در اين قسمت سوالات متنوع يكي از بازديدكنندگان سايت با محوريت وجه امتياز ديانت بهائي و علت ظهور دين جديد گرد آوري شده
من در دين بهائيت فعلاً نثر مسجع گفته هاي بهاء را ديده ام.بنظر بنده ميرزا حسين علي نوري كجوري آدم هوشمندي بوده كه توانسته از شرايط بوجود آمده پيرامون باب، نهايت بهره برداري نمايد.نثرآهنگين بعلاوه تغييرات در ظاهر احكام دين اسلام و بازي با اعداد از شيوه هاي بهاء بوده است.ميگن اين فرقه نزديك به 5 ميليون پيرو دارد.قطعاً آدمهاي خوبي در اين 5 ميليون وجود دارند كه رفتارصادقانه ومخلصانه دارند.اينكه خداوند بعد از 1200 سال طبق ادعاي بهائيان 2 پيغمبر به فاصله 19 سال ميفرسته جزو
هشتمين ونهمين عجايب زمين است.ساختن ديني مثل بهائيت از هر انسان با سواد معمولي برميايد. بهرحال فرمولي كه ميرزاحسين براي ساختن اين فرقه بكاربرده چندان سخت نيست
جاويد
جاوید عزیز
مگر شما به اعتقاد شیعی خود منتظر ظهور توأم مهدی و مسیح نیستید ؟ پس تعجب شما برای چیست؟ اگر اشکالی در این امر میبینید از علمای خودتان بپرسید که چرا مهدی و مسیح باید با هم ظاهر شوند ؟ عجیب تر از همه عجایب بیخبری شما از اعتقادات اساسی خودتان است
موفق باشید
آقا يا خانم محترم
سلام
خوشحالم كه جواب داديد،اتفاقا بنده بيخبر از اعتقادات خودم نيستم،تعجبم در اينست كه باب كه بقول شما پيامبر است، نور پيامبري را در چهره بهاء نمي بيند و برادر بهاء را وكيل ونايب خويش ميسازد.اين برادر كه ميرزا يحيي صبح ازل نام دارد هم اكنون منفور شما بهائيان است.ضمن اينكه باب مصداق من يظهره الهي را در قرنها بعد از خويش مطرح نموده.احتمالاً خداوند بر خلاف باب خواسته خيلي زودتر بهاء ظهور كند.من قصد جدل و بحث با شما ندارم، فقط چند تا سوال دارم اگر مايل باشيد مطرح ميكنم واگرتمايل نداشته باشيد اصراري ندارم
جاويد
جاوید عزیز
چنانچه اصول ادب و احترام متقابل رعایت گردد مکاتبه با شما برای بنده مغتنم خواهد بود و سوالات شما را با کمال میل پاسخ خواهم داد. اگر علاوه بر ردیه ها اصل آثار حضرت باب را نیز مطالعه فرمائید خواهید دید آنچه مور نظر شماست بسیار صریح مورد اشاره قرار گرفته. فی المثل در توقیعی که خطاب به میرزا یحیی مرقوم فرموده اند به صراحت ذکر مینمایند که اگر من یظهره الله در دوران تو ظاهر شد تو و امثال تو دارای هیچ مرجعیتی نیستید و اگر ظهور ننمود لابد نخواسته که خود را ظاهر نماید . این بیان بسیار صریح وجود من یظهره الله را در همان ایام، حتی اگر خود را آشکار نسازد بیان مینماید. نام بهاءلله نیز از سوی حضرت باب دهها بار مورد تجلیل قرار گرفته و در بیانی میفرمایند " طوبی لمن ینظر الی نظم بهاءالله و یشکر ربه " و در یک لوح مجزا نیز سیصد و شصت انشقاق از کلمه بها را ذکر نموده اند و در مجموع اشارات ایشان آنقدر صریح بوده که اکثر قریب به اتفاق بابیان به حضرت بهاءالله مومن گردیدند
موفق باشید
بنام خدا
سلام ،فرموديد ادب واحترام متقابل ، قطعاً بنده نيز براين اصل پايبندم.واما در مورد بيانات جنابعالي :اصل كتب باب را كجا ميتوان رويت نمود،آيا منظورتان كتب موجود در ميان بهائيان است؟در متن اشاره كرديد اگر ظهور ننمود لابد نخواسته که خود را ظاهر نماید آيا اين جمله با مفهوم من يظهره الله در تضاد نيست؟كسي كه خدا اراده بر ظهورش دارد از خود اختيار ندارد كه ظهور يا عدم ظهورش را به تاخير بيندازد.
اما پرسش اساسي تر اينست كه همانطور كه مي دانيد آقايان باب وميرزا حسينعلي نوري هردو بظاهر مسلمان وشيعه مذهب بودند،ميخواهم بپرسم بهائيت حاوي چه نكته ها وآموزه هايي است اعم از عملي ومحتوايي كه الزام برآيين جديدي بود؟آيا صرف تغييرات ظاهري دراحكام مثل نمازهاي يوميه و روزه و قس علي هذا بود؟يا اينكه انسان امروزي نياز به راهنمائييهاي جديد و ديگري داشت؟آن آموزه ها و راهنمائيهاي جديد كدامند؟لطفا بدون تعصب وروشن بخش پاسخ دهيد.
با تشكر جاويد
جاوید عزیز
منظور بنده این است که بجای بسنده کردن به ترجمه های نادرست و برداشتهای غلط از قسمتهای بریده شده از کتاب به متون اصلی رجوع نمائید و البته کتبی که در دست بهائیان است از حیث صحت و اعتبار قابل اعتماد تر است . آیا شیعیان برای احادیثی که راویان آن سنی بوده اند اعتباری قائلند؟ آیا شما نسخه های معتبراز خطبه های نهج البلاغه را از منابع اهل تسنن استخراج مینمائید؟. البته رجوع به منابع بی طرف برای اطمینان از صحت یافته ها مفید است ولی همواره منبع اصلی آثار دینی در هر آئینی آن متنی است که مورد قبول و اعتماد پیروان آن است. در مورد مطلبی که از حضرت باب ذکر گردید بعرض میرسد که این اثر توسط بابیانی منتشر گردیده که به حضرت بهاءالله مومن نبوده اند و میتوان آن را بنوعی یک منبع بی طرف دانست . من یظهره الله به معنای " کسی که خداوند او را ظاهر خواهد کرد " است در این عبارت قید زمان وجود ندارد و هرگاه که اراده خداوند اقتضا کند این ظاهر شدن اتفاق خواهد افتاد و شناخته شدن مقام او در بین خلق البته با وجود داشتن او در بین ایشان دو امر متفاوت است. از طرف دیگر پیامبران مظاهر امر الهی در عالم خلقند و اراده ایشان همان ارادةالله و رضای ایشان همان رضاءالله است و هیچ منافاتی بین اراده ایشان و خواست خداوند وجود ندارد پس اگر مظهر الهی نخواهد خود را بر خلق آشکار سازد یعنی خداوند نخواسته.
در خصوص لزوم ظهور دیانت جدید آنچه از آثار حضرت بهاءالله مستفاد میگردد این است که ظهور ایشان به جهت وضع شرایع و احکام جدید نیامده بلکه به هدف رساندن انسانها به غایتی که برای آن خلق گردیده اند ظاهر شده اند. کارکرد اصلی نهاد دین برقراری ارتباط بین قلوب انسانها و منبع لایزال فیض الهیست و نیز ارائه جهان بینی و بینشی که با خرد انسانی سازگار باشد و بتواند راههائی برای رسیدن به سعادت در حیات انسانی و روحانی ارائه نماید. درقسمت تعالیم سایت آئین بهائی بعضی از آموزه های این آئین بیان گشته که میتوانید به آن رجوع نمائید. شاید بتوان ویژگی اصلی دیانت بهائی را هماهنگی بین عقل ودین و نیز ارائه رهنمودها و دیدگاههای اساسی برای رسیدن به وحدت در بین همه ابناء بشر دانست. به جهت آشنائی بیشتر مقاله ای کوتاه خدمت شما تقدیم میگردد . اگر مایل بودید میتوانید با رجوع به قسمت کتابخانه در بخش معرفی دیانت بهائی کتابهای متنوعی جهت کسب آگاهی کلی نسبت به این دیانت بیابید. شاید کتاب " در شناسائی آئین بهائی" برای این منظور جامعیت بیشتری داشته باشد
موید باشید
بنام خدا
با سلام
خدمت شما عرض ميشود كه بنده بجز كتاب سركار خانم مهناز رئوفي كه ذكر خاطرات وبيشترشبيه اتوبيوگرافي است هيچ رديه جدي برآيين بهائيت مطالعه ننموده ام.قريب به تمام اطلاعات بنده در باره آيين شما از منابع خود شماست.فرموديد هدف از آيين جديد بهائيت كه به زعم پيروان آن آيين جهاني است وپيروان سايراديان جملگي برراه گمراهي قراردارند،اينست كه انسان را با قدرت لايزال هستي نزديكتر سازد و ازطرفي بكارگيري بيشتر عقل انساني درمفاهيم ديني است واما اينك سه پرسش:اول ميشود از گفته شما نتيجه گرفت كه رابطه بقيه انسانهاي مومن با خداوند به قرابت بهاييان واقعي نيست،شما چگونه به اين نتيجه رسيديد؟دوم آنكه منظور شما از عقل انسان چيست،آيا منظور همين عقل حسابگر مادي است كه روابط وضوابط زندگي مادي انسان بر اساس آن تنظيم ميشود؟سوم اينكه لطفا به ضرص قاطع به بنده بگوييد كه آيا بهائيت يك ديانت و شريعت جديد است يا اينكه يك نوع تفكر فلسفي وشيوه جديد نگاه به زندگي است؟
جاوید عزیز
به اعتقاد بهائیان هدایت الهی از طریق پیامبران همیشگی است و کسانی که به پیامبر دوران خویش مومن گشته اند طریق وصول به سعادت حقیقی را یافته اند و با اجرای تعالیم او تعالی روحانی و انسانی خود را تسهیل مینمایند. در مورد قربیت انسانها کسی جز خداوند نمیتواند قضاوت کند ، پیامبران مظاهر امر الهی در عالم خلق هستند و اراده و رضای ایشان همان اراده الهیست ، هرکه با اراده و رضای الهی هماهنگی بیشتری داشته باشد امید افزون تری برای قربیت آستانش خواهد داشت
تطابق دین با علم و عقل ناشی از یک اصل کلی است و آن اینکه هرسه بر محور حقیقت استوارند و چون حقیقت واحد است در نهایت این سه به نقطه واحد میرسند و تعارضی با هم نخواهند داشت. البته در دورانهای مختلف توانائی و بینش بشر در مورد هریک از این موضوعات تغییر یافته و گاهی از موازنه خارج شده . در دوران شکوفائی و ثمردهی ادیان آموزه های دینی و روحانی با دانش علمی و عقلی بشر مطابقت دارد و بنابر این موید آن است و باعث رشد و بالندگی علم میگردد چنانکه در قرون نخستین تمدن اسلامی چنین بود ولی اگر قوای عقلانی و غلمی بشر از بینشهای مذهبی او پیشی گرفته باشد دیگر دین نمیتواند به تعالی عقلانی و انسانی بشر کمک کند و حتی ممکن است مانع آن گردد چنانچه در قرون وسطی رابطه مسیحیت با علم چنین بود و در قرون اخیر رابطه اسلام با علم و عقل به این وضعیت دچار گشته. البته معنای این سخن آن نیست که عقل ملاک تام برای درک حقیقت است ولی باید میان آگاهیهای روحانی و دانش علمی ما تجانس و تطابقی وجود داشته باشد تا رشد حاصل گردد در غیر این صورت جامعه ای مملو از دینداران نادان و دانایان بی دین خواهیم داشت
نکته آخر اینکه دیانت بهائی شریعتی نو دارای تعالیم بدیع و جهان بینی و نگرشی معنوی ، بدور از خرافه گرائی و اوهام پرستی است و برای داشتن یک زندگی روحانی توأم با خرد ورزی راهکارهای مناسبی ارائه میکند
شاد و سربلند باشید
بنام خدا
سلام،بعرض ميرساند كه دوست عزيز كه شما اشتباه اصلي تان اينست كه دين را به عملكرد افرادي كه ظاهراً به دين منتسب هستند،نسبت مي دهيد در حاليكه عقلي كه شما برآن تاكيد ميورزيد اين استدلال را قبول ندارد.اگر مسلماني شراب خورد فقط به خودش ونفسش ربط دارد نه دينش،گرچه بارها شنيده و خوانده باشد خمر وميسرحرام است.اگر كليسا وكشيشان قرون وسطي آنهمه فجايع آفريدند ربطي به تعاليم مسيح ندارد.در همين واقعه عاشورا وامام حسين آيا نگرش و برداشت همه اهالي شيعه يكسان است.از نازلترين برداشتها تا متعالي ترين دريافت ها وجود دارد.گروهي به بزرگان دين صرفاً بعنوان متوليان دارالشفاء ودارالخيريه نگاه ميكنند ودائم حاجات مادي خويش را مطالبه ميكنند واصلاً هم به عملكرد خويش در طول سال توجهي ندارند..اين افراد كساني هستد كه چون نيازمند ميشوند چون چاره اي ندارند وچون بديل ديگري براي عرض خواسته هايشان ندارند،متمسك به اين بزرگان ميشوند.
پرسش بنده در اينست كه آيا نحوه مطاله ونگرش شما در مورد اديان و بويژه اسلام و مذهب شيعه توجه به رفتارهاي مستخفانه پيروان اسمي اديان است يا اينكه روش ومكانيسم عقلايي تري نسبت براي مطالعه وشناخت بكار ميبريد؟
جاوید عزیز
عملکرد مومنین تحت تاثیر دیدگاهها و بینشهائی است که از دین دریافت میکنند . اگر فی المثل کشیشها با توجه به متون مقدس خود بر این باور بودند که مسیح از آسمان می آید و همه مردمان این را خواهند دید . نمیتوانستند بپذیرند که زمین گرد است و لااقل نیمی از مردم قادر به مشاهده آمدن مسیح نخواهند بود. پس منجمینی را که اعتقاد به مرکزیت زمین و مسطح بودن آن نداشتند به جرم کفر و ارتداد مستوجب مرگ میدانستند . در همین دوران در ممالک اسلامی عصر شکوفائی علم و تجلیل و تکریم دانشمندان بود ولی با ورود بشر به عصر جدید و ترقیات علمی و عقلی برداشتهای سنتی از متون مقدسه اسلامی نیز با عقل و علم در تضاد قرار گرفت . نوع برداشت سطحی نسبت مفاهیمی چون معاد بصورت جسمانی و بهشت و دوزخ مادی ، علائم قیامت همچون تاریک شدن خورشید و بر زمین ریختن ستارگان و در هم پیچیده شدن آسمان و بسیاری دیگر از موضوعاتی که با بیانی نمادین در قرآن بیان شده اند سبب گردید که دانشمندانی چون ابن سینا که منکر آن بودند تکفیر گردند و بسیاری دیگر به فتوای فقها به قتل برسند. واضح است که فساد و اعمال خلاف پیروان یک دیانت را نباید به حساب دین گذاشت ولی آنگاه که متون دینی نتوانند اقناع عقلی ایجاد کنند و علماء دین بخواهند با توسل به ابزارهای دیگر مردم را پایبند دین نگهدارند قطعا زمان تجدید دیانت فرا رسیده است زیرا عقل از مواهب پروردگار است که بینشهای حاصله از هدایت الهی هیچگاه در تضاد با آن قرارنمی گیرند
امیدوارم که این توضیح مختصر به رفع ابهام شما کمک کرده باشد . البته اگر منابعی را که خدمتتان معرفی کردم مطالعه فرمائید بیشتر با دیدگاههای بهائی در این خصوص آشنا میشوید
پاینده باشید
بنام خدا
سلام
خيلي مايلم بدانم از نظر شماچگونه علم،عقل ودين به حقيقت واحد ميرسند
باتشكر-جاويد
جاوید عزیز
در دیدگاه بهائی عقل و دین هردو از مواهب الهی هستند که به انسان برای شناخت خود و جهان اطرافش کمک میکنند و چون از حقیقت سرچشمه میگیرند نمیتوانند ذاتا با یکدیگر در تضاد باشند ولی به سبب آنکه ما در جهان نقایص زندگی میکنیم و دانائی و توانائی ما در این دو عرصه هماهنگ رشد نمیکند گاهی تعارضات ظاهری بین آنها بوجود می آید . با ظهور دیانت جدید در هر دوران این هماهنگی مجددا برقرار میگردد و تا زمانی که ظرفیتهای بشر برای فهم حقایق روحانی عمیقتر افزایش نیافته برای او کفایت میکند
موفق باشید
بنام خدا، سلام
اگر مايل باشيد هدفمان روشن شدن حق مطلب باشد و از روي منطق و نه ازروي حب و بغض به حقيقت برسيم.اول اينكه اگردر انجيل مسيحييت اشاره به نزول عيسي از آسمان شود به هيچوجه نه نافي و نه مويد كروي بودن سطح زمين است،بلكه اين كشيشان آنطوركه خواستند تفسير كردند.تا اين لحظه هم كه خدمت شما هستم نديده ام كه دانشمندان و علماي شيعه در مواجهه با پديده هاي علمي داد مخالف سردهند.اصلاً مگر علم چيزي جز كشف قوانين جاري وساري خداوند در طبيعت است؟واختراع چيزي جز بكارگيري عملياتي مجموعه اي از علوم و قوانين طبيعت مادي است؟
پس دو نكته را هميشه مد نظر داشته باشيد.اول آنكه تنگ نظريهاي فكري را به حساب دين نگذاريد ودوم آنكه هيچ پيامبري تا زمان محمد مدعي نشده تمام علوم و قوانين علمي طبيعت را بيان كرده وميكند.مگر اينكه شما چنين ادعايي داشته باشيد؟بحث تكفيرو نسبت زندقه به افراد نيز بهانه كهنه اي است كه الان جواب نميدهد.بله دردوران حكومت اموي وبني عباس اين نسبت دادنها بسيار داغ داغ بود كه البته عمده آنها سياسي بود.كه اگرشما يكي دومورد درنظر داريد بنده شايد بيش ازده موردش را بتوانم نام ببرم.از گاليله و ژاندارك تا ابن مقفع وبوعلي سينا وهمين فردوسي خودمان.
الف-شما خيلي سعي داريد بگوييد بهائيت آئين عقل و علم است منظورتان را بيشتر توضيح دهيد؟
ب-آيا منظورتان اينست كه درزمان حاضر پيشرفتهاي علمي در مقابله با اديان اسلام ومسيحيت ايجاد تعارض ميكند و گسترش دامنه علوم وتكنولوژي در عصر جديد زنگ خطري براي اين اديان است؟
ج-لطفاً توضيح دهيد اعتقاد به معاد جسماني و تاريك شدن خورشيد و...سايرمواردي كه خود به آن اشاره كرديد،به كدام دلايل عقلاني وعلمي مردود است؟
من هدفم پراكنده گويي نيست،اما چون در داخل متن به موارد مختلف ومتعدد اشاره ميكنيد،به اجباربه آنها ميپردازم.مطمئن باشيد ما اكنون در ابتداي مباحثات هستيم وفرصت براي مباحثي نظير معاد جسماني ويا روحاني وعقيده به هورغليايي در آينده هست
امايك خواهش و آن اينكه تا ماداميكه درمكاتبه الكترونيك هستيم پيشنهاد ميكنم بعنوان يك كارشناس و پژوهشگر عمل نماييم.مطمئناً اگر نيت خير وصادقانه اي داشته باشيم خداوند كمكمان ميكند.
با تشكر جاويد
جاوید عزیز
از اینکه بدنبال حقیقت جوئی بدور از تعصب و حب و بغض هستید بسیار خوشحالم . این شیوه ای است که دیانت بهائی به پیروان این آئین توصیه میکند
در مورد وجود مطالبی که فهم ظاهری از آن خلاف عقل است مثالهای بسیار میتوان زد و در قرآن نیز این نوع مطالب فراوانند. از غروب خورشید در چشمه گل آلود گرفته تا خلق شدن آسمان و زمین در شش شبانه روز زمانی که هنوز خورشید و زمینی وجود نداشته تا شب و روز معنا پیدا کند . از خلق انسان بصورت آدم و حوا گرفته تا بر زمین ریختن ستارگانی که هریک میلیونها برابر زمینند و بسیار موارد خلاف عقل و انصاف و عدالت که تمسک به آن شیرازه نظم اجتماع را بر هم میریزد و جلوه عملی اجرای آن را در حکومت طالبان میتوانید ببینید. دیانت بهائی بیان میدارد که دیانت نیز مانند دیگر جنبه های زندگی بشر باید متناسب فهم و ادراک و رشد او باشد و شایسته نیست اموری که با عقل سلیم متعارض است در زمره اعتقادات دینی قرار گیرد
موفق باشید
بنام خدا، سلام
فكر نميكني كه در مطالب قرآن خيلي داري سطحي نگري ميكني واگر ناراحت نميشوي بسيار ايرادات ناشيانه است.اين ايرادات به مثابه اين مي ماند كه شما از روي اطلاعات بسيار كم و يا احياناً و خداي نكرده از روي لجاجت (همان حب وبغضي كه اشاره كردم)اين مطالب را به رشته تحرير در مياوري.براي پاسخ به اين ايرادات دلائل روشنتر از روز و البته شفاف و متقاعد كننده وجود دارد كه دروقت مقتضي به اطلاع شما خواهد رسيد.لطفاً به سه سوال من پاسخ منطقي بدهيد.
نظر شما در مورد قرآن چيست؟(اينكه از سوي خداوند نازل شده و اينكه قران حاضر همان قران عصر حضرت محمد است ياخير؟)
لطفاً به شفافيت بگوييد باب وبهاء در نوشته ها وگفته هاي خود خلقت انسان را چگونه تشريح كردند؟
لطفاً به شفافيت بگوييد باب وبهاء در نوشته ها وگفته هاي خود مساله
قيامت،جهان آخرت و بهشت وجهنم را چگونه بيان كردند؟
لطف كنيد منطقي ،بدون حب وبغض و بدون حاشيه در سه بند اين پرسش ها را پاسخ دهيد؟
با تشكر - جاويد
جاوید عزیز
ظاهرا پاسخهای بنده را بدقت نمیخوانید . قصد من انتقاد از قرآن و یا نفی آن نیست . عرض گردید فهم ظاهری از برخی آیات قرآن خلاف عقل است و این چالشی در پیش روی افراد قشری و متعصب است که تنها ظاهر آیات را ملاک فهم قرار میدهند و اعتقادی به تأویل ندارند. بهائیان معتقدند که قرآن کلام الهی است ودر اصالت آن نیز تردیدی وجود ندارد
تاویل قیامت در آثار بهائی یوم ظهور دیانت جدید است یعنی با ظهور هر پیامبر قیامت برای پیروان ادیان پیشین برپا میگردد و پل صراط برقرارمیشود و مردگان روحانی حیات دوباره میابند و تنها افرادی که دارای خلوص نیت و عمل پاک باشند توفیق ایمان به ظهور جدید را میابند و از پل صراط عبور میکنند بقیه به هلاکت روحانی دچار میگردند
خلقت انسان نیز حاصل تکامل وجود جسمانی از صوری متفاوت با هیکل امروزی او و شبیه به حیوانات بوده و این موضوع به میلیونها سال پیش باز میگردد و نه شش هزار سالی که متدینین ظاهر بین اعتقاد دارند
در اعتقاد بهائی قضایای مربوط به خلقت آدم و حوا و خروج ایشان از بهشت و شیطان و خوردن میوه ممنوعه و امثال آن همگی داستانهای تمثیلی هستند و وجود خارجی نداشته اند. به تعبیری عارفانه آدم کنایه از روح انسان و حوا تمثیلی از نفس اوست
یکی از آثار حضرت بهاءالله بنام کتاب ایقان حاوی مطالبی است که رموز و اسرار کتب مقدسه قبل و از جمله قرآن را بیان میدارد و با رمزگشائیهائی که توسط خداوند صورت گرفته قرآن میتواند برای مردمان امروز نیز قابل فهم و قابل پذیرش باشد
درضمن مشتاقانه منتظرم که تعابیر عقلانی و قابل قبول شما از مطالبی مثل خلقت آسمان و زمین در شش روز نشستن خداوند بر تخت پیچیدن آسمان در دست راست خداوند . غروب خورشید در چشمه گل آلود ریختن ستارگان بر زمین خلقت آدم و حوا و .... را بدانم زیرا علماء و مفسرین جز تفسیرهای نچسب و غیر واقعی و توجیهات ساده لوحانه نکته ای در توضیح این قبیل آیات ارائه نداده اند
موفق باشید
بنام خدا
سلام
پاسخهاتون شفاف بود،اما يادتون رفت در باره بهشت وجهنم از نظر باب و بهاء چيزي بنويسيد.گرچه از ظاهر نوشته هاتون بر مياد كه بهشت وجهنم هم شايد تمثيلي باشد واصلاً وجود خارجي نداشته باشند.
نوشتيد كه پل صراط پيروان هر ديني،آيين الهي جديد است.لطفا يك مقدار توضيح بيشتري در اين زمينه بدهيد.بعد از مرگ هر فرد تكليف كساني كه برروي پل صراط قرارگرفتند و تكليف كساني كه برروي پل صراط قرار نگرفتند چه ميشود؟ ويا كساني كه ظاهراً بر روي پل صراط قرار دارند اما عابران خوبي نيستند چه ميشود؟بهرحال هستند به ظاهر بهائياني كه شايد آدمهاي خوبي نباشند و حتي عامل به آيين و مقررات آن نباشند؟
با تشكر-جاويد
جاوید جان
همانگونه که متوجه شدید بهشت و دوزخ نیز در اعتقاد بهائی جنبه مادی ندارد. روح انسان پس از مفارقت از جسد به مسیر خود در عوالم الهی ادامه میدهد و هر چه در این جهان اعمال خیر از او صادر شده باشد در درجات عالی تری از آن عالم مأوی خواهد داشت و ترقیات او بیشتر خواهد شد. حضرت عبدالبها زندگی درعالم جسمانی را به حیات جنین در عالم رحم تشبیه میکنند. جنین گرچه از مزایای داشتن دست و پا و چشم و گوش بیخبر است و در رحم کابردی برای آنها ندارد ولی چنانچه تکامل لازم را در آن دوران ننماید در این جهان ناقص بدنیا خواهد آمد و عذاب خواهد کشید و چنانچه بخوبی رشد کند و سالم و کامل پا به این جهان گذارد بخوبی میتواند از ادراکات و مواهب عالم بهره مند گردد
همانگونه که عرض شد پل صراط مربوط به قیامت یعنی زمان انتقال از یک دیانت به دین دیگر است و ربطی به عالم پس از مرگ ندارد . اگر در بین بهائیان هم افرادی باشند که به تعالیم الهی عمل نکنند نزد حق مقبول نخواهند بود و ایمان بدون عمل کافی نیست
امیدوارم که چیزی را فراموش نکرده باشم
موفق باشید
بنام خدا، سلام عليكم
با تشكر از توضيحات شما
آنچه كه از توضيحات شما برميايد اينست كه اگر همين الان مدعي پيامبري ظهور نمود.بنده و شما بلادرنگ بايد به سلك پيروان آن آيين درآييم وگرنه حتماً به هلاكت روحاني دچار ميشويم، آيا شما تغيير آيين مي دهيد؟
نكته دوم اينكه در جهان 7ميلياردي امروز كه ظاهراً 5 ميليون آن به آيين شما هستند،بفرض اينكه تماماً عامل به آيين باشند تنها قدم به راه سعادت گذاشته والباقي انسانها كه درحدود شش ميليارد و نهصد و نود و پنج ميليون نفر،با احتمال بسيار زياد از سعادت محروم هستند؟آيا منظور شما چنين است؟فكر نميكنيد داريد جاي خدا تصميم ميگيريد؟
در جايي فرموديد كه قرآن دربسياري آزآيات نياز به تاويل دارد و اين امر توسط بهاء وفرزندش تماماً صورت گرفته است و با خواندن كتاب ايقان وتببينات عبدالبهاء اين رموز آشكار ميشوند،(حداقل بخش اعظمي از قرآن).اگر امكان دارد نسخه پي دي اف اين كتاب را براي من بفرستيد.
شما مدعي هستيد عبدالبهاء دربسياري از موارد مبين گفتار ونوشته هاي بهاء است.آيا ايشان چون فرزند بهاء بودند مجوز به انجام چنين كاري بودند؟
در صورت امكان تاويل آيه الله الصمد و همچنين آيه 61 سوره واقعه به شرح علي ان نبدل امثالكم و ننشئكم في ما لا تعملون را اگر در ايقان ومنابع آيين شما به آن اشاره اي شده،مرقوم بفرماييد
شما مدعي هستيد قرآن مطابق با دانش وعقل امروزي تاويلات و تفسيرات جديدي بدست ميدهد كه در گذشته اين امكانپذيرنبوده است.از طرفي اذهان داريد كه قرآن كتاب آسماني است كه از سوي خداوند نازل شده وكتاب آسماني دين اسلام است.همچنين اشاره كرديد كه همانند ما مسلمانان در صحت و اصيل بودن آن ترديدي نداريد. با اين مقدمه در مكاتبه بعدي بنده پرسشهايي اساسي را پيش روي شما قرار ميدهم.اين پرسشها از نظر بنده خيلي اساسي هستند وشما بعنوان يك مبلغ اين آيين كه مدعي الهي بودن آن هستيد،وظيفه شرعي وخدايي داريد به پرسشهاي صادقانه بنده پاسخگو باشيد.اگر خود ميدانيد جواب خواهيد داد واگرنه از علمايتان ودانشمندان آييني تان جويا شده به بنده منعكس نماييد.
باتشكر-حاويد
جاوید عزیز
اگر موعد ظهور باشد همه مومنین باید مترصد جستجوی موعود در هر نقطه ای که ندا بلند شود باشند . بهائیان معتقدند که ظهور واقع شده و حداقل تا هزار سال دیگر ظهور جدیدی رخ نخواهد داد ولی همه ادیان گذشته در انتظار ظهورند و موظف به تحقیق در هر جائی که احتمال آن را میدهند علی الخصوص مسلمین که به شکل اکید امر بر آن شده اند که اگر ندای ظهور شنیدند از جابرخیزند و به دنبال او بشتابند و فلسفه از جا برخاستن هنگام شنیدن نام مهدی نیز همین است ولی متأسفانه جهل و تعصب چنان پرده ای جلوی چشم مردمان کشیده است که جز خرافات خود ساخته شان چیزی را حقیقت نمی دانند
در مورد ایمان و سعادت باید عرض گردد که در اعتقادات مسلمین این محدوده بسیار تنگ تر و عواقب اعراض از حق بسیار شدید تر ذکر گردیده بحدی که حتی در مورد امت اسلام فرموده اند که به هفتاد و دو فرقه تقسیم میگردند و تنها یک فرقه از آنها ناجیه هستند و الباقی هالکه و در توصیف عاقبت منکران "لهم عذاب الیم" و "مأویهم النار" و" هم فیها خالدون"و ... ذکر گردیده پس اگر از امت محمد تنها فرقه ای ناجیه باشند همان گروهی هستند که ظهور جدید را شناخته اند و به او مومن گشته اند و تعجب شما از این موضوع بعنوان یک مسلمان قابل درک نیست
لینک دسترسی به کتاب ایقان را برایتان میفرستم ، امیدوارم که با مطالعه آن بتوانید درک عمیق تری از کتب مقدسه بدست آورید. البته در آثار بهائی آیات کتب گذشته تک به تک مورد توضیح و تبیین قرار نگرفته بلکه نکاتی کلیدی در مورد آنها بیان گشته که میتوان بوسیله آن رموز زیادی را گشود و حقایق را از میان آن دریافت
حضرت عبدالبها به نص صریح و مکتوب حضرت بهاءالله جانشین ایشان هستند و حق تبیین آیات الهی نیز به ایشان داده شده است. حضرت بهاءالله فرزندان دیگری هم داشته اند ولی هیچیک دارای چنین اجازه وحقی نبوده اند
در مورد آیه ای که اشاره فرمودید بصورت خاص مطلبی در آثار بهائی ندیده ام ولی اگر این موضوع را با موارد مشابه مقایسه کنیم مثلا "ان یشأ یذهبکم و یستخلف من بعدکم ما یشأ کما انشأکم من ذریة قوم آخرین" ( انعام 133) و "ان یشأ یذهبکم و یات بخلق جدید"(فاطر16 - ابراهیم19) و"ان یشأ یذهبکم یا ایها الناس و یأت باخرین(نسا 133) " و... بنظر میرسد که منظور از خلق جدید و استخلاف قوم دیگر و گروه بعدی اشاره به ظهور امت و دیانت جدید باشد همانگونه که امت اسلام از ذریه پیروان امت پیش از خود پدید آمدند
اما ابهام شما را در مورد الله الصمد متوجه نشدم آیا در مورد صمدانیت و مقصود کل بودن خداوند نیاز به توضیح دارید یا انکه نکته خاص دیگری مد نظر شماست
در مورد سوالات آتی شما همانگونه که فرمودید با کمال میل سعی خواهم کرد در حد بضاعت پاسخگو باشم و اگر لازم باشد در باره آن سوال و تحقیق کنم و امیدوارم در جستجوی حقیقت همراه خوبی برای شما باشم
در پناه حق باشید
بنام خدا
محمداً رسول ا... والذين معه اشداء علي الكفار رحماءبينهم
با سلام
غير ازشما خيلي گروهها مدعي شده اند گروه نجات يافته اند .خودخواهي نيست حداقل يك فرصت 1000 ساله بخودتان ميدهيد.اين درحاليست كه 200 سال گذشت وهيچ اتفاقي درجهان نيفتاد. دوآيه براي شما ارسال نمودم يك آيه كه ظاهراً بسيار روشن و صريح است وآيه ديگر كه ظاهراً صورت ومعناي غامض تري دارد.براحتي ازآيه الله الصمد گذشتيد در حاليكه به روايت حضرت علي (ع) هرروز كه ميگذرد براهل خرد ومردان الهي هرروز دريچه اي جديد ميگشايد.در معناوتفسيرآيه دوم شما به نفع خويش ثبت وضبط كرديد در حاليكه اصلاً چنين نيست. از شما ميخواهم در معنا و تفسير آيه الله الصمد هرآنچه شما وعلماي آيين تان ميدانند بنويسيد
جاويد
جاوید عزیز
همانگونه که میفرمائید " الناس بما عندهم یفرحون" هر گروهی خود را برحق و نجات یافته میداند و دیگران را گمراه ، شدید ترین این نوع اعتقاد در بین مسلمانان رایج است
اینکه میفرمائید ظرف این یک ونیم قرن اتفاقی نیفتاده واقع بینانه نیست. بسیاری از تعالیم حضرت بهاءالله چنان در جهان تسری یافته که هیچ فرد عاقلی به خود جرأت مخالفت با آن را نمیدهد. از تساوی حقوق مردان و زنان گرفته تا ترک تقلید و لزوم تحقیق و از ضرورت صلح عمومی و وحدت و برابری کل ابناء بشر گرفته تا تعلیم و تربیت همگانی. تا چند دهه قبل هنوز جنگ سالاران و جنایتکاران محبوب قلوب و قهرمانان ملل و احزاب بودند و برتری جنسی و نژادی و ملی برای بسیاری قابل قبول بود . کسی به صلح و وحدت باور نداشت و جنگ تنها راه حل اختلافات بود ولی اکنون هیچ انسان صاحب اندیشه ای در جهان حامی این باورها نیست و افکار عمومی جهانیان بدون آنکه نام منجی را بدانند تعالیمش را به جان پذیرفته اند
نجات عالم در اجرای این تعالیم است، شناخت و ایمان به مظهر ظهور گام بعدی است که پس از برداشتن گام اول بصورت " یدخلون فی دین الله افواجا " رخ خواهد داد
اگر بخواهیم مفاهیم باطنی آیات الهی را استخراج کنیم با دریائی بی انتها روبرو خواهیم شد که پایانی ندارد چنانچه جناب قدوس از حروف حی حضرت باب تفسیری از صاد الصمد نگاشته بودند که حجمی چند برابر قرآن داشت ولی شاید در مورد آیاتی که معانی ظاهری آنها گویا و قابل فهم و قبول باشند ضرورتی برای رفتن به لایه های درونی تر نباشد . اگر در مورد الله الصمد نکته مبهمی میبینید که نیاز به تأویل را ایجاب میکند بیان فرمائید. بنده هم تحقیق میکنم اگر در جائی توضیحی در این مورد یافتم برایتان خواهم نوشت. در مورد آیه اول نیز اینکه میفرمائید به نفع خود تفسیر نمودم سخن منصفانه ای نیست. آنچه عرض گردید استنتاجی بود از قیاس با آیات مشابه که تأویل آن در آثار بهائی ذکر گشته و در این میان نفعی شخصی وجود ندارد که مبنای تفسیر قرار گیرد و چنانچه تعبیر بنده با سلیقه شما مطابقت ندارد میتوانید آنگونه که صحیح تر میدانید آن را تفسیر فرمائید
موید باشید
دیدگاهها
Baha :
داریوش :
ح.ح پاسخ داده:
بهاییان استدلال های خود را از قران میاورند ولی شیعیان صفویه زده ایران به تاریخ وروایت رجوع میکنند .اگر شما یه سند به من نشون بدید که امام حسن فرزندی داشته من با سر میرم تو چاه جمکران.این شما ها هستید که به دروغ شخصیت سازی میکنید امام زمان یه مقامه نه شخصیت انحصاری حضرت مسیح امام زمان قوم یهود بود ومحمد امام زمان ومنجی مسیحان و....
لیلا رضایی :
حسن :
سلام .گفتگوی جذابی بود اما به انتها نرسیده میخوام بدونم ادامه گفتگو بین دو شخص گرامی شد و به کجا رسید وچرا ادانه را ذکر نکرده اید ؟
عاطفه.ح :
متن گفتگو برای پویندگان حقیقت بسیار مفید واقع می شود. پاسخها به جناب جاوید بسیار منطقی و با دلیل و مدرک داده شده و شفاف بیان شده. اگر جاوید به سوالاتی که از ایشان شده پلسخ نداده اند و متاسفانه در میانه راه در کلامشان نوعی جهت گیری به احساس می شود. اما خوب حرف حساب قطعا پذیرفته تر است. با سپاس از اشتراک گذاری
محمد :
گفتگوی جالبی بود .در این گفتگوها معمولا به سوالات دیگران نیز که ممکن است در اینده در ذهنشان بوجود اید پاسخ داده میشود و مطالعه انها دور از فایده نیست بلکه راه گشاست و البته که تحری حقیقت خوب است ولی شاید اصرار بر عقاید گذشته درک مطلب رو سخت میکنه .
افزودن دیدگاه جدید