تعالیم بهایی توضیح میدهند که جهان آفرینش با وجود تنوع فراوانش، یکپارچه است و میان اجزایش به هم پیوستگی، روابط متقابل و توازن وجود دارد. نظامها و فرآیندهای مختلف آن بر طبق قوانین و اصول معینی عمل میکنند که در آن سلامت و بهروزی هر عضو، به سلامت و بهروزی کل بستگی دارد و نیز صدمه به هر عضوی، موجب صدمه به کل می شود. رابطه ما با عالم طبیعت می تواند به رابطه جنین و رحم مادر تشبیه گردد. دنیای مادی بستری است که در آن استعدادهای خود را پرورش می دهیم. در زندگی دنیوی در این عالم مادی خصیصه ها و توانمندی هایی به دست می آوریم که برای پیشرفت معنوی و مادی نوع انسان و سفر ابدی روحمان پس از مرگ ضروری هستند. حضرت بهاءالله طبیعت را انعکاسی از صفات خداوندی و جلوه ای از اراده الهی معرفی می کنند. چنین نگاهی احترام عمیقی در ما نسبت به عالم طبیعت ایجاد میکند. البته این احترام نباید به معنای دعوتی برای پرستش طبیعت در نظر گرفته شود. نوع انسان به دلیل توانمندی فکری و علمی اش این امکان را دارد که نه تنها اسیر طبیعت نباشد بلکه به تغییر و تبدیل و تنظیم آن بپردازد اما این مطلب نیز به این معنا نیست که بشر مجاز است رابطه سودجویانه ای با طبیعت برقرار نماید. منابع مادی همیشه برای پیشرفت تمدن مورد نیاز خواهند بود. با افزایش آگاهی از یگانگی نوع انسان این نکته نیز بیشتر از قبل مورد پذیرش قرار می گیرد که ثروت و شگفتی های این زمین، میراث مشترک تمامی مردمان است و همه انسانها باید دسترسی منصفانه و برابر به منابع طبیعی داشته باشند. بر اساس اعتقادات بهایی عالم طبیعت، امانتی الهی است و تمامی اعضای خانواده انسانی در تمام نسل ها به عنوان امانت داران کره زمین برای حفظ نظم و تعادل آن مسئولیت دارند. البته این نکته قابل انکار نیست که نظم کنونی جهان در حفاظت از محیط زیست و تضمین بهزیستی انسان ها در برابر صدمات ویرانگر موفق نبوده است. مال اندوزی افراطی، بر خواسته از زیاده طلبی فردی و جمعی، به همراه فرهنگ مصرف گرای کنونی که نیاز های کاذبی برای انسانها تعریف و آنها را به برآوردن فوری خواسته هایشان تشویق می کند، تخریب محیط زیست را تشدید می کنند. سنجش ارزش طبیعت بر حسب گزاره های اقتصادی، ناکارآمدی نظام اقتصادی کنونی را در حل مشکلات بلند مدت جهانی مانند گرمایش زمین آشکار ساخته است. ساختارها و نظامهای سیاسی رقابتی حال حاضر جهان، توانایی رویارویی با این حقیقت را ندارند که اکثر چالش های عمده، ابعادی جهانی دارند و در نتیجه در حفاظت از کره زمین و سازماندهی منابع آن ناتوان مانده اند. در میان پرسش هایی که ما را به ساختن جوامعی پویا و مرفه رهنمون می سازد، بسیاری به مسائل کاربردی رابطه انسان و طبیعت باز می گردند.
چگونه می توان از منابع طبیعی جهان استفاده صحیح به عمل آورد؟
چگونه می توان فناوری را در راستای خدمت به جامعه توسعه داد؟
و چگونه می توان به تولید و توزیع منصفانه کالا و خدمات پرداخت؟
بهروزی بشر و پیشرفت تمدن به حفظ نظم و تعادل محیط زیست وابسته است بازیابی چنین نظمی نیازمند تغییراتی اساسی در ساختارهای سیاسی اقتصادی و فرهنگی اجتماعی است بیشک حصول این تغییرات در ساختار ها باید با تغییراتی گسترده در نگرش و رفتار بشر همراه باشد.
Add new comment