تصویر امین

امین :

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام دوستان عزیز. سال نو مبارک. لطفا برای جلوگیری از سردرگمی مخاطبان فقط پیرامون صحبت های مهرداد بحث کنید و پس از اتمام این بحث ها، بحث جدیدی را آغاز کنید. من هدفم در این سایت اثبات اسلام نیست. چون درستی اسلام چیز واضحی است. من هدفم نشان دادن تناقض بهائیت با اسلام است. همچنین چون شما میگویید قرآن را قبول دارید، پس من میتوانم برای اثبات حرف هایم از قرآن استفاده کنم. __________________________________________________________ مهرداد عزیز من درک میکنم که شما از سمت عده ای به ظاهر مسلمان مظلوم واقع شدید. اما این را به پای اسلام ننویسید. "اسلام به ذات خود ندارد عیبی/هر عیب که هست از مسلمانی ماست" واثعا هم همین طور است. محبت پیامبر (ص) و ائمه برای همه ی مردم بوده است. برای مثال حضرت علی (ع) در نامه ای به مالک اشتر می فرمایند «مردم دو دسته‏اند:يا برادر دينى تو هستند،يا انسانى مانند تو.»(1) در جای دیگر از اينكه يك سرباز دشمن توانسته بود خلخالى از پاى زنى يهودى،در شهر«انبار»كه محيط مسلمين بود، باز كند و به غارت ببرد،شديدا ناراحت شدند و به مسلمانان آنجا فرمودند: «اگر مسلمانى،پس از اين ماجرا به تاسف و اندوه بميرد،جا دارد،و او را سرزنش نبايد كرد.»(2) __________________________________________________________ پیامبر(ص) نیز چنین بوده اند. روزی ایشان یک یهودی که از ایشان طلبکار بود را دیدند و با خوشرویی به او سلام کردند. آن شخص به سلام پیامبر (ص) پاسخ داد و گفت: پولی را که به من بدهکاری که فراموش نکرده ای؟ فرمود: نه، گفت: بدهی مرا به من بازگردان فرمود: حالا پولی ندارم تا به تو بپردازم ولی .... یهودی گفت: من امروز تو را رها نمی کنم و تا به مالم نرسم نمی گذارم از اینجا عبور کنی. با همان لبخند زیبایش فرمود: من هم همین جا می مانم تا زمانی که تو اجازه دهی. پیامبر زیر نور آفتاب داغ منتظر ماندند تا یهودی اجازه دهد که ایشان بروند. عده ای از مسلمانان می خواستند یهودی را تنبیه کنند اما پیامبر (ص) مانع شد. حتی وقت نماز ظهر نیز پیامبر همان طور منتظر بودند. بعد از مدتی یهودی خود را به دست و پای حضرت انداخت و گفت: "من شما را برای پول نگه نداشتم، بلکه در کتاب مقدس یهودیان، تورات، خوانده بودم که از ویژگیهای آخرین پیامبر خدا صبر و بردباری است و من تصمیم گرفتم شما را امتحان کنم . حالا شهادت می دهم که شما همان پیغمبر موعود هستید و من با میل قلبی و با اطمینان به شما ایمان می آورم، شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و شهادت می دهم محمد فرستاده ی اوست." __________________________________________________________ دوست عزیز، اصول دین چیزی نیست که تغییر کند و در هر دین تعبیر جدیدی از آن ارائه شود. بگذارید بحث را کمی منطقی کنیم؛ من دو گذاره به شما ارائه می کنم:1. معاد جسمانی وجود دارد. 2. معاد جسمانی وجود ندارد.----- هر عقل منطقی می تواند تشخیص دهد که از این دو گزاره فقط یکی درست است. کتاب آسمانی ما (قرآن) صراحتا می گوید که گزاره ی اول درست است و بهائیت گزاره ی دوم را قبول دارد. از طرفی بهائیت می گوید که قرآن صحیح است. پس باید گزاره اول را قبول داشته باشد. پس این یک تناقض منطقی است که در دین بهائیت وجود دارد. __________________________________________________________ حالا دو گزاره دیگر ارائه می کنم: 1. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر است. 2. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر نیست.--------- در آیه 40 سوره احزاب صراحتاً لفظ "خاتم النبیین" (به معنای آخرین نبیین) بدون هیچ گونه توضیح و تفسیری آورده شده که نشان می دهد حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداست. اما بهائیت این مسئله را رد می کند در حالی که باز هم میگوید قرآن را قبول دارد. (البته مسئله خاتمیت جز قرآن در منابع دیگری هم آمده. مثلا در خطبه ی 235 نهج البلاغه آمده است که هنگامی که حضرت علی (ع) بدن پیامبر (ص) را غسل می دادند فرمودند: "همانا که با مرگ تو (پیامبر) چیزی از ما بریده شد که با مرگ غیر تو بریده نمی‌شد و آن نبوت و اخبار آسمان بود".) __________________________________________________________ دوست عزیز، من تا به حال رنگ حوزه علمیه را هم ندیده ام. لطفا دیگر عبارت "روش حوزوی" را به کار نبرید که من را خیلی ناراحت می کند. من از تشکیلات حوزه زیاد خوشم نمی آید. دفاع از فرضیه ای که ارائه می شود در روش علمی هم وجود دارد. شما هم این جا از عقیده تان با دلایلی که به نظرتان مناسب می آید دفاع می کنید. آیا این به معنای آن است که روشتان حوزوی است؟ خیر، اصلا این طور نیست. هر انسانی می تواند از عقیده ی خود با دلایلی که دارد دفاع کند. آیا من برای چیزهایی که گفتم دلایل و شواهد کافی نیاوردم؟ __________________________________________________________ دوست عزیز، من بارها و بارها گفتم که دینم را با تحقیق بسیار بدست آوردم و زمانی که درباره ی بهائیت شنیدم، بلافاصله "آیین بهائی" را در گوگل سرچ کردم و این سایت توجه مرا جلب کرد و کتاب اقدس را نیز دانلود کردم و بخش هایی از آن را مطالعه کردم. شما زمانی می توانید یک شخص را صرفا مدافع متعصب بخوانید که بدون هیچ دلیلی بگوید فلان چیز درست است یا غلط است. من در این سایت نظرات خودم و دلایل خودم را ارائه می دهم تا روی آن بحث شود و در نهایت حقیقت را دریافت کنم. اگر آنقدر که شما فکر میکنید "حوزوی" بودم، نظری در این سایت نمی گذاشتم. __________________________________________________________ دوست عزیز، من از شما درخواست کردم که جواب سوالاتم درباره روح را در منابع بهائی یافته و در این سایت ارائه کنید. آیا این خواسته ی بزرگی است؟ مگر خودتان این کتابها را نخوانده اید؟ __________________________________________________________ مهرداد عزیز، هر کدام از مسائلی که گفتید نیاز به بحث بسیار دارد. بنابراین جداگانه به هریک می پردازیم. ضمن این که بحثی که پیرامون این احکام است بیشتر برای کفار است و من نمیدانم چرا این جا مطرح میکنید. __________________________________________________________ نکته بسیار مهم: منطق و علم من در حدی نیست که بخواهم برای حکم خدا دلیل بیاورم و دلیل هایی هم که در ادامه ذکر می کنم صرفاً چیزهایی است که به ذهنم می رسد یا با تحقیق بدست آورده ام و ممکن است غلط باشد. __________________________________________________________ درباره ی حقوق زن هم لطفا موارد را تک تک بیان کنید. اولین حقی که از آن نام بردید دیه زن است. حتما میدانید که در اسلام، مرد وظیفه دارد که زن و فرزندانش را به لحاظ مالی تأمین کند. بنابراین ضربه خوردن یا کشته شدن یک زن در خانواده ضربه ی عاطفی زیادی به خانواده وارد می کند اما به لحاظ اقتصادی تفاوت زیادی ندارد. ضمن این که مرد وظیفه دارد خرج او را بدهد. شما مهریه و نفقه و حقوقی که بر گردن مرد است را در نظر نمی گیرید؟ مسئله ی دیگری که بیان می کنند ارث زن هست که آن هم جوابی مشابه دارد. حالا به نظر شما خوب بود اگر خداوند زن را مجبور به کار و تأمین حقوق خانواده می کرد و دیه و ارث مرد را نصف می کرد؟ نکته ی دیگری که جالب توجه است، این است که نصف بودن این حقوق می تواند تمایل زنان به ازدواج را افزایش دهد. جالب است بدانید سن اوج نیاز جنسی مردان 18 سالگی است و در مورد زنان بین 35 تا 40 سالگی است. پس زنان از ازدواج بیشتر حمایت عاطفی و اقتصادی را میخواهند که با توجه به این مسئله هر چه نیاز اقتصادی آن ها بیشتر باشد، طبیعتاً تمایلشان به ازدواج هم بیشتر خواهد بود. __________________________________________________________ دید اسلام به نیاز های انسان یک دید منطقی است. در جامعه ی اسلامی هیچ یک از نیاز های ضروری انسان سرکوب نمی شود. در کشوری مثل ما که سن ازدواج بالا است، ازدواج موقت می تواند به یک جوان کمک کند که شهوتش را کنترل کند. ضمن این که اسلام ازدواج موقت را واجب نکرده بلکه به عهده خود فرد گذاشته. اگر فکر می کنید ازدواج موقت فساد می آورد، باید آمار حودارضایی و همجنسبازی در ایران را بخوانید تا متوجه شوید اگر فرهنگ ازدواج موقت در ایران بود الآن جامعه بهتری داشتیم. برای نمونه: http://www.zirmizi.com/wp-content/uploads/2012/05/khoderzaei_zirmizi_com... مشاهده میکنید که فقط 5 درصد از افرادی که خودارضایی می کنند متأهلند که این نشان می دهد که برطرف شدن نیاز جنسی با ازدواج، مشکل خودارضایی را حل می کند. همچنین آمارهایی که در لینک زیر ارائه شده فاجعه است: http://www.khabaronline.ir/detail/2074/ حال من از شما میپرسم، خودارضایی و همجنس بازی بهتر است یا ازدواج موقت؟ __________________________________________________________ درباره ی مسئله ی تقلید از مراجع هم من از شما سوالی دارم. آیا شما تمام احکامی که اکنون به آن عمل می کنید را خودتان شخصا در منابع بهائی یافته اید؟ تقلید جاهل از عالم در هر علمی وجود دارد و پسندیده است. شما زمانی که مسئله ای در علم فیزیک را نمیدانید از فیزیکدان می پرسید. فیزیکدانان زیادی هم وجود دارند که ممکن است نظرشان مخالف باشد.این مسئله نه تنها باعث پراکندگی علم نمی شود بلکه به آن شور می بخشد. من که در اطراف خودم پراکندگی برای مرجع را نمی بینم. من روزانه با افرادی که مراجعمان متفاوت است برخورد می کنم و اصلا هم دوری بین مان وجود ندارد. در محل تحصیل من هم تا به حال اصلا هیچ کس پیرامون این که مرجع او بهتر است یا شخص دیگری اصلا بحث نکرده. انتخاب مرجع تقلید یک مسئله ی شخصی است و ربطی به دیگران ندارد. تا به حال هم من در اخبار با تروری مواجه نشده ام که به خاطر تفاوت در مرجع تقلید باشد. __________________________________________________________ "وقتی فرد به درجه اجتهاد رسید هیچ کس دیگر حق باز خواست وی را ندارد" این حکم در کجای اسلام آمده است؟ از مراجع اشخاصی هستند که به صورت آنلاین به سوالات شما درباره احکام پاسخ نمی دهند. چون اینجا نمیخواهم تبلیغ برای مرجع خاصی کنم اسم نمی برم اما اگر مشتاقید بدانید از طریق ایمیل پاسخگو خواهم بود aostrodius1232@gmail.com __________________________________________________________ درباره ی مسئله ی قصاص هم لطفا واضح تر بیان کنید که منظورتان کدام نوع قصاص است؟ اگر بخواهم به طور کلی پاسخ دهم، کسی که شخصی را بکشد، خداوند به عهده خانواده مقتول گذاشته که او را قصاص کنند یا دیه بخواهند یا او را ببخشند. در بقیه موارد نیز قصاص بستگی به تصمیم شخص دارد. پس این بیشتر بستگی به خود شخص دارد تا حکم اسلام. ضمن این که اگر قرار باشد هر کسی در جامعه هر کاری بکند و هیچ کس هم چیزی به او نگوید دیگر هرج و مرج بیداد می کند. شما کدام کشور را میشناسید که زندان نداشته باشد؟ __________________________________________________________ درباره ی حکم مرتد هم باید توجه کنید که اگر این فرد صراحتا اعلام کند که مسلمان بوده و از این دین خارج شده و مرتد ملی باشد (یا مرتد فطری باشد و توبه نکند) حکم روی او اجرا می شود و همچنین مجازات درباره زنان سبک تر است. دلیل این حکم هم تأثیرات روانی و شک شدیدی است که شخص در دل مسلمانان به وجود می آورد. میبینید که به دین جدیدی وارد میشود اسمش را در تلویزیون و روزنامه و همه جا جار می زنند تا بگویند که این فرد فلان عقیده را داشته و امروز با ما هم عقیده است. عقیده ی هر فرد شخصی و مربوط به خودش است اما زمانی که در اجتماع عقیده اش را بیان می کند دیگر شخصی نیست. __________________________________________________________ متاسفانه دیدگاه بهائیان نسبت به آنچه در قرآن آمده با کافران تفاوت چندانی ندارد. دوست عزیز نابودی دنیا به لحاظ علمی هم امکان پذیر است و دانشمندان هم وعده های بسیاری در این باره می دهند. برای مثال سال 2012 که عده ای از دانشمندان وعده نابودی دنیا را دادند و وعده ی آنها باطل بود ولی وعده ی خداوند درباره تحقق قیامت راست است. اگر فکر می کنید خداوند توانایی برپایی قیامت را ندارد یا باید از علم اجازه بگیرد (!) پیشنهاد میکنم آیات زیر را بخوانید: «آیا انسان می پندارد که استخوان های او را هرگز جمع نمی کنیم؟ بلی ما قادریم (حتی) سر انگشتان او را هم درست گردانیم.»(قیامت، 3و4) «و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت :«چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است زندگی می بخشد؟» بگو:«همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هر (گونه) آفرینشی داناست.»» (یس 78و79) «خداست آن که بادها را فرستاد تا ابری را پراکنده و دگرگون کرده سپس آن ابر را به سوی سرزمین مرده ای رانده و آنگاه زمین را که مرده بود، به وسیله ی آن زنده کردیم. زنده شدن در قیامت نیز چنین است.» (فاطر،9) __________________________________________________________ دوست عزیز لطفا به مثال ها بیشتر دقت کنید تا دچار اشتباه نشوید. دلیل تشبیه علم حدیث و رجال به یارد و متر را نمی فهمم. ضمن این که توجه داشته باشید که مثال صرفا برای تفهیم مطلب است نه برای اثبات. در مورد اختلاف هم از همان اوایل اسلام روایات جعلی وجود داشته است. مگر روایات جعلی که از پیامبر (ص) نقل شده اند نداریم؟ فردی ساعاتی در کنار یک معصوم می نشیند و سپس تعدادی زیادی حدیث را از معصوم نقل می کند که انسان در یک هفته هم نمی تواند بگوید. درباره ی اختلاف بزرگان در همه ی ادیان هم می توانید درباره ی اختلاف نظر بسیاری از فیزیکدانان درباره ی ماهیت نور مطالعه کنید. به عنوان مثال دیگر هنوز هم کتاب هایی در زمینه ریاضی هستند که تعریف دو خط منطبق را از دو خط موازی جدا می کنند. در حالی که کتاب های دیگری خطوط منطبق را جداگانه تعریف نمی کنند. البته پیشنهاد میکنم اطلاعات خود را در زمینه علم رجال و درایه وسعت دهید چون به نظرم می آید که آشنایی زیادی ندارید. __________________________________________________________ دوست عزیز اگر شما فکر میکنید خدا دینی آورده که عدالت آن حتی زمان خودش هم کفایت نمی کرده و در واقع خدا اشتباه کرده پس به نظرم بحث بیشتر در این مورد لازم نیست. البته متاسفانه ما ایرانی ها عادت کرده ایم جای خدا فکر کنیم نه جای بشر. __________________________________________________________ دوست عزیز جامعه حریم شخصی نیست. اگر کشوری را می شناسید که هیچ قانون اجتماعی نداشته باشد یا در آن مجازاتی نباشد لطفا نام ببرید تا با هم صحبت کنیم. __________________________________________________________ امر به معروف: حتما تا به حال شده که فکر کنید ظاهرتان مرتب است اما یکی از دوستانتان به شما تذکر می دهد که لکه ای روی لباستان است یا موهایتان به هم ریخته و ... و شما وقتی در آینه نگاه می کنید متوجه ایراد می شوید. امر به معروف در فضای معنوی دقیقاً همین است. ممکن است فردی متوجه نباشد که کارش گناه است و اگر شما به او بگویید خودش را اصلاح کند. اصلا از شروط واجب شدن امر به معروف، تأثیر گذاری است. __________________________________________________________ متاسفانه مردم در دنیای امروز (به خصوص ایرانیان) دچار "توهم با سوادی" شده اند. اگر در جامعه هر کس به خودش جرئت می داد فقط در حوزه تخصص خودش نظر بدهد وضع خیلی بهتر بود. شما می بینید که یک راننده تاکسی به خودش اجازه می دهد درباره سیاست چین صحبت کند. مردم برای رأی دادن به کسی که حتی یک سال سابقه اش را هم مطالعه نکرده اند پای صندوق رأی می روند. هر کسی به خودش اجازه می دهد که برای خدا تعیین و تکلیف کند که چه حکمی را بیاورد و چه حکمی را نیاورد. می بینید؟ ما فقط ادای متخصص ها را در می آوریم. به وجود آمدن دموکراسی اثر همین توهم با سواد بودن است. هدایت کشور باید بدست متخصص علوم سیاسی باشد. اگر قرار باشد جهت حکومت دست مردم باشد باید یک روز سکولار باشد یک روز اسلامی، یک روز توافق نامه امضاء کند و فردا پاره اش کند. اتفاقی که در کشور خودمان افتاد و هر رئیس جمهوری که آمد تمام کارهای رئیس جمهور قبلی را نابود کرد و جهت خودش را ادامه داد. پس دموکراسی آنطور که تعریف می شود تحقق نمی یابد. کدام جامعه است که کامل بدست مردم اداره شود؟ نهایت نهایت دموکراسی، رأی گیری برای انتخاب دیکتاتور است. __________________________________________________________ درباره ی گفتمان و گفت و گو هم که بحثی نبوده! من صرفا یک پیشنهاد برای سایت دادم که آن هم خطاب به سردبیر بود. __________________________________________________________ وجود لایه های مختلف قرآن و کتاب های دیگر را که من هم از همان اول گفتم. شما گفتید که وجود اعماق مختلف به معنی به پایان رسیدن زمان قرآن است و من هم گفتم که چنین نیست. در این زمینه از اول هم بحثی وجود نداشت. __________________________________________________________ ضرورتی برای تشبیه دین به زندگی انسان نمی بینم زیرا اولا شباهت زیادی ندارند و دوما خود مسئله واضح است و نیاز به توضیح ندارد. خداوند برای بشرش خیر را در این دیده که تا پایان دنیا و روز قیامت به اسلام عمل کند و این مسئله را در قرآن و احادیث می بینیم. حالا اگر شکایتی دارید به خدا بگویید!! __________________________________________________________ حسی که از خواندن یک کتاب عادی (نه الهی) به انسان دست می دهد ناشی از تلقین است. شما با انرژی مثبت به این کتاب نگاه کردید و از خواندن آن لذت بردید ولی من اصلا احساس خوبی نداشتم. ممکن است من از خواندن یک کتاب بسیار لذت ببرم اما اشخاص دیگری اصلا علاقه نداشته باشند. پس یک حس صرفا نمی تواند دلیل بر این باشد که یک دین بر حق است یا نه. احساسات خوب است اما اگر همراه با عقلانیت نباشد انسان را به گمراهی می کشاند. یکی از علل افزایش آمار طلاق در کشورمان نیز همین است که شخص روی یک عشق رمانتیک یا چهره ی جذاب همسرش حساب می کند اما بعد از ازدواج می فهمند که اخلاقشان به هم نمی خورده. __________________________________________________________ «آنان که فرشتگان دریافتشان می کنند در حالی که پاکیزه اند به آن ها می گویند:سلام بر شما وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید.» (نحل 32) __________________________________________________________ 1.ترجمه الامام على (جرج جرداق) -ج 1 ص 117. 2.همان، ج 1/281. امیدوارم روی دیوار دلهاتون رنگ خدا پاشیده بشه.
CAPTCHA ی تصویری