تقريبا همه ما در زندگی بارها با واژه ای به نام وطن يا ميهن رو به رو شده ايم . گاهی به دفاع از آن برآمده ايم و به آن مفتخر شده ايم و گاهی شايد از بردن نام آن خجل بوده ايم ، گهگاه در نقاط مختلف دنيا كسي كه به سبب تلاش هاي بي وقفه ، هوش فراوان و يا به سبب شجاعت و درايت خويش موفقيتي كسب نموده و اسم و رسمی در دنيا به هم زده را ، با افتخار ستوده ايم تنها به اين دليل كه همانند ما نام يك سرزمين را یدک مي كشد و از تبار خودمان است .كه اگر غير از اين بود و اين شادي و نشاط تنها به جهت ذات عمل نيكي بود كه صورت گرفته ، آن وقت بايد از هر اختراع و اكتشاف و موفقيت در دنيا به خود باليده و احساس غرور و افتخار هر روزه بر ما ميسر مي شد . حال آنكه فارغ از اينكه آن شخص در مسير اين پيروزي در چه محيطي رشد يافته و امكاناتش چگونه و در كجا فراهم شده ، اصلا آيا از جلا وطن به اين توفيق دست يافته يا خير ، بطور شفاف و مستقيم اين توفيق را حاصل ژنی مي دانيم كه از وطن در خونش مانده و اكنون باعث غرور ملي شده و چه بسا كه از اين طريق راهي مي يابيم تا اين هوش و ذكاوت را از طريقي به خود نسبت دهيم . بارها و بارها به آنان كه در راه وطن جنگيده اند و شهيد شده اند افتخار كرده ايم و خود را موظف به پاسداري از خون آنان دانسته ايم و عملشان را مقدس شمرده و آن را در مسير دستيابي به آرمانهاي والا دانسته ايم ، بيش از آنكه دريابيم كه جنگ چيست و كشتن انسانها به هر دليلي ويا تصاحب اموالشان به عنوان غنيمت جنگ ، به اسارت رفتنشان و يا از هم برگسستن خانواده ای و آوارگی كودكی در ذات خود به كدامين آرمان و افتخار مزين است و اساساً اين آرمان های والا كدامند ؟ البته پر واضح است كه منظور از بيان اين مطلب به هيچ وجه چشم پوشی و هيچ انگاری ارزش هاي والايي چون ميهن دوستی ، فداكاري ، وفاداري و با تلاش براي حفظ و نـگهداري آثار و منابع ملي نيست . بديهي است كه وظيفه انساني حكم مي كند تا هر فرد در هر جا كه زندگی مي كند و تا آنجا كه از او بر مي آيد موظف به حفظ و نگهداري امانات و موهبت هاى الهى اي است كه در دسترس او قرار گرفته است . نگهداري از محيط زيست ، حفظ منابع طبيعي ، انساني ، حيواني . پاسداري از سنت هاي قومي و قبيله اي البته به عنوان پشتوانه فرهنگى و نه همچون يک تابو . در کنار آن دوست داشتن وطني بنام عالم كه مادر همه ملل است . اينگونه است كه اهل عالم از منظر آيين بهايي اهل يك خانواده اند و اين به معني دوست داشتن همه اهل عالم است بدور از هر تعصب و تبعیض. و به فرموده حضرت بهاالله
«افتخار از آنِ آن کس نیست که وطن را دوست دارد بلکه از آنِ کسی است که عالم را دوست دارد »
عارف حدادیان said:
تقريبا همه ما در زندگی بارها با واژه ای به نام وطن يا ميهن رو به رو شده ايم . گاهی به دفاع از آن برآمده ايم و به آن مفتخر شده ايم و گاهی شايد از بردن نام آن خجل بوده ايم ، گهگاه در نقاط مختلف دنيا كسي كه به سبب تلاش هاي بي وقفه ، هوش فراوان و يا به سبب شجاعت و درايت خويش موفقيتي كسب نموده و اسم و رسمی در دنيا به هم زده را ، با افتخار ستوده ايم تنها به اين دليل كه همانند ما نام يك سرزمين را یدک مي كشد و از تبار خودمان است .كه اگر غير از اين بود و اين شادي و نشاط تنها به جهت ذات عمل نيكي بود كه صورت گرفته ، آن وقت بايد از هر اختراع و اكتشاف و موفقيت در دنيا به خود باليده و احساس غرور و افتخار هر روزه بر ما ميسر مي شد . حال آنكه فارغ از اينكه آن شخص در مسير اين پيروزي در چه محيطي رشد يافته و امكاناتش چگونه و در كجا فراهم شده ، اصلا آيا از جلا وطن به اين توفيق دست يافته يا خير ، بطور شفاف و مستقيم اين توفيق را حاصل ژنی مي دانيم كه از وطن در خونش مانده و اكنون باعث غرور ملي شده و چه بسا كه از اين طريق راهي مي يابيم تا اين هوش و ذكاوت را از طريقي به خود نسبت دهيم . بارها و بارها به آنان كه در راه وطن جنگيده اند و شهيد شده اند افتخار كرده ايم و خود را موظف به پاسداري از خون آنان دانسته ايم و عملشان را مقدس شمرده و آن را در مسير دستيابي به آرمانهاي والا دانسته ايم ، بيش از آنكه دريابيم كه جنگ چيست و كشتن انسانها به هر دليلي ويا تصاحب اموالشان به عنوان غنيمت جنگ ، به اسارت رفتنشان و يا از هم برگسستن خانواده ای و آوارگی كودكی در ذات خود به كدامين آرمان و افتخار مزين است و اساساً اين آرمان های والا كدامند ؟ البته پر واضح است كه منظور از بيان اين مطلب به هيچ وجه چشم پوشی و هيچ انگاری ارزش هاي والايي چون ميهن دوستی ، فداكاري ، وفاداري و با تلاش براي حفظ و نـگهداري آثار و منابع ملي نيست . بديهي است كه وظيفه انساني حكم مي كند تا هر فرد در هر جا كه زندگی مي كند و تا آنجا كه از او بر مي آيد موظف به حفظ و نگهداري امانات و موهبت هاى الهى اي است كه در دسترس او قرار گرفته است . نگهداري از محيط زيست ، حفظ منابع طبيعي ، انساني ، حيواني . پاسداري از سنت هاي قومي و قبيله اي البته به عنوان پشتوانه فرهنگى و نه همچون يک تابو . در کنار آن دوست داشتن وطني بنام عالم كه مادر همه ملل است . اينگونه است كه اهل عالم از منظر آيين بهايي اهل يك خانواده اند و اين به معني دوست داشتن همه اهل عالم است بدور از هر تعصب و تبعیض. و به فرموده حضرت بهاالله
«افتخار از آنِ آن کس نیست که وطن را دوست دارد بلکه از آنِ کسی است که عالم را دوست دارد »