همهء پیامبران و پیروان جانفشان آنان با فداكاری و تحمل انواع بلا و زندان و تبعید و شكنجه و شهادت جامعهء انسانی را كه در مرحلهء كودكی به سر میبرد در مراحل اتحاد مادی و معنوی خانوادگی و قبیلهای و شهری و كشوری یكی پس از دیگری پیش بردند تا برای ورود به مرحلهء بلوغ خود كه مرحلهء اتحاد جهانی وبینالمللی است آماده گردد. این مرحله به قدری حساس و مهم است و به چنان قوای روحانی شدیدی احتیاج دارد كه مستلزم ظهور دو دیانت پی در پی بود كه در همهء متون مقدسهء ادیان قبل چون یهودی و مسیحی و زرتشتی و اسلامی به اشاره یا به صراحت تاریخ آنها ذكر گردیده و فاصلهء نزدیك آن دو مورد تأكید قرار گرفته است. بعضی از القاب و اصطلاحاتی كه ادیان قبل برای دو موعود آخرالزمان به كار برده بودند برای ظهور اول عبارت است از ایلیا، هوشیدر، یحیی، مهدی، یا قائم، و برای ظهور دوم عبارت است از ربالجنود، سیوشانس، شاه بهرام، كریشنا، میترا، بودای پنجم، مسیح، یا رجعت حسینی.
نام اولین نفس مقدس از دو موعود كل ادیان سید علی محمد بود و در اول محرم سال 1235 هجری قمری (1819 میلادی) در شهر شیراز متولد شدند. در 25 سالگی در سال 1260 هجری قمری (1844 میلادی)، یعنی همان سالی كه در كتب مقدسهء قبل به آن بشارت داده شده بود، در شهر شیراز اظهار امر تدریجی خود را، مانند همهء پیامبران، آغاز فرمودند. در مرحلهء اول خود را باب نامیدند. سپس در همان اوایل در شهر مكه و بعدها در مجلس علمای اسلام در حضور ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه قاجار، در تبریز قائمیت خود را اعلان، و در كتاب بیان فارسی كه در ماكو به وحی الهی از قلم ایشان نازل شده است رسالت و تعالیم مستقل خود را بیان فرمودند و اعلام نمودند كه منظورشان از بابیت، بابیت قائم موعود نبوده بلكه ظهور ایشان باب و مقدمهای برای ظهور بعد از ایشان بوده است، یعنی دومین موعود همهء ادیان، حضرت بهاءالله، كه در سال نهم ظهور حضرت باب امر خود را اظهار فرمودند.
خود ایشان دربارهء علل تدریجی بودن اظهار امر خود چنین میفرمایند: «نظر كن در فضل حضرت منتظر كه چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرموده تا آنكه آنها را نجات دهد. مقامی كه اول خلق است و مظهر ظهور آیهء انی انا الله چگونه خود را به اسم بابیت قائم آل محمد ظاهر فرمود.» و نیز میفرمایند: «چون حد این خلق را میدانستم از این جهت امر به كتمان اسم نموده بودم. این همان خلقند كه در حق رسولالله (ص) كه لامثل بوده و هست گفتند انه لمجنون و اگر میگویند ما آنها نیستیم عمل آنها دلیل بر كذب قول آنهاست.»
ایشان به مدت شش سال پیاپی توسط گروهی از علمای متعصب و امرای ظالم و مردم جاهل مورد انواع آزار و تبعید و ضرب و جرح و زندان قرار گرفتند تا اینكه در 28 شعبان سال 1266 هجری قمری در 31 سالگی در شهر تبریز به شهادت رسیدند. ایشان را همراه با یكی از پیروانشان كه تقاضا كرده بود همراه ایشان به شهادت برسد در سربازخانهء تبریز به تیر بستند و در حضور هزاران نفر از مردم آن شهر با شلیك صدها گلوله شهید نمودند. در این شش سال و پس از آن پیروان ایشان نیز به انواع شكنجه و زندان و تبعید و شهادت دچار شدند، به طوری كه دوست ودشمن به شجاعت و مظلومیت آنان اعتراف كردند. در میان این افراد كه از طبقات مختلف مردم ایران بودند چند صد نفر از علما و فضلا و فقهای با تقوی و درستكار نیز بودند كه ایمان وشهادت ایشان از جمله دلایل حقانیت ظهور حضرت باب به شمار میآید. كافی است از میان این علما به جناب آقا سید یحیی دارابی، فرزند آقا سید جعفر كشفی، اشاره كنیم كه مقامش از نظر تقوی و علم به قدری بلند و مورد احترام و اعتماد بود كه محمد شاه قاجار، پادشاه ایران در زمان ظهور حضرت باب، او را به عنوان نمایندهء خود برای تحقیق دربارهء حضرت باب به شیراز فرستاد. او كه بر حقایق قرآن و علم و فلسفه احاطهای عمیق و سیهزار حدیث از حفظ داشت و رفته بود تا به حساب خود فتنهء باب را به قوت علمی خود خاموش سازد، با مشاهدهء علم لدنی آن حضرت و مشاهدهء كیفیت اعجازآمیز نزول تفسیر سورهء كوثر از قلم ایشان، چنان عشق و ایمانی به حضرت باب پیدا كرد كه دیگر نزد محمدشاه برنگشت و به تبلیغ دیانت جدید قیام كرد و عاقبت در 18 شعبان 1266 هجری قمری، ده روز قبل از شهادت مولایش، در نیریز به شهادت رسید.
اما استقامت و تحمل بلایا و شهادت حضرت باب و پیروانشان و نیز ایمان و شهادت صدها عالم وارسته تنها دلایل حقانیت این ظهور نیست. دلیل اصلی حقانیت ایشان آیات الهی است كه به دو زبان فارسی و عربی در نهایت سرعت و بدون تأمل در موضوعات مختلف دینی وروحانی و تفسیر آیات قرآنی و احادیث اسلامی از قلم ایشان جاری میشد، درحالی كه ایشان تحصیل علوم دینی و مادی نفرموده بودند. ایشان تنها در سه سال اول ظهورشان بیش از پانصد هزار آیه نازل فرمودند. اینكه یك جوان تاجر 25 سالهء ایرانی و فارسی زبان بدون تحصیلات علوم دینی و عربی در مدتی كوتاه چندین برابر قرآن مجید آیات به دو زبان فارسی و عربی نازل كند از مهمترین دلایلی است كه ثابت میكند این آیات به وحی الهی نازل شده است. ازجملهء این آثار میتوان تفاسیر بعضی از سورههای قرآن مجید مانند سورهء بقره، یوسف، كوثر، والعصر و غیره را نام برد. به علاوه از قلم ایشان آثار دیگری نازل شده است كه بیانگر استقلال دیانت بابی از دیانت اسلام است، از جمله بیان فارسی، بیان عربی، كتابالاسماء، پنج شأن، رسالهء ذهبیه، رسالهء عدلیه، توقیعاتی خطاب به محمدشاه و حاجی میرزا آغاسی، توقیعاتی خطاب به بسیاری از علمای شهرهای مختلف ایران و غیره.
دلیل دیگر، نفوذ و غلبهء معنوی ایشان است كه در اندك مدتی تحولی عظیم در كشور ایران به وجود آورد، به طوری كه در مدتی كوتاه دهها هزار نفر به دیانت ایشان مؤمن شدند و تغییراتی شگرف در اخلاق و آداب و زندگی مادی و معنوی خود و ملت ایران به وجود آوردند، چنانكه بسیاری افراد دیانت بابی را، به علت تعالیم مترقی چون تساوی زنان و مردان و حذف طبقهء علمای دینی، آغاز نهضت تجددخواهی ایران دانستهاند. مثلاً وویلیه، مهندس فرانسوی و معلم دارالفنون در كتابی به نام ایران مینویسد: «نظر خداوند با ترقی ایران كاملاً موافق است، زیرا در 1844 شخصی به نام سید علیمحمدباب ظهور نمود و قوانین و دستورات جدیدی برای ترقی ایران نازل كرد، ولی علماء متعصب شورش نموده با توسل به نمایندگان خارجی مقیم ایران شاه را وادار كردند كه باب را اعدام نماید» همچنین دلارام مشهوری مینویسد: «رفرم اصیل مذهبی بعنوان یک انقلاب فلسفی میتواند راهگشای پیشروترین جناح جامعه در راه دامن زدن به تحولات عمیق اجتماعی باشد. از این دیدگاه برآمدن پرتستانتسیم در قرن شانزدهم را بدرستی آغاز عصر روشنگری اروپائی ارزیابی نموده اند و درست از همین جنبه، جنبش سراپا مذهبی بابی میتوانست ایران را در مسیر همان تحولاتی قرار دهد که اروپا پشت سرگذارده است.»
ایران در آن زمان، یعنی اواسط قرن نوزدهم میلادی، در نهایت عقبماندگی و انحطاط به سر میبرد. به فرمودهء حضرت عبدالبهاء، در آن ایام «افق ایران بسیار تاریك بود و جولانگاه ترك و تاجیك؛ و فارسیان را بنیاد بر باد و بنیان ویران.» نادانی و تعصبات و خرافات و فقر و بدبختی رعایا و استبداد و غفلت دستگاه سلطنت به حدی بود كه نه از چشم مستشرقین دور ماند و نه از چشم روشنفكران و نویسندگان ایرانی. در چنین اوضاعی هدف از ظهور حضرت باب آن بود كه آن نادانی و خرافات و تقالید پوسیده را از میان بردارد و افكار و قلوب انسانها را برای ظهور دیگری كه به مراتب عظیمتر از ظهور بابی و ظهورات قبل از آن بود و مقدر بود جهان را به دوران بلوغ و صلح و وحدت برساند آماده سازد. بنابراین حضرت باب احكام و تعالیمی نازل نفرمودند كه برای مدتی طولانی قابل اجرا باشد، بلكه عمداً قوانین و احكامی شدید وضع فرمودند كه هدف از آنها فقط از بین بردن تقالید و خرافات، و آماده كردن مردم برای ظهور موعود بود، و اجرای همهء آن احكام را موكول به تأیید و تصویب ظهور بعد از خود فرمودند. از جمله در این باره میفرمایند: «در بیان هیچ حرفی نازل نشده مگر آنكه قصد شده كه اطاعت كنند منیظهرهالله را كه او بوده منزل بیان قبل از ظهور خود»
به علاوه، ایشان در تمام آثار خودچنان به ذكر آن موعود منتظر كه بقیةالله یا مَنیظْهِرُهُالله (یعنی كسی كه خدا او را ظاهر خواهد كرد) یا بهاءالله مینامیدند پرداختندكه جای هیچگونه شك وشبهه ای باقی نگذاشتند، چنانكه حضرت بهاءالله بعدهادراین خصوص فرمودند، «در هیچ عصر و عهدی ظهور قبل به این تفصیل و تصریح ظهور بعد را ذكر ننموده.» به همین ترتیب صریحاً اعلان فرمودند كه چون ظهور موعود در سال نهم از ظهور ایشان، یعنی سال 1269 هجری قمری، واقع خواهد شد ذكری از جانشینی و وصایت نخواهند فرمود(باب 14 ازواحد6 كتاب «بیان فارسی»)، و از پیروان خود خواستند به محض ظهور موعود بدون چون و چرا به او ایمان آورند و به یاریاش قیام نمایندتابه واسطهءهدایات وتعالیم ودستورات او، ملكوت خدا در زمین تأسیس یابد و جهان به «عصرطلائی بلوغ» و «وحدت عالم انسانی» و استقرار «تمدن و مدنیت الهیِ» خود وارد شود. چنانكه دركتاب بیان فارسی، باب13، از واحد3، می فرمایند: «من یظهره الله...آخر، كلّ ِما عَلَی الارض (همهءزمینیان) را قطعه ءاز رضوان ِاعظم (عظیم ترین بهشت)خواهد فرمود.إنّهُ كانَ علّامأ مُقْتَدِرأ قَدیرأ.»
از جمله آیات فراوانی كه گویای حقایق فوق است وصریحأ به نام منیظهرهالله و تاریخ ظهور او اشاره دارد، چنین است: «انَّ بهاءَ منیظهرهالله فوقَ كل بهاء» «و فی سنةِ التّسع انتم كلّ خیر ٍ تُدركون» «اصبر حتی تقضی عن البیان تسعه فاذا قل فتبارك الله احسن المبدعین» «وفی سنةِالتّسع أنتم بلقاءالله تُرْزَقون.» وحتی دركتاب بیان فارسی به نظمی كه حضرت بهاءالله (من یظهره الله) برای تحقق «وحدت عالم انسانی» ِمژده داده شده توسط انبیاءوحضرت باب، تشریع وتأسیس خواهند فرمود، چنین اشاره می فرمایند: «طوبی لِمَن ینْظُرُ إلی نَظْم ِبهاءالله وَیشْكُرُ رَبَّهُ» (مضمون: خوشا به حال كسی كه نظم بهاءالله را ببیند و پروردگار خود را شكر نماید».
اما دومین نفس مقدس از دو موعود كل ادیان نامشان میرزا حسینعلی بود و در دوم محرم سال 1233 هجری قمری (1817 میلادی) در شهر طهران متولد شدند. پدر ایشان میرزا عباس معروف به میرزا بزرگ نوری از رجال دولتی بود و در دربار فتحعلی شاه مقام وزارت داشت. خانوادهء ایشان یكی از مهمترین و محترمترین خاندانهای مازندران بود و نسب ایشان به حضرت ابراهیم و یزدگرد سوم میرسید. ایشان در سن 27 سالگی به حضرت باب گرویدند- همانطور كه حضرت مسیح قبل از اظهار امر خود به حضرت یحیی بن زكریا گرویدند- ودر دورهء نه سالهء دیانت بابی با نهایت فداكاری و شجاعت به تبلیغ این دین و كمك به پیروان حضرت باب قیام نمودند و در این راه مورد ضرب و حبس و تبعید قرار گرفتند. در این نه سال با آنكه كسی از مقام حقیقی ایشان آگاه نبود عملاً در غیاب حضرت باب كه دائماً در زندان و تبعید به سر میبردند یار و یاور بابیان بودند.
در اواخر هشتمین سال از ظهور حضرت باب، چند نفر بابی كه از شهادت حضرت باب به شدت غمگین و ناراحت شده بودند و ناصرالدین شاه را مسؤول شهادت حضرت باب و پیروانشان میدانستندبدون مشورت، او را مورد سوء قصد قرار دادند، اما چون از گلولههای واقعی استفاده نكرده بودند موفق نشدند.گرچه ناصرالدین شاه در این ماجرا كشته نشد، امااین واقعه سبب شدكه كشتار بابیان بیش از پیش گسترش یابد، ودر همین جریان بود كه حضرت بهاءالله مدت چهار ماه در زندان سیاهچال طهران زندانی شدند. در همین سیاهچال بود كه برای اولین بار وحی الهی بر ایشان نازل شد. ایشان پس از این كه بیگناهیشان در این ماجرا به اثبات رسید از زندان آزاد، ولی به بغداد تبعید شدند، زیرا شاه و اطرافیان او فكر میكردند كه با خروج ایشان از ایران شعلهء دیانت جدید خاموش خواهد شد؛اما چنین نشد. حضرت بهاءالله در مدت سالهای 1269 تا 1279 هجری قمری كه در بغداد اقامت داشتند به تدریج جامعهء بابی را كه پریشان و سرگردان و از تعالیم حضرت باب غافل و روگردان شده بودند مجدداً تربیت فرمودند و روحی جدید در كالبد آنان دمیدند. وقتی پادشاهان ایران و عثمانی (یعنی ناصرالدین شاه و سلطان عبدالعزیز) متوجه شدند كه تبعید حضرت بهاءالله به بغداد نتیجهء موردنظر آنان را به بار نیاورده است و دیانت بابی رو به پیشرفت است، تصمیم گرفتند حضرت بهاءالله را به محل دورتری از ایران تبعید كنند و این بار ایشان را به شهر استانبول فرستادند. حضرت بهاء الله هنگام خروج از بغداد مقام حقیقی خود را به عنوان من یظهرهالله و موعود دیانت بابی و همهء ادیان علناً اعلام فرمودند و به تدریج، تا پایان زندگی ایشان در این كرهء خاكی، اكثریت قریب به اتفاق بابیان به دیانت بهائی ایمان آوردند.
به علت شهرت روزافزون حضرت بهاءالله و دیانت بهائی وتوجه افراد بسیاری از علما و فلاسفه و عرفا و رجال سیاسی و طبفات مختلف به این دیانت، دولتهای ایران و عثمانی حضرت بهاءالله را از اسلامبول به ادرنه و از ادرنه به عكا كه دورترین و بدآب و هواترین نقاط تحت حكومت عثمانی بود تبعید كردند و در آن شهر به زندان ابد محكوم ساختند تا به خیال خود از رشد امر بهائی جلوگیری و آن را نابود كنند، اما برعكس نتیجه گرفتند و روز به روز بر شهرت و محبوبیت دیانت بهائی افزوده شد. حضرت بهاءالله در مدت چهل سال تبعید و زندان و با تحمل بلاها و سختیهایی فوقالعاده، بدون برخورداری از تحصیلات عالیه، آثار فراوانی، از جمله خطاب به پادشاهان كشورها، رؤسای ادیان مختلف، دانشمندان و متفكران و بزرگان جهان، و بسیاری از افراد عادی نازل فرمودند كه تعداد آنها به حدود یكصد جلد میرسد. بعضی از مهمترین این آثار عبارتند از: كتاب مستطاب اقدس، امالكتاب دور بهائی، كه بیشتر احكام دیانت بهائی در آن نازل شده است؛ كتاب مستطاب ایقان، كه در تفسیر آیات كتب مقدسهء قبل، به خصوص قرآن مجید و انجیل جلیل، و اثبات حقانیت ظهور جدید نازل شده است؛ الواح متعددی خطاب به پادشاهان بزرگ آن زمان، ازجمله ناصرالدین شاه، عبدالعزیز سلطان عثمانی، ناپلئون سوم امپراطور فرانسه، نیكلای دوم تزار روسیه، ویلهلم اول امپراطور آلمان، ویكتوریا ملكهء انگلستان و پاپ پی نهم، كه در همهء این الواح آنان را از ظهور جدید الهی مطلع فرموده و آنان را به عدل و انصاف و برقراری صلح و وحدت دعوت كردهاند؛ كلمات مكنونه كه مخزن تعالیم اخلاقی و عرفانی دیانت بهائی است؛ و آثار دیگری مانند هفت وادی، چهاروادی، جواهرالاسرار، لوح خطاب به شیخ نجفی، اشراقات، بشارات، و دهها لوح و اثر دیگر كه الحمدلله در دسترس عموم قرار دارد.
حضرت بهاءالله در وصیتنامهء خود، كه به كتاب عهدی مشهور است، هدف اصلی از ظهور خود را چنین بیان میفرمایند: «مقصود این مظلوم از حمل شداید و بلایا و انزال آیات و اظهار بینات اخماد نار ضغینه و بغضا بوده كه شاید آفاق افئدهء اهل عالم به نور اتفاق منور گردد و به آسایش حقیقی فائز گردد.» و در بیانی دیگر میفرمایند: «حق جل جلاله از برای ظهور جواهر معانی از معدن انسانی آمده. الیوم دینالله و مذهبالله آنكه مذاهب مختلفه و سبل متعدده را سبب و علت بغضا ننمایند. این اصول و قوانین و راههای محكم متین از مطلع واحد ظاهر و از مَشرق واحد مُشرق واین اختلافات نظر به مصالح وقت و زمان و قرون و اعصار بوده. ای اهل بهاء، كمر همت را محكم نمایید كه شاید جدال و نزاع مذهبی از بین اهل عالم مرتفع شود و محو گردد حباً لله و لعباده (به خاطر عشق به خدا و بندگانش).»
بیتالعدل اعظم، عالیترین مرجع جامعهء جهانی بهائی، در بیان اهمیت اهداف عالیهءفوق ونحوهءرسیدن به آن، چنین میفرمایند: «وقتی حضرت بهاءالله در قرن نوزدهم پیام خود را به عالم اعلام فرمودند كاملاً به وضوح مشخص كردند كه اولین قدم ضروری و اساسی برای حصول صلح و ترقی عالم انسانی عبارت از اتحاد است... اما تا این زمان شما اكثرمردم را مشاهده میكنید كه دارای نقطهنظری متفاوت و متضاد هستند، یعنی آنها به اتحاد به عنوان هدفی غایی و تقریباً غیر قابل حصول نگاه میكنند و در بدایت امر نظر را بر مداوای سایر امراض نوع بشر متمركز میسازند. اگر آنها فقط بر این موضوع واقف بودند، میدانستند كه سایر امراض صرفاً علائم مختلف و عوارض جانبی این بیماری عمده و اساسی یعنی اختلاف و افتراقند.»
حضرت بهاءالله فقط به تعیین اهداف ضروری اكتفا نفرمودند، بلكه برای اولین بار در تاریخ ادیان آسمانی نظم بدیع جهانی را كه وسیلهء لازم و كافی برای تحقق تدریجی این اهداف است ایجاد فرمودند. یعنی نه تنها اصول و احكام این نظم را در كتاب مستطاب اقدس كه در سال 1873 میلادی در زندان عكا نازل شده است و در سایر آثار خود بیان فرمودند، بلكه تأسیس مركزی جهانی را به نام بیتالعدل اعظم، به عنوان مرجع عالی این نظم كه در دور بهائی مسؤول وضع قوانین لازم بر طبق مقتضیات زمان، حفظ وحدت جامعه و جلوگیری از انشعاب در آن، و انجام اقدامات ضروری جهت تحقق اهداف دیانت الهی است، پیشبینی فرمودند. همچنین فرزند ارشد خود، حضرت عبدالبهاء، را به طور رسمی و مكتوب و موثق به عنوان جانشین و مركز عهد و میثاق خود تعیین فرمودند و وظیفهء تبیین و تشریح تعالیم الهی را به ایشان سپردند تا جامعهء بهائی را از انشعاب و انحراف حفظ فرمایند.
به این ترتیب بعد ازوفات حضرت بهاءالله وصعودروحشان به عالم بالا در سال 1309 هجری قمری(1892میلادی) در عكا، حضرت عبدالبهاء هدایت جامعهء بهائی را به عهده گرفتند. ایشان پسر ارشد حضرت بهاءالله بودند كه در همان شب اظهار امر حضرت باب در پنجم جمادیالاولی 1260 هجری قمری در طهران به دنیا آمدند. از دوران كودكی در بلایا و مشكلات پدر بزرگوار خود شریك و سهیم بودند و همراه با ایشان از طهران به بغداد و استانبول و ادرنه و عكا تبعید شدند و همواره به خدمت ایشان مشغول بودند. پس از صعود حضرت بهاءالله، بر طبق مندرجات كتاب عهدی كه وصیتنامهء ایشان است، حضرت عبدالبهاء وظیفهء تبیین و تشریح آثار حضرت بهاءالله را به عهده گرفتند و در آثار متعدد خود اصول و مبادی دیانت بهائی را بیان فرمودند و به سؤالات بهائیان در مورد معانی آیات الهی پاسخ دادند. بعضی از مهمترین آثار ایشان، علاوه بر الواح بیشماری كه در پاسخ افراد از قلم ایشان صادر شده است، عبارتند از: الواح وصایا كه وصیتنامهء ایشان است و در آن چگونگی تأسیس بیتالعدل اعظم را تشریح فرمودهاند و شوقی افندی، نوهء ارشد خود را به عنوان مرجع بهائیان و مبین آیات الهی تعیین نمودهاند؛ رسالهء مدنیه، كه در آن اهل ایران را مورد خطاب قرار داده و آنچه را سبب آبادانی و پیشرفت ایران است به آنان گوشزد فرمودهاند؛ رسالهء سیاسیه، كه در آن بهائیان را از مداخله در امور سیاسی برحذر داشتهاند و نتایج منفی دخالت علمای دینی در امور سیاسی را بیان فرمودهاند؛ مقالهء شخصی سیاح كه در آن تاریخ تحلیلی ظهور و پیشرفت دیانت بابی را نگاشتهاند؛ خطابات كه مجموعهء نطقهای ایشان در دانشگاهها و كلیساها و كنیسهها و غیره در ضمن سفرهایشان به اروپا و امریكا و مصر در بین سالهای 1911 تا 1913 است، و در ضمن این خطابات تعالیم اساسی دیانت بهائی را اعلان و حقانیت ادیان الهی ازجمله دیانت مقدس اسلام را اثبات فرمودهاند؛ و بسیاری آثار دیگر.
حضرت عبدالبهاء كه از 9 سالگی در تبعید و زندان به سر برده بودند، در سن 64 سالگی در سال 1908 میلادی به دنبال انقلابات عثمانی از زندان رهایی یافتند و در سال 1910 سفرهای تاریخی خود را به مصر و اروپا و امریكا آغاز فرمودند و در سخنرانیهای عمومی و ملاقاتهای خصوصی خود با بسیاری از متفكرین و بزرگان شرق و غرب دیانت بهائی را به آنان معرفی فرموده، نزدیكی وقوع یك جنگ خانمانسوز را به آنان اخطار كردند و در سال 1913 میلادی به حیفا بازگشتند. در دوران جنگ جهانی اول ونیزقبل ازآن، خدمات گرانقدری به مردم ساكن فلسطین ارائه دادند و در سال 1921 میلادی عالم خاكی را ترك فرمودند.
حضرت عبدالبهاء در وصیتنامهء خویش، به نام الواح وصایا، نوهء ارشد خود به نام شوقیربانی را به عنوان مبینآیاتالله و ولیامرالله به جانشینی خود تعیین فرمودند. حضرت شوقی افندی در سال 1897 میلادی (مطابق 1276 هجری شمسی) در عكا متولد شدند. مادرشان دختر حضرت عبدالبهاء و پدرشان از بستگان حضرت باب بودند. حضرت عبدالبهاء از همان دوران كودكی تربیت ایشان را تحت نظر داشتند و ایشان را برای تحصیل ابتدا به بیروت و بعد به دانشگاه آكسفورد در انگلستان فرستادند، اما تحصیلات ایشان در آكسفورد ناتمام ماند چون بعد از درگذشت حضرت عبدالبهاء مجبور شدند تحصیلات خود را رها كرده، به فلسطین برگردند و در حالی كه فقط 24 سال داشتند ولایت امر بهائی را به عهده گیرند. حضرت ولیامرالله بر طبق مندرجات الواح وصایا به تأسیس نظم اداری بهائی قیام فرمودند، یعنی دستور انتخاب محافل روحانی محلی و بعد ملی را (كه مسؤول ادارهء جامعهء بهائی در سطوح محلی و ملی هستند) صادر فرمودند، ایادیان امرالله را (كه وظیفهء ترویج و حفظ و صیانت امر الهی را به عهده دارند) تعیین فرمودند، در آثار متعدد خود اصول و اهداف و روشهای این نظم را مفصلاً تشریح فرمودند، و مقدمات تأسیس بیتالعدل اعظم الهی را كه عالیترین مرجع عالم بهائی است فراهم نمودند. پس ازاینكه ایشان در سال 1957 میلادی مطابق با 1336 هجری شمسی به عالم بالا صعود فرمودند، ایادیان امرالله طبق هدایات حضرتشان در آثار و نوشته هایشان، ادارهء جامعهء بهائی را تا زمان تأسیس بیتالعدل اعظم در سال 1963 میلادی (1342 هجری شمسی) به مدت شش سال به عهده گرفتندوبه شكلی معجزآساوبی سابقه درتاریخ ادیان، سكّان ِدیانت بهائی را به دست بیت العدل اعظم سپردند.از مهمترین آثار حضرت ولیامرالله میتوان به موارد ذیل اشاره كرد: قرن بدیع كه تاریخ تحلیلی دیانت بهائی از آغاز تا پایان قرن اول بهائی است؛ ترجمهء بسیاری از آثار مباركهء دیانت بهائی به زبان انگلیسی؛ دور بهائی كه اصول دیانت بهائی را در آن بیان فرموده و آن را وصیتنامهء خود نامیدهاند، و بسیاری توقیعات دیگر در مورد نظم بدیع جهانی، از جمله هدف نظم بدیع جهانی، قد ظهر یومالمیعاد، تولد مدنیت جهانی، و ....
اكنون بیتالعدل اعظم، كه در سال 1342 هجری شمسی با انتخاباتی دموكراتیك توسط بهائیان عالم به روشی كه حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود تعیین فرموده بودند انتخاب شد، نهتنها هدایت جامعهء جهانی بهائی را در دست دارد بلكه با مردم و جوامع و رهبران دینی و سیاسی و علمی جهان و سازمانهای دولتی و غیردولتی و ملی و بینالمللی ارتباط برقرار مینماید تا تعالیم حضرت بهاءالله را به ایشان ارائه دهد و تلاشهای جهانی را برای نجات عالم انسانی از بحرانهای موجود حمایت و هدایت نماید.
در مدت حدود 160 سالی كه از آغازآئین بهائی میگذرد، این دیانت در عالم انتشاری وسیع یافته است و تعالیم و بنیانگذاران آن مورد توجه و تحسین اهل انصاف، چه بهائی و چه غیربهائی، قرار گرفته اند. به عنوان نمونه، ماری، ملكهء پیشین رومانی كه اولین ملكهای بود كه به دیانت بهائی ایمان آورد مینویسد: «هرگاه نام حضرت بهاءالله یا پسر ارشدش حضرت عبدالبهاء به چشم شما خورد از آنها روگردان مشوید، بلكه به نوشتجات آنها دقت نمایید و بگذارید بیانات روحبخش و محبتانگیزشان همچنان كه در قلب من نفوذ نموده در قلب شما نیز نفوذ نماید.»
آرنولد توینبی، مورخ مشهور، مینویسد: «دیانت بهائی بدون تردید دینی است مستقل در ردیف اسلام و مسیحیت و به هیچ وجه از دین دیگری منشعب نشده است »
به گفتهء مهاتما گاندی: «ایمان به بهائیت تسلیتبخش عالم انسانی است»
تولستوی، نویسندهء شهیر روسی كه علاقهء فراوانی به دیانت بهائی داشت، دربارهء این دیانت چنین میگوید: «نهضتی بسیار عمیق؛ من تعالیم دیگری را به این عمق نمیشناسم.»
توماس ادیسون بعد از ملاقات با حضرت عبدالبهاء در نیویورك مینویسد: «ملاقات این شخص بزرگوار به من فهماند كه تمام اختراعاتی را كه من كردهام به علت وجود عبدالبهاء در جهان و به منظور پیشرفت و ترقی سریع دیانت بهائی بوده است.»
جبران خلیل جبران مینویسد: «وقتی به حضور حضرت عبدالبهاء مشرف شدم احساس كردم كه برای نخستین بار در زندگیام شخصی را دیدم كه از وجودش روحالقدس تجلی مینمود.»
و بالاخره عالیترین مجمع قانونگذاری كشور برزیل، یعنی مجلس نمایندگان، در 28 می 1992، به مناسبت صدمین سال صعود حضرت بهاءالله جلسهای مخصوص برای تجلیل از حضرت بهاءالله و جامعهء بهائی و خدماتشان به بشریت برگزار كرد و نمایندگان جمیع احزاب به پا خاستند و یكی بعد از دیگری حضرت بهاءالله را در بیانات خویش ستودند و حضرتش را آفرینندهء «عظیمترین مجموعه آثار دینی كه تاكنون از قلم شخصی واحد صادر شده» خواندند و پیام مباركش را پیامی «برای جمیع نوع بشر ورای تفاوتهای بیاهمیت نژادی، مذهبی و ملی» توصیف كردند.
امّا، علیرغم حقیقت فوق، متأسفانه در ایران، كه زادگاه آئین بهائی است، اكثر اندیشمندان، یا دیانت بهائی را نادیده گرفتند یا با آن به مخالفت برخاستند، چنانكه دكتر ناصرالدین صاحبالزمانی نیز منصفانه به این حقیقت شهادت میدهد كه پیام الهی مزبور در ایران «تاكنون هرگز به درستی، بیطرفانه، انگیزهكاوانه و جامعهشناسانه مورد بررسی عمیق قرار نگرفته است.» حال آنكه به حكم انصاف ومنطق وحقیقت جوئی، برای آگاهی از حقیقت این دین، یك یك افرادبایدبا نادیده گرفتن همهء تهمت ها و افتراآتی كه مخالفین علیه آن نوشته و مینویسند، به خود كتب و آثار بهائی مراجعه كنندوبه چشم خود_ونه دیگران_ببینند، ودربارهء آن قضاوت نمایند.آنانی كه امروز منصفانه به دنبال حقیقت مزبورمی روند، مصداق آیهءشریفهء100 سورهء آل عمران قران كریم اندكه می فرماید: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ یدْعُونَ إلَی الْخَیر ِ وَ یأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهونَ عَن ِالْمُنْكَر ِوَ أولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحون» (مضمون: و باید با شند از شما جمعی كه بخوانند به سوی خوبی وامر كنند به خوبی ونهی كنند اززشتی وبدی، وآن گروه رستگار و نجات یافتگان هستند).
درپایان این فصل، برای آنكه «مفلحون» عزیز مزبور در این كشورمقدس، با میزان رشد و توسعهء آئین جدیدی كه ازوطن عزیزمان آشكارگشته، آشنا شوند، و بدانندكه «زین قصه هفت گنبدافلاك پرصداست»، وشعلهء آسمانیش باطوفان مخالفت های ظالمانهء 163 سالهء «كوته نظرانی» كه عالماًوعامداً (آل عمران-64) آن راناچیزو «مختصر» گرفته اند، نه تنها خاموش شدنی نبوده ونیست، بلكه بیشترزبانه می كشد، نمونههایی از آغاز تا امروز تقدیم، و توضیحات تكمیلی به فصل پنجم موكول می شود.
در نگاهی كلی، در دورهء حضرت باب ندای امر الهی در دو كشور ایران و عراق بلند شد؛ در دورهء حضرت بهاءالله به 10 كشور دیگر نیز رسید؛ در دورهء حضرت عبدالبهاء 20 كشور دیگر نیز از شرق و غرب عالم ندای الهی را شنیدند؛ و امروز در همهء كشورهای جهان این ندا بلند است. تعداد بابیان را در سال 1847 صدهزار نفر بیان كردهاند، اما به علت قتل عام و آزار و سركوب جامعهء بابی پس از شهادت حضرت باب در اواسط دههء 1850 میلادی این تعداد به نصف رسید. در دورهءحضرت بهاءالله، در سال 1880 میلادی مجدداً تعداد بابیانی كه اكثریت قریب به اتفاق آنان بهائی شده بودند فقط در ایران به صد هزار نفر بالغ گردید كه با توجه به جمعیت 5 تا 8 میلیونی آن روز ایران میتوان گفت یك تا دو درصد جمعیت ایران بهائی بودهاند . به علاوه نباید فراموش كرد كه این پیشرفت چشمگیر تحت فشار آزار و اذیت و زندان و تبعید و شهادت حاصل شده بود. تا سال 1963 تعداد بهائیان جهان به 400هزار نفر رسیده بود، در سال 1985 این تعداد به 3،500،000 نفر و در سال 1991 به 5،400،000 نفر و در سال 2001 به 6 میلیون نفر و اینك به حدود 7،666،000 رسیده است با در نظر گرفتن اینكه جمعیت كل دنیا در آغازآشكارشدن دین بابی وبهائی حدود 1/1 میلیارد نفر بوده و امروز 6 برابر آن زمان است، مشاهده میشود كه رشد كمّی جامعهء بهائی نسبت به 6 برابر شدن جمعیت دنیا، حدوداً 11 برابرجمعیت اولیهءخود شده است. به تصریح دائرهالمعارف بریتانیكا وسعت انتشار دیانت بهائی بعد از مسیحیت از نظر جغرافیایی بیشتر از سایر ادیان بوده است. میشل مالرب نیز در كتاب انسان و ادیان، نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی در صفحات 408-409 به «گسترش تند» وسریع ِدیانت بهائی اشاره میكند. اهمیت این آمارها در مقایسه با آمارهای مشابه در ادیان دیگر آن است كه به علت عدم وجود فرقه در جامعهء بهائی این آمار تماماً مربوط به یك جامعهء واحد است، حال آنكه آمارهای مشابه هریك ازادیان دیگرمربوط به شمار ِ مجموعی از فرقهها و جوامع مختلف هریك ازآنهامی باشد.
گذشته از جنبهء تعداد نفرات و پراكندگی جغرافیایی، چون جامعهء بهائی طبق نظامی انتخاباتی و مشورتی اداره میشود، معمولاً آمار مربوط به این نظم هم، به عنوان شاخصهای رشد جامعهء بهائی ذكر میگردد(برای آشنایی بااصطلاحات معمول ِذیل درسیستم نظم اداری بهائی، به فصل هفتم مراجعه فرمایید).به جهت آنكه برای هموطنان عزیز، محسوس ترباشد، آمارمقایسه ای زیر ازآغاز انقلاب اسلامی سال 1357 تاحدودزمان حال تقدیم می گرددتا حقایقی كه عرض شدهمچون روز دربرابردیدگان عزیزشان قرارگیردومیزان رشدوتوسعهءجهانی آئین بیش از300000 نفرازهموطنان بهائیشان، روشن گردد و كل به فرمودهء قران مجید (آیات 33-29، سورهء ابراهیم) بدانندكه این «شجرهءطیبه»، علیرغم طوفان های وارده برآن، «اصلش ثابت» است وشاخه اش درآسمان جهان پدیدارشده وبه ارادهءالهی میوه هایش راتقدیم جامعهءبشری می نماید.
درآغاز انقلاب اسلامی تعداد نقاطی كه بهائیان در آن ساكن بودهاند 83000 بوده و در سال 2001 به 127381 رسیده است؛ تعداد گروههای قومی و نژادها و قبائل بومی از 1640 به 2112 رسیده است؛ تعداد زبانهایی كه كتب بهائی به آن ترجمه شده از 685به 802 رسیده است؛ تعداد محافل روحانی ملی از 130 به 182 رسیده است؛ اكنون در همهء قارات عالم معابد بهائی كه به مشرق الاذكار معروفند ساخته شدهاند (در كشورهای آلمان، استرالیا، اوگاندا، ایالات متحده آمریكا، پاناما، ساموآ، هندوستان و اخیراً در شیلی) و دهها قطعه زمین در نقاط مختلف جهان به این منظور خریداری شده است؛ هم اكنون 33 مؤسسهء مطبوعاتی بهائی در عالم ایجاد شده است؛ بهائیان در 190 كشور مستقل و 46 سرزمین غیرمستقل و بخشهای ماورای بحار ساكنند؛ و همچنین دهها سایت اینترنتی و فرستندهء رادیویی و تلویزیونی بهائی ایجاد شده است كه به معرفی امر بهائی مشغولند، و این به غیر از فرستندههای غیربهائی است كه به مناسبتهای مختلف امر بهائی را معرفی میكنند.
حضرت بهاءالله در دورانی كه در زندان و تبعید به سر میبردند و پیروانشان در كشور ایران دچار انواع بلایا و مظالم وصدمات بودندوخون20000 نفرازعشّاقشان این خاك مقدس را گلگون نمود، پیروزی نهائی امر خود را چنین بشارت دادند: «لَوْ یسْتُرونَ النّورَ فِی البَرِّ اِنَّهُ یظْهَرُ مِنْ قُطْبِ الْبَحْرِ وَ یقُولُ اِنّی مُحْیی الْعالَمین» امروز نیز بهائیان مطمئنند كه هر مصیبت و بلا و بحرانی نهایتاً باعث پیروزی و پیشرفت آئین الهی خواهد شد، زیرا به شهادت قرآن مجید هیچكس قادر به خاموش كردن نور الهی نیست: «یریدونَ اَنْ یطْفِئوا نورَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ یأبَی اللهُ اِلّا اَن یتِمَّ نورَهُ وَلو كَرِهَ الكافِرون» .
درتأثیرخون آن شهیدان، درآثاروحیانی بهائی چنین آمده است: «إهراق ِدِماءِ مطهرّهء (ریخته شدن خون پاكِ) شهیدان ایران است كه دراین قرن نورانی وعصرگوهرافشان ِأعَزّ ِأبهائی، روی زمین رابهشت برین نمایدوسراپردهءوحدت عالم انسانی را، كَمانُزِّلَ فِی الألْواح (همان طوركه درالواح وآثاربهائی نازل ونوشته شده)، درقطب آفاق مرتفع سازدووحدت ِاصلیه راجلوه دهدوصلح اعظم راتأسیس فرماید.» ونیز: «مشیتِ حَی ِقدیربراین تعلّق گرفته وحكمتِ بالغهءالهیه چنین، اقتضاءنموده كه خاصّان ِحقّ در كشور مقدّسِ ایران، مال و منال، حتّی دم ِمُطهَّر ِ(خون ِپاكِ) خویش راایثار نمایند تا شجرهء امید، سقایت (آبیاری) گردد و به برگ ومیوه های گوناگون مزین شود و به مرور ِایام، اقوام و قبائل وملل ِمتباغضهء (درحال جنگ ودشمنی) اروپ وامریك وتاجیك و افریك را در ظلّ ِظَلیلش(سایهءدائم) درآورد و تألیف (دوستی وآشتی) دهد.» (به نقل از توقیعات، ج1، ص310؛ وپیام بیت العدل اعظم، مورخ 29 دسامبر1990) منابع و مآخذ: منتخبات آيات حضرت نقطه اولي، صص 85-84
همان، ص 86
عقايدبعضي ازدانشمندان جهان دربارهء ديانت بهائي، ص 199
رگ تاگ ج1، ص 186
مجله ء آهنگ بدیع، سال ششم، ص 246
متنخبات آیات حضرت اعلی، ص 73
سلطان رسل، حضرت اعلی، ص 69
منتخبات آیات حضرت اعلی، ص114. یعنی به راستی که جلال وشکوه کسی که خداونداوراظاهرمی کندازهرشکوهی برتراست. دراین آیهء مبارکه به اسم بهاء اشاره فرموده اند.
قرن بدیع، ص 90. یعنی درسال 9 شمابه همهء خوبی هامی رسید.
قرن بدیع، ص 90. یعنی صبرکن تا9 سال ازبیان بگذردوآنگاه بگومبارک است خداوندی که بهترین آفرینندگان است.
ادعیهءحضرت محبوب، ص 393
مجموعهءاشراقات، ص134-133
مکتوب مورخ8 دسامبر1967
عقایدبعضی ازدانشمندان جهان دربارهء دیانت بهائی، ص5
همان، ص133
همان، ص176
سایت نیونگاه، مقالهءگرایش تولستوی به آئین بهائی، به نقل ازکتاب لئوتولستوی ودیانت بهائی، اثر ل. استنداردو
عقایدبعضی از...ص 168
همان، ص130
پیام 22نوامبر2003 بیت العدل اعظم
کتاب خط سوم، ص380به بعد
پیام بهائی شمارهء 252، ص41
http://www.adherents.com
لوح مبارک پاپ، یعنی اگرنوررادرخشکی پنهان کنندسرازدریابرمی آوردومی گویدمن زندگی بخش عالمیان هستم.
قرآن مجید، سورهء 9، آیهء32. یعنی می خواهندنورالهی رابادهان خودخاموش کنندوخداابامی کندمگرآنکه نورش راتمام نماید؛ اگرچه کافران کراهت داشته باشند.
نام اولین نفس مقدس از دو موعود كل ادیان سید علی محمد بود و در اول محرم سال 1235 هجری قمری (1819 میلادی) در شهر شیراز متولد شدند. در 25 سالگی در سال 1260 هجری قمری (1844 میلادی)، یعنی همان سالی كه در كتب مقدسهء قبل به آن بشارت داده شده بود، در شهر شیراز اظهار امر تدریجی خود را، مانند همهء پیامبران، آغاز فرمودند. در مرحلهء اول خود را باب نامیدند. سپس در همان اوایل در شهر مكه و بعدها در مجلس علمای اسلام در حضور ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه قاجار، در تبریز قائمیت خود را اعلان، و در كتاب بیان فارسی كه در ماكو به وحی الهی از قلم ایشان نازل شده است رسالت و تعالیم مستقل خود را بیان فرمودند و اعلام نمودند كه منظورشان از بابیت، بابیت قائم موعود نبوده بلكه ظهور ایشان باب و مقدمهای برای ظهور بعد از ایشان بوده است، یعنی دومین موعود همهء ادیان، حضرت بهاءالله، كه در سال نهم ظهور حضرت باب امر خود را اظهار فرمودند.
خود ایشان دربارهء علل تدریجی بودن اظهار امر خود چنین میفرمایند: «نظر كن در فضل حضرت منتظر كه چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرموده تا آنكه آنها را نجات دهد. مقامی كه اول خلق است و مظهر ظهور آیهء انی انا الله چگونه خود را به اسم بابیت قائم آل محمد ظاهر فرمود.» و نیز میفرمایند: «چون حد این خلق را میدانستم از این جهت امر به كتمان اسم نموده بودم. این همان خلقند كه در حق رسولالله (ص) كه لامثل بوده و هست گفتند انه لمجنون و اگر میگویند ما آنها نیستیم عمل آنها دلیل بر كذب قول آنهاست.»
ایشان به مدت شش سال پیاپی توسط گروهی از علمای متعصب و امرای ظالم و مردم جاهل مورد انواع آزار و تبعید و ضرب و جرح و زندان قرار گرفتند تا اینكه در 28 شعبان سال 1266 هجری قمری در 31 سالگی در شهر تبریز به شهادت رسیدند. ایشان را همراه با یكی از پیروانشان كه تقاضا كرده بود همراه ایشان به شهادت برسد در سربازخانهء تبریز به تیر بستند و در حضور هزاران نفر از مردم آن شهر با شلیك صدها گلوله شهید نمودند. در این شش سال و پس از آن پیروان ایشان نیز به انواع شكنجه و زندان و تبعید و شهادت دچار شدند، به طوری كه دوست ودشمن به شجاعت و مظلومیت آنان اعتراف كردند. در میان این افراد كه از طبقات مختلف مردم ایران بودند چند صد نفر از علما و فضلا و فقهای با تقوی و درستكار نیز بودند كه ایمان وشهادت ایشان از جمله دلایل حقانیت ظهور حضرت باب به شمار میآید. كافی است از میان این علما به جناب آقا سید یحیی دارابی، فرزند آقا سید جعفر كشفی، اشاره كنیم كه مقامش از نظر تقوی و علم به قدری بلند و مورد احترام و اعتماد بود كه محمد شاه قاجار، پادشاه ایران در زمان ظهور حضرت باب، او را به عنوان نمایندهء خود برای تحقیق دربارهء حضرت باب به شیراز فرستاد. او كه بر حقایق قرآن و علم و فلسفه احاطهای عمیق و سیهزار حدیث از حفظ داشت و رفته بود تا به حساب خود فتنهء باب را به قوت علمی خود خاموش سازد، با مشاهدهء علم لدنی آن حضرت و مشاهدهء كیفیت اعجازآمیز نزول تفسیر سورهء كوثر از قلم ایشان، چنان عشق و ایمانی به حضرت باب پیدا كرد كه دیگر نزد محمدشاه برنگشت و به تبلیغ دیانت جدید قیام كرد و عاقبت در 18 شعبان 1266 هجری قمری، ده روز قبل از شهادت مولایش، در نیریز به شهادت رسید.
اما استقامت و تحمل بلایا و شهادت حضرت باب و پیروانشان و نیز ایمان و شهادت صدها عالم وارسته تنها دلایل حقانیت این ظهور نیست. دلیل اصلی حقانیت ایشان آیات الهی است كه به دو زبان فارسی و عربی در نهایت سرعت و بدون تأمل در موضوعات مختلف دینی وروحانی و تفسیر آیات قرآنی و احادیث اسلامی از قلم ایشان جاری میشد، درحالی كه ایشان تحصیل علوم دینی و مادی نفرموده بودند. ایشان تنها در سه سال اول ظهورشان بیش از پانصد هزار آیه نازل فرمودند. اینكه یك جوان تاجر 25 سالهء ایرانی و فارسی زبان بدون تحصیلات علوم دینی و عربی در مدتی كوتاه چندین برابر قرآن مجید آیات به دو زبان فارسی و عربی نازل كند از مهمترین دلایلی است كه ثابت میكند این آیات به وحی الهی نازل شده است. ازجملهء این آثار میتوان تفاسیر بعضی از سورههای قرآن مجید مانند سورهء بقره، یوسف، كوثر، والعصر و غیره را نام برد. به علاوه از قلم ایشان آثار دیگری نازل شده است كه بیانگر استقلال دیانت بابی از دیانت اسلام است، از جمله بیان فارسی، بیان عربی، كتابالاسماء، پنج شأن، رسالهء ذهبیه، رسالهء عدلیه، توقیعاتی خطاب به محمدشاه و حاجی میرزا آغاسی، توقیعاتی خطاب به بسیاری از علمای شهرهای مختلف ایران و غیره.
دلیل دیگر، نفوذ و غلبهء معنوی ایشان است كه در اندك مدتی تحولی عظیم در كشور ایران به وجود آورد، به طوری كه در مدتی كوتاه دهها هزار نفر به دیانت ایشان مؤمن شدند و تغییراتی شگرف در اخلاق و آداب و زندگی مادی و معنوی خود و ملت ایران به وجود آوردند، چنانكه بسیاری افراد دیانت بابی را، به علت تعالیم مترقی چون تساوی زنان و مردان و حذف طبقهء علمای دینی، آغاز نهضت تجددخواهی ایران دانستهاند. مثلاً وویلیه، مهندس فرانسوی و معلم دارالفنون در كتابی به نام ایران مینویسد: «نظر خداوند با ترقی ایران كاملاً موافق است، زیرا در 1844 شخصی به نام سید علیمحمدباب ظهور نمود و قوانین و دستورات جدیدی برای ترقی ایران نازل كرد، ولی علماء متعصب شورش نموده با توسل به نمایندگان خارجی مقیم ایران شاه را وادار كردند كه باب را اعدام نماید» همچنین دلارام مشهوری مینویسد: «رفرم اصیل مذهبی بعنوان یک انقلاب فلسفی میتواند راهگشای پیشروترین جناح جامعه در راه دامن زدن به تحولات عمیق اجتماعی باشد. از این دیدگاه برآمدن پرتستانتسیم در قرن شانزدهم را بدرستی آغاز عصر روشنگری اروپائی ارزیابی نموده اند و درست از همین جنبه، جنبش سراپا مذهبی بابی میتوانست ایران را در مسیر همان تحولاتی قرار دهد که اروپا پشت سرگذارده است.»
ایران در آن زمان، یعنی اواسط قرن نوزدهم میلادی، در نهایت عقبماندگی و انحطاط به سر میبرد. به فرمودهء حضرت عبدالبهاء، در آن ایام «افق ایران بسیار تاریك بود و جولانگاه ترك و تاجیك؛ و فارسیان را بنیاد بر باد و بنیان ویران.» نادانی و تعصبات و خرافات و فقر و بدبختی رعایا و استبداد و غفلت دستگاه سلطنت به حدی بود كه نه از چشم مستشرقین دور ماند و نه از چشم روشنفكران و نویسندگان ایرانی. در چنین اوضاعی هدف از ظهور حضرت باب آن بود كه آن نادانی و خرافات و تقالید پوسیده را از میان بردارد و افكار و قلوب انسانها را برای ظهور دیگری كه به مراتب عظیمتر از ظهور بابی و ظهورات قبل از آن بود و مقدر بود جهان را به دوران بلوغ و صلح و وحدت برساند آماده سازد. بنابراین حضرت باب احكام و تعالیمی نازل نفرمودند كه برای مدتی طولانی قابل اجرا باشد، بلكه عمداً قوانین و احكامی شدید وضع فرمودند كه هدف از آنها فقط از بین بردن تقالید و خرافات، و آماده كردن مردم برای ظهور موعود بود، و اجرای همهء آن احكام را موكول به تأیید و تصویب ظهور بعد از خود فرمودند. از جمله در این باره میفرمایند: «در بیان هیچ حرفی نازل نشده مگر آنكه قصد شده كه اطاعت كنند منیظهرهالله را كه او بوده منزل بیان قبل از ظهور خود»
به علاوه، ایشان در تمام آثار خودچنان به ذكر آن موعود منتظر كه بقیةالله یا مَنیظْهِرُهُالله (یعنی كسی كه خدا او را ظاهر خواهد كرد) یا بهاءالله مینامیدند پرداختندكه جای هیچگونه شك وشبهه ای باقی نگذاشتند، چنانكه حضرت بهاءالله بعدهادراین خصوص فرمودند، «در هیچ عصر و عهدی ظهور قبل به این تفصیل و تصریح ظهور بعد را ذكر ننموده.» به همین ترتیب صریحاً اعلان فرمودند كه چون ظهور موعود در سال نهم از ظهور ایشان، یعنی سال 1269 هجری قمری، واقع خواهد شد ذكری از جانشینی و وصایت نخواهند فرمود(باب 14 ازواحد6 كتاب «بیان فارسی»)، و از پیروان خود خواستند به محض ظهور موعود بدون چون و چرا به او ایمان آورند و به یاریاش قیام نمایندتابه واسطهءهدایات وتعالیم ودستورات او، ملكوت خدا در زمین تأسیس یابد و جهان به «عصرطلائی بلوغ» و «وحدت عالم انسانی» و استقرار «تمدن و مدنیت الهیِ» خود وارد شود. چنانكه دركتاب بیان فارسی، باب13، از واحد3، می فرمایند: «من یظهره الله...آخر، كلّ ِما عَلَی الارض (همهءزمینیان) را قطعه ءاز رضوان ِاعظم (عظیم ترین بهشت)خواهد فرمود.إنّهُ كانَ علّامأ مُقْتَدِرأ قَدیرأ.»
از جمله آیات فراوانی كه گویای حقایق فوق است وصریحأ به نام منیظهرهالله و تاریخ ظهور او اشاره دارد، چنین است: «انَّ بهاءَ منیظهرهالله فوقَ كل بهاء» «و فی سنةِ التّسع انتم كلّ خیر ٍ تُدركون» «اصبر حتی تقضی عن البیان تسعه فاذا قل فتبارك الله احسن المبدعین» «وفی سنةِالتّسع أنتم بلقاءالله تُرْزَقون.» وحتی دركتاب بیان فارسی به نظمی كه حضرت بهاءالله (من یظهره الله) برای تحقق «وحدت عالم انسانی» ِمژده داده شده توسط انبیاءوحضرت باب، تشریع وتأسیس خواهند فرمود، چنین اشاره می فرمایند: «طوبی لِمَن ینْظُرُ إلی نَظْم ِبهاءالله وَیشْكُرُ رَبَّهُ» (مضمون: خوشا به حال كسی كه نظم بهاءالله را ببیند و پروردگار خود را شكر نماید».
اما دومین نفس مقدس از دو موعود كل ادیان نامشان میرزا حسینعلی بود و در دوم محرم سال 1233 هجری قمری (1817 میلادی) در شهر طهران متولد شدند. پدر ایشان میرزا عباس معروف به میرزا بزرگ نوری از رجال دولتی بود و در دربار فتحعلی شاه مقام وزارت داشت. خانوادهء ایشان یكی از مهمترین و محترمترین خاندانهای مازندران بود و نسب ایشان به حضرت ابراهیم و یزدگرد سوم میرسید. ایشان در سن 27 سالگی به حضرت باب گرویدند- همانطور كه حضرت مسیح قبل از اظهار امر خود به حضرت یحیی بن زكریا گرویدند- ودر دورهء نه سالهء دیانت بابی با نهایت فداكاری و شجاعت به تبلیغ این دین و كمك به پیروان حضرت باب قیام نمودند و در این راه مورد ضرب و حبس و تبعید قرار گرفتند. در این نه سال با آنكه كسی از مقام حقیقی ایشان آگاه نبود عملاً در غیاب حضرت باب كه دائماً در زندان و تبعید به سر میبردند یار و یاور بابیان بودند.
در اواخر هشتمین سال از ظهور حضرت باب، چند نفر بابی كه از شهادت حضرت باب به شدت غمگین و ناراحت شده بودند و ناصرالدین شاه را مسؤول شهادت حضرت باب و پیروانشان میدانستندبدون مشورت، او را مورد سوء قصد قرار دادند، اما چون از گلولههای واقعی استفاده نكرده بودند موفق نشدند.گرچه ناصرالدین شاه در این ماجرا كشته نشد، امااین واقعه سبب شدكه كشتار بابیان بیش از پیش گسترش یابد، ودر همین جریان بود كه حضرت بهاءالله مدت چهار ماه در زندان سیاهچال طهران زندانی شدند. در همین سیاهچال بود كه برای اولین بار وحی الهی بر ایشان نازل شد. ایشان پس از این كه بیگناهیشان در این ماجرا به اثبات رسید از زندان آزاد، ولی به بغداد تبعید شدند، زیرا شاه و اطرافیان او فكر میكردند كه با خروج ایشان از ایران شعلهء دیانت جدید خاموش خواهد شد؛اما چنین نشد. حضرت بهاءالله در مدت سالهای 1269 تا 1279 هجری قمری كه در بغداد اقامت داشتند به تدریج جامعهء بابی را كه پریشان و سرگردان و از تعالیم حضرت باب غافل و روگردان شده بودند مجدداً تربیت فرمودند و روحی جدید در كالبد آنان دمیدند. وقتی پادشاهان ایران و عثمانی (یعنی ناصرالدین شاه و سلطان عبدالعزیز) متوجه شدند كه تبعید حضرت بهاءالله به بغداد نتیجهء موردنظر آنان را به بار نیاورده است و دیانت بابی رو به پیشرفت است، تصمیم گرفتند حضرت بهاءالله را به محل دورتری از ایران تبعید كنند و این بار ایشان را به شهر استانبول فرستادند. حضرت بهاء الله هنگام خروج از بغداد مقام حقیقی خود را به عنوان من یظهرهالله و موعود دیانت بابی و همهء ادیان علناً اعلام فرمودند و به تدریج، تا پایان زندگی ایشان در این كرهء خاكی، اكثریت قریب به اتفاق بابیان به دیانت بهائی ایمان آوردند.
به علت شهرت روزافزون حضرت بهاءالله و دیانت بهائی وتوجه افراد بسیاری از علما و فلاسفه و عرفا و رجال سیاسی و طبفات مختلف به این دیانت، دولتهای ایران و عثمانی حضرت بهاءالله را از اسلامبول به ادرنه و از ادرنه به عكا كه دورترین و بدآب و هواترین نقاط تحت حكومت عثمانی بود تبعید كردند و در آن شهر به زندان ابد محكوم ساختند تا به خیال خود از رشد امر بهائی جلوگیری و آن را نابود كنند، اما برعكس نتیجه گرفتند و روز به روز بر شهرت و محبوبیت دیانت بهائی افزوده شد. حضرت بهاءالله در مدت چهل سال تبعید و زندان و با تحمل بلاها و سختیهایی فوقالعاده، بدون برخورداری از تحصیلات عالیه، آثار فراوانی، از جمله خطاب به پادشاهان كشورها، رؤسای ادیان مختلف، دانشمندان و متفكران و بزرگان جهان، و بسیاری از افراد عادی نازل فرمودند كه تعداد آنها به حدود یكصد جلد میرسد. بعضی از مهمترین این آثار عبارتند از: كتاب مستطاب اقدس، امالكتاب دور بهائی، كه بیشتر احكام دیانت بهائی در آن نازل شده است؛ كتاب مستطاب ایقان، كه در تفسیر آیات كتب مقدسهء قبل، به خصوص قرآن مجید و انجیل جلیل، و اثبات حقانیت ظهور جدید نازل شده است؛ الواح متعددی خطاب به پادشاهان بزرگ آن زمان، ازجمله ناصرالدین شاه، عبدالعزیز سلطان عثمانی، ناپلئون سوم امپراطور فرانسه، نیكلای دوم تزار روسیه، ویلهلم اول امپراطور آلمان، ویكتوریا ملكهء انگلستان و پاپ پی نهم، كه در همهء این الواح آنان را از ظهور جدید الهی مطلع فرموده و آنان را به عدل و انصاف و برقراری صلح و وحدت دعوت كردهاند؛ كلمات مكنونه كه مخزن تعالیم اخلاقی و عرفانی دیانت بهائی است؛ و آثار دیگری مانند هفت وادی، چهاروادی، جواهرالاسرار، لوح خطاب به شیخ نجفی، اشراقات، بشارات، و دهها لوح و اثر دیگر كه الحمدلله در دسترس عموم قرار دارد.
حضرت بهاءالله در وصیتنامهء خود، كه به كتاب عهدی مشهور است، هدف اصلی از ظهور خود را چنین بیان میفرمایند: «مقصود این مظلوم از حمل شداید و بلایا و انزال آیات و اظهار بینات اخماد نار ضغینه و بغضا بوده كه شاید آفاق افئدهء اهل عالم به نور اتفاق منور گردد و به آسایش حقیقی فائز گردد.» و در بیانی دیگر میفرمایند: «حق جل جلاله از برای ظهور جواهر معانی از معدن انسانی آمده. الیوم دینالله و مذهبالله آنكه مذاهب مختلفه و سبل متعدده را سبب و علت بغضا ننمایند. این اصول و قوانین و راههای محكم متین از مطلع واحد ظاهر و از مَشرق واحد مُشرق واین اختلافات نظر به مصالح وقت و زمان و قرون و اعصار بوده. ای اهل بهاء، كمر همت را محكم نمایید كه شاید جدال و نزاع مذهبی از بین اهل عالم مرتفع شود و محو گردد حباً لله و لعباده (به خاطر عشق به خدا و بندگانش).»
بیتالعدل اعظم، عالیترین مرجع جامعهء جهانی بهائی، در بیان اهمیت اهداف عالیهءفوق ونحوهءرسیدن به آن، چنین میفرمایند: «وقتی حضرت بهاءالله در قرن نوزدهم پیام خود را به عالم اعلام فرمودند كاملاً به وضوح مشخص كردند كه اولین قدم ضروری و اساسی برای حصول صلح و ترقی عالم انسانی عبارت از اتحاد است... اما تا این زمان شما اكثرمردم را مشاهده میكنید كه دارای نقطهنظری متفاوت و متضاد هستند، یعنی آنها به اتحاد به عنوان هدفی غایی و تقریباً غیر قابل حصول نگاه میكنند و در بدایت امر نظر را بر مداوای سایر امراض نوع بشر متمركز میسازند. اگر آنها فقط بر این موضوع واقف بودند، میدانستند كه سایر امراض صرفاً علائم مختلف و عوارض جانبی این بیماری عمده و اساسی یعنی اختلاف و افتراقند.»
حضرت بهاءالله فقط به تعیین اهداف ضروری اكتفا نفرمودند، بلكه برای اولین بار در تاریخ ادیان آسمانی نظم بدیع جهانی را كه وسیلهء لازم و كافی برای تحقق تدریجی این اهداف است ایجاد فرمودند. یعنی نه تنها اصول و احكام این نظم را در كتاب مستطاب اقدس كه در سال 1873 میلادی در زندان عكا نازل شده است و در سایر آثار خود بیان فرمودند، بلكه تأسیس مركزی جهانی را به نام بیتالعدل اعظم، به عنوان مرجع عالی این نظم كه در دور بهائی مسؤول وضع قوانین لازم بر طبق مقتضیات زمان، حفظ وحدت جامعه و جلوگیری از انشعاب در آن، و انجام اقدامات ضروری جهت تحقق اهداف دیانت الهی است، پیشبینی فرمودند. همچنین فرزند ارشد خود، حضرت عبدالبهاء، را به طور رسمی و مكتوب و موثق به عنوان جانشین و مركز عهد و میثاق خود تعیین فرمودند و وظیفهء تبیین و تشریح تعالیم الهی را به ایشان سپردند تا جامعهء بهائی را از انشعاب و انحراف حفظ فرمایند.
به این ترتیب بعد ازوفات حضرت بهاءالله وصعودروحشان به عالم بالا در سال 1309 هجری قمری(1892میلادی) در عكا، حضرت عبدالبهاء هدایت جامعهء بهائی را به عهده گرفتند. ایشان پسر ارشد حضرت بهاءالله بودند كه در همان شب اظهار امر حضرت باب در پنجم جمادیالاولی 1260 هجری قمری در طهران به دنیا آمدند. از دوران كودكی در بلایا و مشكلات پدر بزرگوار خود شریك و سهیم بودند و همراه با ایشان از طهران به بغداد و استانبول و ادرنه و عكا تبعید شدند و همواره به خدمت ایشان مشغول بودند. پس از صعود حضرت بهاءالله، بر طبق مندرجات كتاب عهدی كه وصیتنامهء ایشان است، حضرت عبدالبهاء وظیفهء تبیین و تشریح آثار حضرت بهاءالله را به عهده گرفتند و در آثار متعدد خود اصول و مبادی دیانت بهائی را بیان فرمودند و به سؤالات بهائیان در مورد معانی آیات الهی پاسخ دادند. بعضی از مهمترین آثار ایشان، علاوه بر الواح بیشماری كه در پاسخ افراد از قلم ایشان صادر شده است، عبارتند از: الواح وصایا كه وصیتنامهء ایشان است و در آن چگونگی تأسیس بیتالعدل اعظم را تشریح فرمودهاند و شوقی افندی، نوهء ارشد خود را به عنوان مرجع بهائیان و مبین آیات الهی تعیین نمودهاند؛ رسالهء مدنیه، كه در آن اهل ایران را مورد خطاب قرار داده و آنچه را سبب آبادانی و پیشرفت ایران است به آنان گوشزد فرمودهاند؛ رسالهء سیاسیه، كه در آن بهائیان را از مداخله در امور سیاسی برحذر داشتهاند و نتایج منفی دخالت علمای دینی در امور سیاسی را بیان فرمودهاند؛ مقالهء شخصی سیاح كه در آن تاریخ تحلیلی ظهور و پیشرفت دیانت بابی را نگاشتهاند؛ خطابات كه مجموعهء نطقهای ایشان در دانشگاهها و كلیساها و كنیسهها و غیره در ضمن سفرهایشان به اروپا و امریكا و مصر در بین سالهای 1911 تا 1913 است، و در ضمن این خطابات تعالیم اساسی دیانت بهائی را اعلان و حقانیت ادیان الهی ازجمله دیانت مقدس اسلام را اثبات فرمودهاند؛ و بسیاری آثار دیگر.
حضرت عبدالبهاء كه از 9 سالگی در تبعید و زندان به سر برده بودند، در سن 64 سالگی در سال 1908 میلادی به دنبال انقلابات عثمانی از زندان رهایی یافتند و در سال 1910 سفرهای تاریخی خود را به مصر و اروپا و امریكا آغاز فرمودند و در سخنرانیهای عمومی و ملاقاتهای خصوصی خود با بسیاری از متفكرین و بزرگان شرق و غرب دیانت بهائی را به آنان معرفی فرموده، نزدیكی وقوع یك جنگ خانمانسوز را به آنان اخطار كردند و در سال 1913 میلادی به حیفا بازگشتند. در دوران جنگ جهانی اول ونیزقبل ازآن، خدمات گرانقدری به مردم ساكن فلسطین ارائه دادند و در سال 1921 میلادی عالم خاكی را ترك فرمودند.
حضرت عبدالبهاء در وصیتنامهء خویش، به نام الواح وصایا، نوهء ارشد خود به نام شوقیربانی را به عنوان مبینآیاتالله و ولیامرالله به جانشینی خود تعیین فرمودند. حضرت شوقی افندی در سال 1897 میلادی (مطابق 1276 هجری شمسی) در عكا متولد شدند. مادرشان دختر حضرت عبدالبهاء و پدرشان از بستگان حضرت باب بودند. حضرت عبدالبهاء از همان دوران كودكی تربیت ایشان را تحت نظر داشتند و ایشان را برای تحصیل ابتدا به بیروت و بعد به دانشگاه آكسفورد در انگلستان فرستادند، اما تحصیلات ایشان در آكسفورد ناتمام ماند چون بعد از درگذشت حضرت عبدالبهاء مجبور شدند تحصیلات خود را رها كرده، به فلسطین برگردند و در حالی كه فقط 24 سال داشتند ولایت امر بهائی را به عهده گیرند. حضرت ولیامرالله بر طبق مندرجات الواح وصایا به تأسیس نظم اداری بهائی قیام فرمودند، یعنی دستور انتخاب محافل روحانی محلی و بعد ملی را (كه مسؤول ادارهء جامعهء بهائی در سطوح محلی و ملی هستند) صادر فرمودند، ایادیان امرالله را (كه وظیفهء ترویج و حفظ و صیانت امر الهی را به عهده دارند) تعیین فرمودند، در آثار متعدد خود اصول و اهداف و روشهای این نظم را مفصلاً تشریح فرمودند، و مقدمات تأسیس بیتالعدل اعظم الهی را كه عالیترین مرجع عالم بهائی است فراهم نمودند. پس ازاینكه ایشان در سال 1957 میلادی مطابق با 1336 هجری شمسی به عالم بالا صعود فرمودند، ایادیان امرالله طبق هدایات حضرتشان در آثار و نوشته هایشان، ادارهء جامعهء بهائی را تا زمان تأسیس بیتالعدل اعظم در سال 1963 میلادی (1342 هجری شمسی) به مدت شش سال به عهده گرفتندوبه شكلی معجزآساوبی سابقه درتاریخ ادیان، سكّان ِدیانت بهائی را به دست بیت العدل اعظم سپردند.از مهمترین آثار حضرت ولیامرالله میتوان به موارد ذیل اشاره كرد: قرن بدیع كه تاریخ تحلیلی دیانت بهائی از آغاز تا پایان قرن اول بهائی است؛ ترجمهء بسیاری از آثار مباركهء دیانت بهائی به زبان انگلیسی؛ دور بهائی كه اصول دیانت بهائی را در آن بیان فرموده و آن را وصیتنامهء خود نامیدهاند، و بسیاری توقیعات دیگر در مورد نظم بدیع جهانی، از جمله هدف نظم بدیع جهانی، قد ظهر یومالمیعاد، تولد مدنیت جهانی، و ....
اكنون بیتالعدل اعظم، كه در سال 1342 هجری شمسی با انتخاباتی دموكراتیك توسط بهائیان عالم به روشی كه حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود تعیین فرموده بودند انتخاب شد، نهتنها هدایت جامعهء جهانی بهائی را در دست دارد بلكه با مردم و جوامع و رهبران دینی و سیاسی و علمی جهان و سازمانهای دولتی و غیردولتی و ملی و بینالمللی ارتباط برقرار مینماید تا تعالیم حضرت بهاءالله را به ایشان ارائه دهد و تلاشهای جهانی را برای نجات عالم انسانی از بحرانهای موجود حمایت و هدایت نماید.
در مدت حدود 160 سالی كه از آغازآئین بهائی میگذرد، این دیانت در عالم انتشاری وسیع یافته است و تعالیم و بنیانگذاران آن مورد توجه و تحسین اهل انصاف، چه بهائی و چه غیربهائی، قرار گرفته اند. به عنوان نمونه، ماری، ملكهء پیشین رومانی كه اولین ملكهای بود كه به دیانت بهائی ایمان آورد مینویسد: «هرگاه نام حضرت بهاءالله یا پسر ارشدش حضرت عبدالبهاء به چشم شما خورد از آنها روگردان مشوید، بلكه به نوشتجات آنها دقت نمایید و بگذارید بیانات روحبخش و محبتانگیزشان همچنان كه در قلب من نفوذ نموده در قلب شما نیز نفوذ نماید.»
آرنولد توینبی، مورخ مشهور، مینویسد: «دیانت بهائی بدون تردید دینی است مستقل در ردیف اسلام و مسیحیت و به هیچ وجه از دین دیگری منشعب نشده است »
به گفتهء مهاتما گاندی: «ایمان به بهائیت تسلیتبخش عالم انسانی است»
تولستوی، نویسندهء شهیر روسی كه علاقهء فراوانی به دیانت بهائی داشت، دربارهء این دیانت چنین میگوید: «نهضتی بسیار عمیق؛ من تعالیم دیگری را به این عمق نمیشناسم.»
توماس ادیسون بعد از ملاقات با حضرت عبدالبهاء در نیویورك مینویسد: «ملاقات این شخص بزرگوار به من فهماند كه تمام اختراعاتی را كه من كردهام به علت وجود عبدالبهاء در جهان و به منظور پیشرفت و ترقی سریع دیانت بهائی بوده است.»
جبران خلیل جبران مینویسد: «وقتی به حضور حضرت عبدالبهاء مشرف شدم احساس كردم كه برای نخستین بار در زندگیام شخصی را دیدم كه از وجودش روحالقدس تجلی مینمود.»
و بالاخره عالیترین مجمع قانونگذاری كشور برزیل، یعنی مجلس نمایندگان، در 28 می 1992، به مناسبت صدمین سال صعود حضرت بهاءالله جلسهای مخصوص برای تجلیل از حضرت بهاءالله و جامعهء بهائی و خدماتشان به بشریت برگزار كرد و نمایندگان جمیع احزاب به پا خاستند و یكی بعد از دیگری حضرت بهاءالله را در بیانات خویش ستودند و حضرتش را آفرینندهء «عظیمترین مجموعه آثار دینی كه تاكنون از قلم شخصی واحد صادر شده» خواندند و پیام مباركش را پیامی «برای جمیع نوع بشر ورای تفاوتهای بیاهمیت نژادی، مذهبی و ملی» توصیف كردند.
امّا، علیرغم حقیقت فوق، متأسفانه در ایران، كه زادگاه آئین بهائی است، اكثر اندیشمندان، یا دیانت بهائی را نادیده گرفتند یا با آن به مخالفت برخاستند، چنانكه دكتر ناصرالدین صاحبالزمانی نیز منصفانه به این حقیقت شهادت میدهد كه پیام الهی مزبور در ایران «تاكنون هرگز به درستی، بیطرفانه، انگیزهكاوانه و جامعهشناسانه مورد بررسی عمیق قرار نگرفته است.» حال آنكه به حكم انصاف ومنطق وحقیقت جوئی، برای آگاهی از حقیقت این دین، یك یك افرادبایدبا نادیده گرفتن همهء تهمت ها و افتراآتی كه مخالفین علیه آن نوشته و مینویسند، به خود كتب و آثار بهائی مراجعه كنندوبه چشم خود_ونه دیگران_ببینند، ودربارهء آن قضاوت نمایند.آنانی كه امروز منصفانه به دنبال حقیقت مزبورمی روند، مصداق آیهءشریفهء100 سورهء آل عمران قران كریم اندكه می فرماید: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ یدْعُونَ إلَی الْخَیر ِ وَ یأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهونَ عَن ِالْمُنْكَر ِوَ أولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحون» (مضمون: و باید با شند از شما جمعی كه بخوانند به سوی خوبی وامر كنند به خوبی ونهی كنند اززشتی وبدی، وآن گروه رستگار و نجات یافتگان هستند).
درپایان این فصل، برای آنكه «مفلحون» عزیز مزبور در این كشورمقدس، با میزان رشد و توسعهء آئین جدیدی كه ازوطن عزیزمان آشكارگشته، آشنا شوند، و بدانندكه «زین قصه هفت گنبدافلاك پرصداست»، وشعلهء آسمانیش باطوفان مخالفت های ظالمانهء 163 سالهء «كوته نظرانی» كه عالماًوعامداً (آل عمران-64) آن راناچیزو «مختصر» گرفته اند، نه تنها خاموش شدنی نبوده ونیست، بلكه بیشترزبانه می كشد، نمونههایی از آغاز تا امروز تقدیم، و توضیحات تكمیلی به فصل پنجم موكول می شود.
در نگاهی كلی، در دورهء حضرت باب ندای امر الهی در دو كشور ایران و عراق بلند شد؛ در دورهء حضرت بهاءالله به 10 كشور دیگر نیز رسید؛ در دورهء حضرت عبدالبهاء 20 كشور دیگر نیز از شرق و غرب عالم ندای الهی را شنیدند؛ و امروز در همهء كشورهای جهان این ندا بلند است. تعداد بابیان را در سال 1847 صدهزار نفر بیان كردهاند، اما به علت قتل عام و آزار و سركوب جامعهء بابی پس از شهادت حضرت باب در اواسط دههء 1850 میلادی این تعداد به نصف رسید. در دورهءحضرت بهاءالله، در سال 1880 میلادی مجدداً تعداد بابیانی كه اكثریت قریب به اتفاق آنان بهائی شده بودند فقط در ایران به صد هزار نفر بالغ گردید كه با توجه به جمعیت 5 تا 8 میلیونی آن روز ایران میتوان گفت یك تا دو درصد جمعیت ایران بهائی بودهاند . به علاوه نباید فراموش كرد كه این پیشرفت چشمگیر تحت فشار آزار و اذیت و زندان و تبعید و شهادت حاصل شده بود. تا سال 1963 تعداد بهائیان جهان به 400هزار نفر رسیده بود، در سال 1985 این تعداد به 3،500،000 نفر و در سال 1991 به 5،400،000 نفر و در سال 2001 به 6 میلیون نفر و اینك به حدود 7،666،000 رسیده است با در نظر گرفتن اینكه جمعیت كل دنیا در آغازآشكارشدن دین بابی وبهائی حدود 1/1 میلیارد نفر بوده و امروز 6 برابر آن زمان است، مشاهده میشود كه رشد كمّی جامعهء بهائی نسبت به 6 برابر شدن جمعیت دنیا، حدوداً 11 برابرجمعیت اولیهءخود شده است. به تصریح دائرهالمعارف بریتانیكا وسعت انتشار دیانت بهائی بعد از مسیحیت از نظر جغرافیایی بیشتر از سایر ادیان بوده است. میشل مالرب نیز در كتاب انسان و ادیان، نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی در صفحات 408-409 به «گسترش تند» وسریع ِدیانت بهائی اشاره میكند. اهمیت این آمارها در مقایسه با آمارهای مشابه در ادیان دیگر آن است كه به علت عدم وجود فرقه در جامعهء بهائی این آمار تماماً مربوط به یك جامعهء واحد است، حال آنكه آمارهای مشابه هریك ازادیان دیگرمربوط به شمار ِ مجموعی از فرقهها و جوامع مختلف هریك ازآنهامی باشد.
گذشته از جنبهء تعداد نفرات و پراكندگی جغرافیایی، چون جامعهء بهائی طبق نظامی انتخاباتی و مشورتی اداره میشود، معمولاً آمار مربوط به این نظم هم، به عنوان شاخصهای رشد جامعهء بهائی ذكر میگردد(برای آشنایی بااصطلاحات معمول ِذیل درسیستم نظم اداری بهائی، به فصل هفتم مراجعه فرمایید).به جهت آنكه برای هموطنان عزیز، محسوس ترباشد، آمارمقایسه ای زیر ازآغاز انقلاب اسلامی سال 1357 تاحدودزمان حال تقدیم می گرددتا حقایقی كه عرض شدهمچون روز دربرابردیدگان عزیزشان قرارگیردومیزان رشدوتوسعهءجهانی آئین بیش از300000 نفرازهموطنان بهائیشان، روشن گردد و كل به فرمودهء قران مجید (آیات 33-29، سورهء ابراهیم) بدانندكه این «شجرهءطیبه»، علیرغم طوفان های وارده برآن، «اصلش ثابت» است وشاخه اش درآسمان جهان پدیدارشده وبه ارادهءالهی میوه هایش راتقدیم جامعهءبشری می نماید.
درآغاز انقلاب اسلامی تعداد نقاطی كه بهائیان در آن ساكن بودهاند 83000 بوده و در سال 2001 به 127381 رسیده است؛ تعداد گروههای قومی و نژادها و قبائل بومی از 1640 به 2112 رسیده است؛ تعداد زبانهایی كه كتب بهائی به آن ترجمه شده از 685به 802 رسیده است؛ تعداد محافل روحانی ملی از 130 به 182 رسیده است؛ اكنون در همهء قارات عالم معابد بهائی كه به مشرق الاذكار معروفند ساخته شدهاند (در كشورهای آلمان، استرالیا، اوگاندا، ایالات متحده آمریكا، پاناما، ساموآ، هندوستان و اخیراً در شیلی) و دهها قطعه زمین در نقاط مختلف جهان به این منظور خریداری شده است؛ هم اكنون 33 مؤسسهء مطبوعاتی بهائی در عالم ایجاد شده است؛ بهائیان در 190 كشور مستقل و 46 سرزمین غیرمستقل و بخشهای ماورای بحار ساكنند؛ و همچنین دهها سایت اینترنتی و فرستندهء رادیویی و تلویزیونی بهائی ایجاد شده است كه به معرفی امر بهائی مشغولند، و این به غیر از فرستندههای غیربهائی است كه به مناسبتهای مختلف امر بهائی را معرفی میكنند.
حضرت بهاءالله در دورانی كه در زندان و تبعید به سر میبردند و پیروانشان در كشور ایران دچار انواع بلایا و مظالم وصدمات بودندوخون20000 نفرازعشّاقشان این خاك مقدس را گلگون نمود، پیروزی نهائی امر خود را چنین بشارت دادند: «لَوْ یسْتُرونَ النّورَ فِی البَرِّ اِنَّهُ یظْهَرُ مِنْ قُطْبِ الْبَحْرِ وَ یقُولُ اِنّی مُحْیی الْعالَمین» امروز نیز بهائیان مطمئنند كه هر مصیبت و بلا و بحرانی نهایتاً باعث پیروزی و پیشرفت آئین الهی خواهد شد، زیرا به شهادت قرآن مجید هیچكس قادر به خاموش كردن نور الهی نیست: «یریدونَ اَنْ یطْفِئوا نورَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ یأبَی اللهُ اِلّا اَن یتِمَّ نورَهُ وَلو كَرِهَ الكافِرون» .
درتأثیرخون آن شهیدان، درآثاروحیانی بهائی چنین آمده است: «إهراق ِدِماءِ مطهرّهء (ریخته شدن خون پاكِ) شهیدان ایران است كه دراین قرن نورانی وعصرگوهرافشان ِأعَزّ ِأبهائی، روی زمین رابهشت برین نمایدوسراپردهءوحدت عالم انسانی را، كَمانُزِّلَ فِی الألْواح (همان طوركه درالواح وآثاربهائی نازل ونوشته شده)، درقطب آفاق مرتفع سازدووحدت ِاصلیه راجلوه دهدوصلح اعظم راتأسیس فرماید.» ونیز: «مشیتِ حَی ِقدیربراین تعلّق گرفته وحكمتِ بالغهءالهیه چنین، اقتضاءنموده كه خاصّان ِحقّ در كشور مقدّسِ ایران، مال و منال، حتّی دم ِمُطهَّر ِ(خون ِپاكِ) خویش راایثار نمایند تا شجرهء امید، سقایت (آبیاری) گردد و به برگ ومیوه های گوناگون مزین شود و به مرور ِایام، اقوام و قبائل وملل ِمتباغضهء (درحال جنگ ودشمنی) اروپ وامریك وتاجیك و افریك را در ظلّ ِظَلیلش(سایهءدائم) درآورد و تألیف (دوستی وآشتی) دهد.» (به نقل از توقیعات، ج1، ص310؛ وپیام بیت العدل اعظم، مورخ 29 دسامبر1990) منابع و مآخذ: منتخبات آيات حضرت نقطه اولي، صص 85-84
همان، ص 86
عقايدبعضي ازدانشمندان جهان دربارهء ديانت بهائي، ص 199
رگ تاگ ج1، ص 186
مجله ء آهنگ بدیع، سال ششم، ص 246
متنخبات آیات حضرت اعلی، ص 73
سلطان رسل، حضرت اعلی، ص 69
منتخبات آیات حضرت اعلی، ص114. یعنی به راستی که جلال وشکوه کسی که خداونداوراظاهرمی کندازهرشکوهی برتراست. دراین آیهء مبارکه به اسم بهاء اشاره فرموده اند.
قرن بدیع، ص 90. یعنی درسال 9 شمابه همهء خوبی هامی رسید.
قرن بدیع، ص 90. یعنی صبرکن تا9 سال ازبیان بگذردوآنگاه بگومبارک است خداوندی که بهترین آفرینندگان است.
ادعیهءحضرت محبوب، ص 393
مجموعهءاشراقات، ص134-133
مکتوب مورخ8 دسامبر1967
عقایدبعضی ازدانشمندان جهان دربارهء دیانت بهائی، ص5
همان، ص133
همان، ص176
سایت نیونگاه، مقالهءگرایش تولستوی به آئین بهائی، به نقل ازکتاب لئوتولستوی ودیانت بهائی، اثر ل. استنداردو
عقایدبعضی از...ص 168
همان، ص130
پیام 22نوامبر2003 بیت العدل اعظم
کتاب خط سوم، ص380به بعد
پیام بهائی شمارهء 252، ص41
http://www.adherents.com
لوح مبارک پاپ، یعنی اگرنوررادرخشکی پنهان کنندسرازدریابرمی آوردومی گویدمن زندگی بخش عالمیان هستم.
قرآن مجید، سورهء 9، آیهء32. یعنی می خواهندنورالهی رابادهان خودخاموش کنندوخداابامی کندمگرآنکه نورش راتمام نماید؛ اگرچه کافران کراهت داشته باشند.
دیدگاهها
محمد :
سلام من یک ایرانی هستم ساکن تهران و به تازگی یک تبلیغ ضد بهایی موجب کنجکاوی من شد و با تحقیق و پیگیری به بزرگترین کشف زندگی خود رسیدم. آگاهی از حقایق تاریخی 170 سال اخیر و مطالعه آثار بهایی باعث شد تا به حقانیت این آیین ایمان آورم و از نو متولد شوم و این آگاهی مرا کلا" دگرگون کرد. از خود می پرسم چگونه این حقایق را از مردم پنهان کرده اند و چگونه روحانیت و حکومت وقت توانسته اند تا نویسندگان و مورخین و روزنامه نگاران و روشنفکران و حتی آنهایی که بر علیه حکومت مستبد و روحانیت متحجر قیام کردند و در این راه جان خود را فدا نمودند را مهار کنند تا این حقیقت پنهان بماند من ایمان دارم که فرد فرد این مردم اگر از این حقایق و ظهور این آیین آگاهی پیدا کنند بسرعت جذب آن میشوند و چون من گمشده خود را می یابند. من این آگاهی را مدیون کتاب بهاالله در قرآن میدانم زیرا آن اولین اثری بود که مرا با بهاالله آشنا کرد جناب هوشیدر مطلق بسیار منطقی و مستدل و دقیق و زیبا مطالب را بیان فرموده اند. و وظیفه ماست که برای قدردانی از زحمات ایشان این کتاب را برای مطالعه به دیگران نیز پیشنهاد نماییم.
افزودن دیدگاه جدید