حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
«... البتّه در حکمت سلیمان خواندهاید حضرت سلیمان میفرماید من وقتی طفل بودم، چنین میدانستم که لذّت در گردش و سواریست؛ چون به سنّ شباب رسیدم و به تفرّج و سواری و گردش، دیدم لذّتی ندارد؛ با خود میگفتم لذّت در سلطنت است، اقتدار است، حکمرانیست؛ چون به سلطنت رسیدم، دیدم آن هم لذّتی ندارد و همچنین هر شأنی از شؤون که در نظرم جلوهای داشت، چون به او رسیدم، دیدم لذّتی ندارد؛ فهمیدم که سرور به محبّت الله است.
اگر انسان سرورش به صحّت باشد، صحّت وقتی زائل میشود؛ پس یقین است که صحّت هم سبب سرور نیست؛ اگرسرورِ انسان به ثروت باشد، وقتی، ثروت زائل میشود؛ اگر سرورش به منصب باشد، وقتی، منصب از دستش میرود. مادام که سبب̊ قابلِ زوالست، مسبب هم زائل میشود؛ ولی هر گاه سببِ سرور، فیضِ الهی باشد، آن سرور ابدی است؛ چه که فیوضاتِ الهیّه ابدی است و چون که محبّت الله ابدی است، اگر انسان دل به فیضِ الهی بندد، محبّت الهی در قلبش باشد، سرورش ابدی است؛ به هر چه دل بندد، فانی است و عاقبت مأیوس میشود مگر محبّت الله، محبّت به عالمِ انسانی. شما باید شکر کنید خدا را که ابوابِ ملکوت بر شما باز فرمود و شما را به محبّت الله و خدمت به وحدتِ عالمِ انسانی دعوت نمود. شما مثل بهاء الله پدری دارید که فیضش احاطه کرده؛ پس باید شب و روز خدا را شکر کنید که به چنین فیضی فائز شدید. (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد 1، صفحههای 16، 17 و 18)
Naeim :