هُو اللّه
ای پروردگار عالميان در اين جهان به آتش عشقت بسوز و در آن جهان به مشاهده روی مه رويت کامران فرما . در اين عالم چون شمع بگداز و در آن عالم چون پروانه گرد شعله جمالت پرواز ده توئی خجسته دلبر من و توئی فرخنده يار جان پرور من ع ع
هُو الاَبهی
ای پروردگار اين بنده درمانده را در کهف منيعت مأوی ده و در ملاذ رفيعت مسکن بخش شمع روشنی در قلبش بر افروز و چشمه سلسبيلی از دلش جاری کن ابواب فيض بر رخش بر گشا و اسرار غيب به فؤادش الهام فرما توئی نصير توئی ظهير توئی مُجير توئی دستگير چون به تو پردازيم از همه چيز آزاديم چون به پيمان و ايمان تو ثابت و استواريم از غير تو بيزاريم پروردگارا رحم کن استقامت بخش . ع ع
هُو اللّه
ای دلبر يکتای من آواره صحرايم و سر گشته باديه پيما در رهت افتان و خيزان و سرمست پيمانه پيمان افتاده ام بيچاره ام دلداده ام شيدائيم سودائيم رسوائيم ولی روی به سوی تو آرم و آرزوی کوی تو دارم در هجرانم پر حرمانم بی سر و سامانم به لطف و عنايتت شايانم اسيرم مُجير شو افتاده ام دستگير شو غريبم مُونس جان شو بی کسم مُعين دل و جان گرد از جهان و جهانيان بيزار فرما و در پناه خويش منزل و قرار بخش از مادون مستغنی کن و از عطای خويش بهره و نصيب ده گناه بيامرز خطا بپوش عفو و غفران فرما زيرا گنه کاريم بد رفتاريم در بحر عصيان مستغرقيم توئی محبوب مهربان و توئی بخشندهء گناهان . ای پروردگار اقتدار ده ثابت و پايدار نما بی صبر و قرار کن و مجنون جمال پر انوار نما مفتون آن زلف مشکبار فرما تا بيگانه و خويش فراموش نمائيم و مانند دريا به جوش و خروش آئيم و از پيمانهء پيمان مست و مدهوش گرديم توئی بخشنده و مهربان و توئی آمرزنده و آموزندهء ياران . ع ع
هُو الحقّ القيّوم
إلهی تو بينا و آگاهی که ملجأ و پناهی جز تو نجسته و نجويم و به غير از سبيل محبّتت راهی نپيموده و نپويم در شبان تيره نوميدی ديده ام
به صبح اميد الطاف بی نهايتت روشن و باز و در سحر گاهی اين جان و دل پژمرده به ياد جمال و کمالت خرم و دمساز هر قطره ای که به عواطف
رحمانيّتت موفّق بحريست بيکران و هر ذرّه ای که به پرتو عنايتت مُؤيّد آفتابيست درخشنده و تابان پس ای پاک يزدان من اين بنده پر شور و شيدا را در پناه خود پناهی ده و بر دوستی خويش در عالم هستی ثابت و مستقيم بدار و اين مرغ بی پر و بال را در آشيان رحمانی خود و در
شاخسار روحانی خويش مسکن و مأوائی عطا فرما . ع ع
Add new comment