گفتار دوم ما زير عنوان اميدها و نويدها، شرحی است در مورد يکی ديگر از تعاليم حضرت
بهاءالله که جامعه ی انسانی با وجود غفلت ظاهری از ظهور مبارکش به حکم ارادهی
الهی متدرجاً به موقع اجرا میگذارد. به مصداق سخن نعيم سدهی که فرمود:
ای که گفتی علامت حق چيست؟ میکند حق، هر آن چه میگويد
يکی از تعليمات حضرت بهاءالله که سابقه ی آن را از جمله میتوان در کتاب مستطاب
ايقان که به سال ۱۸۶۲ م، مطابق ۱۲۷۸ هـ. ق. در بغداد نگاشته شده، جستجو کرد، اتحاد
اديان و وحدت مظاهر الهی، يعنی پيامبران است و اين تعليم هنگامی به بشر اعلام شد که
نه فقط رقابت، بلکه خصومت ميان اديان در حد اعلی بود و حتی پيروان برخی از اديان،
معتقدان به اديان ديگر را نجس و پليد میانگاشتند و برای پيروان خود قائل به انحصار
حقيقت و امتياز رستگاری بودند. حضرت بهاءالله هم از ابتدا به صراحت اعلام کردند که
مظاهر الهی و همهی اديان از منشأ واحدی برمیخيزند و هدفی واحد که همان احيای
روحانی و اصلاح اخلاقی بشر است، در نظر داشته و دارند.
آن حضرت از جمله در ايقان شريف فرمودهاند: «حاملان امانت احديه که در عوالم ملکيه
به حکم جديد و امر بديع ظاهر میشوند، چون اين اطيار عرش باقی از سماء مشيت الهی
نازل میگردند و جميع برای امر مبرم ربانی قيام میفرمايند، لهذا حکم يک نفس و يک
ذات را دارند.» (ص ۱- ۱۰۰) و در کتاب مستطاب اقدس که گنجينهی حدود و احکام شريعت
جديد است، به صراحت دستور میفرمايند که: «عاشروا مع الاديان کلها بالروح و
الريحان»، يعنی با اهل اديان به شادی و محبت و صفا معاشرت کنيد.
از همــان زمان که حکــم مبارک در کتاب اقدس مذکــور آمــد (۱۸۷۳) تحولاتی در
جهان روی داد که همه نويد تحقق اراده ی آن حضرت را میدهد. از جمله آن که يک سال
پس از درگذشت حضرت بهاءالله در عکا (۱۸۹۳) اولين پارلمان جهانی بين اديان در شيکاگو
تشکيل شد و آن مؤتمر، فیالحقيقه وسيعترين اجتماعی بوده که تا آن زمان نمايندگان
مبرز اديان و مذاهب جهان را گرد هم آورده بود. اديان اسلام، بودايی، هندويی،
کنفوسيوسی، آئين جين و زردشتی علاوه بر مسيحيان در اين مجمع بزرگ حاضر بودند و برای
اول بار در چنين اجلاسيهای بود که اشارهای به آئين بهائی و حضرت بهاءالله مؤسس آن
از جانب يکی از ناطقان پرتستان مذهب مطرح شد و در سالهای بعد نيز آئين مذکور در
جامعهی امريکا پيروانی پيدا کرد.
نقش تشکيل پارلمان جهانی اديان به مناسبت نمايشگاه عظيمی که در شيکاگو برپا گرديد،
گويای اين مطلب بود که نمايندگان آئين مسيحی دست از ادعای برتری مسيحيت بر اديان
ديگر و رجحان فرهنگ غربی بر ساير فرهنگها برداشتهاند و فرصت به نمايندگان اديان
مهم ديگر هم میدهند که نظرات خود را ارائه کنند و سهم خويش را در تکامل روحانی
بشريت معلوم دارند.
جريان گفت و گوی ميان اديان به دنبال پارلمان جهانی اديان قطع نشد، بلکه قوت گرفت و
چنان که میدانيم، در عالم مسيحيت منجر به تأسيس شورای جهانی کليساها World Council
of Churches در سال ۱۹۴۸ شد که اکنون هم سخت فعال است و هرچند اين شورا موفق نشد که
نمايندهی مذهب کاتوليک را هم به عضويت کامل خويش درآورد، ولی در دوران ژان پل دوم،
اقدامات متعدد از جانب او در جهت اکومنيسم يا تقريب بين مذاهب مسيحی و نيز گفت و
شنود ميان اديان بزرگ صورت گرفت، اما در داخل شورای مذکور، نمايندهی پاپ تنها به
عنوان عضو ناظر شرکت کرد.
البته اکومنيسم در گذشتهی تاريخ مسيحيت، سوابقی دارد، مثل آن که در قرون وسطی
کوششی به عمل آمد تا کليساهای شرق و غرب اروپا را با هم متحد کند، کوششی که نافرجام
ماند. اصلاح مذهبی پرتستانی هم از انديشهی اتحاد فرقه ها در داخل مسيحيت فارغ
نبود، اما خود پرتستانتيسم منشأ گروهها و فرَق بسيار متعدد شد.
در همان اوايل قرن هجدهم مذاکراتی برای نزديک کردن دو کليسای کاتوليک و انگليکان
درگرفت که آن هم بی نتيجه ماند، چنان که بازديد پاپ ژان پل دوم از کانتربوری در
سال ۱۹۸۲ به قصد نزديکی بيشتر با کليسای انگليکان هم به ثمری منتهی نگرديد. در
نتيجه میتوان گفت که اکومنيسم خصوصاً يک پديدهی قرن بيستم است که از جانب
پرتستانها مورد توجه قرار گرفته و در آن آنقدر قضايای تئولوژی مطمح نظر واقع نشده
که پيدا کردن راه حلی برای برخی مسائل عملی مشخص نظير رفع مشکل رقابت ميان
ميسيونرهای مسيحی که از جانب کليساهای مختلف به هندوستان يا افريقا اعزام میشوند و
يا رفع مشکلات ناشی از لامذهبی روزافزون جامعه که همهی اديان با آن مواجه هستند،
امکان يابد.
از جمله سازمانهايی که تقريب بين اديان را هدف مساعی خود قرار دادهاند، علاوه بر
شورای نامبرده و نيز پارلمان اديان سابق الذکر، بايد از اين سازمانها نام برد:
کنفرانس جهانی دربارهی دين و صلح WCRP که در سال ۱۹۷۰ در کيوتو (ژاپن) تأسيس شد و
محل مواجهه و مکالمهی اديان اصلی جهان برای ترويج صلح و حفظ حقوق بشر و صيانت محيط
زيست است و نيز سازمان ديگری به نام Temple of Undrstanding و يا Interfaith که در
برخی از آنها جامعهی بهائی هم دعوت به مشارکت شده است.
ناگفته نماند که گاه ابتکاراتی دو جانبه از سوی نمايندگان اديان مثلاً گفت و شنود
بين مسيحی و يهودی، بين يهودی و مسلمان، اين جا و آن جا صورت عمل به خود گرفته که
عاری از اهميت نيست، ولی ورود در بحث آنها مطالب ما را پرطولانی میکند.
از چهرههای فعال، هم در اکومنيسم و هم در گفت و شنود بين اديان که خود عالم علوم
الهی و کاتوليک است، هانس کونگ است. او اصلاً سويسی و استاد در آلمان بوده است. وی
در پارلمان دوم اديان در اين دو زمينه بسيار کوشا بوده و سعی داشته، موارد توافق
ميان اديان بزرگ را در اصول اساسی اخلاقی تحت عنوان ‹‹طرحی برای يک اخلاق جهان
شمول›› نشان دهد.
به عقيدهی او صلح در جهان بدون صلح ميان اديان امکان ناپذير است. از جمله به
اهتمام او و عدهای ديگر بود که حتی قبل از تشکيل دومين پارلمان جهانی اديان (اوت –
سپتامبر ۱۹۹۳ شيکاگو) نمايندگان اديان مختلفه، اعلاميهای را پذيرفتند و امضا کردند
که ضمن آن چهار مسير فعاليت که مورد موافقت اديان بود، اعلام شد:
۱- حرکت به سوی يک فرهنگ صلح، يعنی عدم خشونت و احترام به حيات
۲- حرکت به سوی فرهنگ تعاون و تعاضد و يک نظام عادلانهی اقتصادی
۳- حرکت به سوی فرهنگ تسامح و تساهل و آن نوع زندگی که به حقيقت جويی و راستی تخصيص
يابد.
۴- حرکت به سوی فرهنگ برابری حقوقی و مشارکت و ياری و ياوری ميان مرد و زن
بر آن چه رفت اين نکته را بايد اضافه کنم که در طی تاريخ دو قرن اخير بوده که بعضی
از متفکران اسلامی نيز مانند سيد جمال الدين افغانی (۱۲۵۴ – ۱۳۱۵ هـ ق) برای اتحاد
ميان مسلمانان کوشش کردند. سيد تحقق وحدت و اتحاد مسلمين را از جهت ترقی عالم اسلام
ضروری میشمرد.
هنوز میتوان گفت که با وجود پيشرفتهايی که بر طبق مشيت الهی در مسير تقريب بين
اديان حاصل آمده، قبول برابری همهی اديان و وحدت منشأ آنها و عدم اختصاص حقيقت به
هيچ آئينی از اين آئينها بر اصحاب اديان بس دشوار بوده و هست و هنوز زمانی بايد
بگذرد که متدرجاً اينان به عمق نظر بهائی در اين باره پیبرند. چه به مورد است،
يادآوری اين اشعار نغز محمد نعيم اصفهانی که گفت:
گفته ی انبيا يکی است، يکی
بلکه از اوليـا يکــی است، يکی
آدم و نوح و موسی و عيسی
تا به عبدالبهـاء يکی است، يکی
همه فرمان پذير و فرمانبــــر
شــاه فرمانروا يکـی است، يکی
دو مبين در محمـد و عيـسی
ای برادر، خدا يکی است، يکی
هم اين شاعر ارجمند بهائی بود که همهی عالم بشری را به صلح و يگانگی دعوت کردو
گفت:
گـر مسلمـــان و گبـــر و بوداييــم
گـر يهـــود و هنـــود و ترســـاييم
گر ز روس و پروس و روم وحبش
زانـگلـيسيـــم يـا فـرنـســــاييــــم
گـر ز امـريک و گـر ز افـريکيـــم
زآسيــا يــا کـــه از اروپــاييـــــم
مرد يک خاک و طفل يک وطنيم
خلق يک شهـر و اهل يک جاييـم
جنـگ اديان خــراب کــرد جهـان
ما کنــون صلـح جــوی دنيـاييـــم
اين همـــه حد و ســد چــرا سازيم
ما کـه چـادر نشيــن صحـــراييــم
با توجه به مقدماتی که مذکور آمد، حيرت نبايد کرد که مرکز جهانی امر بهائی چند سال
قبل (۲۰۰۲) پيامی عمومی به رؤسای همه ی اديان جهان فرستاد که در آن وظيفه ی
عمدهی سازمانهای دينی را که ‹‹وجودشان برای خدمت بر امر برادری و صلح و آشتی
است›› يادآور شد. ضمناً آنان را از تأييد و تقويت تعصبات فرقهای و مذهبی که سبب
اين همه جنگ و جدال در گذشته شده، برحذر داشت و با تذکار نقش مثبت اديان در پيشرفت
تمدن بشر ، وحدت اساس اديان را متذکر گرديد و اين نکته را که اديان الهی در حکم
سلسلهای به هم پيوسته هستند که هر دين تازهای در آن قدمی فراتر در راه تکامل نوع
انسانی است، گوشزد کرد و تصريح نمود که زمان حاضر شاهد يک پارچه شدن همهی جامعهی
بشری است و کمک همهی اديان به تحقق يگانگی کل عالم انسانی را اقتضا میکند. ضمناً
مرکز جهانی امر بهائی اصحاب اديان را از اين که اسير وسوسهی قدرت شوند، در حالی که
قدرت دنيوی بالقوه سبب ايجاد فساد میشود، تحذير کرد و بر نقش روحانی و اخلاقی
اديان تکيه و تأکيد نهاد.
اصلاح عالم و راحت امم به فرموده ی حضرت بهاءالله جز به اتحاد و اتفاق حاصل نخواهد
شد و ناچار اديان الهی نيز بايد در خدمت رفاه بشر و اصلاح جهان قرار گيرند و به
حصول اين اتحاد و اتفاق کمک کنند.
در اين مقام، ترجمه ی عباراتی چند از يک مقالهی کلود ژفره Geffré که در دائرة
المعارف اديان چاپ ۱۹۹۷ نشر شده، زير عنوان ‹‹گفتگو ميان اديان›› سودمند به نظر
میرسد: «امروزه عالم انسانی به عصر فراگير جهانی رسيده و در ورای تفاوتهای نژادی،
فرهنگی و مذهبی، آدميان اين هشياری را حاصل کرده اند که عموم مردم ساکن خانهی
مشترک واحدی هستند و به خانواده ی واحدی تعلق دارند و هرچند کلمه ی اکومنيسم به
معنای گفتار و جستجوی وحدت در داخل کليساهای مسيحي است، ولی امروز حق آن است که سخن
از يک اکومنيسم جامع جهانی برانيم، چه همه ی اديان به اين نکته وقوف يافته اند که
آن چه ايشان را به هم پيوند میدهد، خيلی بيشتر از عناصری است که آنها را از هم جدا
میکند.
امروزه اديان آگاهی بيشتر و زنده تری از روابط تاريخی فيمابين دارند، هرچند که هر
دين و همه ی اديان در جستجوی امری مطلق هستند.
علاوه بر اين انسان مدرن به مدد علم و فن هر روز قدرتی بيشتر در اختيار دارد که
میتواند تهديدی برای آيندهی نوع بشر باشد و تهديدی برای حفظ و بقای کره ی زمين.
علی هذا به جای آن که هر يک از اديان تنها نفع خود را خواستار شود و با تعصب از
ويژگیهای خود دفاع کند، حال اديان بزرگ متذکر مسئوليت تاريخی خويش در خدمت به
انسانها و برقراری دوستی و يگانگی در ميان آنها گرديدهاند و بيش از پيش اين مطلب
صورت بداهت پيدا میکند که بدون صلح بين اديان، نه صلح مدنی و نه صلح جهانی تحقق
خواهد يافت.
گذشته از اينها، چون عصر عصر جهان فراگير است، لذا جامعه ی ملل محتاج و متقاضی يک
نظام اخلاقی جهان شمول است که در ورای تنوع دينی و تفاوتهای اخلاقی، شامل حال همه
ی انسانها شود و اين توجه که در همه جا به چشم میخورد، معطوف به سند اعلاميه ی
جهانی حقوق بشر است، لهذا همه ی اديان بايد ارزشهای اخلاقی حقوق بشر را مورد نظر
قرار دهند و متون مذهبی و حقوقی خود را در پرتو اين تجربه ی نوين تاريخی، يعنی
شناسايی حقوق بشر تفسير مجدد کنند... جامعه ای که منحصراً تابع و مجری عدالت
قانونی است، به زودی به جامعهای غير انسانی مبدل میشود. چنين جامعهای بايد جا به
آن ارزشهايی بدهد که اديان تعليم دادهاند، يعنی ارزشهايی چون رحم و شفقت، عفو و
اغماض و توجه مقدم به فقرا و محرومان.»
ممکن است در خاطر بعضی از شنوندگان ارجمند اين نکته بگذرد که اينک دنيا شاهد حرکتی
معکوس است که ظاهراً دانشمند امريکايی عالم سياست، ساموئل هانتينگتون پيش بينی
کرده بود: Clash of Civilizations، يعنی مقابله و برخورد اسلام با تمدن غرب و در
خلال آن با مسيحيت، ديگر بروز بنيادگرايی و تعصبات مذهبی اختصاص به هيچ ديانت خاصی
ندارد و حتی در اديانی که هميشه به مدارا و تساهل معروف بوده اند، اين جا و آن جا
نشانه های تعدی و خشونت به چشم میخورد. اما حقيقت اين است که در اکثر موارد مذهب
و دين به عنوان بهانه و وسيله به کار رفته و در باطن، مقاصد سياسی و نظاير آن
مدخليت داشته اند.
در بسياری مواقع مذهب سرپوشی بر تعصبات ملی – وطنی است يا حتی منافع اقتصادی در پشت
غليان مذهبی نهفته است، لذا میتوان با اطمينان اظهار کرد که منبعد نزديک شدن اديان
به هم، امری اجتناب ناپذير است. چنان که کليسای کاتوليک با همهی مقاومتی که در
قبول ارزشهای روحانی ساير اديان نشان میداد، بالأخره در زمان ژان بيست و سوم،
کليساهای پرتستان، انگليکان و ارتدکس را دعوت کرد که نمايندهی ناظری به شورای دوم
واتيکان بفرستند (۱۹۶۲)، شورايی که طی چهار سال، يعنی تا سال ۱۹۶۵ جلسات خود را
تشکيل داد و نه فقط مسيحيان را به توافق فيمابين دعوت کرد، بلکه حتی ساير اديان را
به جستجوی وحدت فراخواند و به فلسفهی گفت و شنود و گشايش متقابل ميان اديان پرداخت
و در حقيقت آن چه ژان پل دوم تا کنون انجام داده، منجمله بازديد مراکز دينی غير
مسيحی يا مذاکره با رؤسای مذاهب ديگر مسيحی، چون کليسای انگليکان، در پيروی از همان
مصوبات شورای دوم واتيکان بوده است.
در حال حاضر در بسياری از ممالک غرب، جلسات تبادل فکری و تفاهم بين اديان داير است
و حتی گاه سازمانهايی بدين منظور در سطح شهرها تشکيل میشود و انتشارات در اين
زمينه روی به افزايش دارد و تحقيقاتی که تحت عنوان اديان تطبيقی يا مقايسه ی اديان
Comparative religion در سطح دانشگاهها صورت میگيرد، هم با روحيه ی مدارا نسبت
به اديان بيگانه مقرون است و اينها همه نويد آن را میدهد که نه فقط جلسات تفاهم،
بلکه طرحهای همکاری در زمينه های مورد علاقه ی مشترک هم بين اديان و مذاهب بيش
از پيش تداول پيدا کند و فی الحقيقه آن چه را که حضرت بهاءالله فزون از صد و سی
سال قبل به عنوان دستور محکم صادر فرموده اند، جامعه ی بشری بالمآل عامل گردد.
بايد اميدوار بود که روزی روحيه ی اکومنيسم که احترام به همه ی اديان را اقتضا
میکند، به سرزمين ما هم تسری پيدا کند و با توجه به سخن حکيمانه ی حافظ که فرمود:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون نديدند حقيقت، ره افسانــه زدند
ججامعه ی ايران از اين پس بکوشد که دور از تعصبات مذهبی که طی قرنها در ذهن آنان
القاء شده، با روشن بينی، تجلی حقيقت را در همه ی مسلکها جستجو کند. باز به
مصداق سخن حافظ که فرمود:
همه کس طالب يارنـد، چه هشيــار و چــه مست
ههمه جا خانه ی عشق است، چه مسجد چه کنشت
نـــا اميـــدم مکـــن از ســـابقــــهی لـطـف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوبست وکه زشت
ممولانا ملاحسين کاشفی (نيمه ی دوم سدهی نهم هجری) در لبّ لباب مثنوی ابياتی را در
بيان اتحاد انبيا و اوليا از روی معنی اگرچه به حسب صورت متعددند، از مولوی نقل
کرده که ذکر آن ها مناسب پايان گفتار ماست:
ده چــراغ ار حاضــر آيــد در مکـان
هر يکــی باشـــد بـه صورت غير آن
فرق نتـــوان کــرد نـور هـــر يکـــی
چون بـه نورش روی آری بیشکــی
در معـانــی قسمت و اعــداد نيـسـت
در معانـــی تجزيــه وافـــراد نيـسـت
هر نبـی و هر ولی را مسلکــی اسـت
ليک تا حق میرود جمله يکی است
جان گرگان و سگان ازهـم جداست
متحــد جانهــای شيــران خداست
همچــو آن يک نور خورشيــد سما
صـد بود نسبت بــه صحن خانــههــا
ليـک يک باشــد همـــه انوارشـــان
چون کـه برگيــری تـو ديوار از ميان
از جمله منابع و مآخذ:
1) Encyclopédie des religions, éditeur J. P. Rosa, Vol. 2, 1997 article :
Dialogue entre les religions, p. 2391-2397.
2) H. Küng : Projet d´ ethique planélarie, Paris 1991.
3) M. Momen : Phenomenon of religion, see interfaith dialogue (several pages).
4) Mircea Eliade, Encyclopadia of religion, 1987, see Ecumenical movement.
دیدگاهها
Anonymous :
a پاسخ داده:
یک جوان ایرونی :
سردبیر پاسخ داده:
افزودن دیدگاه جدید