مارثای بسیار عزیزم
24 نوامبر شش ساله خواهی شد و در این روز خوش هدیه ای مخصوص همراه با محبت قلبیم برایت می فرستم و آن داستان کوتاهی است درباره ایادی امرالله میس مارثا روت که تو هم اسم ایشان هستی. دعایم این است که لایق اسم درخشانی که پدر و مادرت ترا نامیده اند باشی و در میدان خدمت حضرت بهاءالله مانند چراغ فروزنده بدرخشی.
در زمانی که مسافرت با قطار و هواپیما به این آسانی نبود میس مارثا روت به تنهایی چهار بار دور دنیا را سفر نمودند و دیانت بهایی را به گوش هزاران نفر رساندند. این افراد بسیاری از جمله سلاطین و ملکه ها و روسای جمهور در کشورهای متعدد دنیا بودند. مارثا روت پیام حضرت بهاءالله را به ماری ملکه رومانیا رسانیدند و ایشان اولین ملکه ای بودند که تعالیم مبارک را قبول کردند. میس مارثا روت بارها به قصر ملکه دعوت شدند. در سال 1928 بود که ملکه ماری ایشان را به قصر خود دعوت نمودند. در آن مجلس ملکه به ایشان گفت که همیشه شما به دیگران هدیه می دهید و امروز من قصد دارم هدیه ای از جانب خود به شما تقدیم کنم. پس ملکه گل سینه زیبایی از دوبال طلایی و نقره ای کوچک که روی آن با یک تکه الماس بسیار ظریف تزیین شده و به وسیله یک عدد مروارید خالص بزرگ به هم متصل بود به لباس ساده مارثا روت سنجاق کردند. این سنجاق سینه کمیاب و قشنگ، هدیه با ارزش و تاریخی بود که به وسیله خویشاندان ملکه در روسیه به ایشان داده شده بود.
مارثا نمی توانست چنین هدیه با ارزشی را از ملکه برای خود نگاه دارد. دلش می خواست آن را با تمام مردم دنیا خصوصاً احباء قسمت کند و به این دلیل سنجاق سینه را به عنوان هدیه به مشرق الاذکار شیکاگو تقدیم کرد. این هدیه زیبا همان سال در کانونشن ملی فروخته شد و مبلغ آن صرف ساختن بنای مشرق الاذکار گردید.
شخص بهایی که سنجاق سینه را خریده بود آن را به حیفا برد و هم اکنون این هدیه در دارالآثار کوه کرمل قرار داده شده و اولین هدیه باشکوه و سلطنتی است که از مارثا روت به یادگار مانده است.
هنگامی که در آینده برای زیارت به ارض اقدس بروی و این هدیه را در آن جا ببینی این داستان را به خاطر بیاور.
خدا نگه دار.
مادربزرگت
نوشته روحی نور یزدان
مأخذ: ورقا، دوره هشتم، شماره ششم
افزودن دیدگاه جدید