ای رب توانا تو پناه ضعفایی
بر ما نظری کن که رهی نیست به جایی
وقت است که با پرتو خورشید نویدت
زنگ غم دیرینه ی ما را بزدایی
با خیل ملائک که به یاری بشتابند
بر سینه ی سوزان بنشان رشح صفایی
روشن کن از آیات هدی دیده ی ما را
ما غرق خطاییم و تو دریای عطایی
تخصیص بده بر دل ما صبر و سکوتی
بگشای تو بر اهل بهاء باب رخایی
شیرینی هستی بچشان تلخ بود کام
با شهد سخن بر دل مجروح شفایی
بیداد گران جمله ی ابواب ببستند
یارب تو مگر باب اجابت بگشایی
تا کی به چنین ظلم سزاییم خدایا
تا چند روا هست چنین جور و جفایی
سوگند به ذاتت که امید دگری نیست
تنها تو سمیعی تو مجیدی تو خدایی
دریاب به فضلت دل آشفته ی احباب
دریاب که تنها تو امید دل مایی
لطف تو اگر باز نتابد همه هیچیم
ای ذات ترحم ز تو بگرفته جلایی
نومید مکن آن که تویی جمله امیدش
بهر جگر سوخته تنها تو دوایی
تاریک شده گونه ی آفاق ز بیداد
یا ربناالابهی تو مگر چهره نمایی
فایل ضمیمه
Attachment | Size |
---|---|
ربنا ملاذنا | 138.72 KB |
Add new comment