سوالات یکی از دوستانی که با تکیه بر دیدگاههای مطرح شده در ردیه ها با دیانت بهائی مواجه گردیده و پاسخهای ایشان
Author: حسين
سوال
نظر: شما مي گيد دين بايد هر روز آپ ديت بشه...پس چرا توي بيت العدلتون همه ي 9 نفر مردند؟...پس چي شد مساوات حقوق زن و مرد؟...چرا ارث زن و مرد برابر نيست؟...اين چه دين آپ ديت شده ايه که ميگه مس اگه يبوست نزنه به طلا تبديل ميشه؟...يا ميگه از برخورد ابر و باران رعد و برق به وجود مياد؟...يا اصلا چرا مصرف دارو رو حرام دونسته پيامبرتون؟...مگه شما 24 تا امام نداريد؟...پس چرا تا الان 3 تاش بيشتر نيومده؟بقيه منجي هستند يا از دينشون منصرف شدند؟...نگيد اينا بافته دشمنانه که خودتونم خوب ميدونيد توي کتاب هاي اصليتون اين ها هست ولي مصلحت نمي دونيد به پيروان دينتون نشون بديد؟...راستي چرا کتاب صحيفه ي عدليه يا تفسير سوره کوثر رو توي کتابخونتون نذاشتيد؟...اين کتاب که از پيامبر خودتونه؟...مگه آدم کتاب پيامبرش رو سانسور مي کنه؟
حسين عزيز
دين الهي بنا بر اراده خداوند در زمانهائي که بشريت نيازمند تجديد حيات روحاني است ظاهر ميشود و همراه با خود تعاليم و احکامي نو مي آورد که درمان دردهاي جامعه و هدايت گر قلوب انسانها بسوي خداوند است
يکي از دردهاي مبتلا به جوامع انساني تضييع گسترده حقوق زنان بوده و هست و در آئين الهي با برداشتن تبعيضهاي ظالمانه سعي در جبران نابرابريها گرديده ولي در بعضي مواضع تفاوتهائي وجود دارد که ناظر بر حکمتهاي بالغه الهي است . هيچگاه ديانت بهائي مدعي برابري مطلق و افراطي زنان و مردان نبوده است مثلا در تعليم و تربيت، زنان بر مردان مقدمند و اگر والدين تنها قادر به پرداخت هزينه تحصيل يکي از فرزندان باشند فرزند دختر اولويت دارد و در ازدواج، مردان موظفند هديه اي آئيني به صورت مهريه به همسرشان بدهند و در هنگام طلاق مردان بمدت يکسال موظف به پرداخت هزينه زندگي همسر مطلقه هستند . گرچه سهم الارث فرزندان دختر و پسر کاملا برابر است سهم الارث مادر و پدر از فرزندشان اندکي متفاوت است ، زنان از مسؤليتي سنگين و تمام وقت (عضويت در بيت العدل اعظم) که ممکن است به وظايف تربيتي ايشان در خانواده لطمه بزند معاف گرديده اند. البته اين معافيت از سوي معاندين دين الهي که غالبا خود معتقد به باورهاي زن ستيزانه ومتعصبانه هستند به محروميت و تضييع حقوق تعبير گرديده که با توجه به اعتقادات تبعيض آميز و متحجرانه خود شان تعجب برانگيز است شبهات ديگري که از آثار الهي مطرح فرموديد گزينشهاي مغرضانه اي است که رديه نويسان بي انصاف مطرح نموده اند . قبل از اينکه پاسخي به اين موارد داده شود عرض ميگردد که چنانچه جوياي حقيقتيد راه بررسي اعتقادات ديگر پيشداوري و رديه خواني نيست بلکه بايست با اصل متون مورد اعتقاد پيروان هر آئين مواجه شويد و پس از مطالعه خود به قضاوت بنشينيد
آيا به گمان شما اگر کسي بخواهد با اسلام آشنا شود ، از خواندن رديه هائي که سخيف ترين نسبتها را به حضرت محمد و ديگر بزرگان دين ميدهند ، حقيقت اسلام را خواهد شناخت؟ آيا گمان ميکنيد که اين رديه نويسان اعتقادات بهائي را از معتقدين به اين دين بهتر ميشناسند؟
در خصوص تبديل مس به طلا که در ايقان مبارک به آن اشاره گرديده بکارگيري تمثيل با استفاده از مقبولات شخص مخاطب بوده و قصد بيان يک مطلب علمي درميان نبوده کما اينکه در ادامه ميفرمايند بعضي خود نحاس (مس) را ذهب ميدانند که به واسطه غلبه يبوست مريض شده . در اين بيان حضرت بهاءالله تقليب روح انسان و جايگزيني فضايل روحاني در آن را که بواسطه ايمان به حق صورت ميگيرد با تبديل مس به طلا بوسيله اکسير مقايسه ميکنند. گرچه وجود اکسير مورد قبول دانشمندان امروز نيست ( همانگونه که حضرت بهاءالله نيز در آثار ديگري به آن اشاره نموده اند) ولي استفاده از سمبلي بنام اکسير هنوز هم در آثار ادبي ما مرسوم است و ايراد وارد کردن به استفاده از چنين نمادي براي تشريح يک حقيقت روحاني ناشي از تنگ نظري و يا ناداني منتقدين است در خصوص برخورد ابر و باران نميدانم منظورتان چه مطلبي است ، لطفا با ذکر دقيق مأخذ بنده را راهنمائي فرمائيد تا پاسخ مقتضي تقديم گردد
از ممنوعيت استفاده از دواهاي تلخ و نامطبوع از سوي حضرت باب سؤال نموديد
جهت اطلاعتان عرض ميگردد که شارع ديانت بهائي حضرت بهاءالله هستند و شريعت حضرت باب تنها در مدت کوتاهی (19 سال) به جهت از هم پاشيدن اعتقادات خرافي پيشين و ايجاد آمادگي براي ظهور موعود کل اديان ، جاري بود و به همين دليل برخي احکام سخت و سنگين در آن خواهيد يافت ولي اين احکام با ظهور حضرت بهاءالله مدت اجرايش به پايان رسيد و همانگونه که حضرت باب فرموده بودند آن بخش از احکام ايشان که به تأييد حضرت بهاءلله رسيده مورد توجه مومنين است . اما علت صدور اين حکم همانگونه که در کتاب بيان ذکر گرديده پرهيز از وارد آوردن آزار به من يظهره الله (موعود ) است زيرا در آن زمان خوراندن گياهان تلخ و بد طعمي همچون انغوزه بعنوان دوا به بيماران معمول بود و حضرت باب اينکار را منع کردند مبادا که اين تلخي به کام موعود وارد آيد و نيز احکامي چون ممنوعيت استعمال سير و پياز و اغذيه بدبو به اين توجيه که مبادا بوي بد آن موجب آزار " من يظهره الله " گردد وضع شده
مجموعا اگر ناظر به کوتاهي مدت زمان اجرا و رسالتي که حضرت باب به عهده داشتند باشيد اين احکام به نظرتان عجيب نخواهد آمد در خصوص اعتقاد به امام، ما حتي يکي هم نداريم نميدانم که 24 امام را از کجا آورديد و سه امامي که ذکر کرديد کيانند . تنها چيز مشابهي که در آثار حضرت عبدالبها با اشاره به عدد 24 ذکر گرديده، 24 پير است که هيچ توضيحي هم در مورد آن داده نشده و به هريک از بزرگاني که نقش برجسته اي در پيشبرد آئين الهي داشته باشند ممکن است اطلاق گردد و اسمي از امام در هيچ يک آثار بهائي وجود ندارد دو مطلبي که اشاره کرديد يکي در کتاب مستطاب ايقان و ديگري در کتاب مفاوضات است که ازجمله مشهور ترين و در دسترس ترين آثار بهائي هستند و در سايت ما هم قابل دريافتند و از هيچکس مخفي نگاه داشته نشده اند و اين القاء شبهات دشمنان است که ميفرمائيد مصلحت نميدانيم آنرا به پيروان نشان دهيم نکته ديگر اينکه بعضي الواح الهي که نامشان در برخي آثار ذکر گرديده ، بواسطه حملات و قتل و غارتهاي دورانهاي پيشين از بين رفته اند و اصل آنها در دست نيست و اين طنزي تلخ است که اعقاب غارتگران پس از تاراج و هدم آنها ميگويند چون آنها را منتشر نميکنيد حتما سانسورشان کرده ايد
در هر صورت اميدوارم آنقدر انگيزه کشف حقيقت در شما قوي باشد که به اصل آثار و کتب بهائي رجوع نمائيد و داستان وقايع تاريخ را از زبان کساني که آنرا رقم زده اند بخوانيد و فارغ از پيشداوري و تعصب و القائات ديگران، قضاوت را به قلب خود بسپاريد
موفق باشيد
Author: حسین
عنوان: 24
نظر: در مورد اون 24 تا امام می تونید توی کتاب صحیفه عدلیه یا تفسیر سوره کوثر - نوشته پیامبرتون- مطالبی رو ببینید... کتاب هایی که به احتمال زیاد نمی تونید اون ها رو پیدا کنید یا اگر پیدا کنید در دسترس بهاییون قرار نمی دید...چون خیلی از مطالب زیر سوال می ره...در هر حال در اون دو تا کتاب خواهید دید که اون 3 تا امام خود عباس افندی , شوقی افندی و باب ( این آخری رو اگه اشتباه نکنم) بودند و 21 امام دیگه نیومدند چون شوقی افندی به وصیت نامه پدر عمل نکرد...خلاصه این که این کتاب ها رو ببینید بد نیست...در ضمن شما گفتید که منظور از مس یه نوع نماد بوده...آیا اینکه از برخورد ابر و باران رعد و برق به وجود می آید یا اعتقاد به عناصر اربعه یا پدیده ی خلق السعه هم نمادن؟!...در حالی که امام صادق(ع) 1400 سال پیش این مطالب رو رد کردند و پیامبر نوین شما اون ها رو تایید؟!...در هر حال توی اون کتاب های ممنوعه که بوسیله ی احتمالا شوقی افندی جمع شدند می تونید این مطالب رو ببینید و بفهمید که ساخته دست دشمنان بهاییت نیست بلکه خود رهبران بهایی این حرف ها رو زدند...
حسین عزیز
به احترام فرمایش شما هردو کتابی را که ذکر نمودید بطوردقیق مطالعه نمودم ولی هیچیک از مواردی که فرمودید در آن موجود نبود همانگونه که خدمتتان عرض کردم چنانچه جویای حقیقتید لازم است شخصا پا به میدان تحقیق گذارید و به چشم خود ببینید و به قلب خود قضاوت نمائید در هر صورت برای اطمینان خاطر شما اگر به این کتب دسترسی ندارید تصویر هر صفحه ای از این دو کتاب را که بنظر شما ممنوعه است تعیین بفرمائید خدمتتان خواهم فرستاد به جهت اطلاعتان عرض میگردد که این دو کتاب از آثار اولیه حضرت باب است و در آثار ایشان و هیچیک از دیگر مقدسین دیانت بهائی نامی از ادامه امامت و ظهور افرادی با این نام نشده . در صحیفه عدلیه بحث امامت مطرح گردیده ولی صحبت از ائمه شیعه و جایگاه و مقام ایشان است و ابدا ذکری از مطلبی که فرمودید نیست تفسیر سوره کوثر نیز به درخواست جناب وحید دارابی از اعلم علماء دربار محمد شاه که مأمور تحقیق درمورد حضرت باب بود نوشته شده . خاطر نشان میگردد که ایشان بعد از ملاقات با حضرت باب حاضر به برگشت به دربار نشدند و در حلقه مومنین حضرت در آمدند و عاقبت در راه ایشان به شهادت رسیدند . در این تفسیر بسیاری از دیدگاههای جدید الهی بیان گردیده که موجب استحکام ایمان جناب یحیی دارابی (ملقب به وحید) شد ولی در این کتاب نیز هیچ نکته ای که با مطلب مورد اشاره شما قرابت داشته باشد موجود نیست در مورد برخورد ابر و باران و مسائلی از این قبیل بنده همچنان منتظر دریافت مأخذ مورد استنادتان هستم و اجازه بفرمائید قبل از مشاهده مطلب اظهار نظری نکنم و لطفا شما هم پس از مشاهده عینی مطرح فرمائید اما نکته ای که دانستن آن برای شما هم میتواند مفید باشد اینست که متون دینی کارکردشان هدایت اخلاقی و اجتماعی و روحانی جامعه است و نباید به آن به عنوان متن علمی بنگرید و اگر جائی ذکر مثلی از علوم تجربی گردیده منظور بیان معقولات در قالب محسوسات است. اگر به غیر از این معتقد باشید در فهم متون اسلامی و قرآنی نیز به زحمت زیاد خواهید افتاد مثلا آنجا که ذکر غروب خورشید در چشمه گل آلود میگردد و یا علت آفریده شدن کوهها را جلوگیری از لرزیدن زمین بیان مینمایند و یا آنجا که علت هلال شدن ماه را تعیین اوقات برای مردم میخوانند و آفریده شدن زمین و آسمان در شش شبانه روز زمانی که هنوز خورشیدی خلق نشده بود تا شب و روزی موجود باشد و هزاران مطلب خلاف علم و عقل دیگر که در قرآن و دیگر متون معتبر اسلامی خواهید دید در ضمن خاطر نشان میگردد که در هیچ جای قرآن اشاره به گرد بودن زمین نگردیده و اتفاقا از آیات ذوالقرنین میتوان استناد کرد که زمین مسطح است چون صحبت از انتهای زمین گردیده و جائی که در آنجا خورشید به چشمه گل آلود فرو میرود این دیدگاه که همه کشفیات علمی ریشه در قرآن و متون مذهبی دارد نوعی تفکر انفعالی و دفاعی در مقابل هجوم تمدن غرب است و نباید خود را در دام آن اندازید زیرا متون مذهبی کارکردها و ارزشهای خاص خود را دارند و نباید آنها را با علوم تجربی که رتبه ای پائین تر دارند مقایسه نمود امیدوارم خداوند جمیع ما را به صراط مستقیم خویش دلالت فرماید
موید باشید
حسین
متون دينی در حالت عادی کارکرد اخلاقی دارند ... ولي اگر قرار باشه که متني معجزه باشه بايد علاوه بر کارکرد اخلاقی مطالب ديگه ای رو هم بيان کنه که اين همون خاصيت قرآنه...در ضمن جالبه شما وقتی پای متون خودتون پيش مياد می گيد شما نبايد به ظاهر نگاه کنيد...مثلا منظور از برخورد ابر وباران چيزی فراتر از اين ظاهریه که می خونيد در حالي که ابدا غير از اين به نظر نمی رسه ولي وقتی پای قرآن پیش میاد ميگيد ظاهر و لا غير...در ضمن شما انتظار داريد قرآن 1400 سال پيش توی اون جامعه عرب ميومد می گفت مثلا زمين گرده؟!...قشنگی داستان اينه که امروز بعد از 1400 سال به اين موضوع پی برده شده... در ضمن من نگفتم ريشه ی تمام کشفيات علمی در قرآنه - که ممکنه باشه ولی ما نفهميدیم چرا که ائمه ما گفتند قرآن هفت بطن داره - ولی خیلی از همون واقعیات علمی اثبات شده !
توی همون صحيفه عدلیه گفته شده که هرکس ادعای امام زمان بودن بکنه دروغگوه ... هر چند که شما اين جمله رو هم برای من تفسير خواهيد کرد..... ميگن معجزه ي باب اين بوده که روزي هزار بيت مي نوشته بعد مصباح الشريعه مياد ميزنه رو دستش!!!... شما که ميگيد معجزش اين بوده که همزمان توي قلعه ي ماکو بوده و بيرون قلعه ماکو پس چرا با اين معجزه از طناب دار در نرفت؟...تازه بعد از اين که يکي از اون 75 تا تير به طناب دار خورد و پيامبرتون (!) افتاد پايين از نطقه تير اندازي در رفت...يه عده اي شک کردن که بله...حضرت باب معجزه کردند و تير به ايشون اثر نکرده...ولي متاسفانه توي چاه *****-نه چاه هاي اين شکلي و امروزي- ( عين واقعيته...من بي ادب نيستم) پيداشون کردن و معلوم شد که ادعاي پيامبري دروغي بيش نبوده... ------ در مورد پيامبر اسلام بگم که قرآن معجزه جاويدشونه...آياتي که عمق علمي دارند کم نيستند...اونم کي؟ 1400 سال پيش...آياتي در مورد زوجيت گياهان يا گرد بودن کره زمين و ... در ضمن دانشمندان جديدا کشف کردند که ماه در يه برهه اي از تاريخ دو قسمت شده بوده و اين يعني اثبات شق القمر...معجزه ي پيامبر... در ضمن اين که گفتيد معجزه براي شاهدان عينيه شايد راست گفته باشيد ولي مي بينيد که الان شق القمر اثبات شده يا قرآن که معجزه اي جاويده و نه براي شاهدان 1400 سال پيش... ------ در ضمن فکر کنم حضرت مسيح(ع) توي انجيلشون حضرت محمد(ص) رو پيامبر خاتم معرفي کردند...قابل توجهتون که به انجيل حضرت مسيح (ع) استناد کرديد... ----- چشممون رو باز کنيم...
حسين عزيز
متأسفم که مبناي تحقيق و حتي قضاوت خود را اراجيف مندرج در آثار رديه نويسان وقيح و بي ادب قرار داده ايد
اگر واقعا در جستجوي حقيقتيد قدري هم در متون اصلي تاريخي و اعتقادي بهائيان مطالعه نمائيد و عينک بدبيني را از چشم و سياهي کينه ورزي را از قلبتان برگيريد شايد هدايت الهي بتواند روحتان را نجات دهد و همانگونه که هر روز از خدا ميخواهيد شما را به صراط مستقيم خويش دلالت نمايد براي اطلاعتان عرض ميگردد که اکثر قريب به اتفاق گياهان زوج نيستند و معدود گياهاني مثل نخل خرما که اعراب با آن آشنائي داشته اند زوجند و در هيچ جائي از قرآن اشاره به گرد بودن زمين نشده و بالعکس از آياتي همچون داستان ذوالقرنين ميتوان استناد به مسطح بودن زمين نمود پيامبر اسلام و قرآن هيچگاه ادعاي معجزه اي غير از هدايت الهي که در قالب قرآن عرضه گرديده ننموده اند و اين معجزه بودن نيز نه به جهت فصاحت و بلاغت و يا مطرح کردن مسائل علمي بوده زيرا که بسيار کسان از جمله ابوالعلاء معري مدعي آوردن بهتر از قرآن بودند و اعراب داستانهاي شاهنامه ايرانيان را برتر از قصص قرآن ميدانستند و به پيامبر لقب شاعر مجنون داده بودند که در خود قرآن نيز ذکر گرديده و از اين گذشته در قرآن مسائل خلاف عقل و غير علمي زيادي موجود است که از اين حيث معجزه بودن آنرا بي معني ميسازد در خود قرآن در پاسخ معجزه طلبان فرموده اند من بشري مثل شما هستم و يا آنکه گفته اند اگر بقول شما پيامبران قبل معجزه آوردند پس چرا آنها را تکذيب کرديد و کشتيد
در خصوص شياري که دو ميليارد سال پيش در سطح ماه پديد آمده اين گونه اظهار نظر کردن موجب بي اعتباري اعتقادات اسلامي ميگردد تصور بفرمائيد براي اينکه شمشيري بتواند در فاصله 150هزار کيلومتري زمين تا ماه قرار گيرد دسته آن حداقل به اندازه جزيرةالعرب خواهد بود، حال خود هيکل کسي را که اين شمشير را در دست ميگيرد تجسم فرمائيد اين نوع اعتقادات خرافي و تفسيرهاي نابخردانه و ظاهربينانه از متون قرآني باعث ميگردد که عاقلان از اعتقادات مذهبي گريزان گردند. بد نيست خالي از تعصب مروري بر کتاب مستطاب ايقان بنمائيد تا روح حقايق قرآن بر قلبتان آشکار گردد در ضمن حضرت مسيح در هيچ جا نامي از حضرت محمد و يا خاتم و يا اسمي شبيه آن نبرده اند اگر ممکن است در کنار کنکاشي که در آثار بهائي ميفرمائيد در مورد صحت اين ادعايتان نيز تحقيق کنيد نور هدايت الهي فرا راهتان باد
حسين
شما انتظار داريد که ما تمام تاريخ - نه يک منبع بلکه چندين منبع - رو کنار بذاريم و از صفر شروع کنيم؟! ...
اکثر قريب به اتفاق گياهان زوج نيستند؟!....جالبه!...دقت کنيد که گفتيد اکثر... در ضمن چرا شما قسمت هايي از قرآن که به نفعتونه رو بيان مي کنيد...قرآن بايد پيوسته باشه... گفتيد که اعراب شاهنامه رو بهتر از قران مي دونستند...اگر جاهليت اعراب اون دوران رو انکار کنيد حق با شماست...نمي فهميدند... در ضمن گفتيد قرآن مسائل غير عقلاني داره...لطف کنيد با تفسير پيش بريد يا اگر حوصله داريد بگرديد دنبال آيه مکمل...اين که اعراب جاهلي به پيامبر لقب شاعر مجنون مي دادند چه چيزي رو اثبات مي کنه؟...قرآن داره شرح حال اون اعراب رو مي گه ولي آيا حرفشون رو هم تاييد کرده؟... و نکته واقعا خنده دار اينه که شما انتظار داريد يه شمشير 150 هزار کيلومتري وجود مي داشته که مي تونسته ماه رو دو نيم کنه...آيا فقط با وجود اين شمشير مي شد همچين کاري رو کرد؟!...نکنه شما حضرت موسي و معجزه ي اون رو هم رد مي کنيد؟...مگه ميشه يه عصا بشه اژدها؟!....خوبه که اسمش هم معجزست...از عجز مياد...من و شما نمي تونيم... در ضمن در مورد اينکه حضرت مسيح اسم حضرت محمد رو اوردند يا نه بد نيست به سايت خودتون برگرديد...توي قسمت پرسش و پاسخ پيدا مي کنيد...
حسين عزيز
قبل از هر سخني بد نيست نکته اي را خدمت شما عرض نمايم و آن اينکه غرض از ذکر اين مطالب خداي ناکرده تضعيف ديانت اسلام يا حقانيت حضرت محمد نيست بلکه نشان دادن ضعفهائي است که در شناخت حقيقت ديانت اسلام وجود دارد و سعي در پاک کردن غبار خرافات از چهره دين . بنابر اين لزومي ندارد که خود را در موضع دفاع از اسلام ببينيد زيرا که ما هم با شما در اين دفاع همراهيم و تقابلي در ميان نيست. و اميدواريم که اين مباحثات کمک نمايد که قدري عميق تر به حقايق ديني بنگريم اينکه از شما خواستم تاريخ را به روايت مومنين هم بخوانيد براي اين است که بتوانيد منصفانه و با شناخت و آگاهي کامل قضاوت کنيد . آدرسي که براي مطالعه معرفي فرموديد حاوي مطالبي است که بارها و بارها به اشکال مختلف منتشر گرديده ومملو از افترائات و دروغهائي است که هر محقق منصفي براحتي به بي حقيقت بودن آن پي ميبرد . آيا فکر کرده ايد اين نشرياتي که به خيال خود افشاي حقايق ميکنند چگونه است که جرأت ندارند حتي يک سطر از صدها صفحه جوابيه هاي بهائيان را درج نمايند علي رغم اينکه طبق قانون مطبوعات موظف به چاپ جوابيه ها هستند؟بگذريم اگر مايليد در اين مذاکرات به حقيقت برسيم لازم است که يکي يکي مباحث را پيگيري نمائيم و پس از اتمام به سراغ بحث بعدي برويم . از اين شاخ به آن شاخ پريدن موجب گم شدن حقايق ميگردد. پس لطفا اجازه بدهيد هم بنده و هم شما اولا سوالي را بي پاسخ نگذاريم و ثانيا پاسخهاي يکديگر را بدور از تعصب و منصفانه بررسي کنيم شما فرموديد ما معتقد به 24 امام هستيم و بعنوان مرجع دو کتاب صحيفه عدليه و تفسير سوره کوثر را ذکر نموديد که عرض گرديد چنين مطلبي در آن نيست آيا نا صحيح بودن اين مطلب برايتان محرز گرديد که وارد بحث ديگري از اين کتاب شديد ؟ فرموديد حضرت بهاءالله رعد و برق را ناشي از برخورد باران و ابر دانسته اند. عرض گرديد بنده چنين مطلبي نديده ام لطفا مأخذ مطلب را بفرمائيد تا تحقيق کنم ولي شما همچنان بدون ذکر مرجع و اثبات صحت موضوع انتقاد خود را از غير علمي بودن اين سخن تکرار ميکنيد عرض شد کتب مقدسه کتب علمي نيستند و کارکردشان در سطوحي وراي علوم تجربي است ولي شما با ذکر شواهد ي از قرآن سعي نموديد کشف بعضي مطالب علمي مثل کرويت زمين و زوج بودن گياهان و ديگر مطالب را به قرآن نسبت دهيد عرض شد که اگر بخواهيم اينگونه به قرآن بنگريم آيات بسياري مطالب مخالف علم و عقل را بيان داشته اند و موارد مورد استناد شما نيز در قرآن وجود ندارد يا عکس آن موجود است و يا جزء باورهاي مردم آنزمان بوده و کشف علمي محسوب نميگردد البته منظور از طرح اين نکته آن بود که شما را متوجه نمايد کارکرد دين بالا تر از انجام کشفيات علمي است و هدايت اخلاقي و اجتماعي و روحاني چيزي است که هيچ علمي قادر به انجام آن نيست و اگر در متون ديني بر اساس مقبولات مردم استدلالي صورت گرفته و حال آن مقبولات مردود است دليل بر نادرستي دين نيست ولي شما همچنان به جبهه گيري ادامه ميدهيد و تفسير و تاويل و ديگر امور را مطرح ميکنيد از طرفي ميفرمائيد شياري که در ماه کشف شده حاصل شق القمر حضرت محمد است و از طرف ديگر حاضر به پذيرش جنبه هاي عقلي اين موضوع نيستيد . حتما شنيده ايد که ميگويند حضرت محمد با شمشير ماه را به دونيم کرد، فاصله متوسط ماه تا زمين 150 هزار کيلومتر است پس شمشير حضرت محمد بايستي در چنين مسافتي عمل ميکرده ، آيا شما عقلا ميتوانيد مطلب را جور ديگري تصور کنيد . در ثاني شيار کشف شده مربوط به دو ميليارد سال قبل است آيا اين زمان با سالهاي حيات پيامبر مطابقت دارد؟
مقصود اين بود که شما را متوجه مفهوم باطني اين عبارت نمايم و غير ممکن بودن تفسير ظاهري را اثبات کنم و براي اينکه بتوانيد معناي قمر و نتيجتا شق القمر را درک نمائيد مطالعه کتاب ايقان را به شما پيشناد نمودم ولي ظاهرا شما علاقه اي به اين موضوع نشان نداديد شما به اعجاز قرآن اشاره کرديد و بنده عرض کردم اين اعجاز در هدايتي است که به عالميان عرضه داشته و نه در ظاهر کلمات و بعنوان شاهد برداشتهائي را که اعراب نسبت به ظاهر مطالب قرآن داشته اند عرض نمودم ولي شما ظاهرا اين مطلب را حمل بر تاييد سخنان اعراب جاهليت نموده ايد و در صدد دفاع برآمديد در خصوص ذکر نام حضرت محمد همانگونه که در قسمت پرسش و پاسخ هم ذکر شد هيچ ذکرصريحي از نام حضرت محمد به ميان نيامده و بين پارکليت و محمد شباهت روشني وجود ندارد که يک مسيحي با فرض قبول انجيل نامعتبري چون برنابا بتواند از طريق آن به حقانيت حضرت محمد پي برد در خصوص مطالب جديدي که ذکر نموديد اجازه بدهيد بعد از به نتيجه رسيدن بحثهاي قبلي مذاکره کنيم مختصرا عرض ميگردد همانطور که حتما در قسمت پرسشها و پاسخها خوانده ايد دعوت حضرت باب نسبت به عوام بر مبناي نوعي تدريج انجام گرفته که در اديان ديگر من جمله اسلام هم سابقه دارد در عين اينکه نزديکان حضرت چون حروف حي از همان روزهاي نخست بر مقام ايشان آگاه بوده اند نکته ديگر اينکه مطالب منقول شما چه از جهت آدرس مرجع و چه از جهت نقل مضمون داراي اشتباهات فاحشي است که نشان ميدهد شما خود اين مطالب را نديده ايد . به گمان بنده اين نوع تحقيق که قضاوتها و استخراجات ديگران را بدون بررسي صحت بپذيريد شما را به حقيقت راهنمائي نخواهد کرد، خود دانيد در مورد قرار دادن کتابهائي که فرموديد درسايت آئين بهائي عرض ميگردد که اولا اين کتب مربوط به شريعت بابي هستند و آثار حضرت بهاءالله ناسخ آن ميباشند بنا براين کلا از آثار حضرت باب جز گزيده اي به جهت آشنائي درج نگرديده همانگونه که قرآن و تورات و انجيل را نيز درج نکرده ايم ولي کتب حضرت باب من جمله اين دو کتاب در اينترنت موجودند و اگر همفکران شما سايتهاي آنرا مانند سايت ما فيلتر نکرده باشند براحتي در دسترس عموم قرار دارند با عذر خواهي از اطاله کلام و به اميد اينکه بتوانيم به بکديگر در فهم حقايق جهان هستي کمک نمائيم مويد باشيد
حسین
شما مي گيد من تاريخ رو کاملا بذارم کنار و بگم هر چي شما مي گيد راسته ...بله در اين صورت حق با شماست... اسمش رو هم مي ذاريد اگر جوياي حقيقتيد بفرماييد جلو...با کلمات هم که خيلي قشنگ بازي مي کنيد... اين که يعني انکار حقيقت ... تاريخ با اين همه منابعه دروغ مي گه؟!... جالبه گفتيد باب از بها جداست!... ولي پاش که بيوفته جفتش يکي مي شه...گفتيد اون کتاب ها مربوط به بابه و بها اون ها رو نسخ مي کنه!...در ضمن منبع من تاريخه و تا زماني که شما تاريخ رو نقض کنيد اين بحث هيچ فايده اي نداره...دو تا کتاب قبلي رو هم که رسما گفتيد قبول نداريد...پس ديگه چه بحثي مي شه کرد؟!. در مورد اون داستان ابر و باران و 24 امام شايد من منبع رو اشتباه گفتم ولي مطمئنم که همچين چيزي است...شما که يه سايت رو اداره مي کنيد حتما از منبعش خبر داريد و نيازي به گفتن من نيست...در مورد بحث ماه هم قبلا گفتم...اشاره شمشير هم کافي ...لازم نيست حتما نوک شمشير به ماه بخوره...به معناي معجزه فکر کنيد...
حسين عزيز
اگر هر نوشته اي به صرف ادعا حقيقت تاريخي انگاشته شود هيچ راهي براي درک حقيقت وجود نخواهد داشت . شما در همين روزهاي عصر ارتباطات و مخابرات که هر واقعه اي با سرعت نور به همه جهان مخابره ميشود شاهديد که با نهايت وقاحت وقايع روز تحريف ميشوند و با بوق و کرنا عکس آنچه اتفاق افتاده بعنوان خبر به مردم ارائه ميشود، در دورانهائي که امکانات امروز وجود نداشته معلوم است که صاحبان زر و زور و تزوير چه کرده اند اگر مايليد عنان اختيار فکر و ادراکتان را بدست رياکاراني که بوئي از انصاف نبرده اند بسپاريد مختاريد ولي بدانيد که به فرموده قرآن ايشان در آخرت مسوليت اعمال شما را بعهده نخواهند گرفت و از شما تبري ميجويند و آنگاه آرزوي بازگشت دوباره به دنيا و جبران مافات خواهيد نمود که ثمري ندارد
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ (166)وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ (167) سوره بقره
پيامبر اکرم در حديثي فقهاء زمان ظهور را شرير ترين فقهاء زير آسمان ناميده اند که دائما فتنه گري مينمايند ولي اين فتنه به خود ايشان باز خواهد گشت - اصول کافي جلد 8 ص 308
قال رسول الله ص سيأتي علي الناس زمان لا يبقي من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه يسمون به و هم ابعد الناس منه مساجدهم عامرة و هي خراب من الهدي فقهاء ذلک زمان
شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة و اليهم تعود. يعني رسول خدا فرمود بر مردم زماني خواهد امد که از قرآن جز رسم آن و از اسلام جز اسم آن که به آن ناميده ميشوند نخواهد ماند. وايشان از همه کس نسبت به آن دورترند، مساجدشان آباد است ولي از هدايت خاليست فقها آن زمان بد ترين فقها زير آسمان هستند. از ايشان فتنه خارج ميگردد و به خودشان برميگردد. اگر بگذاريد اينگونه اشخاص صواب و ناصواب را براي شما تعيين کنند بايست از عاقبت خود بسيار انديشناک باشيد. در خصوص مراجعه به سايتهائي که فرموديد عرض ميگردد که کارکرد آنها تنها فريب دادن افراد ساده دلي چون شماست ، دروغهاي ايشان را ما دهها سال است که ميشنويم ولي چون دهانمان را بسته اند و مجالي براي پاسخگوئي نميدهند امثال شما گمان ميکنيد که اراجيف ايشان مستندات تاريخي است در همين چند موردي که مطرح فرموديد دقت نمائيد انصافا کداميک از اتهاماتي که زديد مستند بود و نهايتا چون پاسخ نداريد ميفرمائيد ما خودمان ميدانيم که اين موارد وجود دارد اگر جسارت آنرا داريد مروري بر رديه هائي که عليه اسلام نوشته شده بنمائيد تا به چشم خود ببينيد که ايشان چه مقدار بقول شما مستندات تاريخي بر عليه پيامبر اسلام رديف کرده اند که رديه نويسان شما قادر به پاسخگوئي حتي يکي از آنها نيستند
در مورد ماه هم بدانيد که اگر اين کره اندکی از مدار فعلي خارج شود حجم عظيمي از آبهاي اقيانوسها بر خشکيها خواهد ريخت، شايد صدها برابر آنچه در جزر و مد شاهديد حال اگر به خيال شما نصف شده باشد اتفاقي سهمناک تر از طوفان نوح رخ خواهد داد . در هر صورت اگر اين داستان به نظر شما عقلاني مي آيد مختاريد هرگونه ميخواهيد بيانديشيد ولي انتظار نداشته باشيد که عقلا نيز در اين انديشه به شما بپيوندند
قدري به ذهن خود مجال باز انديشي بدهيد و گمان نکنيد هرآنچه به شما القا نموده اند حقيقت و از سر خير انديشي بوده است . قلب خود را از پيشداوري و حب و بغض خالي نمائيد شايد به تاييد الهي نور حق در آن جلوه نمايد
فبشر عباد* الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئک الذين هديهم الله سوره الزمر 17 و 18
پس بشارت ده بر بندگان ، آنانکه کلام را ميشنوند و بهترين را برمي گزينند ، ايشان کساني هستند که خداوند هدايتشان خواهد نمود
لطف حق يارتان
حسین
1. مگه اين تاريخ رو فقهاي ما نوشتند؟...خوب از آيات به نفع خودتون استفاده مي کنيد!...خاطرات صبحي رو هم فقهاي ما نوشتند؟!...
2.در مورد حديثي که از پيامبر در مورد اسلام در آخرازمان گفتيد حق با شماست...پيامبر(ص) گفته وبيراه هم گفته!...اما آيا معناي اين حديث اينه که امت من بريد به سمت دين هاي من در آوردي؟...کجاي اين حديث مفهموش اینه؟!...بازگردوندن اسلام به اصلش امريه که توسط امام زمان (عج) انجام ميشه...و اين امام زمان اون امام زماني نيست که شما مي گيد چرا که اگه بود بعد از 100 و خورده اي سال بايد وضع جهان بهتر ميشد نه بد تر...نگيد که مردم نخواستند چون که ... 3.کجا دهان شما رو بستند؟...اونا توي سايتشون حرفشون رو مي زنند شما هم توي سايتتون!...نگيد فيلتر که امروز ديگه همه فيلتر رو دور مي زنند!... 4.در مورد ماه بايد به نظرم معجزه رو براي خودمون ترجمه کنيم...و الا کارمون نميشه...5.در مورد اون حرف هايي که قبلا زدم گفتم که شايد سند رو اشتباه گفتم...دارم ميگم که...شايد من سند رو اشتباه گفتم...و الا از وجود اين حرف ها مطمئنم...6.شمايي که مي گيد کتاب اقدس , کتاب پيامبرتونه آيا کتابي که بر پيامبر وحي ميشه بايد داراي اشتباهات دستوري باشه؟...نعوذبالله خدا اشتباه کرده؟...آيا اين رو هم فقها در اوردند؟...خب توي کتاب هست...نميشه که آدم چشمش رو ببنده...باز بگيد نه ... بگيد فقها توي کتاب ما دست بردند...يا بريد يه نسخه اصلاح شده رو واسه من بياريد بگيد کجاش مشکل داره؟!...اين که درسته!...7. استناد کرديد به قرآن و گفتيد:"پس بشارت ده بر بندگان ، آنانکه کلام را ميشنوند و بهترين را برمي گزينند ، ايشان کساني هستند که خداوند هدايتشان خواهد نمود"ان شا الله که شما هم توي مرحله شنيدن و انتخاب کردن هستيد...ان شا الله به زودي مشخص ميشه که کدوممون ا شتباه مي کرديم..
8."فويل للذين يکتبون الکتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عند الله، ليشترو به ثمنا قليلا. فويل لهم مما کتبت ايديهم و ويل لهم مما يکسبون."ترجمه: "پس واي بر کسانيکه از پيش خود کتاب مي نويسند، سپس مي گويند: اين از طرف خداست تا از اين طريق متاعي اندک بدست آورند. پس واي بر آنان از آنچه بدست خود نوشتند و واي بر آنان از آن سودي که کسب نمودند." سوره بفره، آيه 78
9.پيغمبر اسلام فرمودند: "در امت من سيزده دروغگوي بزرگ (دجال) به دنيا خواهند آمد که همگي ادعاي پيغمبري خواهند کرد. اما من آخرين پيغمبر هستم و پس از من پيغمبري نخواهد آمد."سنن ابو داوود، جلد 2، ص 225 و صحيح ترمزي، جلد 2، ص 45
10.يکي از بهايي هايي که مسلمون شده بود مي گفت: (- بفرماييد نه فقهاي شما از خودشون در اوردند و تاريخ رو تحريف کردند , خوشبختانه ايشون زنده هستند-): "بهايي ها دو دسته هستند يه دسته انسان هاي فريب خورده و غافل که بهاييت مورثي به آن ها ارث رسيده اين گروه خدا را مي پرستند و بعضا اعمال نيک و حسنه اي دارند اما غافلان فريب خورده اي هستند که بدون کوچکترين دليل قانع کننده اي ادعاي اربابان بهائيت را پذيرفته اند و باب و بها را پيغمبر خدا مي دونند ... دسته دوم کساني هستند که در راس تشکيلات بهايي قرار دارند و از سياسي بودن اين فرقه آگاهي دارند اما براي حفظ موقعيت هاي دنيوي و رياست و حاکميت بر يک عده نا آگاه حاضر به اعتراف نيستند و تا مي توانند از پيروان فريب خورده سو استفاده مي کنند ..."حالا خودتون قضاوت کنيد جزو کدوم دسته ايد و دقت کنيد که اين حرف ها رو يه بهايي مسلمون شده زده ... اگر جزو دسته دوم هستيد که بحث رو تموم کنيم
حسين عزيز
این تاريخی را که شما میفرمائید معاندین صاحب قدرت و ثروت ساخته اند و اگر فقها ننوشتند قلم به مزداني نوشته اند که جز خوش آمد قدرتمندان و حاکمان دغدغه اي نداشته اند اگر نوشته هاي صبحي و امثال او برايتان سنديت دارد مروري هم به حرفهاي دهها هزار مسلماناني که مسيحي شده اند و يا از اسلام گريزان گشته اند بنمائيد تا ببينيد از اسلام چه ميگويند اگر آنها حقيقت اسلام را بيان ميکنند اينها هم درست ميگويند اما يک فرق بزرگ در ميان است . تقريبا هيچ بهائي را نخواهيد يافت که بدون تهديد يا تطميع از دين خود برگشته باشد و امثال صبحي و آيتي به طمع مقام ثروت بهائي شدند و چون ديدند جز فدا کردن جان و ايثار عمر چيزي نصيبشان نميشود به طمع وعده هائي که فقها به ايشان داده بودند دين خود را به دنيا فروختند بفرموده حضرت بهاءالله : درآن ابوابي براي نان يافتند و در اين جز نثار جان نديدند
نمونه زنده اين قبيل افراد همين مهناز رئوفي مفلوک و شوهرش است که با توطئه مامورين حکومتي ابتدا شوهرش در دام ارتباطات نامشروع افتاد و با تهديد آنها به ابروريزي وادار به همکاري گرديد و بعد خودش در گير ماجرائي مشابه شد او در مراحل مختلف شرح مشکلات و فشارهائي که بر آنها وارد ميگرديد را به مسئولين جامعه بهائي گزارش ميداد ولي پس از تسليم و تن در دادن به خواستهاي مامورين اطلاعات اوضاع تغيير کرد مشکلات مالي شان حل گرديد و اکنون شوهرشان در يکي از گرانترين پاساژهاي مرکز شهر (پاساژ امجد) مغازه اي بسيار بزرگ دارد و از شهرستان کوچکي که ساکن بودند به تهران نقل مکان نمودند البته با وجود مشوقهاي اينچنيني بندرت بهائياني را خواهيد يافت که حاضر به فروختن دينشان باشند. حتي باوجود محروميت از تحصيل و کار، مصادره اموال، زندان و اعدام حاضر به ترک دين خود نگرديدند. همه آنهائي که به شهادت رسيدند با وجود اتهامات جاسوسي و ديگر تهمتهائي که به ايشان نسبت داده ميشد با يک پيشنهاد روبرو بودند " تبري کنيد و آزاد شويد" ولي اکثر قريب به اتفاق زندانيان حاضر به تن در دادن به چنين ننگي نشدند و طناب دار را بوسيدند و به ديدار محبوب شتافتند در مورد بسته بودن دهان ما نگاهي به دور و بر خود بيندازيد کدام روزنامه اجازه دارد يک کلمه از دفاعيات ما را چاپ کند همگي با ابراز تأسف جوابيه ها را دريافت ميکنند ولي از چاپ آن اظهار عجز مينمايند. کدام سخنران جرأت ميکند در دفاع از حقوق مسلوبه ما سخني بگويد . حتي وکلاء دادگستري را با تهديد جاني از دفاع از پرونده زندانيان بهائي باز داشته اند. کدام برنامه راديوئي با اينهمه تهمتهائي که هر روز در ايران پخش ميکنند به خود اين جرأت را داده که چند دقيقه پاسخ يک نفر بهائي را هم پخش کند. کدام برنامه تلويزيوني جرأت کرده که مناظره اي بين يک بهائي بيسواد و فقهاي عظام ترتيب دهد؟ اگر بنظر شما صرف داشتن چند سايت فيلتر شده براي پاسخگوئي به هجمه "افاکان اثيم" کافيست بسيار بي انصافيد در مورد معجزه هم بايد خدمتتان عرض کنم که پيامبر اکرم در قرآن در مقابل درخواست معجزاتي به مراتب ساده تر مثل بوجود آوردن يک چشمه يا باغ و يا در هوا پرواز کردن اظهار ناتواني نمودند و فرمودند آيا من چيزي جز يک بشر رسولم اسراء آيات 90-93
در مورد 24 امام و رعد و برق و امثال آن تا چيزي را به چشم خود نديده ايد اظهار نظر نفرمائيد . اگر چنين چيزي موجود بود دوستان رديه نويستان تابحال آنرا در صد کتاب چاپ کرده بودند
در مورد کتاب اقدس آيه اي را که بنظرتان نادرست است ذکر بفرمائيد تا پاسخ خدمتتان عرض گردد ولي بد نيست به کتابهئي که در رد اسلام نوشته شده هم سري بزنيد که ببينيد بيش از 600 مورد غلط در قرآن ذکر کرده اند تازه ايشان به زبان خودشان سخن ميگفتند و رعايت قوائد برايشان کار سختي نبوده . اما خوب است بدانيد که قوانين زبان قراردادي اند و بخاطر اينکه نحوه اي از نگارش و گويش در آثار برخي بزرگان ادب و فرهنگ بکار رفته آنرا بصورت قانون و قاعده در آورده اند کما اينکه بسياري از قوائد عربي امروز بر اساس عبارات قرآني بوجود آمده و درست هم همين است زيرا که کسي در جهان بيشتر از پيامبر الهي حق آنرا ندارد که درست يا غلط را تعيين کند پس هرآنچه پيامبر الهي بگويد يا بنويسد همان صحيح است و قاعده اي که بر اساس نظرات فلان شاعريا اديب وضع گرديده در مقابل کلام الهي محلي از اعراب ندارد در مورد اينکه ماهم بدنبال حقيقتيم ترديد نکنيد زيرا ما معتقديم دريافتهاي ما از حقيقت نسبي و محدود است و نميتوانيم بگوئيم حقيقت مطلقا همان چيزي است که من فهميده ام و فقط با به اشتراک گذاشتن ادراکاتمان از حقيقت که از منظرهاي مختلف دريافت کرده ايم ميتوانيم اميدوار باشيم که گوشه اي از حقيقت را بفهميم . مثال مولانا از توصيفي که کوران از فيل مينمودند وصف الحال ماست آنان هريک قسمتي از فيل را لمس ميکردند و ميگفتد که فيل مثلا مانند ستون است و يا مثل بادبزن است و... پس بهتر است بجاي نفي يکديگر به هم ياري کنيم تا فهممان از دنيا کامل تر گردد اما در خصوص آيه اي که ذکر کرديد . اين ايه خطاب به کساني است که به استناد احاديث مجعول خود پيامبر را نفي ميکردند و بيش از هر چيز وصف الحال دوستان رديه نويس شماست ايشان در بيان سخن کافران اينطور ميفرمايند
شوري آيه 24 أَمْ يَقُولُونَ افْترََى عَلىَ اللَّهِ كَذِبًا فَإِن يَشَإِ اللَّهُ يخَْتِمْ عَلىَ قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَ يحُِقُّ الحَْقَّ بِكلَِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُور
يا مي گويند (کافران) : که به دروغ از پيش خود چيزي ساخته و به خدا نسبت داده . اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر ميزند و خداوند با کلماتش باطل را محو و حق را محقق مي سازد بدرستي او آگاه از درون قلوب است
حتما متوجه شده ايد که سخنان کفار چقدر شبيه رديه نويسان امروز است البته اين شباهت و تکرار تاريخ را پيامبر اسلام دقيقا پيش بيني فرموده اند بد نيست تفاسيري که ذيل آيه "لترکبن طبقا عن طبق" ( انشقاق 19) آمده را مطالعه نمائيد در خصوص مطلبي که از قول آن شخص به ظاهر بهائي که مسلمان شده نوشته ايد عرض ميگردد که بهائيان کساني بعنوان سران ندارند مديريت جامعه شورائي است و اين شوراها هر ساله با راي آزاد و سري و عمومي همه بهائيان بدون کانديداتوري و فيلتر شوراي نگهبان و رد صلاحيت انتخاب ميشوند و هرکسي که حائز اکثريت آرا شد بمدت يکسال در جمعي نه نفره اداره جامعه را بعهده ميگيرد . حد اقل اين توهمات عوام فريبانه بي حقيقت را با بهائيان مطرح نکنيد زيرا که ، چه مسئوليتي داشته باشند چه نداشته باشند تفاوتي بين خود و ديگر همکيشان خود نمي بينند
موفق باشيد
حسین
1.صبحي و آيتي از نزديکان بها بودند و از بها برگشتند ... يعني اونا از نزديکان به اصطلاح پيامبرشون بودند ولي رفتار هايي رواز پيامبرشون ديدند که برگشتند...يعني چه رفتارهايي از پيامبرشون ديدند؟...اگر مي خوايد بگيد تا واستون بفرستم...2.در مورد بسته بودن دهان بهاييت و... که شما گفتيد...من تا الان برنامه اي رو از تلويزيون نديدم که عليه بهاييت صحبت کرده باشه...من نديدم...الانم که تمام مراجع بحث ما اينترنت و يه سري کتابه...در ضمن اگر جوابيه هاي شما چاپ مي شد اتفاقا بهتر بود...اون موقع ديگه نمي تونستيد مظلوم نمايي بکنيد...و حقيقت معلوم يشد...متاسفانه به دلايلي چاپ نميشه و به نفع شما ميشه...3.و اما در مورد معجزه...چون شما چندين بار به آيات قرآن استناد کرديد من هم با استناد به آيات قرآن معجزه شق القمر رو به شما نشون مي دم... هر چند که شما باز هم تفسير خواهيد کرد:"آن ساعت نزديک آمد و ماه آسمان شکافته شد * و اگر کافران بزرگ آيت و معجزي هم ببينند باز اعراض کرده و گويند اين سحري نيرومند و کامل است" سوره قمر - آيه 1و2
4.اشاره کرديد به آيات 91 تا 93 سوره اسرا...اولا خيلي جالبه که گفتيدساده تر...از کجا فهميديد اين معجزات ساده ترند؟...معناي معجزه اينه که من و شما از انجامش عاجزيم...پس ساده يعني چي؟...دوما شما که تا آيه 93 اومديد بد نبود آيه 95 رو هم مي خونديد :"اي پيغمبر بگو اگر فرشتگان را در زمين مسکن و قرارگاه بودي ما هم فرشته را از آسمان به رسالت بر آن ها مي فرستاديم ( که رسول بايد از امت باشد و گرنه معجزش پذيرفته نمي شود)".اون اظهار ناتواني به خاطر اينه که بگه منم مثل شما هستم...معجزه رو اگر خدا نخواد پيامبر نمي تونه انجام بده...5.در مورد 24 امام و ... من مطمئنم که همچين چيزي هست...اما يه نکته وجود داره و اونم اينه که کتاب تحريف نشده تاريخ همين قرآنه...کتاب هاي شما چندين بار اصلاح شده...اگر نسخه اصل کتاب رو در اختيار داريد قطعا به چنين جملاتي خواهيد رسيد...نمونه کتاب اصلاح شده, ايقاني هست که توي سايتتون گذاشتيد...من اصل کتاب رو در اختيار ندارم ولي دست کسي ديدم...گواه اصل بودن کتاب اين بود که اينقدر قديمي بود که من فکر کردم نسخه خطيه...خودتون بهتر مي دونيد...
يه سري از جملات ديگه رو هم واستون فرستادم که انکار کرديد و من مطمئن شدم که کتاب هايي که در دست شماست اصلاح شدست.اين جملات:"در صفحه بيست و هفت از كتاب صحيفه عدليه: حصرت امام حسن عسكري داراي فرزندي بنام محمد بوده كه قائم اسلام و صاحب الزمان است"در صفحه پنج از كتاب صحيفه عدليه: اين شريعت مقدسه نسخ نخواهد شد، بلكه حلال محمد حلال است تا روز قيامت و حرام محمد حرام است تا روز قيامت"
>در صفحه پنج توضيح لغات و اصطلاحات كتاب بيان فارسي در تفسير حرف ميم: امام دوازدهم، محمد ابن الحسن العسكري و نمونه هاي ديگه که شما همه رو رد کرديد...6.گفتيد که هر چي پيامبر الهي بگه درسته...حق با شماست ولي قبول کنيد پيامبر الهي چيزي خلاف عقل نمي گه...گفتيد که قرآن اشتباه دستوري داره...اگر ممکنه بفرماييد تا استفاده کنيم و جالبه که شما ابتداي بحث در چند ايميل گذشته گفتيد ما با قرآن و مسلموني مشکلي نداريم و چندين بار به قرآن استناد کرديد و الان اين حرف رو مي زنيد....زبان و دستور قرآن اينقدر قويه و بوده که اعراب جاهلي اون موقع که فقط به ظاهر قرآن چسبيده بودند در برابر اون اظهار عجز کردند و گفتند که پيامبر ساحره که تونسته همچين جملاتي بگه...در ضمن قرآن سخن پيامبر(ص) نيست که شما گفتيد هر چيزي پيامبر بگه درسته...قرآن حرف خداست و خدا اشتباه نمي کنه...و اگر کتاب اقدس شما وحي خدا بر پيامبرتون هست از اين قاعده مستثنا نيست...نبايد غلط داشته باشه...مرجع جملات رو بهتون گفتم ولي متاسفانه شما اصلا نديديد...ولي اين يه نمونست
"قد لاتفرحوابماملكتموه في العشي والاشرق يملكه غيركم"
ملاحظه فرمائيدكه"قد"حرف تحقيق را كه اختصاص بفعل ماضي داردراابتداي فعل نهي اورده است وادات تعليل را كه رابطه ميان دوجمله علت ومعلول است حذف كرده است"
نمونه هاي ديگه هم اگر خواستيد هست...البته اگر در کتاب شما اصلاح نشده باشه!!!...و در مورد بي عيب بودن قرآن:
« ما فرطنا في الكتاب ، ما راجع به كتاب (قرآن ) هيچ كوتاهي نكرده ايم و اين قرآن ،هيچ گونه نقص و كمبودي ندارد .» ---آيه 38 سوره انعام
7. در مورد آيه 78 سوره بقره ... اين دفعه از آيه 75 واستون مي فرستم...
"آيا طمع داريد که يهودان به (دين) شما بگروند در صورتي که گروهي از آنان کلام خدا را شنيده و به دلخواه خود تحريف مي کنند با آن که در کلام خود تعقل کرده و معني آن را دريافته اند*و هرگاه با مومنان روبرو شوند گويند : ما نيز ايمان آورده ايم ؛ و چون با يکديگر خلوت کنند گويند : چرا دري که خدا از علوم به روي شما گشوده به روي مسلمانان باز مي کنيد تا به کمک همان علوم نزد خدايتان محاجه کنند؟چرا راه عقل و انديشه نمي پوييد؟*آيا نمي دانند که خدا بر آنچه پنهان داشته و آشکار کنند آگاه است؟* و بعضي عوام يهود که خواندن و نوشتن هم ندانند تورات را جز آمل باطل خود نپندارند و تنها پابست خيالات خام و بيهوده خويشند*پس واي بر آن کساني که از پيش خود کتاب را نوشته و به خداي متعال نسبت دهند تا به بهاي اندک بفروشند , پس واي بر آن نوشته ها و آنچه از آن به دست آرند"قرآن معجزست...فقط مربوط به زمان پيامبر نبوده...از اين آيه امروز هم ميشه استفاده کرد...تازه با توجه به رابطه بهايي ها و اسرائيل اين آيه رو قشنگ تر هم ميشه تفسير کرد...اگر اين رابطه رو منکر مي شيد سند و مرجع بفرستم واستون...البته از اون تاريخي که قبولش نداريد...ايضا در مورد سران هم که منکر شديد سند هست...چرا از اين آيه امروز هم ميشه استفاده کرد؟چون:
آيه 89 سوره نحل « و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء ، ما كتاب (قرآن ) را براي تو نازل كرده ايم كه هرچيزي را براي جهانيان بيان مي كند .» 8.در ايميل قبليتون استناد کرديد به حديثي از پيامبر من هم به حديثي از پيامبر استاد کردم که نديديد...دوباره :پيغمبر اسلام فرمودند:
"در امت من سيزده دروغگوي بزرگ (دجال) به دنيا خواهند آمد که همگي ادعاي پيغمبري خواهند کرد. اما من آخرين پيغمبر هستم و پس از من پيغمبري نخواهد آمد."
سنن ابو داوود، جلد 2، ص 225و صحيح ترمزي، جلد 2، ص 45
و بحث خاتم بودن پيامبر اسلام در قرآن: ما كان محمد أبا أحد من رجالكم و لكن رسولالله و خاتمالنبيين.
پيامبر اسلام پدر هيچيك از مردان شما نبود، او تنها رسول خدا و خاتم انبياء است. ---سوره احزاب آيه 40
حديث هم زياد هست...اگر خواستيد بگم يا مرجع بدم...
حسين عزيز
هرچه که ميگذرد بيشتر مصاديق آيه " لترکبن طبقا عن طبق" برايم آشکارتر ميشوند متأسفانه مسلمانان دقيقا پا جاي پاي يهود در صدر اسلام ميگذارند دوست عزيز آيا عبدالله ابن سعدابن ابي کاتب قرآن از مقربين پيامبر حساب نمي شد آيا نخوانده ايد که در حق پيامبر چه گفت و از نزدش به مکه گريخت آيا نميدانيد که از معدود کساني بود که در فتح مکه پيامبر فرمودند حتي اگر به کعبه پناه برد بايد کشته شود
آيا ابو عامر راهب را ميشناسيد ، مسيلمه را چطور؟ آيا ايشان با پيامبر روابط بسيار نزديک نداشتند . اگر مايليد دهها از اين نمونه برايتان بشمارم که مدتي با پيامبر اسلام بودند و بعد به او پشت کردند و درحقش ناسزا گفتند و اما صبحي، بخدمتتان عرض گردد که آقاي صبحي در زمان وفات حضرت بهاءالله هنوز بدنيا نيامده بودند، اينکه ميفرمائيد از نزديکان ايشان بودند جاي تعجب است ولي حتي اگر هم به فرض از نزديکان بودند و بعد کناره گرفتند در مورد ايشان هماتگونه قضاوت کنيد که در مورد کاتب پيامبر اسلام قضاوت ميفرمائيد اگر شما برنامه هاي تلويزيوني را که مرتبا در شبکه هاي مختلف بر عليه ديانت بهائي پخش ميشود نديده ايد احتمالا خيلي کم تلويزيون ميبينيد اگر اينهمه آزار و تبعيض و محروميت که نسبت به بهائيان اعمال ميگردد را ظلم نميدانيد و در خواست اجازه پاسخگوئي به اتهامات را مظلوم نمائي ميدانيد خوشا به انصافتان اگر شما امکان عبور از فيلتر را داريد ما همه روزه با نامه هائي مواجهيم که از عدم دسترسي به منابعي که به ايشان معرفي مينمائيم به سبب فيلترينگ شکوه مينمايند . آيا اين به منزله بستن دهان ما نيست؟
اما در مورد معجزه که ميفرمائيد آسان وسخت ندارد آيا گشودن يک چشمه در زمين که بعضي انسانها هم توانائي آنرا دارند با دوپاره کردن ماه که موجب برهم ريختن نظام منظومه شمسي و کره زمين ميگردد يکسان است ؟ آيا مگر نميفرمائيد که خداوند معجزه را بعنوان حجت ارائه نمود ؟ پس چرا اين حجت را به کساني که کارهاي ساده تر ميخواستند ارائه نکرد؟ و نهايتا اگر اين کار غير ممکن توسط پامبر انجام شد پس چرا همه کفار مومن نگشتند . چنين اتفاقي در سرتاسر کره زمين قابل مشاهده است چرا درهيچ منبع بيطرفي رخ دادن اين واقعه باور نکردني نقل نگرديده؟
آيه اي هم که به آن اشاره کرديد مانند تيره شدن خورشيد و منهدم شدن کوهها و شکافتن آسمان از علائم ظهور است و نه معجزه پيامبر اسلام . اگر مايليد معناي حقيقي اين آيات را بدانيد کتاب ايقان دقيق و بدون تعصب مطالعه نمائيد
در مورد 24 امام و علت رعد و برق از روي همان منبعي که خود خوانده ايد و فکر ميکنيد دست نخورده است برايم يک کپي ارسال فرمائيد ولي اگر خودتان هرگز چنين چيزي را نديده ايد که بنده مطمئنم نديده ايد لطفا ديگر تکرار نفرمائيد
در خصوص مطالبي که از کتاب صحيفه عدليه ذکر کرديد خوبست باز گرديد و پاسخ بنده را با دقت مطالعه کنيد ، من هنوز پاسخ مشروحي به اين سؤال شما نداده ام و جواب کامل آنرا موکول به حل مسائلي که قبل از آن طرح کرديد نمودم ولي در هيچ کجا مضموني را که به آن اشاره کرديد تکذيب نکردم در خصوص غلطهائي که به قرآن نسبت ميدهند بنده نقل مطلب از کتب مخالفين اسلام کردم و اعتقاد خود را در ادامه مطلب عرض کردم که شبهه اي برايتان بوجود نيايد بد نيست براي اينکه گناه مطرح کردن اين اشتباهات را به گردن بنده نيندازيد خودتان گشتي در اينترنت بزنيد و ببينيد که چه گفته اند از اشتباهات دستوري ساده گرفته تا ايرادات جدي فصاحت و بلاغت و از اشتباهات فاحش تاريخي گرفته تا مطالب غير علمي خلاف عقل سليم اگر بفرموده شما قران کلام خداست که هست اينهمه اشتباهات را چگونه توجيه ميکنيد اما غلط بزرگي که در کتاب مستطاب اقدس يافته ايد واقعا مايه شگفتي است ظاهرا نمره عينک دوستان رديه نويس شما چند شماره بالا رفته که قل را با قد اشتباه ميگيرند و اينهمه با آب وتاب ايراد را شرح ميدهند
اگر مايليد کتاب اقدس را در لينک کتابخانه و مراجع آثار بهائی ميتوانيد ببينيد و براي اينکه شک نکنيد که احتمالا ما اين آيه را اصلاح کرده ايم يک کپي از اين آيه در نخستين چاپ کتاب اقدس را برايتان ميفرستم اميدوارم از اين پس ابتدا خودتان مطلب را از روي نسخه اصلي بخوانيد و بعد اگر ايرادي ديديد از ما سؤال نمائيد در مورد احاديث هم به فرموده پيامبر هر آنچه مخالف قرآن و عقل باشد لايق اعتنا نيست مطالب مربوط به دجال آنقدر مضحک و غير عقلاني است که هيچ کودکي آنرا باور نميکند بنابراين بهتر است به چيزهائي استناد نمائيد که مورد تائيد قرآن باشند نه خيالات جاعليني که ميخواستند اسلام را با خرافات وهمي خويش بياميزند خداوند همه ما را به صراط مستقيم خويش دلالت فرمايد
مويد باشيد
حسین
1. من برنامه اي رونديدم که از تلويزيون عليه بهاييت پخش بشه...لطف کنيد توي اين مدتي که بحث مي کنيم هر وقت تلويزيون برنامه اي رو پخش کرد بگيد تا بنده يا تکرارش رو ببينم يا از يه بيننده بپرسم ببينم چي مي گفته؟...در ضمن گفتم که پخش نکردن بيانيه هاي شما فقط به نفع شماست!!!...2.اما در مورد اشتباه کتاب اقدس...اولا اون تنها غلط نبود و مطمئنا اگر من بقيه غلط ها رو بگم شما همچنان تفسير و توجيه خواهيد کرد...پس لزومي نداره من بقيه غلط ها رو بگم...در ضمن شما چندين بار ما رو متهم به ساده انگاري کرديد در حالي که خودتون توي ايميل قبل گفتيد اگر فرضا بها همچين اشتباهي در کتابش کرده باشه هيچ ايرادي نداره , چون که هر چيزي که پيامبر بگه درسته حتي بر خلاف عقل!...آيا اين حرف غير از ساده انگاري و وسيله اي براي توجيه هست؟!...3.در مورد معجزه بله...هر دو يکسان است...اين بار چندمه که مي گم! معجزه به معناي عجز من و شما در انجام اونه...پس چه يه چشمه باشه چه دو نيم کردن ماه..اگر به اين حساب باشه از نظرشما باز شدن نيل براي عبور موسي (ع) هم سخته...پس معجزه نيست؟...
4.در مورد شق القمر براي بار چندم...من عمدا آيه اول و دوم سوره قمر رو واسه شما آوردم چون که مطمئن بودم با ديدن آيه اول همين تفسيري رو مي کنيد که الان کرديد...ولي متاسفانه شما انگار آيه دوم رو نديديد..." اگر کافران , آيت و معجزي هم ببينند باز اعراض کرده و گويند که اين سحري کامل و نيرومند است"...به نظر شما اومدن اين آيه بعد از آيه اول چي رو نشون مي ده؟!...بيان لفظ معجزه و انکار اون توسط کافران در اين آيه چي رو نشون ميده؟...اگر اين آيه مربوط به قيامت باشه که ديگه در قيامت نيازي به معجزه نيست...خداوند نظم آسمان و زمين رو تغيير مي ده و همه هم مي بينند...ديگه چرا يه عده اي انکار کنند؟!...پس آيه اول اشاره داره به شق القمر...5.گفتيد که چرا با ديدن معجزه پيامبر , کافران ايمان نياوردند؟!...خودتون جوابش رو مي دونيد...به همين دليلي که به معجزات پيامبران قبلي ايمان اوردند...خدا به پيامبر توي قرآن ميگه پيامبر! درسته که تو پيامبري و دلسوز خلق ولي اگر ما نخوايم تو نمي توني کسي رو هدايت کني!...مشركين كه اين منظره را ديدند بجاى آنكه به آنحضرتايمان آورند گفتند!«سحرنا محمد»محمد ما را جادو كرد،و ياآنكه گفتند:«سحر القمر،سحر القمر»ماه را جادو كرد! برخى از آنها گفتند:اگر شما را جادو كرده مردم شهرهاىديگر را كه جادو نكرده!از آنها بپرسيد،و چون از مسافرانو مردم شهرهاى ديگر پرسيدند آنها نيز مشاهدات خود را در دو نيمشدن ماه بيان داشتند -.بحار الانوار-ج 17-ص 347-363،سيره ابن كثير-ج 2-ص 113-121-
> سرزمين حجاز و اطراف آن از شهرهاى عربغيره رصدخانهاى نداشتند،تا حوادث جوى را ضبط كند، رصدخانههائى كه در آن ايام بفرضى كه بوده باشد در شرق درهند،و در مغرب در روم و يونان و غيره بوده،در حاليكه تاريخ ازوجود چنين رصدخانههائى در اين نواحى و در ايام وقوع حادثه همخبر نداده و اين جريان بطوريكه در بعضى از روايات آمده دراوائل شب چهاردهم ذى الحجه سال هشتم بعثتيعنى پنجسالقبل از هجرت اتفاق افتاده. علاوه بر اينكه بلاد مغرب كه اعتنائى باينگونه مسائلداشتهاند(البته اگر در آن تاريخ چنين اعتنائى داشته بودند)بامكه اختلاف افق داشتهاند،اختلاف زمانى زياديكه باعث ميشدآن بلاد جريان را نبينند،چون بطوريكه در بعضى از رواياتآمده قرص ماه در آن شب تمام بوده،و در حوالى غروب خورشيدو اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده،و ميانه انشقاق ماه و دوباره متصلشدن آن زمانى اندك فاصله شده است،ممكن است مردم آنبلاد وقتى متوجه ماه شدهاند كه اتصال يافته بوده.6.و باز در بحث شق القمر اشاره شما به علائم ظهور خيلي جالبه...جاي اميدواريه...گفتيد علائم ظهور, در حاليه که باب مي گفت امام زمانه و با اومدنش ماه هم نشکافت ...پس يعني... بگذريم...7.در مورد اشکلات قرآن!...من خودم تا 60 تا رو شنيدم...البته اشکال از نظر اون ها...اين 60 تا هم بر مي گشت به همون اشکلات عقلاني که ناشي از عقل ناقصه ما هست...و الا قشنگيه قرآن به همين پيچيدگيشه...8.در مورد 24 امام که پاي ثابت ايميل هاي ما شده!...اولا قبلا گفتم که من کتاب رو ندارم...الان هم مي گم که دسترسي به اون کتاب ندارم...ولي خوشبختانه وقتي که اين کتاب رو ديدم در سلامت کامل بودم و فکر نکنم از لحاظ عقلاني اون لحظه مشکلي داشتم...ثانيا هيچ دليلي براي جستجوي مجدد اين کتاب نمي بينم چرا که همه ي اون چيزهايي رو که تا حالا بوده و ديدم و به شما گفتم يا نقض کرديد يا تفسير و يا توجيه...و مطمئنا اين اتفاق در اين مورد هم خواهد افتاد ...اگر اين کتاب رو دوباره ديدم حتما واستون مي فرستم...تمام...9.در مورد مسائل سياسي و ارتباطات بحث زياده...ميشه اونجوري هم بحث کرد...10.در مورد کساني که به پيامبر پشت کردند...اولا اين کجا و آن کجا؟!...دوما دلايل جدا شدن از پيامبر خيلي مهمه...بايد ديد و فکر کردو نظر داد...11.فرموديد قرآن کلام خداست و قبلا فرموديد که محمد(ص) پيامبر خداست ....و کلام خدا حق است و نقض ناپذير...و قرآن کتاب تحريف نشده تاريخ...استناد کردم به يک آيه که نديديد و دوباره استناد مي کنم:"ما كان محمد أبا أحد من رجالكم و لكن رسولالله و خاتمالنبيين.
پيامبر اسلام پدر هيچيك از مردان شما نبود، او تنها رسول خدا و خاتم انبياء است" احزاب - 47 گفتيدبه قرآن استناد کنيد...شما که تمام آيات قرآن رو ديديد اين رو هم ببينيد...(حديث پيامبر در مورد دجال رو هم که بنا بر ميل خودتون رد کرديد در حالي که مرجع داشت و از اين دسته احاديث زياد هست و متواتر
حسين عزيز
اگر بدنبال کشف حقيقتيد بايستي در قلبتان جائي براي ادراکات جديد باز کنيد اگر همه چيز را از دريچه بدبيني و تلقيناتي که تاکنون بر شما گرديده ببينيد متأسفانه " مصداق آيه ختم الله علي قلوبهم و ابصارهم" خواهيد گشت و اهدنا الصراط المستقيمتان اجابت نخواهد گرديد دوست عزيز درمقابل اين ايراد بي موردي که از کتب اقدس گرفتيد پس از پي بردن به اشتباهتان حداقل انتظار عذر خواهي بود ولي شما اصلا بروي مبارک نمي آوريد و ميفرمائيد ايرادات ديگري هم هست ، انگار که ايراد قبلي را اثبات کرده ايد حسين عزيز در ديانت بهائي يک اصل اعتقادي وجود داردو آن اين است که دين بايد مطابق علم و عقل باشد بنابر اين در آثار بهائي مطلب خلاف عقل نخواهيد يافت و بنده هرگز نگفتم که حضرت بهاءالله خلاف عقل سخني گفته اند که بايد پذيرفت . سوال شما از اشتباهات دستور زبان عربي بود که فرموديد در آثار حضرت بهاءالله موجود است و بنده عرض کردم دستور زبان براساس نحوه نگارش گذشتگان و بزرگان و من جمله قرآن تدوين گشته و امري نسبي است و پيامبر اگر خواست قاعده اي را تغيير بدهد ذي حق است مثلا اگر کلمات را در بابهائي استعمال کند که تابحال نرفته چناچه در قرآن بارها اين کار شده کسي را حق ايراد نيست بنابر اين از کلام بنده همان چيزي را بفهميد که بيان ميگردد نه آنچه را مايليد استنتاج کنيد برنامه هاي تلويزيون را هم از روابط عمومي خودشان بپرسيد ، احتمالا خيلي خوشحال خواهند شد در مورد برنامه هايشان برايتان توضيح دهند در مورد شق القمر هم اگر عقل شما اين اتفاق را ميپذيرد بنده کار بيشتري نميتوانم برايتان انجام دهم و احتمالا گمان ميکنيد ديگران هم بايستي به اين حجت به حضرت محمد ايمان آورند . ظاهرا انگيزه اي هم براي گسترش افق ديدتان نداريد تا به مفاهيمي فراتر از ظاهر کلمات قرآن پي بريد . من گوشه اي از اين حقايق باطني را برايتان بيان ميکنم شايد نوري بر قلبتان بتاباند
حسين عزيزنجم و قمر داراي معاني استعاري متعددي است ، يکي از اين معاني علما و بزرگاني هستند که در آسمان دين ظاهر ميشوند و هدايت مردمان را در زمان نبودن خورشيد هدايت الهي که پيامبران باشند بر عهده ميگيرند ولي با ظهور پيامبر جديد ديگر هدايت گر نخواهند بود مانند ستارگان که ساقط شوند و ماه که دوپاره شود باطل ميگردند و آسمان آسمان دين الهي است که با هر ظهور جديد شکافته ميشود . اينها که در قرآن ذکر شده همگي با فعل ماضي بکار رفته اند يعني واقع شد و از طرفي فرموده اند که اين اتفاقات مربوط به قيامت است نکته اينجاست که قيامت هر ديانتي ظهور ديانت بعد است کما اينکه ظهور قائم را مصادف با قيامت اسلام ذکر فرموده اند و ظهور حضرت محمد قيامت ديانت مسيح بود که ستارگان دين ايشان از هدايت باز ايستادند و بر زمين ريختند و ما ه ايشان که اعلم علمايشان باشند به دو نيم گشت و باطل شد و اسمان دين گذشته شکافته گشت و آسمان جديد ظاهر شد و ميزان حق و باطل که ايمان به پيامبر الهي باشد وضع گرديد " والسماء رفعها و وضع الميزان" اگر با قرآن موانس باشيد ميدانيد که هريک از اين موارد بارها در آن با قيد زمان گذشته بيان شده که اشاره به ظهور خودشان است در زمان ظهور حضرت باب نيز همين اتفاق تکرار گرديد آنگاه که خورشيد دين الهي به سبب تعصبات و خرافات تيره گشته بود و نوري نميداد و قمر علماء اسلام منشق گرديدند ، آسمان دين پيشين درهم پيچيده شد و ميزان جديد وضع گرديد اگر تعصب به شما اجازه دهد که ايقان را بي غرضانه مطالعه کنيد معناي حقيقي بسياري از غوامضي را که در قرآن غير عقلاني بنظر مي آيند خواهيد يافت و شيريني کلام الهي را صد چندان احساس خواهيد کرد در مورد اشتباهات قرآن با شما بحثي ندارم زيرا که ما هم در طرف شمائيم و کليد پاسخگوئي به ايرادات مخالفين پيامبر را هم به شما گفتم ولي بدانيد که مواردبسياري از غلطهاي دستوري و فصاحتي و اشباهات تاريخي در قرآن وجود دارد که هيچيک از علماء شما پاسخي موجهي براي آن ندارند در مورد 24 امام و رعد و برق و عجايب ديگر که شما ديده ايد و ما بي خبريم هر گاه سندي يافتيد و به چشم خود ديديد مطرح فرمائيد و گرنه مانند ايرادي که از کتاب اقدس گرفتيد اسباب خنده خواهد شد در مورد مسائل سياسي هم هر چه دل تنگتان ميخواهد بگوئيد که اين روزها از شايع ترين تهمتها عليه جامعه بهائي است و ديگر گوشمان پر شده و کم کم خودمان هم دارد باورمان ميشود که دست نشانده روس و انگليس و امريکا و اسرائيل و خلاصه همه دشمنان ايران و اسلاميم . فقط نميدانم چرا اينها مواجب ما را بعد از سالها که برايشان جاسوسي ميکنيم نميدهند و چرا سعي نميکنيم با کتمان عقيده در دستگاههاي حساس دولت شما نفوذ کنيم يا لا اقل بر عليه شما اقدامات خصمانه اي انجام دهيم و اما اينکه فرموديد اين کجا و آن کجا نشان از آن دارد که از تاريخ اسلام بي اطلاعيد ، علت برگشتن عبدالله سعد کاتب پيامبر، از اسلام اين بود که هنگام نزول آيات قرآن عبدالله دائما به حک و اصلاح و تغيير آن ميپرداخت و پيامبر هم ميپذيرفت . پس از مدتي او در وحي بودن قرآن ترديد کرد و گفت اگر اين کلام خداست پس چرا پيامبر اجازه اين گونه اصلاحات را ميدهد. گمان نميکنم هيچگاه در بين پيروان ديانت بهائي کسي را بيابيد که بخاطر چنين مسئله اي ترک دين گفته باشد . البته حق داريد اين کجا و آن کجا . البته اول تاريخ تولد شخص مورد ادعايتان را چک کنيد که در سال 1892 ( سال وفات حضرت بهاءالله) لااقل بدنيا آمده باشد آيه اي را که به آن استناد فرموديد ما هزاران و بلکه ميليونها بار از امثال شما شنيده ايم اشکال انجاست که آنچه ما درباره آن ميگوئيم شما هيچگاه نشنيده ايد و زحمت مطالعه آن در سايت را هم به خودتان نداده ايد براي اينکه کمي هم از منظري ديگر قرآن را ببينيد مقاله اي کوتاه در اين خصوص برايتان ميفرستم اميدوارم که افق جديدي درفهم کلمات الهي بروي شما باز کند موفق و مويد باشيد
حسین
1.در مورد ايراد به کتاب اقدس گفتم که ايرادات ديگه اي هم هست که اگر مايليد واستون بفرستم تا ببينيد و واسم توجيه يا تفسير کنيد هرچند که با اين همه تفسير و توجيه ديگه تمايلي واسه فرستادن نمي مونه...معلوم نيست ذهن ما منجمده يا ذهن شما؟!...در مورد اثبات ايراد قبلي هم گفتم...بين قد تا قل فاصله يه حرفه و "دال" رو به راحتي ميشه به "لام" تبديل کرد...2.شما گفتيد هر چيزي که پيامبر بگه درسته...برگرديد به حرفي که زديد يه نگاه بندازيد...مي يابيد...3.در مورد برنامه هاي تلويزيون من همچنان منتظرم که اگر برنامه اي در طول بحث هاي ما پخش شد يه ايميل به من بزنيد و خبر بديد...(اگر به نظر شما اين قدر حجم تبليغات عليه شما زياده)...4.در مورد معجزه براي بار چندم و باز هم مي گم , خاصيت معجزه در اينه که من و شما از انجامش عاجزيم...و جالبه شما توي يه قسمت از سايتتون اشاره مي کنيد به اين که باب ميتونسته هم بيرون و هم توي قلعه باشه و اسمش رو مي ذاريد معجزه و بعد مي گيد بها به علما گفت اگر من معجزه بيارم شما قبول مي کنيد و ... اين که بها اين حرف رو زد و شما الان اون رو بيان مي کنيد غير از اينه که شما خودتون هم به معجزه اعتقاد داشتيد و به دلايلي الان منکر اون هستيد؟!...
5.خوب ماه و خورشيد رو تفسير کرديد!...اول گفتيد منظور از اينا اتفاق هاي مربوط به قيامته...و الان مي گيد نه منظور از اين ها علما هستند ... و بعدا احتمالا مي گيد اين علما , علماي ما ؛ يعني بها و باب و ... هستند...شايد تفسيرتون زيبا باشه ولي با بحث هايي که قبلا کرديد , اين تفاسير از شما پذيرفتني نيست...6. فرموديد:"قيامت هر ديانتي ظهور ديانت بعد است کما اينکه ظهور قائم را مصادف با قيامت اسلام ذکر فرموده اند" ... ظهور رو هم تفسير کرديد؟!...قائم کيست؟!...حتما باب شما!...قبلا هم گفتم اسلام به دست امام مهدي (عج) به اصلش برگردونده ميشه...که اون هم نشانه هايي داره متواتر...بگذريم...7.در مورد 24 امام نمي دونم شما مطالب من رو نمي خونيد يا علاقه زيادي به گفتن و نشنيدن داريد...اگر ايميل قبلي رو بخونيد کامل توضيح دادم...فکر نکنم نيازي به توضيح بيشتر باشه8.اما اينکه چرا شما سهمتون رو از جاسوسي ها (به قول خودتون) نگرفتيد بگم که لطف کنيد به کارفرما مراجعه کنيد...قبلا گفتم که بهايي ها دو دسته هستند...اگر از دسته اول باشيد حق داريد حقوقي نگرفته باشيد...والا تاريخ و مطالب تاريخيه زياده...
9.در مورد اين کجا و آن کجا؟...به قول خودتون لطف کنيد حرف من رو جوري که مي خوايد تفسير نکنيد...اين و آن به امثال صبحي و کاتب بر نمي گشت... در مورد دست يهود بحث فراوونه که اگر بخوايد بشنويد , مي شنويد...از کاتب بگير تا امروز...10.اگر تاريخ رو بذاريم کنار و هر چيزي رو به نفع خودمون تفسير کنيم حق صد در صد با شماست...ولي حيف که نميشه تاريخ رو گذاشت کنار و ...12.در مورد آيه 40 سوره احزاب ...
پيامبر اسلام پدر هيچيك از مردان شما نبود، او تنها رسول خدا و خاتم انبياء است.
اين تعبير هنگامي گفته شد كه مسأله پسرخواندگي در ميان اعراب رواج داشت، آنها فردي را كه از پدر و مادر ديگري بود بهعنوان فرزند خود برميگزيدند و همچون يك فرزند حقيقي داخل خانواده آنها ميشد، محرم بود، ارث ميبرد و مانند آن. امّا اسلام آمد و اين رسم جاهليت را ازبين برد وگفت: پسر خواندهها هرگز مشمول قوانين حقوقي و شرعي فرزند حقيقي نيستند ازجمله «زيد» كه پسرخوانده پيامبر اسلام بود و نيز فرزند پيامبر محسوب نميشد، لذا ميگويد شما به جاي اينكه پيامبر اسلام را پدر يكي از اين افراد معرفي كنيد او را به دو وصف حقيقيش توصيف كنيد: يكي وصف «رسالت» و ديگري «خاتميت». اين تعبير نشان ميدهد كه خاتميت پيامبر اسلام همچون رسالتش براي همگان روشن و ثابت و مسلم بود. تنها سؤالي كه در اينجا باقي ميماند اين است كه مفهوم حقيقي «خاتم» چيست؟
«خاتم» از ماده «ختم» به معني پايان دهنده و چيزي است كه به وسيله آن كاري را پايان ميدهند، مثلاً به مهري كه در پايان نامه ميزنند «خاتم» ميگويند و اگر ميبينيم بهانگشتر نيز «خاتم» گفته شده به خاطر اين است كه نگين انگشتر در آن عصر و زمان به جاي مهر اسم به كار ميرفته، و هركس پاي نامه خود را با نگين انگشترش كه روي آن اسم يا نقشي كنده بود مفهر ميكرد و اصولاً نقش نگين انگشتر هركس مخصوص به خود او بوده است.
در روايات اسلامي ميخوانيم: هنگامي كه پيامبر، صلّياللهعليهوآله، ميخواست نامهاي براي پادشاهان و زمامداران آن زمان بنويسد و آنها را به اسلام دعوت كند، خدمتش عرض كردند: معمول سلاطين عجم اين است كه بدون مهر، نامهاي را نميپذيرند، پيامبر، صلّياللهعليهوآله، كه تا آن زمان نامههايش كاملاً ساده و بدون مهر بود، دستور فرمود انگشتري براي او تهيه كردند و بر نگين آن جمله «لاإلهإلاالله، محمّد رسولالله» را نقش كردند، پيامبر بعد از آن دستور ميداد نامهها را به وسيله آن مهر كنند. بنابراين معني اصلي خاتم همان پاياندهنده و ختمكننده است. 3 ـ روايات فراواني نيز داريم كه بروشني خاتميت پيامبر را ثابت ميكند از جمله روايات زير است: الف) در حديث معتبري از جابربن عبدالله انصاري از پيامبر چنين نقل شده است كه فرمود: مثل من در ميان پيامبران همانند كسي است كه خانهاي را بنا كرده و كامل و زيبا شده تنها محل يك خشت آن خالي است، هركس در آن وارد شود و نگاه به آن بيفكند ميگويد: چه زيباست ولي اين جاي خالي را دارد، من همان خشت آخرم و پيامبران همگي به من ختم شدهاند. امام صادق، عليهالسلام، ميفرمايد: حلال محمد حلال أبداً إلي يوم القيامة و حرامه حرام أبداً إلي يوم القيامة. حلال محمد حلال است تا روز رستاخيز و حرام او حرام است تا روز رستاخيز» (اصول كافي، ج 1، ص 58). در حديث معروفي كه شيعه و اهل تسنن از پيامبر نقل كردهاند ميخوانيم كه او به علي (ع) فرمود: أنت مني بمنزلة هارون من موسي إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي.
تو نسبت بهمن همچون هارون نسبت بهموسي هستي، جز اينكه بعد از من پيامبري نخواهد بود.
حسين عزيز
در مورد اشکال مضحکي که دوستان رديه نويستان از کتاب اقدس گرفتند واقعا اعتماد به نفس بالائي داريد که با وجود اينکه تصوير اولين چاپ کتاب اقدس را برايتان فرستادم ميفرمائيد دال را به لام تبديل کرده ايم آخر کج خيالي تا چه حد ممکن است ذهني را تسخير کرده باشد که اينچنين فکر کند . بنظر شما اگر کسي به کتابي معتقد باشد و آنرا مقدس بداند در آن دست ميبرد؟ اگر واقعيات اطرافتان را اينگونه تفسير ميکنيد بهتر است بدنبال حقيقت نگرديد چون جز توهمات خودتان به جاي ديگري راه نخواهيد برد در مورد معجزه اعتقاد ما بر اين است که گرچه پيامبران داراي توانائيهاي خاص هستند اما هيچگاه آن را حجت حقانيت خويش قرار نداده اند و به تقاضاي معجزه خواهان هم وقعي ننهاده اند کما اينکه آيات بسياري از قرآن گواه اين مطلبند در مورد دو دسته بودن بهائيان پاسخ شما را دادم و دليلي ندارد که تخيلات بي معني رديه نويسان را تکرار کنيد . تعجب بر انگيز است که مدعي باشيد شما جامعه بهائي را از ما که در آن زندگي ميکنيم بهتر ميشناسيد . براي يادآوري دوباره ميگويم ما هيچ شخصيت حقيقي بنام سران نداريم و شخصيتهاي حقوقي هم دائما بوسيله افرادي که از طرف احاد جامعه انتخاب ميگردند بدون نظارت استصوابي مقام ولايت شکل ميگرند . بنابراين اين توهم دوستان شما اساسا بلا موضوع است من نميگويم تاريخ را کنار بگذاريد فقط ذهنتان را از آلودگي مزخرفات رديه ها پاک کنيد و تاريخهائي را بخوانيد که توسط افراد بيطرف نوشته شده يا اگر نيافتيد لااقل روايت هردو طرف را بخوانيد تا ذهنتان اينطور دچار توهمات عجيب و غريب نگردد نمي دانم مقاله اي را که برايتان فرستادم خوانديد يا خير . لطفا اين مقاله را با دقت و با مراجعه کامل به زير نويسها بخوانيد اگر منصف باشيد پاسخ همه ابهامات شما در مورد آيه خاتم النبيين داده شده است
موفق باش
حسین
.در مورد کتاب اقدس...من کي گفتم شخص شما "دال" را به "لام" تبديل کرديد؟!...همون ابتدا کساني فهميدند که اين ايراد و ايرادات ديگه اي در اين کتاب هست و يه سري رو تصحيح کردند و بعدا جمله اي رو گفتند که شما در دو ايميل قبل تر به من گفتيد و بعد اون رو نقض کرديد...بنگريد:"صرف و نحو را بايد با نوشته هاي من سنجيد نه نوشته هاي مرا با قوائد صرف و نحو!!!"اين جمله رو بها گفته و شما هم گفتيد و بعد تکذيب کرديد...اين جمله چي رو اثبات مي کنه؟!...غير از وجود يه سري غلط ها ي دستوري در متن کتاب ها؟!...والا حق با شماست...اگر کسي به کتابي معتقد باشد در آن دست نمي برد...واين تغييرات رو همونايي انجام دادند که شما منکر وجودشون هستيد...2.خدا رو شکر که بالاخره نظرتون رو در مورد معجزه گفتيد...ولي اي کاش فعل جملتون رو ماضي بيان مي کرديد...3.در مورد دو دسته بودن بهايي ها...هيچ دليلي نداره که اين دو دسته بودن در جامعه بهايي بيان بشه و همه ي بهايي ها بدونند که اون ها جزو دسته ي اول هستند و دسته اي به نام دسته ي دوم و به خاطر مسائلي شايد سياسي وجود داره ...چون در اين صورت دسته دوم به اهدافش نمي رسه... حرف هاي زيادي در اين مورد هست که نشون ميده دسته دومي وجود داره و دسته دوم اهدافي داره و ...مثلا ببينيد:معاون سازمان سيا:"بايد شيعه را تبديل کنيم به مکاتب انحرافي تا بتوانيم در ميانشان نفوذ کنيم."يا اون عکسي که واستون فرستادم و نمونه هاي ديگه در تاريخ گذشته و معاصر ... 4. در مورد مقاله...اگر همون متن موجود در سايتتون بود , خوندمش ...(البته با ديدن منابع بايد در بي طرفي شک کرد يا نه؟!)...
در مورد معناي خاتم و نبي بحث کرده که:#قبلا در مورد معناي خاتم مطلبي فرستادم که نمي دونم خونديد يا نه ولي دوباره و با اضافات:«خاتم» از ماده «ختم» به معني پايان دهنده و چيزي است كه به وسيله آن كاري را پايان ميدهند، مثلاً به مهري كه در پايان نامه ميزنند «خاتم» ميگويند و اگر ميبينيم بهانگشتر نيز «خاتم» گفته شده به خاطر اين است كه نگين انگشتر در آن عصر و زمان به جاي مهر اسم به كار ميرفته، و هركس پاي نامه خود را با نگين انگشترش كه روي آن اسم يا نقشي كنده بود مهر ميكرد و اصولاً نقش نگين انگشتر هركس مخصوص به خود او بوده است.
در روايات اسلامي ميخوانيم: هنگامي كه پيامبر، صلّيالله عليهوآله، ميخواست نامهاي براي پادشاهان و زمامداران آن زمان بنويسد و آنها را به اسلام دعوت كند، خدمتش عرض كردند: معمول سلاطين عجم اين است كه بدون مهر، نامهاي را نميپذيرند، پيامبر، صلّياللهعليهوآله، كه تا آن زمان نامههايش كاملاً ساده و بدون مهر بود، دستور فرمود انگشتري براي او تهيه كردند و بر نگين آن جمله «لاإلهإلاالله، محمّد رسولالله» را نقش كردند، پيامبر بعد از آن دستور ميداد نامهها را به وسيله آن مهر كنند. بنابراين معني اصلي خاتم همان پاياندهنده و ختمكننده است.ابوالبقا عکبري در مورد آيه فوق و در معناي خاتم ميگه: 1.خاتم به فتح تا فعل ماضي از باب مفاعله است ؛يعني محمد (ص) پيامبران الهي را ختم کرد 2.يا مصدر است که در اين موارد اسم فاعل است و به معناي ختم کننده پيامبران 3.يا اسم است به معناي آخر آخرين 4.يا اسم مفعول است به معناي مختوم به النبيون که پيامبران الهي به پيامبر اسلام ممهور و ختم شده اند. و اگر خاتم را به کسر تا بخوانيم اين کلمه به معناي آخر و آخرين است. که در هر دو صورت معنا مشخص است.
#در مورد معناي نبي:مي دونيد که تمام پيامبران نبي بودند ( با توجه به آيات قرآن : "وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ" يا "فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ ") و بنابراين تمام رسولان نيز نبي بودند ولي عکس اين مطلب صادق نيست...يعني نبي الزاما رسول نيست...پس اگر خاتم به معناي پايان دهنده - با توجه به تفاسير فوق- و نبي به معناي پيامبر-چه صاحب شريعت و چه غير آن- باشد خاتم النبيين يعني پيامبر پاياني...يعني محمد (ص) آخرين پيامبر است...
#و در پايان در مورد خاتم الوصيين بحث کرده که باز با پذيرفتم معناي خاتم النبيين مشکلي در اون مورد پيش نمياد:
خطبه غدير:"هان! كه من بيم دهنده ام و علي راهنما.
هان مردمان! بدانيد كه من پيامبرم و علي وصي من است.
هان مردمان! بدانيد كه همانا من فرستاده خدا و علي امام و وصي پس از من است و امامان پس از او فرزندان اويند.
آگاه باشيد! من پدر آنانم، ولي ايشان از نسل علي خواهند بود.
آگاه باشيد! همانا آخرين امام، قائم مهدي(عج) از ماست. هان! او بر تمامي اديان چيره خواهد شد. "
علاوه بر آيه فوق آيات و احاديث ديگه اي هم هست که اگر مايل بوديد واستون بفرستم...
حسین عزیز
شما اين اشتباهات فرضي تان را در کدام نسخه ديده ايد که اصيل تر از اولين چاپ اين کتاب بوده و با اين اطمينان ميگوئيد که آنرا اصلاح کرده اند جسارت قبول اشتباه اولين گام در رسيدن به حقيقت است عذر خواهي پيش کشتان
در اينکه مطالبي خلاف قواعد رايج نحوي در آثار بهائي وجود دارد ما هم اذعان داريم و کسي هم در آنها دست نبرد ه کما اينکه مخالفين اسلام بيش از 600 مورد اشتباهات در قرآن را بر شمرده اند و کسي هم آنرا اصلاح نکرده. ديدگاه صحيح را هم خدمتتان عرض کرديم که پاسخ معترضين به قرآن هم محسوب ميگردد اما شما بدون اينکه حتي يک مورد از اين اشتباهات خياليتان را اثبات کرده باشيد بر تهمت دست بردن در کتاب پافشاري ميکنيد
اين مطلب دو دسته بودن بهائيان را به چه استناد ميگوئيد اينها چه کساني هستند که نه ما ميشناسيم نه شما ديده ايد اگر منظورتان کساني است که در سيستم اداري جامعه خدمت ميکنند که عرض گرديد از صدر تا ذيل اين مجموعه با رأي عمومي بهائيان تعيين ميگردند و افراد ثابتي نيستند و اغلب بهائيان در دوره اي از زندگي خود حضور در يکي از اين مجامع را تجربه ميکنند . اگر منظورتان افراد عالم و دانشمند بهائي است که ايشان نقش مستقيمي در تصميم گيريهاي جامعه ندارند و تنها ممکن است در اموري مورد مشورت قرار گيرند. اگر منظورتان ثروتمندان و صاحبان جايگاههاي اجتماعي بالاست که ايشان نه مستقيم و نه غير مستقيم تأثيري بر هيچيک از فعاليتهاي جامعه ندارند نميدانم چه کساني ديگر باقي ميمانند که سران محسوب ميگردند. لطفا مستند حرف بزنيد مطلبي را هم که از قول معاون سيا نقل کرديد ساخته توهم زدگان محقق نماي خودتان است زيرا گرچه امريکا مخالف سياستهاي دولت ايران به حساب مي آيد ولي اين دولت تاکنون جهت گيريهاي مذهبي را در دستور کار خود قرار نداده است و اگر هم بر خلاف قوانين خود بطور غير علني بخواهد مسلمانان را تضعيف نمايد نيازي به ايجاد مکتب انحرافي در شيعه وجود ندارد زيرا که همواره خود فروخته ترين افراد را در بين همين شيعيان يافته اند و خواهند يافت که بزرگترين خيانتها را در حق مردم اين مرز و بوم روا ميدارند و از انجام هيچ قبيحي ابائي ندارند توضيح عکسي که فرستاديد برايتان نوشتم . بهتر است بجاي خواندن دروغهاي شرم آوري که در رديه ها مينويسند به منابع اصلي براي تحقيق در مورد اين موضوع رجوع نمائيد و در سايتهاي دولت انگلستان مستندات مربوط به اهداء اين نشان و دليل آنرا ببينيد و تا اين کار را نکرده ايد از تکرار بي مورد اين قبيل اتهامات بپرهيزيد
واقعا کسي را به بي انگيزه گي شما در مطالعه نديده ام . بي دقتي شما در خواندن مطالب شگفتي برانگيز است
در مقاله اي که خدمتتان فرستادم همه منابع قرآن و احاديث و يا مطبوعات جمهوري اسلامي هستند نمي دانم با ديدن کدام منبع، بي طرفي ما را زير سؤال برده ايد در ضمن پاسخ همه شبهاتي که در مورد آن قلم فرسائي کرديد در اين مقاله آمده . لطفا آنرا با دقت و با رجوع دقيق به همه زير نويسها بخوانيد و اگر نکته مبهمي برايتان باقي ماند برايم بنويسيد قدري حوصله بخرج دهيد، اين کمترين بهائي است که براي يادگرفتن بايد بپردازيد
موفق باشيد
حسین
در مورد 600 اشتباه قبلا هم گفتم که من تا 60 تا رو شنيدم...منتها اشتباهات برداشتي که ناشي از عقل ناقص ماست نه اشتباه دستوري...اشتباهاتي (!) که در مقاله فرستاده شده توسط شما به بعضي از اون ها پرداخته بود...و گفتم که اشتباه فقط همين يک مورد نبود...مورد هاي ديگه اي هم هست که لازم نديدم بگم و نخواستيد...چون جواب از پيش معلوم بود...2.در مورد دو دسته بودن بهاييان...برگرديد به ايميل هاي قبلي خواهيد فهميد...دسته عام و دسته خاص...دسته خاص , دسته اي بودند که بهاييت رو به خاطر مسائلي ايجاد کردند و شايد بعد ها کنار کشيدند و دسته عام نا دانسته يا نا خواسته شدند مطيع دسته خاصي که ديگر نبود يا نخواستند که آشکارا باشند يا...تاريخي که از نظر شما پشيزي ارزش نداره گوياي اين مطالبه...3.در مورد سازمان سيا...سياست تفرقه بيانداز و حکومت کن رو که ديگه نميشه انکار کرد...نمونش وهابيت در عربستان...يا اصرار بر بيان اخلاف بين شيعه و سني...يا مرز بندي جغرافيايي بين کشورها...يا طرح خاورميانه جديد آمريکا...اين ها همه ناشي از همون سياسته...ديگه دست آمريکا که واسه همه رو شده!...اگر واسه ما رو نشده ديگه از نخواستن خودمونه...4.گفتيد که خودفروخته ترين ها را در بين شيعيان يافتيد...اولا صفت برتر - ترين - که استفاده کرديد جاي بحث داره ...دوما شايد اشتباه در ترجمه ي شيعه يا برداشت ما از شيعه يا دنيا خواهي باشه...برگرديد به حديثي که خودتون در مورد آخرالزمان از زبان پيامبر (ص) بيان کرديد...5.من رو بي انگيزه در مطالعه خطاب کرديد...در ايميل قبل گفتم که اگر منظورتون از مقاله , مقاله موجود در سايته - که در ايميل قبلترش من رو متهم کرده بوديد به تنبلي به خاطر نخوندن اون مطلب - من اون رو خوندم...منابعي که در مطلب موجود در ساييتتون هست منظور من بود...منابعي که کاملا از بهاييان هست...متوجه شديد؟...اون مطلب رو هم که گفتيد بخون, دو بخشه به نظر من: يه بخش اومده آيات قرآن رو در کنار هم قرار داده و با معنا کردن آيات قرآن به صورت تحت لفظي و بدون در نظر گرفتن قبل و بعد آيه و رد تفاسير موجود اون چه رو که خواسته از آيه برداشت کرده که جواب به اين بخش زمان و مطالعه زياد مي خواد... بخش دوم همون چيزيه که در ساييتون بيان کرديد...البته مطلب سايتتون صاف تره چون که اين مطلب بعضي جا ها به مشکل بخش اول دچار شده...جواب بخش دوم هم همون چيزيه که گفتم و باز مي گم:
حسین
اين عکس نشان دهنده ي همون روابط سياسي که شما منکرشيد...ميشه بحث رو در اين مورد ادامه داد...
حسين عزيز
من ترجيح ميدهم بحث را در مورد هر موضوع به پايان ببرم و بعد از آن موضوع جديد را شروع کنم اين عکس که به آن اشاره کرديد و قبل از شما مجله ايام آنرا در تيراژي وسيع منتشر کرده از جمله مواردي است که بايد موجب فخر و مباهات ايرانيان باشد ولي تعصبات کوردلان آن را به ابزاري براي گسترش افترائات بدل ساخته دوست عزيز اين عکس مربوط به مراسم اعطاي نشان افتخار به حضرت عبدالبهاء است علت اعطاي اين نشان در اختيار گذاشتن بي دريغ انبارهاي غله به فقرا و قحطي زدگان در فلسطين بود که موجب نجات جان هزاران انسان گرديد در اين کار هيچ تبعيضي بين مسلمان و مسيحي و يهودي و بهائي قائل نگشتند و از همه دستگيري نمودند دولت انگليس هم که در آن ايام سرپرستي منطقه فلسطين را در اختيار داشت بعنوان حکومت رسما از حضرت عبدالبها تقدير نمود اسناد اين مطلب را در سايتهاي رسمي مربوط به دولت انگليس جستجو نمائيد تا مطمئن گرديد اما نکته اي که در اين عکس حائز اهميت است اينست که حضرت عبدالبها بر خلاف عرف معمول حاضر نشدند در پشت اين پرچم بنشينند و خواستند که صندلي ايشان در جلوي پرچم قرار گيرد تا نشاني از برتري امر الهي بر هرگونه نظام سياسي باشد
موفق باشيد
حسین
در حاليکه در بحبوحه جنگ جهاني اول ، قواي استعماري انگليس در حال لگدکوب کردن دولت مسلمان عثماني و تسخير سرزمينهاي فلسطينيان هستند تا مقدمات تاسيس دولت اسرائيل را فراهم کنند، چه اتفاقي افتاده که يک رهبر جامعه نه چندان گسترده بهائيت در آن زمان را شايسته دريافت لقب " سر" و نشان نايت هود مي نمايد! خوب است بدانيم اين نشان به جاسوس دوجانبه اي بنام " اولگ بورديوسکي" جاسوس دو جانبه اي که هم براي روسيه کار مي کرد و هم براي انگلستان جاسوسي ميکرد نيز تعلق گرفته است.! البته بحث اونور رو اول تموم کنيم بهتره
حسین عزیز
عجيب است که شما از دولت سفاک و حکومت استبدادي عثمانيان که بدست انقلابيون ترک سرنگون گرديد پشتيباني ميکنيد در جنگ بين دولتها از مذهب سربازان نميپرسند کما اينکه آلمان متحد دولت عثماني کاري به مسيحي بودن فرانسويان يا روسها يا لهستاني ها نداشت و آنها را قتل عام ميکرد و مملکتشان را به خاک و خون ميکشيد اتفاقا انگليسها متحد سنتي مسلمانان و علماء اسلامند و لندن کماکان پايتخت اسلام در اروپاست در جنگ جهاني اول هم ابدا صحبتي از دولت اسرائيل و مهاجرت يهوديان نبود که به قول شما مقدمات تاسيس دولت اسرائيل را چيده باشند. خاطر نشان ميگردد اسرائيل در سال 1948 يعني سه سال پس از پايان گرفتن جنگ جهاني دوم و34 سال پس از آغاز جنگ جهاني اول پديد آمد اينکه چرا نشان افتخار به حضرت عبدالبها دادند برايتان نوشتم . ممکن است نشان افتخار را به يک سرباز يا يک جاسوس و يا يک دانشمند هم بدهند کما اينکه داده اند آيا شما هر دانشمندي را که نشان افتخار بگيرد جاسوس ميدانيد به اين استدلال که يک جاسوس هم اين نشان را گرفته . قدري فکر کنيد، تهمت و افترا از گناهان کبيره است اينهمه بار آخرت خويش را سنگين نسازيد و توهمات بيهوده را از ذهنتان بيرون نمائيد
أُولئِكَ الَّذينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُون
اگر علاقه منديد با يک جستجوي ساده در اينترنت ميتوانيد هر 600 مورد را ببينيد و بعد خودتان قضاوت کنيد که دستوري است يا چيز ديگر در هر صورت من علاقه اي به اثبات اين موضوع ندارم چون خود نيز با آن موافق نيستم
در مورد سران موهومي که فرموديد آيا منظورتان اينست که روزي بوده اند و حالا ديگر همه جزء همان دسته اولند؟
اگر تا اين حد هم پيش آمده باشيد جاي اميدواري است تا ببينيم آن قديمي ها چه کساني بودند که اين بساط را براه انداختند و کنار کشيدند در مورد سازمان سيا و وهابيت هم کمي بقول خودتان تاريخ بخوانيد تا ببينيد درزمان ايجاد اين فرقه امريکا هنوز مستعمره بوده و سازمان مرکزي اطلاعات يا سيا تقريبا يک ونيم قرن بعد از آن تاسيس گرديد . اختلاف بين شيعه و سني هم که از صدر اسلام با کشتارهاي خونين همراه بوده و نيازي به دامن زدن ندارد در زمان حاضر هم که شاهديد دولتهاي مسلمان بيش از همه بر آتش اين اختلاف هيزم ميريزند و بالعکس امريکا سعي در آرام کردن طرفين دارد پس در مورد مطالبي که به شما تلقين ميکنند قدري فکر و کمي مطالعه کنيد تا حيات خود را ندانسته تباه نسازيد
خوشبختانه در مورد سوء عملکرد شيعيان يا به ظاهر شيعيان توافق داريم و در مورد تر يا ترين هم با شما بحثي نميکنم چون باعث انحراف از موضوع ميگردد بنده مقاله خاتميت را که نسخه اي از آن در سايت هم هست به شما معرفي کردم ولي شما ظاهرا مقاله ديگري را خوانده ايد در هر صورت پس از مطالعه دقيق اين مقاله و مشورت با دوستانتان حتما نقد و نظر خود را برايم بنويسيد
چند لينک به شما معرفي ميکنم که يکي اسامي افرادي که لقب شواليه گرفته اند را ذکر کرده که در آن نويسنده، نقاش، کاشف، مخترع، پزشک، سرباز، سياستمدار و خواننده و بسيار افراد ديگر بچشم ميخورند ديگري شرح ماجراي اعطاي اين لقب به حضرت عبدالبها است و آخري توضيح دائرةالمعارف ويکي پديا در مورد حضرت عبدالبها همراه با همان عکسي که برايم فرستاديد و ذکر علت اعطاي اين نشان
اميدوارم مطالعه اين مطالب قدري چشم شما را باز کند که تا اين حد اراجيف مفتريان کذاب را به جاي تاريخ نپذيريد و بر روسياهي و بي انصافي اين دروغگويان گواهي دهيد
http://www.nndb.com/honors/853/000052697/
http://www.dayspring-magazine.org.uk/dayspring/dayspring50-59/pdf/DS53_p02_food_for_all.pdf.
http://en.wikipedia.org/wiki/%60Abdu'l-Bah%C3%A1
موفق باشيد
حسین
1. کسي مطلبي رو به من تلقين نکرده
2.در مورد دو دسته بودن بهايي ها...اين حرفي بود که يه بهايي مسلمون شده گفت و منم به نظرم چون مطابق عقلم و وقايع تاريخي بود به شما گفتم و همچنان سر حرفم هستم و به موقع از اون تاريخي که مقبول شما نيست دلايل اين حرف رو خواهم گفت...3.در مورد لينک هايي که فرستاديد:ويکي پديا دايره المعارف آزاده...مطالبي که توي اون سايت هست الزاما مطالبي بي طرف و حقاني نيستند...گفتيد که در لينکتون اسم کسايي که لقب "sir" گرفتند هست...در بين اون ها از سياستمدار هم اسم برديد ... و به نحو زيبايي خلط مبحث کرديد...مثلا اومديد در کنار اون جاسوسي که اين لقب رو گرفته از يه نقاش هم اسم برديد...آيا اون جاسوس ديگه جاسوس نيست؟!...در اون زمان ظاهرا سپاه انگليس داشته شيره مسلموناي عثماني رو مي کشيده و در حال تصرف فلسطين براي ايجاد اسرائيل بوده...حالا اعطاي اين عنوان چه مناسبتي داره؟!...اونم از طرف انگليس با اون خصوصيات؟!...تاريخ در اين زمينه حرف زاد داره ولي متاسفانه تاريخ شما با تاريخ ما فرق مي کنه انگار...4.اون سه کتاب رو گرفتيد؟!....
5.در مورد مقاله در ايميل قبل هم گفتم که مقاله رو خوندم...شما ظاهرا جديدا علاقمند سرعت بالا در ارسال ايميل ها شديد و ايميل ها رو کامل نمي خونيد...گفتم که مقالتون دو بخشه...يه بخشش پرداخته به چند مورد از اون 600 موردي که فرموديد (توي پاورقي ها)که خوشبختانه جواب واسشون هست...هر چند که وقت و مطالعه مي خواد ... و بخش دوم همون مطلبيه که توي سايتتون هست...براي بار سوم نظرم رو در مورد مطلب سايت و مقالتون مي گم
حسین عزیز
اگر به شما تلقين نشده آيا خودتان به تنهائي کشف کرديد که وهابيت را امريکا و سيا درست کرده اند. آيا خودتان با مطالعه فهميديد که حضرت عبدالبهاء براي انگليسها جاسوسي ميکردند در مورد اعتبار حرف بهائيهاي از دين برگشته به اندازه کافي مطلب گفته ام لطفا سند لايق اعتنائي ارائه فرمائيد و به منبعي غير از رديه هاي بي ارزش استناد کنيد
فرموديد ويکي پديا که دائرةالمعارف آزاد است بي طرف نيست لابد محققان مرکز اسناد انقلاب اسلامي و ديگر رديه نويسان خوش انصاف و راستگوي شما در قم و مشهد بيطرفند و تاريخي که آنها مينويسند قابل اعتناست بيطرف نبودن ويکي پديا يعني يا بهائيها آنرا اداره ميکنند و يا در دست مسلمانهاست ولي اگر هيچکدام از اين دو نبود عقلا بيطرف است چون متعلق به هيچکدام از طرفين يا طرفداران آنها نيست من هيچ خلط مبحثي نکردم بلکه استدلال شما را به چالش کشيدم احتمال زيادي هست که بعضي از افرادي که در اين ليست هستند به خاطر کمکهاي اطلاعاتي به دولت انگليس نشان افتخار گرفته باشند ولي آيا کاشف انسولين و خوانندگان مشهور هم جاسوس بوده اند . بنابر اين نبايد به به استناد گرفتن نشان افتخار حکم بر جاسوس بودن کسي دهيم و علت اعطاي اين نشان را هم مستندا به شما ارائه دادم ولي گمان کنم شما حتي زحمت بازکردن اين لينکها را به خود نداده ايد منظور من از دريافت نقد و نظر شما در مورد مقاله، کلي گوئي و شعار دادن نبود لطفا کاملا دقيق و با ذکر مستندات خود هر نکته اي را که نادرست ميدانيد مشخص فرمائيد و زمان کافي براي مطالعه و مشورت اختصاص دهيد من عجله اي براي گرفتن پاسخ سريع ندارم از آن کتابهائي هم که معرفي کرديد هر کمکي توانستيد بگيريد ومطلبتان را کامل تر کنيد
موفق باشيد
دیدگاهها
sezavar :
شازده :
nima پاسخ داده:
nim :
http://todo-gta... پاسخ داده:
Thomas :
Anonymous :
سردبیر پاسخ داده:
Anonymous :
فرهاد :
فریادحق :
درود//بنده یک ایرانی هستم که شناسنامه ای مسلمان شیعه هستم،ولی از بیست سالگی که شبهات در من ایجاد شد و بدنبال تحقیق و مطالعه، رفتم،تا امروز که سی ساله هستم ب هیچ عنوان دیگر ب اسلام اعتقاد ندارم چرا چون اسلام جوابگوی هیچکدام از سوالات درون من را،در خود نداشت //البته اندکی تحقیق هم در مورد دیگر ادیان داشتم، اما تا امروز باورمند ب هیچ دینی نیستم و باورمندهستم تنها دین الهی،انسانیت و خرد ب معنای تعریف شده کلمه هست//این را گفتم که عزیزانی که کامنت بنده را میخوانن گمان نکنن بنده بهایی هستم و در دفاع از دین خودم سخن گفتم،و بنده قصدم از نوشتن این کامنت فقط گفتن حقیقت،از بیان فردی که مسلمان بوده و بدون تعصب تحقیق درمورد دین خود کرده،و بعداز کلی تحقیق و مطالعه که از دین خود ب عمل اورد،اندکی هم تحقیق از روی کنجکاوی در باب دیگر ادیان داشته[منظور خودم را عرض کردم]//بنده اعتقاد دارم که انسان حق نقد تمام موضاعات عالم را دارد،اما لازمه این نقد این هست اولا خود فرد نقدکننده،تاب و طاقت باورهای خود اون ب وسیله دیگر افراد را داشته باشد//و دوم که محمترهست،حتما تحقیق و مطالعه در مورد موضوعی که میخواهد نقد کند داشته باشد//خوب در غیر این صورت ب هیچ عنوان اصلا حق نقد کردن ندارد،و اگر یک بی خرد نادان همچون این حسین که امده بهایت را نقد کرده پیدا شد،عزیزان بهایی باید انقدر خرد داشته باشند که درک کنن این یک فرد کنجکاو و محقق نیست که بخوان جوابش را بدن و با او مناظره داشته باشند بلکه،یک متعصب افراطی هست که دقیقا دیوثی پیشه کرده و برای خوش امدن اربابان حکومتیش،و مقدار ناچیزی پول امده و جهل خود را ب نمایش میگذارد//افرادی همچون این حسین حقیر تا حالا حتی کتاب اسمانی خود یعنی قران را ب زبان مادری نخوانده اند،و اگر خوانده اند متاسفانه جزو اون بیست درصد از مسلمانان،هموطن ما هستن یعنی یا جزو اون پانزده درصد بی شرف دین فروش که از راه دین دارند امرار معاش میکنند،یعنی اخوندها،مداحان،و تمام نوکران خامنه ای،که فقط و غقط مغلطه و سفسطه،میکنن یا جزو اون پنج درصد که قران را ب زبان مادری خواندن اما اونقدر بیشعور هستن که، با این جمله دین فروشان خود را گول میزنن{قران تفسیر دارد}//این حسین هم دقیقا از شخصت کثیفش کاملا روشن هست از جیرخوران ابله خامنه ای هست،و اونقدر متوهم و نادان که توهم دارد اسلام تنها دین حق الهی هست اون هم اسلام شیعه،اون هم فقط و فقط از شعیانی که ولی فقیه را قبول دارند،//این ادم اونقدر بی شرف و شیاد هست،که دقیقا مانند اربابان حکومتیش بجای اینکه،بیان خودشان جوابگوی هزاران سوال در مورد دین و حکومتشان ب ملت بدن،از ملت ب دلایل گوناگون طلب کارم هستن//یکی از این بی شرفها بسیجی دیوثی هست ب نام، راعفی پور،این فرد اونقدر بی شرف هست اونقدر شیاد هست که توانسته مقام استادی نزدخود بسیجیان کسب کند/حالا چرا نام این فرد را اوردم چون این فرد،اونقدر بی شرف هست که،هنوز وجود ندارد،و البته کل اخوندهای حکومتی وجود ندارند با یک اخوند ب نام حسن الهیاری که منتقد حکومت اسلامی،و ولی فقیه هست یک مناظره کنن،یعنی با فردی که اون هم شیعه هست اما فقط منتقد حکومت اسلامی و ولایت فقیه هست،وجود ندارند ،با بیش از صدها بار دعوت ب مناظره و ب چالش کشیدن اعتقادات حکومت، از طرف الهیاری بروند مناظره کنن بعد میاد در مورد، مسحیت،بهایت و،یهودیت،جلسات و سخنرانی های نقادانه میگذارد//واقعا خنده دار هست یک مسلمان اون هم شیعه که، کل دین و مذهب خودشان پراز تناقض و سخنان غیرعقلانی هست بیاد بر دیگر باورها حمله کند و انها را ب چالش بکشد و وقتی یک پیرو از دیگر ادیان بیان فقط یک هزارم از تناقض دین مسلمانان را ب شخص گوش زد کند،فرد مثل اسپند رو اتیش بالا پایین بپرد و، روی ب توهین و فحاشیگونه بیاورد//عرض کردم بنده فقط و فقط انسانیت را تنها دین الهی میدانم و چون پیرو انسانیت هستم، ب هیچ دین و باوری تا انجا که اون باور انسانیت را ب چالش نکشد حمله نمیکنم،الان هم داشتم یک تحقیق در مورد بهایت میکردم که اتفاقی ب این سایت امدم و این کامنن را خواندم و حقیقت را بگم خیلی خشمگین شدم از دیوثی و بی خرد بودن حسین کامنت گذار،و جالب تر در میان نظرات یک نادان تر از حسین امده گفته حسین شاید فن کلام مدیرسایت را نداشته باشد اما حرفهاش قابل تامل هست،واقعا با چه بنجلهایی ما ملت طرف هستیم مغلطه گری،تعصب کور،بی ادبی و توهین و یک مشت ترشحات مغزی ،و یک مشت دروغ و تحریف از نظر اون پشمک که حسین گفته قابل تامل هست//تنها راه رسیدن ب جامعه انسانی،و رفاه، و امنیت در ایران اهورایی فقط و فقط نابودی حکومت شیاد اخوندی هست،این حکومت در واقع دشمن انسانیت و خرد//دشمن ایران /دشمن ایرانی//و هموطنان مسلمان معتدل اگاه باشن، و ختی دشمن خود اسلام هم هست،باید تمام باورمندان ب این چهار مورد بتیکدیگر متحد بشوند یعنی من انسان گرا،و اون هموطن وطن پرست،و اون هموطن مسلمان عقل گرا،و همه و همه باید متحد بشیم این حکومت جهل و نادانی را نابود کنیم تا قبل از اینکه این حکومت ب طور صد درصدی تمام این چهار مورد را از بین نبرده//
پاینده ایران
افزودن دیدگاه جدید