ای سروناز گوشه ی صحرا چه می کنی؟
بیکس غریب یکه و تنها چه می کنی؟
باغت کجاست آبروان کو شکوفه کو؟
اینک کناره سخره ی صما چه می کنی؟
بالیده ای مدام به گلزار و سبزه زار
زانوزده به خاک تو اینجا چه می کنی؟
بعد از نوای بلبل غوغای فاخته
با نعره های بوم بد آوا چه می کنی؟
در انتظار نم نم باران نشسته ای
باران اگر نبارد آیا چه می کنی؟
یاران همه روانه ی دیر فنا شدند
ای بیوفا تو میل بقا را چه می کنی؟
امروز ار زجور فلک ایمنی ولیک
ای دوست با تطاول فردا چه می کنی؟
گفتم از این مقوله کتابی به سروناز
آهی کشید و گفت که با ما چه می کنی؟
ما آن بلاکش به جفا صبر کرده ایم
ای بی هنر تو عیب شکیبا چه می کنی؟
از عشق باغبان سرپا ایستاده ایم
دل مرده را بگوی که غوغا چه می کنی؟
عاشق نئی صلای محبت چه می زنی؟
مجنون نئی بمنزل لیلا چه می کنی؟
ترسان اگر ز موج حوادث حذر کنی
ای ناخدا میانه ی دریا چه می کنی؟
چون پشه گر ز حمله ی بادی بدر روی
آهنگ آشیانه ی عنقا چه می کنی؟
در خاک عشق ریشه ی پنهان دوانده ایم
ای تند باد زحمت بیجا چه می کنی؟
مائیم و پایداری و آئین دوستی
ای مدعی تو نیز بگو تا چه می کنی؟
Add new comment