شاعر: سید عبدالحسین صاحب الزمانی
به مناسبت ایام شهادت حضرت طاهره، سرور و مایه فخر زنان و مردان، در 27 مرداد سال 1232 هجری شمسی، تهران، باغ ایلخانی (واقع در خیابان فردوسی فعلی)، به فتوای علمای شیعه و فرمان ناصرالدین شاه. فاطمه برغانی ، از معدود زنان فقیهۀ عارفۀ شاعره بود و اولین زنی بود که به حضرت باب اعظم، مؤمن شد و از اعظم مؤمنان اولیه و در زمره حروف حیّ قرار گرفت. زنی که به مثابه رجعت روحانی حضرت فاطمه علیهاالسلام دختر حضرت رسول صلوات الله علیه و آله در زمان ظهور قائم آل محمد بود و حضرت بهاءالله در اجتماع بدشت، او را طاهره لقب داد و در زیارتنامه ایشان، او را به «فخر الرجال» ملقب فرموده است.
هو الاَطهَر
صَنَما! نِگر! چه تحیّری به وجودم آمده از دَمَت
چه صَناعتی! چه تَغیُّری! شده حاصل دلم از غمت
شده روز من چو هزارسال و سپاهِ غم، زده بر شبم
مگر ای بُتا! تو امان دهی، ز غبارِ وحشت و مَظلَمَت
نه هوای عیش و نه بیم جان، شعفم فِتاده ز تَرکِ سر
جُعِلَت فِداکَ دِماءُنا و نُفوسُنا لکَ اَسلَمَت (2)
چو بشُستی ام به مِیِ فَنا ، فَلَقد اتَیتُ مُطَهَّرا (3)
برَهیدم از بت و کفر و دین، ز ریا، تقیّه و مصلحت
نِگهی اگر ز تو بر فِتَد، به خسی چو من، به سَما رَود
چه شود به من فکنی نظر، تو از آن نهایتِ مرتبت
قَبَساتُ عِزِّکَ اَشرَقَت، فَظَهرتَ لی مُتجَلّیا (4)
به در آ! تو بر منِ مُستکین، ز رهِ لطافت و مرحمت
ز محبّ خود چه کنی طلب؟ که فقیر درگهت آمده
تو ذبیحِ مسلخِ عشق را، برسان به وادی معرفت
پی نوشت ها:
1) این ابیات بر سبک و وزنِ یکی از غزلیات حضرت طاهره خطاب به حضرت باب، قائم آل محمد، سروده شده که ابتدای آن غزل این است: «لَمعاتُ وجهکَ اشرقت و شعاعُ طلعتِکَ اعتَلی / ز چه رو اَلستُ بربّکم نزنی؟ بزن! که بَلی! بَلی!» و مضمون فارسی این غزل بی مثال این است: انوار چهره ات تابان شد و تشعشعات جمالت همه آفاق را در بر گرفت. چرا نگویی که «آیا من پروردگار شما نیستم؟» بگو تا ندای «آری» را از ما بشنوی.
2) خون ما فدای تو و جانهای ما تسلیم امرِ تو باد.
3) پس به سوی تو آمدم در حالی که از پلیدی ها پاک شدم.
4) شعله های آتش عزّت تو بر من اشراق کرد، پس بر من تجلی فرمودی و خود را آشکار کردی.
Comments
امین said:
در خصوص طاهره قرت العین خیلی کم توضیح در سایت نوشته اید
آیا خواستگار اولیه مشارالیها محمدشاه قاجار بوده ؟ - زیباروی بوده ؟ واقعا رخ برکشیدن در دشت بدشت به چه میزان بوده؟ تهمتهایی مینویسند که بنظرم دور از سند است یا بلعکس . ایا ناصرالدین شاه و امیرکبیر واقعا با وی مناظره و مباحثه کردند ؟ در چه سالی متولد شد و در چه سالی وفات یافت؟ آیا بعداََ واقعاََ استخوانهایش از چاه پیدا شد و مجدداََ در مکان انتهای خیابان سمیه کنونی حوزه هنری دفن است و بعدازانقلاب مجددا نبش قبر شد ؟ - اگر نوشته ، دیوان اشعار ، نامه‌نگاریهای وی و باب موجود است چطور میتوان یافت ؟ آیا واقعا دستور قتل مدرهمسرش را صادر کرد ؟ نام دو فرزندش چه بود ؟ از چه سالی و چطور بدوا با باب آشنا شد؟ آیا هرگز باب را ندید ؟ انشقاق های بعدی در خاندان برغانی قزوینی و تغییر نامهای‌خانوادگی به چه انحامید ؟ این شروع شیخیه و بررسی تاریخی دقیق از شروع شیخیه و اوج درگیری شیخیه‌ها و امامیه‌ها نخست از کجا شروع شد ؟ محله‌های شیخیه نشین در تهران کجا بود ؟ سردسته امامیه‌ها که بود که در دربار نفوذ داشت ؟ من کتب تاریخی و سیاسی در این خصوص خوانده ام ولی هر دوطرف قصد پنهانکاری یکسزی نقاط را دارند . دریگری های وسیع بین شیخیه و امامیه در تهران ، کلا ایران و عراق تا کجا رفت ؟ در آن بازه از نظر سیاست خارجی قاجاریه بین دو قدرت بزرگ روس - انگلیس رزونانس داشتند ، کدامشان ضدیت بیشتری نسبت به بابی ها و شیخیه ها داشتند ؟ چرا بیشترشان به عثمانی تبعید شدند و بهاییان هند چگونه هجرت کردند؟ و درگیریهای بعدی بین ازلی‌ها و ... برسرِ چه بود ؟ در نحله فکری شما آیا خمس و زکات و سهم امام و ردِمظلمه و کفاره و صدقه و ... کلا وجوهات مالی شرعی تکلیفش چیست ؟ ارث و میراث و ماتَرَک متوفی تکلیفش چیست ؟ سیستم تحقیقی در این زمانه بسیار مهمتر از سیستم تبلیغی است . و اما نکته آخر ، آیا شما 《جهان‌وطن‌گرا》 هستید و نقش حرمت 《ایران》 و جایگاه ایران در آئین شماچیست ؟ سئوال بسیار است ...
یک سئوال مهم ، در باکو چه میزان بهایی هست ؟ آیا ممکن است یکی بابی باشد و بهائیت را قبول نداشته باشد ؟ تکلیف شما با او چیست ؟ در متون قاجاری این کلمات در نامه‌های دربار زیاد تکرار شده : 《عده ای یاغی و طاغی و باغی و بابی》 ! کسیکه اینگونه باشد تکلیفش چیست ؟
شما هم مهدورالدم دارید ؟ موضوع رکن رابع چه بوده و چیست؟ کسیکه رکن رابع را نمیپذیرفته آیا مهدورالدم بوده ؟
Add new comment