گر بتو افتدم نظر چهره بچهره رو برو ....... شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو بمو
از پی ديدن رخت همچو صبا فتاده ام ....... خانه بخانه در بدر کوُچه به کوچه کو به کو
ميرود از فراق تو خون دل از دو ديده ام ....... دجله بدجله يم به يم چشمه به چشمه جو بجو
دور دهان تنگ تو عارض عنبرين خطت ....... غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو صيد نموده مرغ دل ....... طبع بطبع دل بدل مهر بمهر و خو به خو
مهر تو را دل حزين بافته بر قماش جان ....... رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
در دل خويش طاهره گشت و نديد جز تو را .......صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو
شعر از شاعره معروف، طاهره (قُرةالعَین) در وصف حضرت باب
"بهائیت حرفی برای گفتن ندارد"؟ یا اینکه گوش شنوائی وجود ندارد؟
شعر بالا از شاعره معروف طاهره (قُرةالعَین) است که در وصف حضرت باب سروده است. این خانم شاعره همان کسی بود که به مسلمانان درس تعلیمات دینی میداد. کسیکه بحضرت باب ایمان اورده بود.
کسیکه قران مجید را طور دیگر فهمیده بود. یعنی طبق تعلیمات حضرت باب این کتاب مقدس را، تهی از خرافات تفسیر میکرد
چون روحانیون افکار این شاعره زبردست و روشن فکر را مغایر افکار خرفاتی خود دیدند او را با قصاوت قلبی بی انتها ، با روسریش خفه کردند. بر عکس ان رفتاری که خداوند طبق قران مجید از بندگانش انتظار دارد. ( بسم الله الرحمن الرحیم) یعنی (به نام خداوند بخشنده مهربان). عجب بخشندگی و عجب مهربانی این امت اسلام! این تنها جمله نبود که مسلمانان معنی انرا درست نفهمیده اند، مثال:
در همه كتب مقدسه كلماتي بكار برده ميشوند، كه معني حقيقي ان اشاره بموضوع (معني)ديگريست. مثلا: -"كور" بمعناي كسي كه حقايق را نمي بيند. - "كر"كسي"كه گوش شنوا ندارد. -"شمشير" بمعناي برندگي حرف هاي پيغمبران.-" گله (گوسفند)، يعني امت پيغمبران. -"ابليس و شيطان" صفت بد جنس انسان.-"فرشته ويا ملائكه" يعني انسان با صفات خوب.-"اسمان" دو معني دارد، دل انسان و دين.
اما"روز رستا خيز" . حضرت مسیح هم از روز "رستا خيز" صحبت میفرمایند که پس از امدن پسر خدا، همه مردگان زنده خواهند شد. اما پس از ظهور حضرت رسول اکرم، هیچ یک از مردگان سر از قبر در نیاوردند ودر قران مجید هم از ان اخبار نشده است. بعقيده بنده اين چيز ها را نبايد از دريچه چشم يك انسان معني كرد. بلكه بايد از دريچه چشم پيغمبران بان نگاه كرد. بعنوان مثال: ميگو يند يكي از حواريون حضرت مسيح باو گفت مو لاي من اجازه بده من بروم و پدرم را بخاك بسپارم و ان حضرت بهش فرمودند "بگذار كه مرده ها مرده ها را بخاك بسپارند" با وجود انكه انهائيكه پدر او را ميخواستند دفن كنند مرده نبودند بلكه بالاي قبر پدرش ايستاده بودند. و چون انها به ان حضرت ايمان نداشتند حضرت مسيح انهارا مرده ناميد ند. بان ترتيب ما ميتوانيم معناي زنده شدن مرده گان در روز قيامت را بفهميم. بنا براين مردگاني كه در روز قيامت زنده ميشوند انهائي هستند كه به پيغمبري كه امده ( براي امروزه حضرت بهاالله) ايمان مياورند. معناي كور بودن را هم ميتوان اينطور فهميد. يعني وقتي كه ان حضرت (حضرت مسیح) حقانيت خود را براي انها توجيح ميكردند انها بصيرت بينا پيدا كرده و بان حضرت ايمان مياوردند
اگر اين معاني را در فهميدن كتب مقدس مثل قران مجيد بكار نبريم، قران مجيد را اشتباهي خواهيم فهميد. دليل نشناختن پيغمبر بعدي هم همين است. كمتر كسي قبول ميكند كه كتاب مقدس خود را اشتباهي فهميده است. براي همين است كه پيغمبر اسلام(ع) از پل صراط صحبت ميفرمايند. پل صراط چيزي جز فهميدن درست اين كلمات نيست كه فهميدن درست اين كلمات، مثل پلي براي او ميشود تا معني رستاخيز را فهميده و به پيغمبر جديد ايمان بياورد يعني به بهشت وارد ميشود. بنا براين كسي كه بمعناي ظاهري كلمات ميچسبد(طبق كتب مقدسه اكثر امت و اكثريت علما) نميتوانند وارد بهشت شوند و شروع بجنگ و جدال كرده (مثل جنگ هاي بين مسلمانان، مثلا شيعه و سني، ايران و عراق ) كه هما ن جهنم واقعي است، چون نتوانستند از روي پل صراط بگذرند.
اگر کسی بما گفت که بار زندگي روي دوش مان سنگيني میکند، این "بار" قابل وزن کردن نیست.. در جائي كه علم مكمل دين است بايد ما را ياري دهد كه چنین فکری نکنیم. مطمئن هستم كه اگر ما علم را كنار بگذاريم و فقط بانچه كه ما از دين ميفهميم توجه كنيم، در باطلاق خرافات خواهيم افتاد. و اگر فقط به علم بچسبيم و همه چيز را با عينك علم نگاه كرده و تجزيه و تحليل كنيم در زباله دان ماده پرستي(ماترياليزم) خفه خواهيم شد.
این مثالی است که نشان میدهد که کلمات میتوانند معنای دیگری داشته باشند. وقتی کتب مقدسه خوانده میشوند هر کسی ان کتب مقدسه را بسته به سابقه فکری خود میفهمد. برای همین است که نمیتوان دو نفر را پیدا کرد که در این مورد با هم توافق داشته باشند. علت تحریف دانستن کتب مقدسه سابق، بخاطر همین کمبود اطلاعات دینی است.
يكي از دوستان مسيحي بنده بمعراج جسمی ايمان دارد. ايشان معتقدند كه سه روز پس از به صلیب زدن حضرت مسيح، ايشان باسمان رفته و در اخر زمان سوار بر اسب در حاليكه روي ابر ها راه ميروند، ملائكه ها دو طرف ايشان شيپور زنان، مردم را متوجه امدن ايشان برروي زمين خواهند كرد. كتاب عهد جديد ادامه ميدهد كه در اين موقع ستارگان از اسمان بر روي زمين ريخته و بعد حضرت مسيح بر سرير سلطنت خواهند نشت. ما ميبينيم كه در اسمان هوائي وجود ندارد و هر كسي از محوطه زمين خارج شود بدنش متلاشي خواهد شد. ابرها هم قادر بحمل انحضرت نخواهند بود، موقع راه رفتن روي ابر ها ممكن است ايشان از ارتفاع چند صد كيلومتري روي زمين افتاده و پشت شان خراشي پيدا كند. از طرفي ديگر ما ميدانيم كه هر ستاره يك خورشيد است كه فقط همين خورشيد ما يك ميليون برابر كره زمين است. خيلي از ستارگان هستند كه دها برابر خورشيد خودمان هستند. اگر فقط از كهكشان خودمان كه بيش از دويست ميليارد ستاره دارد، همه روي زمين بريزند، جائي روي زمين براي ريختن انها پيدا نخواهد شد. و از شدت گرماي ستارگان، موجود زنده اي روي زمين باقي نخواهد ماند تا حضرت مسيح بانها حكومت كنند. شما ملاحظه ميفرمائيد كه اگر ما اين اتفاقات را كه در موقع رجعت ان حضرت ميافتند، با اين جمله" وقتي كه خدا بخواهد اين كار را خواهد كرد" توجيه كنيم، راه خرافات را در پيش گرفته ايم. ما بايد قبول كنيم كه كتب مقدسه ما را در يك لفاف ديگري اخبار ميدهند. يعني اين بيانات سنبوليك هستند. فقط انهائي كه چشم بصيرت دارند بحقايق انها پي ميبرند. معراج حضرت رسول اكرم هم از همين نوع است. تبديل عصاي حضرت موسي بمار و شكافته شدن اب دريا براي رد شدن حضرت موسي از وسط ان، بجز معناي روحاني، نميتواند صحت داشته باشد و.و. بنابراين معاني معاد، رستاخيز، بهشت، جهنم، جن، شيطان، ابليس، اسمان هاي يكم تا هفتم و.و همه انها سنبوليك هستند.
چون همه اين گفته ها بايد قابل توجيه و مطابق علم باشد. پس اگر معراج حضرت مسيح و برگشتن ايشان بر سرير سلطنت انطور باشد كه شنيده ميشود، بخاطر سلطنت كردن، بين صاحب زمان و حضرت مسيح رقابت خواهد شد كه خدا عاقبت ما را بخير كند. شما ملا حظه ميفرمائيد كه وقتي ما انسانها علم را كنار بگذاريم چه اختلافاتي بين اديان بوجود ميايد كه همينطور هم شد. چون هيچ كس از طرز تفكرش عقب نشيني نميكند براي اينكه انرا نقطه ضعف ميداند
مطمئن باشید که هرگز اینهمه فرهیختگان، با وجود اینهمه کشت و کشتار وتبعیضات بیرحمانه، به دیانت بهائی ایمان نمی آوردند اگر بقول گاندی دین بهائی، "امید مردم جهان اینده" نبود، چون:
کس نبيند که تشنگان حجاز.... به سر آب شور گرد آيند
هر کجا چشمه اى بود شيرين... مردم و مرغ و مور گرد آيند
موفق باشید
Pedro :