سایت پژوهشنامه - نگارنده: شاپور راسخ
(سخنرانی در دهمین دورۀ انجمن ادب و هنر لندن – دسامبر 2006)یاران گرامی و سروران ارجمند
عرائضی که بحضورتان تقدیم می شود بی گمان مستلزم وقت بیشتر و مبسوط تری است اما چون در برنامه بیک ساعت کفایت شده ناچار به تلخیص خواهم پرداخت امیدوارم که شما بیک پیمانه از دریائی قناعت فرمائید و نارسائی کلام را به بزرگواری خود نادیده گیرید.
این عرایض در تحت عناوینی چند ارائه می شود:
عوامل مؤثّر در جهانی شدن
مهمترین تحول اجتماعی که در حدود دهۀ آخر قرن بیستم جلوه گری کرد هرچند که سوابق آن را در مقیاس محدودتر به قرنها پیش از آن می توان باز گرداند همین پدیدۀ جهانی شدن یا Globalization بود که در قرن جدید قرن بیست و یکم – با شدّت و قوّت بیشتری تداوم دارد.
بعقیدۀ ما لا اقل ده عامل مهمّ در پیداشدن این جریان یا روند یا فرایند تازه مؤثّر بوده اند:
اوّل - اکتشافات جغرافیائی در پهنۀ زمین که در قرن گذشته تکمیل شد و بعد نگاه فضانوردان از درون سفینه های فضائی که پیوستگی و یک پارچگی کرۀ خاکی را بوضوح بیشتر مکشوف داشت.
دوم - رشد سریع جمعیت عالم از قرن نوزدهم ببعد که متدرجاً آهنگ تندتری پیدا کرد و صفحۀ زمین را از 5/6 میلیارد نفوس پر کرد. در حالی که پیش از آن یعنی از بدو تاریخ تا قرن مذکور تعداد نفوس بیک میلیارد نفر نرسیده بود.
سوم - انقلاب صنعتی که از اواخر قرن هیجدهم آغاز شد و از قرن نوزدهم ببعد قوت و وسعت گرفت و بانقلاب دوم و سوم صنعتی انجامید.
چهارم – پیشرفت شگرف وسائل حمل و نقل و ارتباط از قرن نوزدهم با استفاده از نیروی بخار و بعد زغال و برق و اختراع طیارات و ترنهای سریع السیر و غیر آن.
پنجم - انقلاب الکترونیکی و دگرگونی کامل در تکنولوژی مخابرات خاصه از اواخر قرن بیستم.
ششم - توسعۀ تجارت که از همان ابتدای قرون جدید آغاز شد و وابستگی و همبستگی و پیوستگی اقتصادی کشورها بیکدیگر را متدرجاً بکمال رساند.
هفتم - غلبۀ کامل نظام سرمایه داری و تسلط نئولیبرالیسم اقتصادی خاصه از زمانی که امپراطوری شوروی متلاشی گردید و این مانع بزرگ از سر راه برداشته شد.
هشتم - تشکیل سازمانهای بین الحکومات یا دیگر انواع سازمانهای بین المللی از نیمۀ دوم قرن نوزدهم ببعد مانند جمعیت اتّفاق ملل و بعد سازمان ملل متحد و شعبات آن در نیمۀ دوم قرن بیستم و نیز تأسیس شرکت های فوق ملّی و چند ملیّتی بخصوص در ممالک توسعه یافته.
نهم - ابعاد جهانی یافتن مسائل خطیری چون آلودگی محیط زیست، کاهش منابع تجدید ناپذیر طبیعت، گرمای روز افزون جوّ زمین، رواج بیماری های مسری در ورای مرزها، گسترش قاچاق مواد مخدّره و نظائر آن و اخیراً مسئلۀ جهانی تروریسم و خشونت در حد اعلای آن.
دهم – بسط ارتباطات علمی و فرهنگی میان مردم جوامع مختلف از قرن نوزدهم ببعد و پدید آمدن نوعی اشتراک فکری در مورد برخی از ارزش های معنوی چون حرمت حقوق بشر.
ضمناً – علاوه بر عوامل فوق – باید به نقش استعمار اشاره کرد که در زمان خود یعنی اواخر قرن نوزدهم تا نیمۀ قرن بیستم عامل ارتباط میان دول و ملل شد و بعد هم از نقش سلطه های سیاسی و اقتصادی مابعد استعمار می توان یاد کرد.
و البتّه نقش دیرین ادیان بزرگ را از خاطر نباید برد که مانند مسیحیت و اسلام در بن و بنیاد همواره جهانی فکر کرده و می کنند.
مفاهیم جهانی شدن
با آنکه جهانی شدن پدیده ای است محسوس و عینی معذلک در تعریف آن بهیچوجه میان متفکران توافق وجود ندارد فرهنگ فرانسوی اندیشۀ جامعه شناسی که سال قبل نشر شده Globalization و معادل آنMondialisation را بیشتر بمعنای اقتصادی آن می گیرد که عبارت باشد از توسعۀ بی سابقۀ مبادلات تجاری و معاملات مالی در فضائی بوسعت همۀ کرۀ ارض.
یان آرت شولت Scholte که اثری از او تحت عنوان نگاهی موشکافانه بر پدیدۀ جهانی شدن اخیراً بفارسی ترجمه شده است می گوید که از این اصطلاح چند معنی مختلف می توان استنباط کرد:
اوّل - Internationalization یعنی توسعۀ مبادلات بین المللی و رشد بی سابقۀ تجارت و جریان آزاد و بکار افتادن سرمایه در سراسر کشورها و ازدیاد وابستگی متقابل اقتصادها.
دوم – Liberalization یعنی برداشته شدن محدودیت ها و موانع تجاری و قیود ارزی و پدید آمدن یک اقتصاد جهانی آزاد و بدون مرز و پیدا شدن یک پارچگی اقتصادی بین المللی که در هدف های سازمان جهانی تجارت منعکس است.
سوم - Universalization یعنی گسترش جهانی فرهنگ ها و روش ها و شیوه های زندگی مثل رواج لباس جین نزد جوانان و علاقه به موسیقی مدرن جاز در بین همۀ آنان و حتّی متداول شدن پیتزا و همبرگر و غذاهای چینی در همۀ سرزمین ها.
چهارم – Modernization یا Westernalization یعنی بسط جهانی تجدد غرب با ویژگی های آن چون عقل گرائی – اتکاء بر صنعت – سرمایه داری – دیوان سالاری ومانند آن.
پنجم - Deterritoralization یعنی قلمروزدائی که همان حذف مرزهای بین ممالک و برقراری روابط اجتماعی و مبادلات و شبکۀ ارتباطات و مخابرات بحدی است که بقول مک لوهان کانادائی، دنیا به یک دهکدۀ جهان شمول مبدل شده است.
بر 5 نگاه مختلف به پدیدۀ جهانی شدن که از قول شولت آلمانی نقل کردیم نگاه دیگری را که Lomborg لومبورگ نروژی مؤلّف بحران جهانی و راه حل های جهانی بسال (2004) طرح کرده است می توان افزود.
وی جهانی شدن را به مسائل اقتصادی محدود نمی کند بلکه عقیده دارد که مسائل محیط زیست، مسائل اجتماعی چون فقر عمومی، بی سوادی جماعات کثیر، فساد حکومات، مسائل سیاسی چون منازعات میان اقوام و ملل و مسائل جمعیتی مانند مهاجرت های آشوب انگیز نیز در حیطۀ امور جهانی یا جهان فراگیر در می آیند.
بد نیست که طرز نگاه دو مؤلّف هندی و عرب را هم در این جا اضافه کنیم یکی از ژاکی آسایاگ Assayag صاحب کتاب نگاه بجهانی شدن از جایگاه دیگر (2005) است که بعنوان هند ره گُم کرده تضاد میان پناه بردن اکثریت جمعیت هند به سنن بومی و آداب کهنه و فرهنگ هندوی خود برای حفظ هویت خویش را در مقابل مجذوب و مسحور شدن اقلیتی از جامعه در برابر الگوهای مدرنیتۀ غرب و چین و ژاپن بخوبی نشان می دهد.
و دیگری از علی لائیدی در کتاب چگونه جهانی شدن منشأ تروریسم شده است که می گوید جهانی شدن تصادم میان منافع اقتصادی ممالک مقتدری است که از دنیای دوقطبی جنگ سرد پس از سقوط دیوار برلین و انهدام شوروی سر بر آورده اند و بهیچوجه نباید مانند ساموئل هانتینگتون آن را با تصادم میان فرهنگها یا تمدنها تعریف کرد.
نیاز به تعریفی تازه
بگمان بنده محدود کردن مفهوم جهانی شدن به هریک از ابعادی که ذکرش رفت چه اقتصادی باشد چه فرهنگی و چه تکنولوژیکی و یا غیر آن درست نیست و حقّ با کسانی است چون ر. رابیتسون و م . آلبرو که عقیده دارند باید چارچوب فکری تازه ای در علوم اجتماعی برای بررسی جهانی شدن و فهم و درک درست جهان بعنوان منظومۀ واحد و یا ارگانیسم واحد جستجو و پیدا کرد زیرا تحولات تازه ای که در ورای محدودۀ کشورها و ملت ها و مرزها روی داده و می دهد خود نشان از پایان عصر تجدد یا مدرنیتۀ غربی و ورود به عصری کاملاً نوین دارد که نیازمند تعبیر تازه ای است.
موافقت یا مخالفت با پدیدۀ جهانی شدن
از آنچه گفته آمد استنتاج نباید کرد که همۀ متفکران با فرایند جهانی شدن سر موافق دارند.
پریلیه و تور Perillier – Tur مؤلفان کتاب موندیالیسم یا طلب یک نظام جهانی (1977) موانع جهانی شدن را بدو دسته تقسیم کرده اند اوّل عوامل رخوت دوم عوامل خصومت .
از جمله عوامل رخوت هستند بی اطلاعی و بی سوادی ، فقر جماعات کثیر و تفاوت درجۀ رشد و توسعه در ممالک مختلف و فقدان انگیزه ها یعنی دواعی حیاتی در جهت جهانی شدن و وجود برخی از آداب و رسوم و سنن عُرفی و مذهبی که در را بر استقرار یک نظم نوین جهانی می بندد.
از جمله عوامل خصومت سوء استفادۀ بعضی از وضع نابسامان کنونی است و تعصّبات مختلف چون پای بندی به حاکمیت مطلق ملّی و تعلق به نهضت های فکری افراطی چپ و راست و بوم گرائی و امثال آنها.
مخالفان جهانی شدن در معنای اقتصادی آن که غلبۀ اقتصاد آزاد و سرمایه داری باشد معمولاً از تندروها چون مارکسیست ها، طرفداران دولت های ملّی، حمایت گرایان و بعضی هواداران دگرگونی کامل اوضاع جهانی چون آنارشیست ها ترکیب شده اند. امروزه کمتر گروهی بصراحت دم از مخالفت و ضدیت با جهانی شدن که تحولی اجتناب ناپذیر است می زنند بلکه خود را Altermondialistes می نامند یعنی طرفداران جهانی شدن اجتماعی بموازات جهانی شدن اقتصادی و رعایت محیط زیست که در منطق نئولیبرال محلی از اعراب ندارد.
موافقان جهانی شدن عبارت هستند از نئولیبرال ها، بین المللی گرایان، چون مؤلّفان کتاب معروف جهان در همسایگی ما Our Global neighbourhood (1995) و نیز سوسیال دموکرات های جهان وطن و بالاخره عده ای که جانبدار اصلاحات نهادی در نظام بین المللی کنونی از جمله سازمان ملل متحد هستند.
علل مخالفت با این جریان: خود ترکیب مخالفان جهانی شدن عواملی را نیز که موجب مخالفت با این جریان می شود حکایت می کند مخالفت با کاپیتالیسم – طرفداری از حاکمیت ملّی – دشمنی نسبت بامریکا. پناه جستن در هویت قومی در برابر سلطۀ فرهنگی غرب چنان که در بعضی جوامع مسلمان دیده می شود. اعتراض بر حکومت پول که ملاحظات انسانی، اکولوژیکی و نظائر آن را از میان برده است. مقاومت در برابر هر نوع امپریالیسم ، انتقاد از فرهنگ تجاری عامه پسند که فیلم ها و برنامه های تلویزیونی غرب (خاصه آمریکا) حامل آن به جهان سوم است از جمله عوامل این مخالفت محسوب هستند. تضادها و تعارض هائی که در بین برخی ادیان وجود دارد حرکت بسوی تفکر و اعتقاد به جهان واحد را مشکل می کند هانس کونگ حقّ دارد که می گوید بدون صلح میان ادیان صلح جهان امکان ندارد.
از دیگر علل مخالفت، افزایش شکاف درآمدی میان ثروتمندان صاحب حداکثر وفقرای دارندۀ حد اقل است و نیز بهم ریختگی نظام زندگی تودۀ کارگران که گاه با پدیدۀ جابجائی مؤسّسات مواجه می شوند.
قرائن بسیار حکایت از آن می کند که از آغاز جریان جهانی شدن تاکنون بر شمار میلیاردرهای جهان نه فقط در آمریکا و در اروپا بلکه در قارۀ آسیا افزایش چشمگیری حاصل آمده و شکاف درآمدهای بالا و پائین بمراتب بیشتر شده است فقدان عدالت اجتماعی از عواملی است که صاحبان درآمدهای قلیل را که حتّی کار و شغلشان در خطر ادغام مؤسّسات یا جا به جائی سازمانهای اقتصادی نیست به طغیان و عصیان برانگیخته است که شدت برخی از تظاهرات مخالفان جهانی شدن نسبت به اجلاسیه های سازمان تجارت جهانی WTO بر این امر شهادت می دهد.
لزوم یک تعریف جامع از جهانی شدن
گویندۀ این عرایض با نظریۀ کسانی موافق است که تعاریف گذشته را برای درک صحیح این پدیده در هم پیچیده و متعدد الابعاد نارسا می دانند و آنها را یک جانبه یا ناقص می شمرند. بی گمان جهانی شدن محدود به بین المللی شدن در معنای برقراری یک شبکۀ بین المللی ارتباطات و مخابرات نیست بلکه براستی ورای آن رفته و خواهد رفت.
آنان که جهانی شدن را غربی شدن یعنی پذیرفتن الگوهای تمدن غرب می انگارند از این نکته غافل هستند که تمدن غرب نقطۀ نهائی سیر تکامل فرهنگی بشریت نیست بلکه منزلی در این مسیر پایان ناپذیر است. همچنین جهانی شدن را تسلط اقتصاد سرمایه داری و نئولیبرالیسم و حکومت جهانی بازار نمی توان تعریف کرد ولو در حال حاضر بصورت ظاهر چنین تسلطی واقعیت داشته باشد. توضیحات زیر مطالبی را که به اشارت آمد روشن خواهد کرد و بموقع خود خواهیم گفت که جهانی شدن محتاج تعریف نوی است که همه جنبه های آن را در بر گیرد. کاری که دیانت بهائی از یکصد و چند ده سال پیش تا کنون بدرستی کرده است.
جهانی شدن محدود به وجود شبکۀ ارتباطات و مخابرات بین المللی نیست.
باید متذکر بود که طبق گفتۀ دیوید هلدوانتونی مک گرو، رفتار گرایان به جنبۀ ارتباطی جهانی شدن اهمیت می دهند و می گویند جهانی شدن ناظر به حرکت در مسیر گسترش هرچه بیشتر ارتباطات انسانی در عرصۀ جهانی است یعنی تشدید و تقویت روابط اقتصادی – سیاسی – فرهنگی در ورای مرزهای جغرافیائی ملّی که البتّه تکنولوژی نوین مخابراتی آن را تسهیل و تسریع کرده است (رک. مک گرو و رابرتسون)
باید گفت این روابط ناچار بر اساس ارزش ها و مبانی فکری مخصوص و در چارچوب مشخص سازمانی و قانونی جوش می خورد و نباید خارج از آنها مورد بررسی قرار گیرد ضمناً دنیا دارد بیش از پیش حالت یک منظومۀ کلان بهم پیوسته را پیدا می کند که مرحلۀ نخستین آن تشکیل سازمانهای منطقه ای بزرگ چون اتحاد اروپاست چنین منظومه ای قابل تقلیل به شبکۀ ارتباطات نیست.
شبکۀ ارتباطات – مخابرات در حکم وسیله است امّا مهمّ این است که این شبکه چگونه و برای چه هدف بکار گرفته شود تنها به منافع یکی ناظر باشد یا در ورای آن مصلحت نوع بشری را در نظر گیرد چنان که در بحث از حفظ محیط زیست ناچار این دید جهانی نگر مطرح می شود.
جهانی شدن بمعنی سلطۀ اقتصادی – سیاسی – فرهنگی غرب نیست
کسانی که جهانی شدن را با طرح نئولیبرال جهان شمول حکومت کنونی آمریکا اشتباه می کنند و می گویند این پدیده فقط ایجاد نوعی بازار آزاد جهانی برای تحکیم گسترش سرمایه داری امریکائی – انگلیسی در مناطق مختلف جهان است ناچار غافل از نقش روز افزونی هستند که بعد از ژاپون و تا حدی برزیل دو سرزمین دیگر آسیائی یعنی چین و هند در اقتصاد جهان ایفا می کنند و واهمۀ غلبۀ انحصاری سرمایه داران امریکا و انگلیس را ناچار از میان می برند.
ثانیاً البته دولت آمریکا مدافع سازمان تجارت بین المللی و طرفدار حذف و الغاء موانع گمرکی است اما این بدان معنی نیست که نقش اصلی جهانی شدن در دست دولتها باشد زیرا بی تردید شرکت های چند ملیتی چه در آمریکا چه در اروپا و چه در قارۀ آسیا قدرت و تأثیرشان در بسط اقتصاد عالمی کمتر از دولت ها نیست.
ثالثاً : برخی از ارزش های فرهنگی غرب که میراث دورۀ روشنگری هستند در خود ممالک غرب و در خارج آن مورد انتقاد شدید هستند ولو جهانی شدن در بستر تاریخی تجدد ولادت یافته و در نتیجه ریشه ای غربی داشته باشد.[1]Object تقلیل داد و در نتیجه والائی مقام انسان و ارتباط انسان را با جهان بالا مردود کرد، دولت مدرن را بر سر کار آورد و حتّی قلمرو خصوصی زندگی روزمرۀ افراد را تحت سلطه و کنترل دولت قرار داد، مردم را در خدمت نظام اقتصادی گرفت و به مدد ابزارهای فرهنگی چنان که مارکس بموقع خود نمودار کرده بود و اینک اَدورنو و هورکهایمر از اصحاب مکتب فرانکفورت تأیید و تصدیق می کنند هر نوع مقاومت افراد را در برابر نظام مذکور در هم شکست. پس جهانی شدن ناچار باید بشر را بمرحله ای ورای ارزش های روشنگری هدایت کند. این میراث دورۀ روشنگری بوده که عقلانیت ابزاری و حکومت مطلق علم و فن را پذیرفت و در نتیجه معنویت را پس زد، انسان را بمرتبۀ
بسیاری از متفکران معتبر غرب از مارکس و نیچه و هایدگر و اشپنگلر، تا توینبی وسوروکین و اصحاب مکتب فرانکفورت معتقد به لزوم تجدید نظر و حتّی دگرگونی بنیادی بسیاری از ارزش های تجدد و روشنگری هستند. پس نمی توان گفت که غرب آنچنان که امروز هست پایان حرکت تحولی جامعۀ بشر یا بقول فوکویاما پایان تاریخ باشد.
رابعاً – آن چه در عراق و افغانستان در حال حاضر روی می دهد موانع مهمّی را که بر سر تسلط اقتصادی و سیاسی غرب وجود دارد و استقرار دموکراسی هماهنگ با سنن غربی را در آن فضاها بس دشوار می کند بخوبی نشان می دهد.
در آثار بهائی تعریفی جامع از جهانی شدن به عنوان سرنوشت محتوم جامعۀ بشری در مرحلۀ جدید تحول و تکامل خود ارائه شده است تعریفی که ابعاد گوناگون این پدیده را در بر می گیرد. کافی است که در این مورد بتصویری که حضرت شوقی ربانی ولیّ امرالله در پایان توقیع مورخ 11 مارچ 1936 خود زیر عنوان تولد مدنیت جهانی در مورد جامعۀ فردا ترسیم فرموده اند نظر کنیم توقیعی که به ترجمۀ شیوای جناب هوشمند فتح اعظم رسیده است:
تشکیل یک جامعۀ متحد جهانی با سازمان مشترک جهانی و قوانین مشترک دنیاگیر و یک دستگاه ارتباطات و مخابرات بین المللی و زبان مشترک و معیارهای مشترک و در تحت نظم و انضباط آوردن منابع اقتصادی جهان و طرد تعصّبات قومی و ملّی و تعدیل معیشت عمومی و خدمتگزاری علم و تحقیق باهداف والای حیات بشری و پایان دادن به جنگها و مسابقات تسلیحاتی و سرانجام شناسائی خداوند یگانه و پیروی از یک دین عمومی الهی.
امیدواریم که در بخش های بعدی این گفتار دیدگاه بهائی در بارۀ جهانی شدن را بیشتر بشکافیم و بهتر تحلیل کنیم.
موضع دیانت بهائی در برابر این پدیده
پس از این مقدمات هنگام آن رسیده است که موضع دیانت بهائی در برابر پدیدۀ جهانی شدن را باجمال بازگو کنیم دیانتی که اولاً چنین پدیده ای را منطبق با منطق تحول تاریخ و احتراز ناپذیر می داند.
ثانیاً جهانی شدن را با تسلط هیچ اقتصاد خاص یا جامعۀ سیاسی مشخصی یا حتّی تسلط مطلق تمدن غرب مشتبه نمی کند بلکه سیر عالم بسوی تمدّنی تازه را که ارزشها، مقررات، سمبول ها و سازمانهای آن جوابگوی عصر جهانی شدن است پیش بینی می کند.
ثالثاً – قائل بدان نیست که جهانی شدن بمعنای یک رنگ و هم شکل شدن همۀ تمدن ها است بلکه به لزوم تحقق وحدت در عین کثرت ناظر است و امکان تلفیق میان وطن پرستی و جهان دوستی، میان دلبستگی به سنن خوب محلی و ارزش های مشترک جهانی را بروشنی می بیند.
رابعاً – سیر به سوی جهانی شدن را نه با تصادم تمدنها بوجهی که پرفسور ساموئل هانتینگتون بیان کرده اشتباه می کند و نه به وجود اقتصاد یا نظام سیاسی خاصی در حال حاضر بعنوان پایان تاریخ یعنی ذروۀ اعتلا و انتهای تکامل، آنگونه که فوکویاما می پندارد معتقد است.
خامساً – جهانی شدن برای امر بهائی یک انتزاع فکری نیست بلکه طرحی اجرائی است که فزون از یکصدو چند ده سال از کاربرد آن در صحنۀ عالم در قالب جامعۀ بین المللی بهائی می گذرد.
می توان گفت که دیانت بهائی اوّلین مکتب فکری در جهانست که پدیدۀ جهانی شدن را پیش بینی کرده و مسائل و عواقب آن را تحلیل و بیان کرده، نحوۀ مواجهه با این جریان قهری تاریخ را از نظر اتّخاذ روش های نوین و شیوه های فکر و احساس و رفتار تازه و حتّی سازمان بندی جدید عالم عرضه داشته و یک نظام جهانی عاری از منقصت ها و معایبی که مخالفان یا شکّاکان در این باره یافته اند پیشنهاد نموده است.
باین سخن حضرت ولیّ امرالله که تصدیق سخنی است که گفتیم گوش فرا باید داد آنجا که فرموده اند:
آن ندای وحدت عالم انسانی در وقتی مرتفع شد که در هیچ کجای عالم کسی جدّاً بآن نمی اندیشید[2]
حضرت بهاءالله را نخستین اندیشمندی غیر از شعرا و عرفا که نظرگاهی تخیّلی و عاطفی در این زمینه داشتند می توان دانست که بواقع بینی متذکر این شده اند که:
جمیع عالم قطعۀ واحده مشاهده گردد
و
فی الحقیقه عالم یک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن
و حضرت عبدالبهاء در اوائل قرن بیستم تحقق یک چنین یکپارچگی عالم را که نتیجۀ بسط و توسعۀ ارتباطات بشری است در لوح هفت شمع وحدت باین عبارات بیان فرموده اند:
ای محترمه. در دوره های سابق هرچند ائتلاف حاصل گشت ولی بکلّی ائتلاف من علی الارض غیرقابل (وصول ) زیرا وسائل و وسائط اتّحاد مفقود و در میان قطعات خمسۀ عالم ارتباط و اتّصال معدوم بلکه در بین امم یک قطعه نیز اجتماع و تبادل افکار معسور... امّا حال وسائل اتصال بسیار و فی الحقیقه قطعات خمسۀ عالم حکم یک قطعه یافته
و حضرت ولیّ امرالله در دهۀ سوم قرن بیستم سیر عالم را از جامعه های کوچک خانواده و قبیله و شهر بسوی جامعۀ فراگیر جهانی بصراحت پیش بینی کرده و فرموده اند:
وحدت عالم انسانی نماینده و نشانۀ تحقق کامل نوع بشر در این جهان است. این تکامل با حیات خانواده شروع شد و متعاقباً باتّحاد قبیله و بعد بوحدت حکومت در یک شهر و سپس بنظام کشورهای مستقل ارتقاء جست بهم چنین وحدت عالم انسانی که حضرت بهاءالله اعلان فرموده با خود این دعوی را بکمال تأکید همراه دارد که وصول باین هدف عظیم که مقصد نهائی در تکامل جامعۀ انسانی است نه فقط امری است ضروری و لازم بلکه حتمی و یقین الوصول و قریب الوقوع است[3]
یک برنامۀ جهانی شدن درست و سودمند
وحدتی که مطمح نظر اهل بهاست و اتّحاد عالم از نظر ارتباط جغرافیائی زمینه ساز آن است وحدت منافع سرمایه داران بزرگ نیست بلکه بُعد اجتماعی و تعدیل معیشت در آن قویاً مطرح است.
این وحدت همراه بی اعتنائی به طبیعت و جهان خلقت که آئینۀ اوصاف الهی است و مقرون به تخریب محیط زیست و منابع گرانبهای آن نیست بلکه حافظ و حارس و آراینده و غنی کنندۀ آن است.
چنین وحدتی به صورت حکومت امپریال کشوری یا قدرتی بر سراسر عالم نیست حالت یک نظام فدرال با مشارکت همۀ ممالک قوی و ضعیف را دارد.
با سلطۀ بی چون و چرای تمدن غرب همراه نیست زیرا هرچند حضرت بهاءالله بعضی دستاوردهای مادّی تمدن غرب را (چون ترقّی علوم و فنون) ستوده اند امّا ضمناً در نقد نتایج ناخوش آن هم (چون ساخت سلاح های مهلک) داد سخن داده اند چنان که حضرت عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه تمدن حقیقی یعنی تمدن مطلوب را غیر از تمدن کنونی غرب و تجدد و ترقی بمفهومی که از دورۀ رنسانس و روشنگـــــری تا کنون داشته توصیف کرده اند.[4] آن تمدن تمدن تصادم میان فرهنگ های مختلف نیست تمدنی است که جهات مکمل فرهنگ ها و تمدنهای گذشته را می جوید و آنها را برای ساختن نظام جامع تر و کاملتری به هم بستگی و پیوستگی فرا می خواند. تمدنی است که معنویت و مادیت را بهم تلفیق می کند.
علم و دین را بهم آشتی می دهد و بهمکاری می گمارد.
قدرت را وسیلۀ خدمت می کند.
تحقیقات علمی و پیشرفت ها ی مخابرات را وسیلۀ بالا بردن صحت جسم و جان و بهبود حیات فکری – روحانی و اقتصادی انسان ها می کند.[5]
بآنان که گمان می برند پذیرفتن پدیدۀ جهانی گرائی بمعنای دل برکندن از وطن و بی مهری به زاد و بوم است حضرت ولیّ امراللّه پاسخ می دهند که:
تعالیم و قوانین حضرت بهاءالله با هیچ تابعیت و سرسپردگی مشروعی تناقض ندارد و وفاداری های صادقانه را تضعیف نمی کند مقصدش این نیست که شعلۀ وطن دوستی سالم و خردمندانه را در دلهای مردم خاموش سازد... کلید رمزش شعار وحدت در کثرت است[6]
حاصل کلام این که این وطن پرستی کاذب یعنی تعصّب آمیخته و جنگ ساز است که مورد طرد و رد اهل بهاست .
سیر جبری تاریخ
آثار بهائی دلالت بر آن دارد که بفرمودۀ حضرت ولیّ امرالله در توقیع هدف نظم بدیع جهانی "سیر جبری و سرسخت حوادث اخیر عالم بشریت را به سوی هدفی مـــی راند که حضرت بهاءالله از قبل تعیین و پیش بینی فرموده اند و هر بهائی معتقد و متعهدی چون از هر سوی ناظر به دردهای عارض بر جهان گردد متذکر شود و دریابد که این دردها علامت آن است که زمان وضع حمل جهان فرا رسیده و نوزادی در شرُف تولّد است.[7]
حضرت بهاءالله فرموده اند:
"زود است بساط عالم جمع شود و بساط دیگر گسترده گردد" و یا "لعمری سوف نطوی الدنیا و ما فیها و نبسط بساطاً آخر انّه کان علی کلّ شیء قدیرا."
آن نوزاد جدید همان جامعه و تمدن جهانی موعود است که بمنزلۀ ثمرۀ همۀ مساعی بشر در طول تاریخ باید بر شجر هستی بنشیند و مذاق عالم را حلاوت بخشد.
بفرمودۀ حضرت بهاءالله:
حال ارض حامله مشهود، زود است که اثمار منیعه و اشجار باسقه و اوراد محبوبه و نعماء جنیّه مشاهده شود" و یا "قد هبت لواقح الفضل علی الاشیاء و حمل کلّ شیء علی ما هو علیه.. سوف یضعنّ کلّ حملها تبارک الله مرسل هذاالفضل[8]
انگیزه های علاقه به جهانی شدن
گفته شده است که از جمله عوامل رخوت که جلوی فرایند جهانی شدن را گرفته است نبودن انگیزه ای برای پذیرش این پدیده است ملاحظه فرمائید در آثار بهائی چگونه شوق وصول باین مرحله از تحول تاریخ دامن زده شده است حضرت بهاءالله هدف خلقت آدمی را تحقق چنین مدینۀ فاضله ای دانسته اند باین بیانات مبارک گوش فرا دهیم:
انسان از برای اصلاح عالم آمده و باید لوجه الله بخدمت برادران خود قیام نماید.[9]
جمیع از برای اصلاح عالم خلق شده اند[10]
یا احبائی ما خُلقتم لانفسکم بل للعالم. ضعوا ما ینفعکم و خذوا ما ینتفع به العالم[11]
آنچه سبب نفع عالم است هرچه باشد لدی الله مقبول و محبوب و دون آن هرچه باشد مردود چه که این ظهور محض نجات و اصلاح و اتّحاد و اتّفاق و راحت اهل عالم بوده[12]
نوصیکم بخدمة الامم و اصلاح العالم[13]
و حضرت عبدالبهاء فرموده اند:
شماها باید بآنچه سبب آسایش اهل عالم است تشبّث نمائید[14]
و این بیانات چه بزیبائی یادآور سخن حکیم دانای کاتولیک تیلهارد دوشاردن فرانسوی است که میگفت مسیح در ظهور ثانیش یعنی در رجعتش هادی انسانیت بسوی ملکوت الله علی الارض خواهد بود.
وظائف یک شهروند جهانی
حضرت بهاءالله همۀ اهل عالم را به شهروندی جهانی دعوت می فرمایند و وظائف آنان را بدین گونه بر می شمارند.
در منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله[15] چنین آمده:
1 – در جمیع احوال بآنچه سبب آسایش خلق است مشغول باشید همت را در تربیت اهل عالم مصروف دارید که شاید نفاق و اختلاف از مابین امم باسم اعظم محو شود و کلّ اهل یک بساط و یک مدینه مشاهده گردند.
2 – در جمیع احوال انسان باید متشبث شود باسبابی که سبب و علّت امنیت و آسایش عالم است[16]
3 – امروز انسان کسی است که بخدمت جمیع من علی الارض قیام نماید[17]
4 - لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم[18] بگو ای مردمان، در سایۀ داد و راستی راه روید و در سراپردۀ یکتائی درآئید[19]
5 – آسمان خرد بدو آفتاب روشن. بردباری و پرهیزکاری[20]
6 – امروز بهترین میوۀ درخت دانائی(علم) چیزی است که مردمان را بکار آید و نگاهداری نماید[21]
7 – آسایش هنگامی دست دهد که هرکس خود را نیکخواه همۀ روی زمین نماید[22]
8 – از تاریکی بیگانگی بروشنی خورشید یگانگی روی نمائید[23] بچشم بیگانگان یکدیگر را مبینید.[24]
9 – آسمان حکمت الهی بدو نیّر روشن و منیر: مشورت و شفقت[25]
10 – ای اهل عالم – شما را وصیت می نمایم بآنچه سبب ارتفاع مقامات شماست. بتقوی الله تمسّک نمائید و بذیل معروف تشبّث کنید.[26]
11 – هریک از مؤمنین سایرین را مثل خود مشاهده نمایند یعنی خود را اعلی نشمرند و اغنیاء فقرا را از مال خود محروم ننمایند[27]
12 – آز را بگذارید تا راز کردگار بیابید و او مانند آفتاب جهانتاب روشن و پدیدار است.[28]
ارزش های مناسب یک جامعۀ جهانی
از جمله رسالت های امر بهائی توصیه و تعلیم ارزش هائی است که مناسب و موافق حال یک دنیای "جهانی شده است ارزش هائی مانند آنچه ذیلاً می آید:
- خیرخواهی نسبت بهمۀ بشریت – حضرت بهاءالله فرموده اند:[29] "کلّ اهل یک عالمند و از یک کلمه خلق شده اند. نیکوست حال نفسی که به محبّت تام با عموم انام معاشرت نماید"
- ایثار و فداکاری در طریق نوع دوستی.
- خود را با دگران همسان دیدن و ترک غرور و اندیشۀ برتری.
- اعتقاد بوحدت اصلیۀ نوع بشر و همبستگی سرنوشت او.
- طرد هر نوع تعصّب و خودکامگی قومی یا ملی بمصداق بیان مبارک که "فی الحقیقه عالم یک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن"
- بجای اخلاقیات مسیحی که بر پایۀ اسطورۀ گناه آدمیزادگان بنا شده است اعتقاد به کرامت و مناعت انسانی و رسالت او در ساختن دنیائی بهتر.
دیانت بهائی به صرف موعظه در زمینۀ اخلاقیات نمی پردازد بلکه راههای استقرار یک نظام اخلاقی – حقوقی تازه را ارائه می کند از جمله:
- از طریق وضع قوانینی معطوف به تألیف میان منافع متضاد کارگر و کارفرما، ثروتمند و فقیر – ملل غرب و جهان شرق.
- از راه ایجاد نظام های حل اختلافات بصورت مسالمت آمیز.
- از طریق جهت دادن بآیندۀ تاریخ و تمدن بشریت که همکاری میان جوامع، میان تمدنها، میان سیاست ها را جایگزین تصادم و ستیز می کند.
جالب توجّه آن است که دیانت بهائی از اتّخاذ سمبول ها یا علامات و مظاهر صوری جهان گرائی نیز غافل نبوده و از آن جمله است:
1 – قبول یک زبان و خطّ بین المللی.
2 – اتخاذ مقیاس ها و اوزان و پول بین المللی.
3 – تأسیس معابدی که بر روی همۀ ملل و نحل عالم گشوده است.
4 – پیشنهاد مدل های تازه ای برای پیروی در جهت ارزش های انسانی.[30]
5 – پیشنهاد شعارهائی "چون همه بار یکدارید و برگ یک شاخسار"
6 – کاربرد زبان نظامی برای رساندن مفاهیم و مقاصد انسان دوستانه چون جنود نجات و سپاه حیات.
و بالاخره سخن را به آنچه نظم جهان آرای بهائی خوانده می شود خاتمه می دهم که ایجاد جامعه ای است جهانی با حکومتی فدرال که با قوای ثلاثۀ تقنینی ،قضائی و اجرائی خود هماهنگی در سراسر عالم ایجاد می کند بدون آن که نظام های محلی - ملی را تا حدی که حافظ مناقع آنی و نزدیک مردم است در هم شکند.
چنان که قبل از این اشارت رفت در آثار بهائی پیش بینی تأسیس محکمۀ کبرای داوری میان دول و ملل و رفع اختلافات فیمابین شده است. حضرت ولیّ امرالله از قوای ثلاثۀ بین المللی برای قانون گذاری، قضاوت و اجرا سخن گفته اند ضمناً اشاره بیک قوّۀ نظامی بین المللی آمده است که حافظ صلح و امنیت ملل عالم خواهد بود. بیانیۀ دفتر بین المللی بهائی تحت عنوان "عالم انسانی در یک نقطۀ عطف" رئوس طرح بهائی را برای تجدید سازمان جهان با ذکر تحولاتی که باید در سازمان ملل متّحد کنونی شرح دهد تشریح می کند.. حضرت بهاءالله در آثار خود بصراحت می فرمایند که نظم فعلی که بر جهان حاکم است مناسب هدف های والای وحدت عالم انسانی نیست "فی الحقیقه اریاح یأس از جمیع جهات در عبور و مرور است و انقلابات و اختلافات یوماً فیوماً در تزاید. آثار هرج و مرج مشاهده می شود چه که اسبابی که حال موجود است بنظر موافق نمی آید"[31][32] و وعدۀ صریح می دهند که بزودی بساط حاضر را بر خواهند چید و بساط دیگر یعنی نظمی نوین بر جای آن خواهند گسترد. "زود است بساط عالم جمع شود و بساط دیگر گسترده گردد".
منابع و مآخذ
به فرانسه – انگلیسی – فارسی
الف - در زبانهای غربی یعنی فرانسه و انگلیسی شمارۀ کتب از حد شمار برون است از جمله:
1 . P.M. Defarges: la mondialisation, 4e ed. Paris, 2002
2. J. Stiglitz: Globalization and its discontent, U.K. 2002
3. P. M. Defarges: L’ordre mondial, Paris, 1998,
4. L. Perillier et J. J. L Tuc: la mondialisme, Paris 1977
5. Le Courrier International, NO 6, 12 Oct. 2005…
6 . F. Lechner et. J. Boli, The Globalization Reader, 2000
7 . B. Lomborg. Global crisis, global solutions, 2004
8. Commission on global governance: Our global neighborhood, 1995
9. Commission on global governance, issues in global governance, 1995
10.ILO. Afair globalization, 2004
ب – در مورد پدیدۀ جهانی شدن کتب متعددی بفارسی ترجمه شده است که از آن جمله است:
۱ - جهانی شدن – چالش ها و نا امنی ها باهتمام اصغر افتخاری انتشارات پژوهشگر و مطالعات، 1380
2 – جهانی شدن با کدام هدف؟ یل سوئیزی – سمیر امین – هری مکراف – جیووانی اریکی ترجمۀ ناصر زرافشان چاپ 2،1382
3 – مجموعۀ مقالات جهانی شدن - فرصت ها و چالش های فراروی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، 1383
4 – جهانی شدن و مخالفان آن - دیوید هِلد و آنتونی مک کرو Mccrew اصل 2002، ترجمۀ عرفان ثابتی، 1382.
5 – جهانی شدن فرهنگ و سیاست - دکتر علی اصغر کاظمی، 1380
6 – نگاهی موشکافانه بر پدیدۀ جهانی شدن اثر یان آرت شولت، ترجمۀ مسعود کرباسیان، سال 1382
[1] رک. مقاله مشکل پدیدۀ جهانی شدن نیست – در مجلّۀ پیام بهائی – شمارۀ نوامبر 2006
[2] نظم جهانی بهائی – ص 67
[3] نظم جهانی بهائی 61 – 60
[4] رسالۀ مدنیه: نقد تمدن غرب که همراه با انحطاط اخلاقیات و تدارک مهمّات حربیه برای تسلّط بر دگران همراه بوده در صفحات 71 – 79 و تعریف تمدّن حقیقی که با صلح عمومی و سعادت عمومی و آسایش بشر توأم است در صفحات 74 – 84 مراجعه شود.
[5] نظم جهانی بهائی – ص 167
[6] نظم جهانی بهائی – ص 57
[7] نظم جهانی بهائی ص 39
[8] نظم جهانی – ص 110
[9] گلزار تعالیم بهائی 171
[10] منتخباتی شمارۀ 109
[11] گلزار تعالیم بهائی 017
[12] گلزار تعالیم بهائی 170
[13] لوح عهدی
[14] گلزار تعالیم بهائی 171
[15] منتخباتی شمارۀ 156
[16] دریای دانش 25
[17] دریای دانش ص 19
[18] منتخباتی شمارۀ 117
[19] دریای دانش ص 8
[20] دریای دانش ص 23
[21] دریای دانش ص 8
[22] دریای دانش ص 5
[23] دریای دانش ص 5
[24] دریای دانش ص 7
[25] دریای دانش ص 21
[26] کتاب عهدی
[27] دریای دانش – ص 146 – 145
[28] دریای دانش ص 102
[29] منتخباتی ص 131
[30] چون سرمشق اخلاقی که حضرت عبدالبهاء ارائه فرموده اند
[31] لوح مقصود
[32] منتخباتی از آثار حضرت بهاء الله شمارۀ 4
افزودن دیدگاه جدید