چشم بگشا چشم بهر دیدن است
روز دیدارو گه شوریدن است
سینه ی دلدادگان خمخانه وار
از شراب عشق در جوشیدن است
نغمه های عشق بی لفظ و زبان
در جهان در کار جان بخشیدن است
ابر فروردین بگوش کشتزار
رمز عشقش نمنمک باریدن است
قصه ی خورشید و مهرش بر زمین
گرم کردن سوختن تابیدن است
غنچه ی دلداده رازش با صبا
سرخ گشتن وا شدن خندیدن است
سرو آزاد و زبان حال او
نرم نرمک در چمن بالیدن است
گفتگوی بید مجنون با نسیم
سر فرود آوردن و لرزیدن است
از نوای عشق پر شد این جهان
خرم آن کس طاقت بشنیدن است
خرم آن پائی که اندر بزم عشق
از طرب در وجد و پا کوبیدن است
خرم آن سر کاندرین درگاه عشق
بر سر تاج وفا پوشیدن است
خرم آن عاشق که در میدان عشق
در تمنای بخون غلطیدن است
ای خدا زین عشق محرومم نساز
از تو تایید و زمن کوشیدن است
Loading Video...
Download بزم عشق
Add new comment