تصویر Naeim

Naeim :

بهاییان به معادِ جسمانی و زنده شدن جسم پس از مرگ اعتقاد ندارند؛ امّا معتقدند که روح انسان پس از مرگ به حیات خویش ادامه می‌دهد. برای اطّلاع از نحوه‌ی تفکّر بهاییان راجع به زندگی پس از مرگ و آخرت به نوشته‌ی قبلی مراجعه بفرمایید. امّا در این جا می‌خواهیم موضوع معاد جسمانی را با دلایل منطقی و براهین عقلی بررسی کنیم. تمامیِ پیامبران و فرستادگانِ پروردگار در اولویّت داشتنِ روح بر جسم و مهم‌تر بودنِ رشد و تعالیِ روحانی از زندگی جسمانی سخن‌ها گفته‌اند و خودشان نیز این را در زندگی‌شان نشان داده‌اند. حضرت سیدالشّهداء، روحی له الفدا، زندگی خود و خانواده‌ی خود را فدای تعالیِ روح و تقرّب و نزدیکی به خدا نمود. حضرت مسیح تنها و بی‌یاور مورد اذیّت و آزارِ علمای دینِ یهود و جهلا قرار گرفت و پس از تحمّلِ مصائبِ بی‌شمار، در نهایتِ مظلومیّت به شهادت رسید. حضرت باب موردِ اصابتِ صدها گلوله قرار گرفت و حضرت بهاءالله چندین مرتبه از مکانی به مکانی دیگر تبعید شد به طوری که به مدّت حدود چهل سال از تهران تا حیفا در اسرائیل در تبعید و زندان به سر بردند و ظلم و ستمی نبود که بر آن وجود مبارک وارد نیامده باشد. حال آیا منطقی‌ست که این وجودات مقدّسه ما را دائماً به بی‌توجّهی به جسم و زندگی مادّی و توجّه به زندگی روحانی و تعالی روحانی ترغیب و تشویق کنند و در نهایت ما را با ابزار و وسایل مادّی، تشویق و یا تنبیه کنند؟ آیا فقط امتحانی برای بندگان است که برای مدّتی از لذایذ مادّی چشم بپوشند و صرف نظر کنند تا در جهان بعد دوباره به این لذایذِ مادّی دست پیدا کنند؟ خیر؛ منطقی نیست. اوّلاً که ما انسان هست و نه حیوان؛ ما، انسان‌ها، قابلیّتِ تعالیِ روحانی و کسبِ فضایلی مانند امانت و صداقت و محبّت و وفادارای و فداکاری و غیره را داریم؛ در رتبه‌ی بعد، می‌توانیم با استفاده از قدرتِ تفکّر، اکتشافات و اختراعاتِ بزرگی بکنیم و جهانِ هستی را از عصرِ گاری و اسب به عصرِ جت‌های فوق پیش‌رفته ارتقا بدهیم؛ بنابراین، ما با حیوانات که همواره در فکر بهره بردن از طبیعت و محیط مادّی خودشان هستند، خیلی برتریم و مقصودِ بسیار والاتر و بالاتری از خوردن و خوابیدن در جهان بعد از مرگ داریم. دوّم این که در صورت اعتقاد به معاد جسمانی، ما باید بین کم‌تر از صد سال لذّت بردن در این دنیا و تا ابدیّت لذّت بردن در آخرت، یکی را اختیار کنیم. این قیاس به قدری بچّه‌گانه و این ترتیب و نظم به قدری دونِ شأنِ مرتبه‌ی پروردگار است، که حکیم عمر خیّام فرمود: «گویند کسان بهشت با حور خوش است***من می‌گویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار***کآواز دهل شنیدن از دور خوش است» خیّام با این دو بیت طعنه به تعبیر و برداشت مادّیِ آخرت می‌زند و به تمسخر می‌گوید که اگر آن جا به تو وعده‌ی این لذایذ مادّی را داده‌اند و تو در حسرت آن‌ها هستی، می‌توانی از همین لذایذِ مادّیِ این دنیا لذّت ببری چرا که این‌ها هم‌اکنون در نزد توست. خیّام به خوبی می‌دانسته که در عالمِ بعد از مرگ، مفهوم و حقیقتی والاتر و بالاتر از این لذایذ جسمانی وجود دارد. حال اگر ما بر طبق تعالیم انبیا و اولیای الهی قرار است که در این دنیا به تمامه از مسائل مادّی خود چشم بپوشیم و در مقابل، به تعالیِ روح خود بپردازیم، حتماً می‌توانیم نتیجه بگیریم که روحِ ما از جسم ما مهم‌تر است. این روحِ ماست که در این عالم صفاتِ پسندیده و ملکوتی را کسب می‌کند تا در عالمِ بعد قابلیّتِ ترقّی و تعالی در مراتبِ معنوی را داشته باشد؛ وگرنه، این تنِ ضعیف و همیشه بیمار را چه به تعالی و تقرّب به آستانِ مقدّسِ پروردگار و این یک مشت خاکِ ناپاکِ آغشته به پلیدی‌ها را چه به دخول و ورودِ به ملکوت الله؟ از طرف دیگر، در صورت ورود به بهشتِ جسمانی، تا چه اندازه می‌توان از لذایذ مادّی بهره‌مند شد و خسته نشد؟ یک سال؟ دو سال؟ صد سال؟ ممکن است صد یا هزار سال اوّل لذّت‌بخش باشد، امّا تا ابدیّت حتماً ملالت‌آور و خسته‌کننده می‌شود. بلکه مقرّبان درگاه، در صورت داشتنِ اختیار، حاضر به پذیرفتن راحت و آسایشِ جسمانی نیستند و همواره از پروردگار آرزوی بلا می‌کنند؛ مانند عاشقی که مِحنَت و زجری که در راه رسیدن به معشوق می‌کشد را گوارا و لذّت‌بخش می‌داند چرا که در راه رسیدن به معشوقِ خویش است. مقصود این‌ست که باید از این دنیا و آن چه در آن‌ست، چشم بپوشیم و به کلّی مجذوب و مفتونِ جمال و رویِ آن معشوقِ حقیقی بشویم. اگر توانستیم عاشقِ آن محبوبِ یکتا بشویم، احساس بی‌نظیری به ما دست می‌دهد که این نشان از شاد بودن و نزدیکیِ روحِ ما به ملکوتِ پروردگار است. پس می‌بینیم که در این دنیا نیز می‌توانیم وارد جنّت و بهشتِ نزدیکی و تقرّبِ به پروردگار بشویم و از شرابِ معنویِ معانیِ الهی بنوشیم و در زیر سایه‌ی درخت دین الله و شریعت الله بیاساییم و از نسیمِ خوشِ عنایتِ پروردگار لذّت ببریم. خوش به حال کسانی که این مفاهیم عالیّه را درک کردند و فائز شدند به آن چه که در کتاب خداوند آمده است. حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: «نعیمِ* روح، قُرب جمالِ قَدیم‌ست** و جَحیم***، بُعد(4) از آن نورِ مُبین. کمال و نقص است و عُلُویَّت(5) و اَسفَلیَّت(6) و نورانیّت و ظُلمانیّت ...» (مائده‌ی آسمانی، جلد 2، صفحه‌ی 16) *نعیم: بهشت، نعمت و ناز، آسایش **قَدیم: نامی از نام‌های خدای تعالی ***جَحیم: یکی از نام‌های دوزخ، آتش بسیار قوی و بلند (4) بُعد: دوری (5) عُلُویَّت: بالا رفتن و صعود کردن (6) اَسفَلیَّت: پست‌ترین بودن، پایین‌ترین بودن، فرودترین بودن
CAPTCHA ی تصویری