حضرت مسیح در انجیل متی فصل۲۴ آیهٔ ۳۵ می فرماید: "السماء و الارض تزولان و لکن کلامی لایزول"
ترجمه: آسمان و زمین ممکن است نابود شوند ولی سخن من هرگز از بین نخواهد رفت. این عبارت، مشابه عبارت خاتم النبیین در قرآن است. قرآن در آیه 40 سوره احزاب، در توصیف حضرت محمد می فرماید:
ما كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ
ترجمه: محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست. بلکه فرستاده خدا و خاتمِ نبیّین (مبشّران) است.
توضیح: نبیّ از واژه نبأ به معنای خبر و بشارت است. به معنای کسی که از غیب و آینده خبر میدهد. بمعنای خاص، منظور پیامبرانی اند که بشارت به ظهور منجی و موعود آخر الزمان داده اند.
در هر دو کلام، اگر به ظاهر کلمات نگاه کنیم، ممکن است تصور کنیم که مطابق کلام انجیل مبارک، بعد از مسیح هیچ پیامبر و سخن جدیدی از سوی خدا نخواهد آمد. در حالی که مسلمانان معتقدند بعد از مسیح، پیامبری به نام محمد از سوی خدا ارسال شده است.
به همین ترتیب، با ملاحظه آیه قرآن کریم، ممکن است تصور کنیم که پس از حضرت رسول دیگر انبیاء ظاهر نمیشوند. و باب وحی بسته است. در حالی که با کمی دقت حتی در ظاهر این آیه، می بینیم که اولا به فرض این که خاتَم به معنای آخرین باشد، حضرت محمد، آخرین نبی (بشارت دهنده به ظهور منجی و موعود) است و نه آخرین رسول. حضرت محمد از این نظر آخرین بشارت دهنده است، که موعود و منجی بشر، بعد از ایشان ظهور می فرماید.
در همین دو فقره آیات مبارک انجیل و قرآن، می بینیم که تقلید از علماء چه مقدار باعث گمراهی میلیاردها نفر از مردم جهان شده است. عده بسیار زیادی از مردم دنیا که به کیش مسیحیت اند، بواسطه همین آیه از انجیل، از ایمان به حضرت محمد باز ماندند.
و بیش از یک میلیارد مسلمان نیز با استناد به برداشت انحرافی علماء از همین یک آیه از قرآن، از ایمان به فرستادگان خدا پس از حضرت محمد، محروم گشته اند. در حالی که بیش از 150 سال پیش، دو پیامبر عظیم الشأن ظهور کرده اند و اکثر مردم عالم در غفلت اند.
اگر اینان خودشان در آیات الهی تفکر و با یکدیگر گفتگو میکردند، آیا اینگونه از حق باز می ماندند؟
این در حالی است که در بسیاری از آیات قرآن و انجیل، به صراحت به آمدن فرستادگان خدا پس از حضرت مسیح و حضرت محمد تصریح شده است.
لذاست که بر اساس مفاهیم قرآن، پیروی از علماء امروز و دانشمندان پیشین و تقلید در امر دین، شرک محسوب است و بشر را از رحمت الهی دور خواهد ساخت.
وضعیت کنونی عالم، بخصوص خاورمیانه و از جمله کشور ایران، متأثر از تکذیب دو پیامبر عظیم الشأن الهی که کمتر از 200 سال پیش در ایران ظهور کردند و عدم اجرای فرامین الهی ایشان است.
Comments
رضا خزایی said:
با سلام. موضوعی را در ایمیل برایتان فرستادم که متاسفانه پاسخی دریافت ننمودم. لطفاً پاسخ دهید. متشکرم.
رضا خزایی said:
شما فرمودید: "مطابق کلام انجیل مبارک، بعد از مسیح هیچ پیامبر و سخن جدیدی از سوی خدا نخواهد آمد" جسارتا دقیقاً در کجای انجیل چنین چیزی را گفته؟ چون من موفق نشدم که در انجیل چنین جملاتی با این مضمون را بیابم. سپاس
رضا خزایی said:
درود. حسب الظاهر ادمین سایت عوض شده است. چون روش ادمین قبلی، این بود که پرسشها را بدون پاسخ رها نمیکرد.
سردبیر replied:
رضای عزیز
من هیچ ایمیلی از شما دریافت نکرده ام
در قسمت نظرات ترجیح بر این است که بازدیدکنندگان ابراز نظر کنند و با یکدیگر تبادل آرا نمایند شبهه خاتمیت مسیح از همان جمله که کلام او هرگز نابود نخواهد شد بوجود میآید. نسخ شدن انجیل و شریعت عیسی با ظهور اسلام در نظر مسیحیان ناقض این کلام حضرت مسیح است
موفق باشید
محمد حیاتی said:
به نظرم متن شما اشتباه هست و همین اشتباه بهانه دست مخالفان میده در کمتر از 200 سال کدام دو پیامبر؟ حضرت باب پیانبر نبودند موعود بودند
عارف حدادیان said:
برخی دين را سرچشمه محبّت و روحانيت و برخی ديگر آن را عامل انواع تعصب، جنگ و خونريزی می دانند. بهائيان بر اين باورند كه اديان الهی چنانچه به اصل تعاليم آنان رجوع شود همه از نيروی محرّكه ای برخوردارند كه قادر است تكامل افراد بشر و جوامع انسانی را موجب شود. هرگاه تعاليم اديان سوء تعبير شوند و به دست انسان تغيير ماهيّت دهند يا از آن تعاليم سوء استفاده به عمل آيد، بديهی است كه سبب درد و رنج بسيار براي ابناء بشر گردند. در آیین بهائی روی اين نكته تاكيد شده است كه دين بايد سبب الفت و محبت باشد، در غير اين صورت بی دينی بهتر است:
«جميع انبيای الهی مظاهر حقيقتند.جميع نفوس مقدّسه كه به عالم آمده اند چراغ های حقيقت بودند. حقيقت وحدت عالم انسانی است ، حقيقت محبّت وحدت بين بشر است، حقيقت اعلان عدالت عالم است، حقيقت هدايت الله است، حقيقت فضائل عالم انسانی است. انبيای الهی جميعاً منادی حقيقت بودند و جميع متحد و متّفق بودند. همين قسم كه انبياء محبت يكديگرند ما نيز بايد محبّت يكديگر باشیم.اساس اديان الهی محبّت است و الفت و يگانگی. وقت آن آمده كه جميع با همديگر صلح نمائيم و به دوستی و راستی پردازيم . تعصب مذهبی نماند، تعصب جنسی نماند، تعصب وطنی نماند، با يكديگر در نهايت الفت و محبت باشيم...وحدت عالم انسانی ترويج نمائيم، فضائل عالم انسانی آشكار كنيم. جميع در يك نقطه جمع شويم و آن نقطه وحدت عالم انسانی است.»(حضرت عبدالبهاء) به اعتقاد بهائيان تعاليم يک دين بايد با تحولات اجتماعی زمان همخوان باشد. حضرت بهاء الله، مؤسّس آئين بهائى فرموده است كه رگ جهان در دست پزشک دانا است، درد را می بيند و به دانائی درمان می كند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی، درد امروز را درمانی و فردا را درمان ديگر، امروز را نگران باشيد و سخن از امروز رانيد.» آموزه های روحانی و اخلاقی همه اديان الهی در راستای زمان يكسان بوده است. همه از محبّت، انصاف، عدالت و ايمان سخن رانده اند . با اين حال همه اديان الهی مشمول فرآيند ظهور و سقوط نيز بوده اند. تاريخ شاهد جنبش های مذهبی بسياری در جهت اصلاح و تجديد نظر در مبادى و موازين يک دين بوده است، لكن همه اين تلاش ها منجر به ايجاد شكاف، تعصب، اختلاف و كشمكش بين پيروان اديان گرديده است. به اعتقاد بهائيان تنها پروردگار عالميان مجاز و مختار به دخالت در فرآيند تاريخ وسيله پيامبران خود است. اين پيامبرانند كه به حقايق جاودانی و گاه به فراموشی گرایيدهٔ اديان حيات جديد می بخشند و در عين حال با وضع تعاليم و احكام جديد كه متناسب با روح زمان ظهورشان است، به اصلاح عالم می پردازند.
Add new comment