تصویر سردبیر

سردبیر :

سعید عزیز از ابراز لطف و بیان محبت آمیز شما سپاسگزاریم و امیدوارم بتوانیم به یکدیگر در شناخت حقیقت کمک کنیم البته من ترجیح میدهم بجای دیدن و برشمردن نقایص و اشکالات در اعتقادات دیگران به توانائیهای اعتقادات خودمان در برآوردن نیازهای امروز جهان و کمکی که میتواند به اصلاح عالم بنماید بیاندیشیم و لزوم حفظ و یا رها کردن آنرا دریابیم . اما چون احتمالا شبهاتی که مطرح فرموده اید ذهن شما را دچار پیش داوری نموده لازم است مواردی جهت روشن شدن ذهن شما بیان گردد در قانون ارث بهائی میان فرزندان دختر و پسر تفاوتی وجود ندارد نکته ای که به آن اشاره فرمودید مربوط به حفظ منزل مسکونی والدین از تقسیم و از دست رفتن است . به این منظور حکم الهی بر این قرار گرفته چنانچه متوفی وصیت خاصی ننموده باشد منزل مسکونی به پسر ارشد واگذار گردد تا به این طریق او که جای پدر را برای خانواده خواهد داشت بتواند دیگر اعضاء را در چتر حمایتی خود بگیرد و کانون خانواده را محافظت نماید و تقسیم ارث موجب از دست رفتن خانه پدری نگردد ولی دیگر اموال و خانه های احتمالی متوفی به تساوی بین فرزندان دختر و پسر تقسیم خواهد شد و البته اگر پدر تشخیص دهد که پسر ارشد او نمیتواند چنین نقشی ایفا نماید مخیر است بر صد درصد ماترک خود وصیت نماید و به هر نحو میخواهد آنرا تقسیم کند ( مستحضرید که در شرع اسلام موصی تنها بر یک سوم اموال خود حق تعیین تکلیف دارد و مابقی طبق قانون شرع تقسیم میگردد) . نوشتن وصیت نامه نیز جز وظایف شرعی هر فرد بهائی است و هر کسی اعم از دارا و ندار موظف به نوشتن آن است مطلب دیگری که به آن اشاره فرمودید حکمی در خصوص ازدواج است که مربوط به شریعت بابی است و البته به آن نحو که فرمودید نیست فرموده اند چون مهمترین هدف ازدواج ایجاد کانونی برای تولد و تربیت فرزندان مومن است اگر هریک از طرفین نازا باشند با رضایت طرف مقابل مجاز به ازدواج با فرد دیگری هستند ولی این نکته معقول مورد سوء استفاده مخالفین قرار گرفته و اقتران را که در سراسر بیان به معنای ازدواج آمده به معنای رابطه جنسی پنداشته اند و آنگونه که شما ذکر کرده اید آنرا تفسیر کرده اند . در هر صورت نه بابیان و نه بهائیان مطلب را آنگونه که ردیه نویسان بیان داشته اند تعبیر نکرده اند و به مورد اجرا نگذاشته اند در مورد حکم زنا نکته ای که ذکر کرده اید مربوط به زنای به عنف و زنای محصنه نیست و ذکر فرموده اند که تعیین حکم آن دو با بیت العدل است اما حکم این عمل در شریعت اسلام چیست آیا چند ضربه تازیانه که قابل خریدن است موثر تر است یا یک جریمه تصاعدی . گذشته از این وقتی طرفین راضی بوده اند حتی اگر چهار شاهد مرد عادل شاهد جزئیات ماجرا بوده باشند ( که شرعا باید باشند) چه کسی میتواند اثبات کند که ایشان عبارات مربوط به ازدواج موقت را بر زبان نیاوده اند و تازه اگر هم آورده باشند آیا تفاوتی در ماهیت عمل وجود دارد. یعنی هر دو نفری که نسبت به هم تمایلی دارند کافیست دو عبارت عربی برای هم بخوانند و از آن پس هیچ اشکالی در داشتن ارتباط جنسی نخواهند داشت . آیا این کار سهل تر است یا حکم کتاب اقدس؟ بد نیست از جنبه عملی نیز موضوع را بررسی نمائید و ببینید که آیا زنا در جامعه بهائی قبیح تر است یا جامعه اسلامی و در عمل ارتکاب این گناه در بین بهائیان شایع تر است یا مسلمانان؟ و البته مطمئن باشید که این امر در بین بهائیان شیوعی صدها بار کمتر از مسلمانان دارد. ذکر این نکته نیز لازم است که پرداخت جریمه ، مجازات اجتماعی و این جهانی ارتکاب گناه است و تاثیر آن در ابتعاد از حق و تدنی روحانی، امری دیگر است مطلب دیگر اینکه حضرت بهاء الله چهار همسر نداشته اند و اگر این امر را اثبات فرمائید کشف جدیدی را در تاریخ به ثبت رسانده اید . اما نکته اینجاست که حضرت بهاءالله در جامعه اسلامی زندگی میکردند و در خانواده ای مسلمان زاده شده اند و بر اساس شریعت اسلام ازدواج نمودند و ازدواج ایشان قبل از اعلام دعوت خلق به دیانت جدید و نزول تعالیم و احکام جدید بوده است و در شرع اسلام داشتن تا چهار همسر عقدی مجاز است ولی حضرت محمد که واضع این حکم بوده اند سالها پس از نزول سوره نساء تعداد همسرانشان بر 22 زن بالغ شد که بعضا همچون عایشه با عروسکهای خود وارد خانه پیامبر شدند و قبل از بلوغ جسمانی و عاطفی به عقد ایشان در آمدند. نمیدانم شما که در مقام مقایسه اید چطور این نکته را بعنوان ایراد مطرح میفرمائید در هر صورت همانگونه که در ابتدا عرض گردید مایلم که بر توانائیهای دین و نقاط قوت آن برای حل مشکلات جهان تکیه کنیم و ببینیم که چه اعتقادی در جهان امروز برای سعادت انسانها راهنمائیهای موثرتری دارد موفق باشید
CAPTCHA ی تصویری