تعلیمات و اصول ۱۲ گانه بهائی
-------------------------------------------
وحدت عالم انسانی حتمی الوقوع است
عبدالبهاء می فرمایند: "هر امری را منع و مقاومت میتوان نمود مگر اقتضای زمان را"
------------------------------------
صلح بزرگی که آرزوی دل و جان نیک اندیشان جهان در قرون و اعصار بوده و در باره اش عارفان و شاعران در نسلهای پی در پی سخن گفته و در کارگاه خیال نمودارش ساخته اند ، صلحی که تحقّقش نوید تمام کتب مقدّسه در هر دور بوده حال بدستیابی ملل عالم نزدیک گشته است .
این اوّلین بار در تاریخ جهان است که میتوان تمام کره زمین را با وجود اختلافات بیشمار مردمش بشکل یک واحد مجسّم کرد . پس استقرار صلح جهانی نه تنها امکان دارد بلکه اجتناب ناپذیر است و مرحله دیگری از ترقّی و تکامل عالم است که بقول یکی از متفکّرین بزرگ مرحله جهانی شدن عالم بشری است.
اختلال عظیم کنونی را که در امور بشری روی داده نمیتوان از طریق رفع اختلافات و منازعات معیّن و مخصوص
بین ممالک از میان برداشت بلکه یک شالودهء صحیح و موثّق بین المللی باید یافت تا چارهء کار گردد .
شکّی نیست که رهبران کشور ها از جوهر مشکلات عالم باخبرند و آن را پیوسته در مسائل روز افزونی که با آن مواجه هستند منعکس می بینند و بقدری پیشنهاد و راه حلّ مشاکل از نفوس هوشیار و اهل تحقیق و سازمانهای وابسته به ملل متّحد پی در پی عرضه شده و روی هم انباشته گشته که دیگر کسی نمیتواند ادّعا کند که از مسئلهء ضرورت مقابله با حوائج شدید زمانه غافل و بی خبر است. امّا مشکل اینجاست که در عزم و ارادهء ما فلج و عجزی حاصل شده که باید بآن توجّه نمود و با جرأت و ثبات بحلّش پرداخت . ریشهء این عجز و ناتوانی چنانکه گفته شد در این پندار نهفته است که بشر بالذّات جنگجو و ستیزه خو است و لذا حاضر نیست برای حفظ مصالح نظم جهانی از منافع خصوصی ملّی دست بردارد و نمی خواهد برای تأسیس یک حکومت جهانی با همه مزایای عظیمی که دارد با جرأت دست بکار شود. علّت دیگر آنست که جمهور خلایق که اکثراً بی خبر و تحت انقیادند نمی توانند به اظهار این آرزو پردازند که طالب نظم جدیدی هستند که در سایه اش با سایر مردم جهان در صلح و آرامش و رفاه بسر برند.
قدمهائی که من باب آزمایش مخصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم بسوی تأسیس نظم عالم برداشته شده بسیار امید بخش است . تمایل روز افزونی که جرگه هائی از ملل مختلفه در ایجاد روابط میان خود بر اساس همکاری در حفظ منافع مشترک بمنصّهء ظهور در آورده اند مبیّن این نکته است که بالمآل تمام ملل عالم قادرند که بر علّت فلج و ناتوانی مذکور فائق آیند . اتّحادیّهء کشور های جنوب شرقی آسیا ، جامعه و بازار مشترک کشور های کارائیب، بازار مشترک آمریکای مرکزی، شورای تعاونی اقتصادی،جامعهء اقتصادی اروپا ، جامعهء کشور های عربی ، سازمان وحدت افریقا ، سازمان کشور های آمریکائی ،شورای جنوب پاسیفیک این سازمانها و نظائرش با مساعی و مجهودات مشترک خود راه را برای استقرار نظم جهانی هموار میسازند .
از علائم امید بخش دیگر آنکه انظار مردم روز بروز بیشتر به مشکلاتی که ریشه های عمیقتر دارد معطوف میگردد چنانکه سازمان ملل متّحد با وجود تمام نقائصش بیش از چهل بیانیّه و میثاق بین المللی علی رغم بسیاری از ممالک به تصویب رسانیده و مردم عادّی را جان تازه ای بخشیده است . اعلامیّهء بین المللی حقوق بشر ، میثاق منع کشتار دسته جمعی و مجازات آن و سایر اقداماتی که برای رفع تبعیضات نژادی و جنسی و مذهبی مبذول گشته ، رعایت حقوق کودک ، منع استعمال شکنجه،قلع و قمع گرسنگی و سوء تغذیه و استفاده از پیشرفتهای علمی و فنّی در راه صلح و بسود مردم .تمام این اقدامات اگراز روی شهامت و شجاعت مُجری گردد و توسعه پذیرد سبب خواهد شد که بزودی طلیعهء آن روز فرا رسد که کابوس جنگ دیگر نتواند بر روابط بین المللی سایه افکند . لازم نیست که از اهمّیّت موضوع هائی که در این بیانیّه ها و میثاق های بین المللی مندرج است ذکری کنیم امّا بعضی از آن مطالب چون مستقیماً مربوط به استقرار صلح جهانی میگردد مستحقّ توضیحی بیشتر است .
از جمله آنکه نژاد پرستی که یکی از مهلکترین و ریشه دارترین مفاسد و شرور است سدّ محکمی در راه صلح بشمار میآید و حیثیّت و اصالت انسان را زیر پا میگذارد و بهیچ بهانه و عنوانی نمیتوان موجّهش دانست . نژاد پرستی ظهور استعدادهای بیکران قربانیانش را معوّق و عاطل میسازد و مروّجینش را بفساد و تبهکاری میکشاند و ترقّیات بشری را متوقّف میدارد . اگر بخواهیم بر این مشکل فائق آئیم باید سعی کنیم تا تمام کشور ها اصل وحدت عالم انسانی را که مستظهر به اقدامات مناسب حقوقی و تدابیر اجرائی است قبول کنند .
دیگر آنکه اختلاف فاحش و مفرط میان فقیر و غنی سر چشمهء مصائب بسیار شده که جهان را از حال توازن خارج میکند و عملاً به پرتگاه جنگ میکشاند. بسیار کم اند جامعه هائی که درست باین مشکل پرداخته باشند . راه حلّ این مشکل را باید در ترکیبی از مجموعه ای از اقدامات روحانی و اخلاقی و عملی جستجو نمود و بآن با دیدهء تازه ای که مستلزم مشورت با متخصّصین در میدانهای وسیع و متنوّع باشد نگریست . مشورتی که خالی از شائبهء مجادلات مرامی و اقتصادی باشد و در آن مردمی را که قرارها و تصمیمهای متّخذه در زندگیشان تأثیر مستقیم دارد ذی مدخل سازد .این امر نه تنها وابسته به لزوم تعدیل معیشت و از میان بردن فقر و ثروت مفرط است بلکه با حقائق روحانیّه ای مربوط است که ادراکش سبب اتّخاذ یک روش و رفتار جدید بین المللی میگردد که خود سهمی عظیم در حلّ آن مسئله دارد .
دیگر آنکه مبالغه و افراط در تمسّک به اصول ملّیّت که امری جدا از حسّ وطن پرستی سالم و مشروع است باید جای خود را به اخلاص و وفاداری وسیعتر یعنی محبّت عالم انسانی تفویض نماید. حضرت بهاء اللّه چنین میفرماید :
"عالم یک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن ".
این مفهوم که عالم وطن ما است نتیجه ای است که براثر ترقّیات علمی و بر اثر وابستگی غیر قابل انکارکشور ها بیکدیگر حاصل شده و جهان حکم یک وطن یافته است . در عین حال بدیهی است که جهان دوستی ممانعتی با وطن پرستی ندارد بلکه امروز در جامعهء جهانی مصلحت هر جزء هنگامی به بهترین وجه تأمین میشود که منافع کلّ منظور و ترویج گردد . از این جهت فعّالیّتهای بین المللی کنونی در میدانهای مختلف که سبب ایجاد محبّت متقابل و هم بستگی در میان اهل عالم میگردد باید افزایش یابد .
دیگر آنکه اختلافات دینی در سراسر تاریخ باعث حدوث نزاعها و جنگهای بی ثمر و مانع ترقّی و پیشرفت گشته و روز بروز نزد مردم دیندار و بی دین هر دو مبغوض تر و منفور تر جلوه میکند. پیروان ادیان باید با مسائل اساسیّه ای که علّت این منازعات گشته رو برو گردند و جوابی صریح برای آن بیابند و ببینند که این اختلافات را هم از لحاظ عملی و هم نظری از چه راهی میتوان مرتفع ساخت . امر مهمّی که مقابل رهبران مذهبی قرار گرفته این است که با قلبی سرشاراز جوهر شفقت و حقیقت جوئی نظری بحال اسف بار بشراندازند و از خود بپرسند که آیا نمی توانند درپیشگاه خالق متعال خاضعانه اختلافات فلسفی و مشاجرات دینی خود را با سعهء صدر و حلم و مدارا بکنار افکنند و قادر گردند که با یکدیگر برای حسن تفاهم بیشتر بین ابناء بشر و ایجاد صلح و سلام همّت و همکاری نمایند ؟
دیگر آنکه آزادی زنان و وصول به تساوی میان زن و مرد هر چند اهمّیّتش چنانکه باید هنوز آشکار نباشد یکی از مهمترین وسائل حصول صلح جهانی محسوب است .
انکار تساوی بین زن و مرد نتیجه اش روا داشتن ظلم وستم به نیمی از جمعیّت جهان است و چنان عادت و رفتارنا هنجاری را در مردان بوجود میآورد که اثرات نا مطلوبش از خانه به محلّ کار و به حیات سیاسی و مآلاً به روابط بین المللی کشیده میشود .انکار مساوات میان زن و مرد هیچ مجوّز اخلاقی و عملی یا طبیعی ندارد وفقط زمانی که زنان در جمیع مساعی بشری سهمی کامل ومتساوی داشته باشند از لحاظ اخلاقی و روانی جوّ مساعدی خلق خواهد شد که در آن صبح صلح جهانی پدیدار گردد .
دیگر آنکه تعلیم و تربیت عمومی که هم اکنون سپاهی از مردم متعهّد را از تمام ادیان و کشور ها برانگیخته و بر خدمت خویش گماشته ، باید مورد عنایت و حمایت حکومات جهان قرار گیرد زیرا بلاتردید جهل علّت اصلی سقوط و عقب ماندگی مردم و پایداری تعصّبات است.
هیچ کشوری موفّق نمیشود مگر آنکه تمام مردمش از تعلیم و تربیت نصیب یابند . فقدان منابعی که قدرت کشور ها را در سبیل تعلیم و تربیت عمومی محدود میکند باید اصحاب قدرت را بر آن دارد که اولویّت و ارجحیّت را به تعلیم زنان و دختران اختصاص دهند زیرا بواسطهء مادران درس خوانده و تعلیم یافته است که ثمرات علم ودانش را سریعاً و قاطعاً میتوان در تمام جامعهء بشری انتشار داد . نکتهء مهمّ دیگری که در این مورد باید درنظر داشت آنکه اقتضای زمانه چنان است که جهان دوستی و مفهوم اهل عالم بودن بعنوان یکی از اصول تربیتی به تمام اطفال جهان تلقین گردد .
دیگر آنکه باید به اختیار یک زبان بین المللی که علاوه بر زبان مادری بتمام مردم عالم آموخته شود توجّهی فراوان مبذول داشت زیرا عدم مخابره و تفاهم بین مردم است که مساعی بشر را در حصول صلح جهانی تضعیف میکند و اختیار زبان بین المللی تا حدّ زیادی سبب حلّ این مشکل میشود .
باری در آنچه مذکور افتاد بر دو نکته باید تأکید نهاد . اوّل آنکه منسوخ کردن جنگ تنها به امضاء قرار داد ها و عقد معاهدات وابسته نیست بلکه به اقداماتی معضل و پیچیده بستگی دارد که مستلزم یک نوع تعهّد و اهتمام جدید در حلّ مسائلی است که معمولاً کمتر کسی آنها را مسائلی مربوط به حصول صلح جهانی میشمارد . اساساً حصول امنیّت اجتماعی فقط بر مبانی پیمانهای سیاسی خیالی واهی و باطل است .
دیگر آنکه اوّل و الزم قدم در راه حلّ مسائل مربوط به صلح جهانی آنست که موضوع صلح از مرحله صرفاً عملی و اجرائی باید به سطحی بالاتر یعنی توجّه به موازین اخلاقی و اصولی ارتقاء داده شود . زیرا جوهر صلح و آرامش چکیدهء یک امر درونی است که با مفاهیم روحانی و معتقدات معنوی تقویت میگردد و فقط با بکار بستن این مفاهیم و معتقدات است که راه حلّ ثابت واستواری را برای تأمین صلح جهانی میتوان پیدا کرد .
برای حلّ هر مشکل اجتماعی میتوان بر اصول روحانی یا بقول دیگر بر ارزشهای انسانی اتّکاء نمود زیرا هر شخص خیر اندیشی برای مشکلات راه حلّی پیشنهاد مینماید ولی خیر اندیشی و داشتن دانش عملی معمولاً کافی و وافی برای حلّ مشکل نیست .اینجا است که اهمّیّت و ضرورت اصول روحانی بیشتر معلوم میشود زیرا هم سبب بوجود آوردن محیط مساعدی میشود که موافق و متوازن با فطرت اصلیّهء انسانی است و هم یک رفتار و یک تحرّک و یک اراده و آرزوئی را بر می انگیزد که بموجب آن راههای عملی برای حلّ مشکل مکشوف تر و اجرایش آسان تر میگردد .
رهبران کشور ها و تمام صاحبان رتبه و مقام وقتی میتوانند بهتر بحلّ مشاکل پردازند که ابتداء اصول مبادی مربوط بآن مشاکل را بشناسند سپس در پرتو آن ها به اقدام پردازند.
برگرفته از"وعده صلح جهانی"
----------------------------------------
کثرت یعنی: تعدد، چندتا، بسیار. آدمهای گونهگون با زبان، رنگ، قد و شکلهای ناهمسان همگی مظهری از کثرت هستند، اما اینها در ظاهر چُنین به نظر میرسند و در باطن یکی هستند. اختلافی که در آنها میبینی اختلاف واقعی نیست، زیرا عناصر در همه یکی است، روح در همه یکی است، در یک فضا شناورند، از یک نوع عناصر ساخته شدهاند و یک رشته قوانین واحد بر آنها حکومت میکند. اختلاف شکل آنها تنها اختلاف شکل است و در حقیقت دلیلی بر اختلاف نیست، چنانکه از خمیری واحد میتوان اشکال گوناگون ساخت. اختلاف رنگ آنها دلیل اختلافشان نیست، زیرا نور سفید را که بر منشور بتابانی رنگهای مختلف نشان میدهد. بنابراین همه یکی هستند و چنان است که هماره «من» و «تو» در یک عبارت کلیترِ «ما»، یعنی «انسان» خلاصه میشویم.
https://www.facebook.com/media/set/?set=a.518760778222073.1073741832.125...
Anonymous said: