پدر
سایه ای بود و پناهی بود و نیست شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست
سخت دلتنگم کسی چون من مباد سوگ حتی قسمت دشمن مباد
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر هست ناگه نیست گردد در نظر
باورم شد این من ناباورم روی دوش خویش او را می برم
می برم او را که آورده مرا پاس ایامی که پرورده مرا
می برم در خاک مدفونش کنم از حساب خویش بیرونش کنم
راست می گویم جز این منظور نیست چشم شاعر از حواشی دور نیست
مثل من ده ها تن دیگر براه جامه هاشان مثل دل هاشان سیاه
منتظر تا بارشان خالی شود نوبت نشخوار و نقالی شود
هر یکی هم صحبتی پیدا کنند صحبت از هر جا بجز این جا کنند
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر خوش بحالت خوش بحالت ای پدر
فایل ضمیمه
Attachment | Size |
---|---|
پدر pdf. | 58.22 KB |
Loading Video...
Download father.mp3
Add new comment