. اين اماکن عالم الهي را منعکس مي کنند و کاري مي کنند که به بي اهميت بودن خودمان پي ببريم. آنها به معناي واقعي مقدسند.
بيش از 100 سال پيش ، حضرت بهاءالله پيامبرو موسس ديانت بهائي مرقوم فرموده اند : «طبيعت در اصل و جوهر خويش تجسم اسماء خداوند است، سازنده، خلق کننده طبيعت اراده الله است و آيات او در جهان امکان است».
بهائيان مي دانند که بايد طبيعت مورد احترام قرار گيرد و از آن به عنوان بخشي از امانت الهي محافظت شود زيرا بشر در برابر آنان پاسخگوست. بسياري از مکانهاي ميراث جهاني ، عليرغم کيفيت با شکوه و جلال شان، آسيب پذيرترين مکانهاي روي زمين هستند. بدين معنا که آنها همچنين آسيب پذيري طبيعت از سيستم بوم شناسي جهاني را به ما يادآوري مي کنند. و مطمئناً آنها بخش ويژه اي از اين امانت الهي هستند.
جايگاه بشر و اثرات تاريخي فرهنگي که ميراث جهاني ما را در بر مي گيرد يک فرهنگ غني موزائيک را ارائه مي دهد که بزرگداشتي از هزاران انسان بر روي اين سياره است. آنها اوج نبوغ و استعداد و خلقت بشر را منعکس مي نمايند. آنها سندي از تنوع و گوناگوني اجتماعي و فرهنگي ما هستند، که با حروف بزرگ بر روي سطح سياره ما نوشته شده اند . بسياري از اين مکانها، همچنين در هنر و معماري ايثار ناشي از دينداري و عظمت و شکوه و بزرگي را که حاکي از جستجوي بشر براي روابط نزديکتر و صميمانه تر با خالق است ، به ثبت رسانده.
تشخيص چنين مکانهاي متفاوت و گوناگون چه ساخته بشر و چه طبيعت، بخشي از ميرات مشترک جهاني ما هستند که به حقيقتي جديد و عميق اشاره دارد: که ما امروز در يک جامعه جهاني زندگي مي کنيم ، فرض بر اين است که مکانها و محل هاي ويژه، ارزش والا براي يک فرهنگ يا يک ملت دارد، بايد توسط همه ارج نهاده شود، درک و فهم تلويحي از يگانگي بشريت را ارائه مي کند. بشريتي که شروع به برداشتن گام هاي آزمايشي براي حمايت و محافظت از چنين مکانهائي نموده، بعلاوه شناخت رو به رشد اتحاد اساسي بشريت را بمنصه ظهور مي رساند.
يگانگي بشر موضوعي است که روح اين عصر را به بهترين وجه منعکس مي سازد . شناخت و قبول اين عقيده تعيين کننده ميزاني است که تمدن بشري به آن نائل خواهد شد.
گفته شده که عالم يک دهکده جهاني شده. مکانهاي ميراث جهاني مي تواند شبيه خصيصه هاي ناحيه اي معماري و فرهنگي از زمين گردد، که يک دهکده را توصيف مي کند و منجسم مي سازد. يک دهکده نسبت به موقعيتش در رابطه با نزديکي به يک رودخانه، درّه يا کوه تعريف مي شود و توسط طبيعت و فرهنگ مردمي که در آن زندگي مي کنند توصيف مي گردد. در دهکده جهاني ما تصاوير و خصيصه هاي طبيعي و زيبائي هاي ساخت دست بشر معرف ميراث عمومي ماست. ضمناٌ با کمک به توصيف آن به هويت اشتراکي ما جسم مي بخشد، و موقعيت مکان ما را در جهان مشخص مي سازد.
جامعه بشري به مرحله جديدي از بلوغ دست يافته. نيروهاي تغيير در جهان امروزه قسمتي از يک روند تشکل يافته از تکامل اجتماعي است که نهايتاً و بطور مقاومت ناپذيري اتحاد و همبستگي نوع بشر را منعکس مي سازد که به يک نظم اجتماعي منفردي هدايت مي شود که مرزهايش سيارات هستند . حضرت بهاء الله مرقوم فرموده اند : « عالم يک وطن و من علي الارض اهل آن» .
در مرحله بعدي اين تکامل، يک سيستم فدرال جهاني که با توافق جهاني قوانين قابل الاجراء هدايت مي شود، ناچاراً پديدار مي گردد. به حکومت هاي ملي اجازه مي دهد که با همکاري منابعي را اداره نمايند که شامل گنجينه مکانهاي ميراث جهاني است که وابستگي فزاينده ما را حفظ مي کند و جهان را متفاوت مي سازد.
با حمايت هوشيارانه تابعيت جهاني، اين سيستم نهايتاً مشکلات روابط اقتصادي را عنوان مي کند ومصرف قابل تحمّل از منابع طبيعي از بُعدِ جهاني، براي نيازهاي همه مردم را فراهم مي کند. ضروري است که از مفاسد تمرکز گرائي مفرط اجتناب نمود، به تنوع غني فرهنگ ها و اقاليم احترام گذاشت،و مجامع را وادار به تصميم گيري هائي نمود که در زندگي شان مؤثر باشد.
يک چنين تمدن جديدي به معناي تحول وسيعي در روابط ميان افراد خواهد بود. ارزش يک نفر در جامعه با ثروت مادي يا مقام او ديگر سنجيده نمي شود، بلکه ، خدمتي که به کل جامعه بشري انجام مي دهد نه به عنوان مليت و يا گروه بخصوصي ، که شعار محسوب مي شود. اعتبار و قابليت فردي و شفقت و رأفت در ميان بنياد گذاران چنين نظم جديدي ، مثل فروتني در مقابل ديگران ، در مقابل طبيعت و در مقابل خداوند خواهد بود.
تعاليم بهائي «که با حقائق روحاني در هم آهنگي کامل است و شالوده هر دين بزرگ جهاني عين حقيقت است » بر درک شرافت انساني و اهميت ساختن يک تمدن دائم التوسعه و بي وقفه اشاره دارد. همچنين تعاليم بهائي به روابط بنيادي که بشر را با جهان طبيعت پيوند مي دهد و نياز مداوم به احترام و حمايت از آن روابط تاکيد مي ورزد.
شاهکارهاي بشر و طبيعت تشکيل دهنده بخشي از گنجي است که به وسيله آن بشريت ضرورتاً بسوي اتحاد خود به پيش مي رود. به عنوان پرونده اي براي دستيابي بشر و شاهد زنده به زيبائي و جلال و شکوه جهان طبيعي است. اين مکان ها داراي نيروي قدرتمندي است براي ايجاد بشريت ، حفاظت و حمايت از اين مکان ها مسئوليتي بر ضمه همه است.
جامعه جهاني بهائي ، يک تشکيلات غير دولتي جهاني است معرف و دربر گيرنده ميليون ها عضو ديانت بهائي که در بيش از 150 کشور زندگي مي کنند.
افزودن دیدگاه جدید